«تعمیم نقش قربانیِ آسیب پذیر به همه زنان، باعث به حاشیه رانده شدن آنها و تقویت انگاره های مردسالارانه می شود. قربانی پنداری زنان، مانع از شناسایی ظرفیت ها و توانایی های زنان در پیشگیری و مدیریت بحران در سطح ملی و محلی می شود.»
در هنگام فجایع طبیعی مثل زلزله و سیل، زنان در هر سن و سال و با هر سطح از توانایی جسمی، اجتماعی و اقتصادی در کنار کودکان، سالمندان و افراد کم توان، به عنوان جمعیت آسیبپذیر شناخته میشوند و نقشی بیش از قربانی نصیب آنها نمیشود. وقتی زلزله یا سیل اتفاق میافتد، عموماً تصاویر زنانی منتشر میشود که در حال ضجه زدن و مویه کردن هستند یا بر خانمانی ویران شده میگریند؛ چنین تصاویری اگرچه ممکن است همدردی عمومی با مصیبتدیدگان را برانگیزد؛ اما بهطور کلی، آسیبپذیری اجتماعی و فرهنگی زنان را بیشتر میکند و به تصویر زن توانمند مستقل که در دو قرن اخیر برای شکل گرفتنش تلاشهای بسیار شده است، ضربه میزند.
اغلب این واقعیت نادیده گرفته میشود که همه زنان آسیبپذیر نیستند و آنچه زنان را در میان گروههای آسیبپذیر قرار میدهد، نقش مادریِ آنهاست. بدیهی است زنانی که باردار هستند به لحاظ جسمی آسیبپذیر هستند و نیازمند مراقبتهای جدی و اختصاصیاند؛ یا زنانی که فرزندان کوچک دارند برای مراقبت از کودکانشان با سختی و دشواری مواجه هستند؛ اما این وضعیت آسیبپذیری، قابل تعمیم به همه زنان نیست.
تعمیم نقش قربانیِ آسیبپذیر به همه زنان، باعث به حاشیه رانده شدن آنها و تقویت انگارههای مردسالارانه میشود. قربانیپنداری زنان، مانع از شناسایی ظرفیتها و تواناییهای زنان در پیشگیری و مدیریت بحران در سطح ملی و محلی میشود. عدم حضور زنان در صحنههای مدیریت و تصمیمگیری در مواقع بحران موجب نادیده گرفته شدن نظرات آنها و نیز نیازهای مبتنی بر جنس در نیازسنجیها و ارزیابی خطرات و پیامدها میشود و به این ترتیب زنان خواه ناخواه به درجه دوم اهمیت رانده می شود.
وقتی زنان بهطور کلی برچسب آسیبپذیر میخورند و به حاشیه رانده میشوند، آسیبپذیری واقعی آنها هم ممکن است به درستی شناخته نشود و در مجموع محافظت و حمایت اجتماعی مؤثری دریافت نکنند. مثلاً تجربیات جهانی در فجایع طبیعی نشان میدهد که آنچه به زنان در هنگام فجایع طبیعی آسیب میزند، افزایش خشونتهای جسمی و جنسی است. در واقع در هنگام فجایع طبیعی زنان بیش از وضعیت عادی، از فقدان حمایت اجتماعی در مقابل خشونتهای جسمی و جنسی رنج میبرند. همچنین نیازهای بهداشتی خاص همچون مراقبتهای بارداری، پیشگیری از بارداری ناخواسته و مشکلات دوره قاعدگی از جمله مسائلی هستند که ممکن است کمتر جدی گرفته شوند.
ضرورت حضور زنان در تیم های امداد بلایای طبیعی
برای آنکه فجایع طبیعی در زمینه نابرابری جنسیتی منجر به تثبیت و تقویت فرودستی زنان نشود، لازم است رویکرد مبتنی بر جنسیت تغییر کند و به سمت برابری جنسیتی میل کند. از طرفی ضروری است زنان در برنامه های پیشگیری، تصمیمگیری و مدیریت در سطوح ملی و محلی مشارکت کنند و از طرفی لازم است نیازهای مبتنی بر جنس، هم برای زنان و هم مردان در نظر گرفته شوند.
در هنگام فجایع طبیعی بنا بر تجربیات جهانی، باید امدادرسانی صرفاً مردانه تعدیل شود و در تیمهای امداد و نجات، پرسنل زن به اندازه پرسنل مرد یا به قدر کفایت حضور داشته باشند تا زنان مناطق فاجعهدیده به خصوص زنان روستایی بتوانند به دور از شرم و ملاحظات فرهنگی از خدمات ارائه شده استفاده کنند. حضور زنان امدادگر، روانشناس، مددکار، پرستار و پزشک و مهندس و … هم به تسهیل امداد و خدمت رسانی به فاجعهدیدگان کمک میکند و هم تصویری توانمند از زن در اذهان جامعه محلی و دختران جوان حک میکند.
درجوامعی که در انزوای فرهنگی نسبی هستند، لازم است علاوه بر آنکه ارتباط از طریق نیروهای امدادی محلی برقرار شود، نیازسنجی بر اساس نظرات و اظهارات زنان مناطق آسیبدیده نیز انجام شود تا نیازهای واقعی زنان و کسانی که تحت مراقبت آنها هستند (کودکان و افراد کم توان و ناتوان) شناسایی شود. علاوه بر این، از تواناییهای زنان محلی در مدیریت منابع و توزیع امکانات استفاده شود و به مشارکت آنها در هنگام بازسازی و ترمیم ویرانیها به عنوان یک منبع و فرصت نگریسته شود.
سخن آخر اینکه زنان واقعاً آسیبپذیر شامل زنان باردار، زنان با فرزندان کوچک، زنان کمتوان و نیز زنان تنها را دریابیم؛ اما از تعمیم نقش قربانیِ صرف به همه زنان بپرهیزیم تا فجایع طبیعی در زمینه نابرابریهای اجتماعی به فرودستی بیش از پیش زنان نینجامد.