محسن کاکارش – از ابتدای سال ۱۳۹۱ بیکار شدن کارگران ایران، به ویژه در کردستان شدت گرفته است، به طوری که طی چند هفته گذشته هزاران تن از کارگران این منطقه کارهای خود را از دست داده‌اند‌ و به خیل بیکاران ایران پیوسته‌اند.

 
 آخرین نمونه در کردستان، بیکار شدن هزار و ۱۵۰ کارگر در شهر سقز بود. به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا) از مجموع هزار و ۶۰۰ کارگر کارخانه قند مادنوش در این شهر بیش از ۳۵۰ کارگر اخراج شدند و قرارداد ۸۰۰ کارگر در سال جدید تمدید نشد. این شرایط در مناطق کردستان در حالی است که فخرالدین حیدری، نماینده مردم سقز و بانه سال گذشته در مجلس ایران گفت: “جوانان تحصیلکرده کردستان روز به روز بیکار‌تر می‌شوند” و “دستیابی به شغل برای آن‌ها به یک کابوس تبدیل شده است”
.
در حال حاضر شمار زیادی از واحدهای تولیدی کشور تعطیل یا به طور موقت بسته شده‌اند. در روزهای اخیر ایلنا گزارش داد: “کارخانه ذوب آهن فولاد زاگرس که از سال ۱۳۸۲ به بهره‌برداری رسیده است و بزرگ‌ترین پروژه صنعتی استان کردستان به شمار می‌رود، با تولید سالیانه هفت هزار تن چدن خام و اشتغال۳۵۰ کارگر از دوماه گذشته تولید نداشته و یک ماه است که به صورت موقت تعطیل شده است.
 
هم‌زمان از ابتدای سال تاکنون گزارش‌های مختلفی از اخراج و اعتراض کارگران در مناطق کردستان از جمله قصر شیرین، بوکان، مهاباد و قروه منتشر شده است. باتوجه به وضعیت اقتصادی و تحریم‌های بین‌المللی، کار‌شناسان مسائل اقتصادی پیش‌بینی می‌کنند، امسال ایران تورمی بی‌سابقه را در طول سی سال گذشته به خود می‌بیند.
 
معتصم طاطایی، تحلیل‌گر مسائل اقتصادی خاورمیانه و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن (S. O. A. S) در گفت‌وگو با زمانه پیش‌بینی می‌کند در آینده نزدیک تغییری جدی و رو به بهبود در شرایط کنونی به وجود نمی‌آید و مردم ایران، به ویژه در مناطق توسعه نیافته مانند کردستان در وضعیت بسیار بد اقتصادی قرار خواهند گرفت.
 
او با تاکید بر رشد اقتصادی ترکیه در سال‌های گذشته، معتقد است الگوی اقتصادی این کشور را می‌توان به عنوان یک الگوی موفق برای ایران در نظر گرفت. همچنین به عقیده او، مسئله بیکاری در ایران و مناطق کردستان کمتر با نظریه‌های شناخته شده حوزه اقتصاد تطابق دارد، زیرا “مسئله بیکاری در ایران و کردستان ریشه‌اش به دخالت مستقیم سیاست در اقتصاد بر می‌گردد”.
 
ریشه و منشاء بیکاری در یک جامعه چیست؟
 
معتصم طاطایی: بیکاری یکی از پدیده‌های سیستم بازار یا سیستم سرمایه‌داری است که در پیوند با آن نظریه‌های مختلفی وجود دارد. در میان این نظریه‌ها، سه نظریه دارای اهمیت ویژه هستند. نظریه اول نظریه‌های کلاسیک است که به آدام اسمیت و دیگران برمی‌گردد که در عرض ۲۵۰ تا ۳۰۰ سال گذشته مطرح شده‌اند. در این نظریه بیکاری به میزان دستمزد ارتباط داده می‌شود. هرچقدر دستمزد افزایش یابد به‌‌ همان میزان بیکاری می‌تواند افزایش یابد. در واقع نظریه‌پردازان تلاش کرده‌اند رابطه‌ای بین میزان بیکاری و سطح دستمزد را پیدا کنند. آنان می‌گفتند: اگر دستمزد‌ها کاهش یابد نیروی کار ارزان‌تر می‌شود. وقتی نیروی کار ارزان‌تر شود، نیروی کار بیشتری استخدام خواهند شد و میزان بیکاری کاهش می‌یابد.
 
نظریه دوم به سال‌های ۱۹۳۰ برمی‌گردد. در این دوران کینز، اقتصاددان نامدار انگلیسی، نظریه‌ای را در زمینه بیکاری مطرح کرد. او بر این باور بود اگر در بازار تقاضا کاهش یابد، بیکاری افزایش می‌یابد. در واقع این نظریه تلاش دارد رابطه بین تقاضا و بیکاری را پیدا کند. اگر احیاناً در سیستم بازار به هر دلیلی تقاضا کاهش یابد، بیکاری افزایش پیدا می‌کند. اگر جامعه تلاش کند بیکاری را کاهش دهد باید دولت دخالت کند و به سرمایه‌گذاری بپردازد و از این طریق، نرخ بیکاری در جامعه که به دلیل کاهش میزان تقاضا برای کالا به وجود آمده، کمتر خواهد شد و جامعه به وضعیت قبلی خود برمی‌گردد.
 
 
دولت می‌تواند از طریق استفاده از امکانات منطقه و سرمایه‌گذاری درست، نرخ بیکاری را کاهش دهد. در غیر این‌صورت، بخش خصوصی در کردستان بخش ضعیف و ناتوان است. در عین حال به دلیل دخالت‌های بی‌مورد دولت بخش خصوصی هیچ نوع افق روشنی ندارد که برای ایجاد فرصت‌های شغلی برای مردم گامی بردارد.
 
نظریه سوم، نظریه‌ای است که مارکس ارائه داده. طبق این نظریه بیکاری عرصه‌ای است که نمی‌توان آن را از سیستم سرمایه‌داری جدا کرد. در واقع سیستم سرمایه‌داری همیشه بیکاری را با خود می‌آورد. به همین دلیل سیستم سرمایه‌داری سعی می‌کند نیروی ذخیره کار را که بیکاران جامعه باشند، نگهدارد تا سطح دستمزد‌ها را مرتب کاهش دهد. نظر مارکس این بود که نیروی کار انسان، کالایی است مانند دیگر کالا‌ها در سطح جامعه که به خرید و فروش می‌رسد. سرمایه‌داری به مثابه سیستم تلاش می‌کند تا این کالا در بازار بیشتر شود. وقتی این کالا در بازار بیشتر شود، می‌تواند تاثیر بر قیمت نیروی کار داشته باشد یا قیمت آن را در سطح پایین نگهدارد.
 
این نظریه‌ها به این شکل به مسئله بیکاری پرداخته‌اند. همه آنان نکات مثبت و قابل توجهی دارند و در عین حال مانند هر نظریه دیگری خود به خود دارای اشکالاتی هم هستند، اما تا آنجایی که به بیکاری برمی‌گردد این سه نظریه از دیگر نظریه‌ها دارای اهمیت بیشتری هستند.
 
در شرایط اقتصادی کنونی که به افزایش فقر و بیکاری دامن زده است، ‌ جامعه ایران و به‌ویژه مناطق کردستان به چه سمتی خواهند رفت؟
 
شاید نتوان بین بیکاری در ایران و کردستان و نظریه‌هایی که به آن اشاره شد، رابطه ویژه‌ای قایل شد. زیرا مسئله بیکاری در ایران و کردستان ریشه‌اش به دخالت مستقیم سیاست در اقتصاد برمی‌گردد. به نظر من جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر سعی کرده است همه جوانب اقتصاد را به سیاست ربط دهد. اقتصاد در خدمت سیاست، یکی از ریشه‌های اصلی بیکاری در ایران و همچنین در کردستان است. یعنی اقتصاد عاملی برای تقویت سیاست‌های جمهوری اسلامی بوده و هیچ‌گاه این مسئله در نظر گرفته نشده که ایران دارای یک سری پتانسیل‌های ویژه اقتصادی است که باید در راستای توسعه به کار گرفته شود. آنچه جریان داشته، تامین اهداف سیاسی از طریق قابلیت‌های اقتصادی کشور بوده است.‌‌ همانطور که می‌بینیم اقتصاد به شدت متاثر از سیاست‌های ایران در راستای دستیابی به سلاح اتمی و تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ نظامی در منطقه است.
 
 
 معتصم طاطایی : جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر سعی کرده است همه جوانب اقتصاد را به سیاست ربط دهد. اقتصاد در خدمت سیاست، یکی از ریشه‌های اصلی بیکاری در ایران و همچنین در کردستان است. یعنی اقتصاد عاملی برای تقویت سیاست‌های جمهوری اسلامی بوده و هیچ‌گاه این مسئله در نظر گرفته نشده که ایران دارای یک سری پتانسیل‌های ویژه اقتصادی است که باید در راستای توسعه به کار گرفته شود.
 
در سال‌های گذشته جمهوری اسلامی سعی کرده کردستان را در موقعیت اقتصادی ویژه قرار دهد.از نظر جمهوری اسلامی کردستان منطقه‌ای است که می‌تواند دست به دست شود، به این دلیل سیاست‌های به‌خصوصی در این منطقه اعمال می‌کند. در نتیجه اگر به آمار و ارقامی که خود دولت منتشر کرده و موجود است، نگاه کنیم می‌بینیم کردستان جزو مناطقی بوده که کمترین سرمایه‌گذاری در آن صورت گرفته است. یعنی می‌توان گفت میزان سرمایه‌گذاری حداکثر سه تا چهار درصد بیشتر نبوده است. این میزان از سرمایه‌گذاری در سطح بسیار پایین در کردستان، اهداف سیاسی مشخصی را تعقیب می‌کند. کردستان را منطقه‌ای توسعه نیافته نگهداشته و این تاثیر بسیار عمیقی بر میزان بیکاری گذاشته است. نبود سرمایه‌گذاری میزان بیکاری در کردستان را بسیار افزایش داده است.
 
مسولان دولتی در کردستان مدعی شده‌اند که با اشتغال زایی شاخص بیکاری را پایین می‌آورند. چقدر موفق بوده‌اند؟
 
هیچ آمار و ارقام دقیقی در دست نیست که ادعای جمهوری اسلامی را اثبات کند. دولت با اینگونه ادعا‌ها قصد دارد نشان دهد که نسبت به مسئله بیکاری حساس است. هیچگونه آمار و ارقامی در دست نیست که نشان دهد میزان بیکاری در کردستان کاهش یافته است. در واقع میزان بیکاری در کردستان نه تنها کاهش نیافته، بلکه به اندازه دیگر مناطق ایران طی سال‌های اخیر حاد‌تر شده است. جمهوری اسلامی ادعا کرده و گفته است، سعی می‌کنیم به نوعی با این مسئله برخورد کنیم که میزان بیکاری کاهش یابد، اما تاکنون کار بخصوصی در این زمینه انجام نداده است.
 
چه راه‌هایی برای کاهش میزان بیکاری در کردستان می‌توان متصور شد؟
 
وقتی به موضوع بیکاری در ایران و مناطق کردستان می‌پردازیم، به نظرم باید مدل ترکیه را در نظر گرفت. ترکیه کشوری است که از لحاظ اقتصادی رشد بسیار زیادی از سال ۲۰۰۰ به این سو داشته است. ترکیه طی مدت کوتاهی خود را به ۲۰ کشور بزرگ اقتصادی دنیا رسانده است. این کشور توانسته میزان درآمد سالانه خود را از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ دو برابر کند. هم اکنون ترکیه به کشوری تبدیل شده که شمار زیادی از سرمایه‌داران جهان در آن سرمایه‌گذاری می‌کنند. در نتیجه میزان بیکاری در این کشور کاهش یافته و میزان درآمد مردم و دولت بسیار تغییر کرده است. وقتی به ترکیه اشاره می‌کنیم به این دلیل است که ترکیه همسایه ایران است و جمعیتی تقریباً مساوی با کشور ما را دارد (البته نمونه‌هایی مانند کره جنوبی، چین و کشورهای شرق آسیا نیز وجود دارد). ما می‌بینیم این الگو بیشترین بهره را از امکانات موجود خود برده است. ترکیه به علت اینکه دریای مدیترانه و سیاه راه دارد، توانسته صنعت گردشگری خود را قوی کند و مردم از سراسر دنیا به این کشور روی ‌آورند. پس می‌توان نتیجه گرفت، اگر کشوری از امکانات اقتصادی خود حداکثر استفاده را به عمل بیاورد، پیشرفت قابل توجهی می‌کند و در عین حال می‌تواند میزان بیکاری را هم کاهش ‌دهد.
 
دولت جمهوری اسلامی وظیفه‌ای را برای خود تعریف کرده که آن‌هم این است: قصد دارد به قدرت بزرگ نظامی در منطقه تبدیل شود و همه امکانات در اختیار این هدف است. میزان امکانات اقتصادی که از طریق فروش نفت به دست آورده کم نیست. اگر به سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ برگردیم، پول یک بشکه نفت تا ۱۴۷ دلار افزایش یافته است. این پول بسیار عظیمی برای جمهوری اسلامی بود. طبق آماری که در دست است، دولت ایران میزان پولی که در نتیجه افزایش قیمت نفت دریافت کرده، رقمی نزدیک به ۱۲۷ میلیارد دلار است. جمهوری اسلامی این مبلغ را صرف رشد اقتصاد ایران نکرد، بلکه برای مقاصد نظامی به کار برد. با پول حاصل از نفت احزابی مانند حزب‌الله لبنان، حماس و دیگر احزابی که با جمهوری اسلامی در ارتباط هستند، تقویت شده‌اند. بخشی از پول نفت هم برای اهداف ویژه محمود احمدی‌نژاد به کار گرفته شد. احمدی‌نژاد این پول را برای خرید رای از طریق دادن پول ازجمله به بازنشستگان صرف کرد. در آن سال‌ها با درآمد حاصل از نفت، دولت قادر به سرمایه‌گذاری‌های بزرگ با اهداف طولانی مدت بود که هزاران فرصت شغلی ایجاد کند.
 
تنها شیوه‌ای که بیکاری در ایران و به ویژه در کردستان را کاهش می‌دهد سرمایه‌گذاری و به ویژه سرمایه‌گذاری دولتی است که می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در این میان داشته باشد. بدون حضور فعالانه و کمک دولت به اقتصاد، نمی‌توان شاهد کاهش نرخ بیکاری در کردستان ایران بود.
 
تنها شیوه‌ای که بیکاری در ایران و به ویژه در کردستان را کاهش می‌دهد سرمایه‌گذاری و به ویژه سرمایه‌گذاری دولتی است که می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در این میان داشته باشد. بدون حضور فعالانه و کمک دولت به اقتصاد، نمی‌توان شاهد کاهش نرخ بیکاری در کردستان ایران بود. در واقع دولت می‌تواند از طریق استفاده از امکانات منطقه و سرمایه‌گذاری درست، نرخ بیکاری را کاهش دهد. در غیر این‌صورت، بخش خصوصی در کردستان، بخشی ضعیف و ناتوان است. در عین حال به دلیل دخالت‌های بی‌مورد دولت بخش خصوصی هیچ نوع افق روشنی ندارد که برای ایجاد فرصت‌های شغلی برای مردم گامی بردارد. بنابراین راهی که می‌ماند دخالت مستقیم دولت در پروژه‌هایی است که فرصت شغلی ایجاد کند.
 
این وضعیت چه تاثیری در تولید و بازتولید فقر با تمام ویژگی‌هایش در جامعه دارد؟
 
تمام نشانه‌های موجود بیانگر این است که ایران به سوی ایزوله‌شدن بیشتر پیش می‌رود. ایران وضعیتی پیدا کرده است که نمی‌تواند در حال حاضر میزان نفتی را که تولید می‌کند به صورت درست به فروش برساند. در زمینه فروش نفت مشکلاتی بسیار جدی برای جمهوری اسلامی پیش آمده است. راه حل چیست؟ بستگی به این دارد که ایران با کشورهای غربی به توافق برسد یا نه.
 
 تاثیرات گسترده این مسئله را در دیگر عرصه‌ها نیز می‌بینیم. وقتی پول ایران در مدت زمانی بسیار کم از یک دلار هزار تومانی، به یک دلار دوهزار تومانی می‌رسد و قیمتش به نصف کاهش می‌یابد، نشان‌دهنده این است اطمینان سیاسی‌ای که پیشتر وجود داشته، دیگر از بین رفته است و وجود ندارد. یعنی وقتی که بحران به پول سرایت می‌کند، معلوم می‌شود که نوعی از بی‌اطمینانی جدی سیاسی به وجود آمده است. وقتی بی‌اطمینان سیاسی جدی مطرح می‌شود، بی‌اطمینانی اقتصادی نیز موجود است.
 
این مسائل با همدیگر ربط دارند. تاثیرات مستقیم آن این است اگر مردم بعضی از امکانات را در دست داشته‌اند، رفته رفته کمتر و کمتر شده است. وقتی پول ایران در مدت خیلی کم دچار چنین مشکلی شده، یعنی قدرت خرید مردم بسیار پایین آمده است. اگر به میزان تورم در ایران نگاه کنیم، می‌بینیم میزان تورم بسیار بالاست و انتظار می‌رود بیشتر هم شود. این تاثیر بسیار جدی بر میزان قدرت خرید خواهد گذاشت. وقتی قدرت خرید پایین بیاید میزان تقاضا برای کالا کاهش می‌یابد. وقتی میزان تقاضا کاهش پیدا کند، تاثیر مستقیم بر تولید دارد. اکنون شاهد هستیم شمار زیادی از واحدهای تولیدی تعطیل شده‌اند به دلیل اینکه هیچگونه امکاناتی در اختیار ندارند و آینده روشنی هم نمی‌بینند که تولید خود را ادامه دهند. ما می‌بینیم این حالت روند فزاینده‌ای به خود گرفته و بیکاری در حال افزایش است و فقر در سطح وسیع‌تری خود را نشان داده و آمارهای موجود هم گویای این واقعیت است. آمار فقر در مناطقی مانند کردستان که نرخ بیکاری بیشتر است، افزایش چشمگیری به خود دیده است.
 
با توجه به این شرایط، وضعیت زندگی روزمره مردم به چه سمتی حرکت می‌کند؟
 
به دلیل یکسری معضلات ایران، تعداد کشورهایی که در ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند، بسیار کم است. این موجب شده اگر پیشتر هم کشوری سرمایه‌گذاری کرده، این سرمایه‌گذاری یا تعطیل شود یا در حال تعطیلی قرار بگیرد.این مسئله باعث شده شمار بسیار زیادی از مردم کار خود را از دست بدهند یا اینکه در آینده بیکار شوند. از طرفی دیگر، وقتی محدودیت‌های فراوانی در پیوند با بانک مرکزی ایران اعمال می‌شود و ایران همزمان هیچگونه اعتباری هم ندارد و قادر به معامله با هیچ جای دنیا نیست، افزایش قیمت کالاهای وارداتی و افزایش تورم را به دنبال خواهد داشت.  وقتی این فاکتور‌ها را کنار هم می‌گذاریم می‌بینیم جامعه ایران به این سو حرکت کرده که از لحاظ اقتصادی دچار فشاری بسیار زیاد شده است. غرب قصد دارد از طریق اعمال فشار اقتصادی مجموعه‌ای از خواست‌های سیاسی خود را به ایران تحمیل کند. منتها انعکاس آن در زندگی روزمره مردم بسیار عمیق است و باعث شده مردم ایران و به ویژه مناطق فقیرنشینی مانند کردستان فشار اقتصادی بیشتری را تحمل کنند. البته پیش‌بینی هم نمی‌شود در آینده نزدیک در این وضعیت تغییر جدی‌ صورت بگیرد. بنابراین مردم کردستان و طبقه کارگر و مردم فقیر جامعه باید در انتظار وضعیت بسیار بد اقتصادی باشند. مگر اینکه مشکل ایران با غرب به جایی برسد و یا حل شود تا جامعه ایران به حالت عادی خود برگردد. لازم است ایران با دیگری کشور‌ها ارتباط مناسب داشته باشد و از این طریق وارد مبادلات اقتصادی ویژه‌ای شود که در خدمت مردم باشد. متاسفانه این نوع برخورد، با توجه به شناختی که از حکومت داریم، پیش‌بینی نمی‌شود و حتی انتظار می‌رود وضعیت کنونی بد‌تر از این نیز بشود.
 
در همین زمینه: