سراجالدین میردامادی – نتایج شمارش آراء مرحله دوم انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی درایران اعلام شد.
برای تحلیل و بررسی آرایش سیاسی نیروهای راهیافته به مجلس نهم از آقای محمدرضا یزدانپناه روزنامهنگار در پاریس پرسیدم، ترکیب کلی مجلس نهم بر اساس کرسیهایی که از سوی اصولگرایان تشکل یافته در لیستهای جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی کسب شده چیست؟
محمدرضا یزدانپناه: واقعیت این است تنها گروهی که خودش را پیروز مطلق انتخابات اعلام کرده و گفته که اکثریت مجلس را به دست آورده، جبهه متحد اصولگرایان است که یک ائتلاف انتخاباتی بوده با حضور جریان راست سنتی با محوریت پیروان جبهه خط امام و رهبری، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی که حالا بیشتر شاکلهاش توسط جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی تشکیل شده و یکسری از نیروهای اصولگرای سنتی محافظهکارتر در برخی نقاط. این جریان اعلام میکند که ما پیروز انتخابات شدهایم و توانستهایم اکثریت مجلس نهم به دست آوریم.
بقیه گروههای سیاسی چه جبهه پایداری انقلاب اسلامی که با محوریت آقای مصباح یزدی در انتخابات فعالیت میکرد و چه گروههای دیگر به طور طبیعی هیچ کدام ادعایی مبنی بر پیروزی در انتخابات و کسب اکثریت مجلس نهم را ندارند. مسئله آنجاست که باید ببینیم آیا آمارهایی که ارائه میشود بر مبنای مقایسه لیستهای انتخاباتی هم همین مسئله و همین ادعا را که جبهه متحد اصولگرایان دارد، تأیید میکند یا نه. به نظر میآید که جبهه متحد اصولگرایان اگرچه توانسته اکثریت مجلس نهم را به دست گیرد، اما این اکثریت، اکثریت مطلق نیست و اکثریت نسبیست. به عبارت دیگر از مجموع ۲۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی که امروز تعیین شدهاند، به نظر میآید که جبهه متحد اصولگرایان در مجموع بیشتر از ۱۱۰ یا حدود ۱۲۰ نتوانسته است نماینده به مجلس نهم وارد کند که بخش عمدهای از این تعداد هم کاندیداهای مشترک با جبهه پایداری انقلاب اسلامی هستند.
آقای یزدانپناه به نظر میرسد تعداد راهیافتگان به مجلس در انتخابات مرحله اول و دوم با تابلوی مستقل نسبت به مجالس قبل، حداقل نسبت به مجلس هشتم، افزایش پیدا کردهاست. جایگاه مستقلها را در مجلس آتی چگونه ارزیابی میکنید، آیا اینها واقعاً نیروهای مستقلی هستند یا آن طور که گفته شده نیروهایی هستند که در پس پرده با جناحهای سیاسی ارتباطات و پیوندهایی دارند، ولی حداقل در عرصه انتخابات بدون تابلو و چراغ خاموش وارد شدهاند؟
به صورت قطعی واقعاً نمیشود در این رابطه اظهارنظر کرد. برای قضاوت قطعی و صددرصد در این رابطه باید منتظر باشیم تا مجلس نهم کار خود را آغاز کند و فراکسیونها و جناحبندیهای سیاسی در مجلس مشخص شوند و وقتی مجلس وارد فعالیت خودش شود، آن موقع میتوان در این رابطه قضاوت قطعی و نهایی را انجام داد. اما تا میتوان گفت که ترکیب مجلس نهم به نسبت مجلس هشتم یک دگرگونی بیسابقه را تجربه کرده است. ۱۹۶ نماینده مجلس هشتم نتوانستند به مجلس نهم راه پیدا کنند. یعنی بیشتر از دو سوم نمایندگان مجلس گذشته امکان حضور در این مجلس را ندارند. بسیاری از نمایندگان در این دوره برای بار اول است که وارد مجلس شورای اسلامی میشوند.
محمدرضا یزدانپناه: ترکیب مجلس نهم به نسبت مجلس هشتم یک دگرگونی بیسابقه را تجربه کرده است. ۱۹۶ نماینده مجلس هشتم نتوانستند به مجلس نهم راه پیدا کنند. یعنی بیشتر از دو سوم نمایندگان مجلس گذشته امکان حضور در این مجلس را ندارند
حتی جبهه متحد اصولگرایان که به نظر میآید اکثریت نسبی مجلس را در اختیار خود گرفته است، اعلام میکند که جریان مستقل و کاندیداهای مستقل حداقل توانستهاند ۳۰ درصد کرسیهای مجلس نهم را به خودشان اختصاص دهند. خیلیها گمانهزنیهای زیادی را مطرح میکنند در رابطه با کاندیداهای جریان مستقل که گفته میشود ممکن است به اطرافیان رئیس جمهور یا به جریان «انحرافی» نزدیک باشند. گاهی گفته میشود که اینها ممکن است به طیف طرفداران آقای قالیباف نزدیک باشند و بعضیها هم میگویند که اینها ممکن است چهرههای ناشناخته حکومت مثل فرماندهان نظامی و امنیتی باشند که به دلایل مختلف و نامشخص خودشان را به شکل مستقل وارد انتخابات مجلس کردهاند.
واقعاً هیچ کدام اینها مشخص نیست. برای قضاوت قطعی درباره اینها باید تا شروع آغاز کار مجلس نهم و وارد دستور شدن مجلس صبر کنیم و ببینیم که جناحبندیهای سیاسی در مجلس به چه شکل درمیآید.
شاید مهمترین و اولین نمود مشخص شدن مرزبندیها در هر مجلسی تعیین ریاست مجلس باشد. با ترکیبی که تقریباً میشود گفت مشخص شده، مجلس آینده چه رئیسی را محتمل است که به خود ببیند؟ آقای علی لاریجانی یا آقای حداد عادل یا دیگران؟ کدام یک از اینها براساس کرسیهای کسب شده شانس بیشتری برای ریاست دارند ؟
در این رابطه هم فقط میشود از الان یکسری دادهها را بررسی کرد و احتمالاتی را مطرح کرد. واقعیت این است که هرکدام از این دو، چه آقای حداد عادل و چه آقای علی لاریجانی، یکسری امتیازات دارند که میتواند به آنها کمک کند ریاست مجلس آینده را در اختیار خودشان داشته باشند. اما قطعاً رئیس مجلس تحت هر شرایطی یکی از این دو نفر خواهد بود، یعنی یا آقای حداد عادل یا آقای علی لاریجانی ریاست مجلس نهم را به دست میگیرند. امتیازاتی که آقای لاریجانی دارد یکی ریاست او بر مجلس کنونی است و تجربه چهارسالهای که در این رابطه دارد. برادر او، رئيس قوه قضاییه است که همین نشاندهنده نفوذ خانواده لاریجانی در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی است. به جز این، آقای لاریجانی توانسته حمایت و پشتیبانی مراجع تقلید را که کماکان یکی از منابع قدرت در جمهوری اسلامی است، به خودش اختصاص دهد و کاندیداتوری ایشان از قم به عنوان شهر پایگاه مرجعیت شیعه هم به همین معناست.
شاید بتوان گفت حدود ۲۰ تا ۳۰ چهره اصلاحطلب توانستهاند به مجلس نهم راه پیدا کنند. این در حالیست که خیلی از چهرههای شاخص فراکسیون اصلاحطلب یا خط امام در مجلس هشتم، در انتخابات مجلس نهم نامنویسی نکردند
از آن طرف آقای حداد عادل قرار دارد که رئیس مجلس هفتم بود، ولی در رقابت با آقای لاریجانی نتوانست به ریاست خودش را در مجلس هشتم ادامه دهد. جبهه متحد اصولگرایان علاوه بر آقای لاریجانی نام آقای حداد عادل را هم در لیست خودش قرار داده بود. در واقع آقای حداد عادل کاندیدای مشترک لیست جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی بود که این نشان میدهد هر دو گروه بر روی او تقریباً اتفاق نظر دارند. علاوه بر این، آقای حداد عادل از شهر تهران به مجلس راه پیدا کرده است و به طور سنتی رؤسای مجلس معمولاً از شهر تهران انتخاب میشدند تا این که ریاست آقای لاریجانی این مسئله را منتفی کرد. نکته آخر این که آقای حداد عادل نسبت خانوادگی با رهبر جمهوری اسلامی دارد. او پدر زن مجتبی خامنهای، قدرتمندترین فرزند آقای خامنهای است.
اما در مجموع با توجه به این که جمهوری اسلامی اکنون به طور نسبی ثبات سیاسی را تجربه میکند، و سه سال بعد از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری فضای سیاسی کشور به یک ثبات رسیده است، شاید تغییر ریاست مجلس این ثبات را به طور نسبی بههم زند و بر این اساس احتمال این بیشتر است که علی لاریجانی برای بار دوم به عنوان رئیس مجلس نهم انتخاب شود.
اصلاحطلبها عملاً انتخابات را تحریم کردند یا اینکه در آن مشارکتی نداشتند، اما با این حال برخی از آنها در این انتخابات کاندیداد شدند که رأی نیاوردند. فراکسیون اصلاحطلبها در مجلس نهم را هم از نظر تعداد و هم از نظر کیفیت چگونه ارزیابی میکنید؟
با ورود تعداد زیادی از چهرههای مستقل در انتخابات به مجلس نهم و احتمال قریب به یقین این مسئله که این چهرههای مستقل در هر گونه آرایش آینده ترکیب مجلس به احتمال خیلی زیاد هیچ جایی در فراکسیون اصلاحطلبها نخواهند داشت.
سطح مشارکت در این انتخابات پایین بوده است. از مجموع بیش از پنج میلیون نفری که در شهر تهران حق رأی داشتند، بیشترین کاندیدایی که رأی آورده، در نهایت توانسته است یک پنجم آرای واجدین شرایط در انتخابات را به خودش اختصاص دهد
به نظر میآید که ترکیب بین ۵۰ تا ۷۰ نفره فراکسیون اصلاحطلبها در مجلس هشتم، در مجلس نهم تعداد خیلی کمتری را به خود ببیند. شاید بتوان گفت حدود ۲۰ تا ۳۰ چهره اصلاحطلب توانستهاند به مجلس نهم راه پیدا کنند. این در حالیست که خیلی از چهرههای شاخص فراکسیون اصلاحطلب یا خط امام در مجلس هشتم، اساساً در انتخابات مجلس نهم نامنویسی نکرده بودند، مثل آقای اولیاء نماینده یزد. از این چهرههایی هم که نامنویسی کردهاند، آقایان مصطفی کواکبیان، داریوش قنبری، قدرتالله علیخانی و محمدرضا خباز هم نتوانستند به مجلس راه پیدا کنند. به نظر میآید ضعیفترین فراکسیون رسمی مجلس نهم را فراکسیون اصلاحطلبان تشکیل دهد که حالا مشخص نیست در مجلس نهم با چه عنوان و به چه نامی فعالیت میکنند.
با توجه به این که چهرههای شاخص اصولگرا هم از جبهه متحد و هم از جبهه پایداری، رای آوردهاند، ارزیابی شما از نتایج به دست آمده در پایتخت چیست؟
در تهران اتفاقی که افتاده این است که تمام افرادی که توانستهاند خودشان را وارد مجلس نهم کنند، در یکی از دو لیست اصلی اصولگرایان قرار داشتند، یعنی یا کاندیدای جبهه متحد بودند یا کاندیدای جبهه پایداری و یا کاندیدای مشترک هر دو لیست. فکر کنم فقط آقای علی مطهری و آقای علیرضا محجوب بودند که به عنوان اعضای لیست خانه کارگر و صدای ملت توانستهاند خودشان را وارد مجلس نهم کنند. به نظر میآید مردم در تهران، آنهایی که در انتخابات شرکت کردهاند، بر اساس فهرست و به یکی از دو فهرست اصولگرایان رأی دادهاند. اما سطح مشارکت در این انتخابات پایین بوده است. از مجموع بیش از پنج میلیون نفری که در شهر تهران حق رأی داشتند، بیشترین کاندیدایی که رأی آورده، در نهایت توانسته است یک پنجم آرای واجدین شرایط در انتخابات را به خودش اختصاص دهد.
آرای افرادی که در دور دوم توانستهاند خودشان را وارد مجلس کنند از این هم کمتر بوده. یعنی در نهایت یک دهم واجدان شرایط رأی دادن را توانستهاند مجاب کنند که به خودشان رأی دهند. واقعیت این است که در این انتخابات رقابتی وجود نداشت و اگر هم به نظر میرسید که رقابتی وجود دارد، صرفاً تخریب جناحهای داخلی جریان حاکم اصولگرا علیه یکدیگر بود. در چنین انتخاباتی طبیعیست همان جناحی که امکان شرکت در انتخابات را پیدا کرده است، فارغ از جریانهای درونی خودش بتواند برنده انتخابات شود و آن اتفاقی که در تهران هم افتاد حاکی از همین مسئله است. یعنی اصولگرایان انتخابات را بردند، به طور مشخص در تهران، و نفرات اول تهران افرادی هستند که به یکی از دو جریان یا به یکی از دو فهرست اصلی اصولگرایان در کل کشور و در تهران اختصاص داشتند.
این مجلس همانطور که از میزان مشارکت مردم در انتخاباتش نشان میدهد محلی برای نمایش قدرت مردم در آن نیست مجلسی ست که از پشتوانه ی بسیار کمی برخوردار است حتی اگر انتخابات مهندسی هم نشده بود چنین مشارکتی از سوی مردم نشان از ناکارآئی آن میدهد مجلس در ایران دیگر جایگاه خودش را از دست داده است بیت رهبری مصوبات آنرا به کنترل درآورده و اتوریته ی مجلس را در معادلات سیاسی از بین برده است از اینرو کاوش در جناح بندی های درونی مجلس نیز کار عبثی ست . مجلس که باید نماد خواستهای اقتصادی و سیاسی جامعه باشد تبدیل به مجموعه ای شده است که موضع گیری های رسمی رژیم که از سوی بیت رهبری علنا مطرح نمی شود توسط آن انجام می گیرد تا جنبه ی قانونی بخود بگیرد کار کارشناسی اش در جای دیگری انجام می شود و از جای دیگری خط و ربط می گیرد از اینرو این مجلس جایگاهی در معادلات سیاسی بخودش اختصاص نداده و وابستگی اش به نهاد ولایت فقیه و همچنین سپاه پاسداران هویتش را زیر سئوال برده است .
از اینرو آن چیز که در بین اپوزسیون و سیاسیون ایران تا کنون نسبت به مجلس مرسوم بود و نقش نمایندگان را در معادلات سیاسی بازتاب میداده است دیگر تبدیل به محلی برای تحلیلگران بازی خورده خواهد شد بازیگرانی که هنوز کسب قدرت را در پای صندوقهای رای جستجو می کنند . تا قبل از این مجلس فارغ از شخصیت نمایندگانش دارای جایگاه مستقلی برای خودش بود اما حضور دولت احمدی نژاد هر چه بیشتر فرمایشی بودن این نهاد را افشا کرده و مشت بازی گران اصلی قدرت را باز کرده است .
کاربر مهمان / 07 May 2012