علی افشاری − در فضای کنونی سیاسی ایران و بهویژه در میان اپوزیسیون ” رهبری” معنای مثبتی ندارد. تجارب نا موفق باعث شده است تا کنشگران سیاسی و مدنی و بخصوص جوانان با بدبینی به مقوله رهبری نگاه کنند.
رهبری به نوعی با تکصدایی ، دنبالهروی محض و اقتدارگرایی پیوند خورده است. ذهنیتهای منفی پیرامون رهبری فضایی را به وجود آورد که تز “خودرهبری ” یا “هر فرد، یک رهبر ” با استقبال بخشی از نیروهای خواهان تغییر همراه شد. اما آیا در واقع نیاز به رهبری نیست ؟
جنبشهای اجتماعی بدون رهبری میتوانند به سرمنزل مقصود برسند؟ پاسخ منفی است . در این یادداشت تلاش میشود اهمیت و ضرورت وجود رهبری تبیین و همچنین جنبه شعاری و غیر کارکردی ادعای مبهم ” خودرهبری ” شکافته شود.
موفقیت هر فعالیت جمعی ، جنبش اجتماعی ، حرکت سیاسی ، مانور نظامی نیازمند رهبری است. بدون رهبری بخت موفقیت فعالیتهای جمعی ناچیز خواهد بود
موفقیت هر فعالیت جمعی ، جنبش اجتماعی ، حرکت سیاسی ، مانور نظامی نیازمند رهبری است. بدون رهبری بخت موفقیت فعالیتهای جمعی ناچیز خواهد بود. اما طبیعی است هر رهبری نیز به صرف ادعای رهبری کارگشا نیست.
بلکه چگونگی رهبری و بهویژه موثر بودن آن است که ارزش مثبت دارد. در واقع بحث از نفس رهبری به شرایط و ویژگیهای رهبری مناسب و کارآمد تغییر جهت مییابد.
میراث عرفانی رابطه ” مرید و مراد ” در فرهنگ نخبگان ایرانی ریشهدار است. این مقوله با شکل مدرن “رهبری کاریزماتیک ” تلفیق شد و الگوی رهبری مطلقالعنان و بلامنازع را خلق کرد.
تفسیر غالب از مفهوم امامت در شیعه نیز رابطه بین امت و امام را رابطهای یکسویه تعریف کرده است که امت فقط باید از امام اطاعت کند و امام شایستگی بیشتر برای راهنمایی و تعیین مسیر سیاستگزاری در جامعه را دارد.
این تلقی نیز به نوبه خود شکل رهبری اقتدارگرایانه را در جامعه مذهبی کشور تقویت کرد. تودههای مسلمان نیز بر اساس نظریه تقلید تبعیت مطلق از مرجع تقلید را پذیرفته و درونی کردهاند.
این نگرش و اعتقاد زیربنای ” فتوی سیاسی ” است که نظر سیاسی مرجع عامه حکم تکلیف شرعی دارد و نقشی مهم در سرنوشت اخروی ایفا میکند.
فرهمندی فرابشری افرادی که از فره ایزدی برخوردارند نیز در فرهنگ ملی ما بستر مناسبی برای رشد رهبری پیشواگونه فراهم ساخت.
گروههای چپ و رادیکال مذهبی نیز با استفاده از الگوی مارکسیست، لنینیستی سازمان و تاکید بر نقش رهبری حزب طراز نوین و انقلابیون حرفهای (سنترالیزم دموکراتیک که پسوند دموکراتیک آن هیچگاه در عمل تحقق نیافت )شکل دیگری از رهبری اقتدارگرایانه را بنیان گذاشتند.
ریشهداری فرهنگ گروهگرایی و مریدپروری و رواج داشتن نوچهپروری در محیطهای ورزشی و لوطیها نیز زمینه دیگری برای رشد رهبری غیرمشارکتی فراهم ساخت. مجموعه عوامل فوق باعث شده است تا رهبری بر اساس روابط قدرت در ذهنیت کنشگران ایرانی نقش ببندد.
هماهنگی و نظارت بر تقسیم کارها نیازمند وجود رهبری است تا کارها به نحو مطلوبی پیش برود و در چهارچوب استفاده بهینه از منابع فعالیت اعم از زمان، پول ، سرمایه انسانی و هزینه فرصت به موفقیت برسد
البته عملکرد ضعیف ، غیرواقعبینانه ، محافظهکارانه و متوهمانه مدعیان رهبری در سالیان اخیر و همچنین عدم پاسخگویی رهبران پیرامون تصمیمات غلط خود نیز در ایجاد جو ضدرهبری موثر بوده است.
این عامل به همراه دوریگزینی برخی، از پذیرش مسئولیت رهبری در حالی که عملا در آن جایگاه قرار داشتند باعث شده تا شماری با طرح بحث “امان از رهبری ” در آسیبشناسی ناکامیهای سیاسی مردم ایران ، وزن زیادی برای رهبری قائل شوند.
تصور غالب از رهبری در جامعه ایران ” مرد بزرگ ” یا” ابرمرد” است که از خصایل فوق انسانی برخوردار بوده و در شرایط خاصی در تاریخ ظاهر میشود و معجزاتی را رقم میزند. او در اوج لحظات ناامیدی و هراس ملت از سرنوشت تیره و تار خود در قالب یک منجی ظهور میکند.
البته تئوری ” ابرمرد ” از اولين كوششهاي روشمند براي مطالعه رهبري در چارچوب نگرش ” ویژگی ” بود . اين تئوريها تحت عنوان “مرد بزرگ” معروف است كه كيفيت ذاتي رهبران اجتماعي بزرگ، سياستمداران و نظاميان را بررسي ميكند. این دیدگاه در ادامه تحولات خود به تعیین ویژگیها و خصوصیات لازم برای رهبری رسید و رهبری را در قالب یک شخصیت و نه یک جریان تعریف کرد.
اما اشکالی از رهبری وجود دارد که برخلاف دیدگاه ابرمرد ، شخص رهبر را در مرکز رهبری قرار نمیدهد بلکه رهبری جریان و فرایندی است که در تعامل بین رهبری و پیروان شکل میگیرد.
در اصل اهداف و مطالبات یک جنبش زمینه پیونددهنده بین رهبری و بدنه جنبش میشود. رهبری مشارکتی و تعاملی توسط بدنه انتخاب میشود تا با تعهد به مطالبات و خواست جنبش هدایت جنبش با استفاده از منابع را برای رسیدن، در دست بگیرد.
افشاری: رهبری مشارکتی و تعاملی توسط بدنه انتخاب میشود تا با تعهد به مطالبات و خواست جنبش هدایت جنبش با استفاده از منابع را برای رسیدن، در دست بگیرد
در این نگرش رهبری بهمثابه ابزاری در خدمت اهداف جنبش است. این دیدگاه از برخورد فردمحورانه با رهبری فاصله میگیرد اما به طور کامل وجود برخی ویژگیهای خاص در رهبری و افرادی که میتوانند در این جایگاه قرار بگیرند را نفی نمیکند.
رهبر دیگر کاریزما ، پیامبر و مرشدی نیست که ارزشهای جدید بیافریند و تغییر و تحولی بزرگ در جامعه ایجاد کند. بلکه فرد و یا افرادی است که در چهارچوب پاسخگویی به مطالبات جامعه دارای تواناییهای ویژگیهای هستند که میتوانند نیروهای جنبش را برای پیروزی بسیج کنند.
فرق آنها با مدیر این است که آنها میتوانند باعث تشجیع و به غلیان آمدن احساسات شده و انگیزش ایجاد کنند و روح خودباوری را در کالد جنبش بدمند.
در یک جنبش اجتماعی و نیز در هر کار جمعی تقسیم کار لازم است. هماهنگی و نظارت بر تقسیم کارها نیازمند وجود رهبری است تا کارها به نحو مطلوبی پیش برود و در چهارچوب استفاده بهینه از منابع فعالیت اعم از زمان، پول ، سرمایه انسانی و هزینه فرصت به موفقیت برسد.
“خودرهبری” نتیجهای جز هرج و مرج نخواهد داشت و فاقد توانایی برای ایجاد هماهنگی و همافزایی نیروها است.
فقط به یک معنا “هر فرد، یک رهبر” درست است که افراد نباید برای انجام مسئولیت اجتماعی منتظر و معطل رهبری بمانند و یا فقط از وی انتظار داشته باشند که بار همه مسئولیتها بر دوش او باشد. ضرورت وجود رهبری نافی مسئولیت دیگر اعضای جنبش نیست.
اما اگر هرکس رهبر باشد شکست فرجام قطعی جنبش خواهد بود. همچنین این شعار بیشتر یک تعارف است و در زمین واقعیت امکانپذیر نیست .
رهبری در چهارچوب ارتباط و مشارکت همه اعضا، معنای مناسب خودش را پیدا میکند. در این مدل رهبری ، ارتباط دوطرفه بین رهبری و بنده وجود دارد. رهبری در خدمت بدنه است و بنده از او حساب میکشد و بر عملکردش نظارت دارد و در چهارچوب توافق جمعی هر یک وظیفه خاص خودش را انجام میدهند.
بنابراین در مقطع فعلی ضروری است تا با تاکید بر وجود رهبری مشارکتی و موثر یکی از بزرگترین نقایص جنبش دموکراسیخواهی و اساسا زیرمجموعههای جامعه مدنی در ایران برطرف شود. اعتراضات به نوع رهبریهایی که تاکنون اعمال شده ، عمدتا منطقی و وارد است اما این موضوع باعث نمیشود که اصل وجود رهبری زیر سئوال برود. بلکه باید به سمت تحقق شکل مناسب رهبری رفت و بهویژه به رهبری ابرمرد ، مرشد گرایانه ، فرد محور و سنترالیستی در کارزار سیاسی و اجتماعی پایان داد.
لازم است میل به تصدی نقش رهبری در بین کنشگران سیاسی کاهش یابد. به نظر میرسد ایفای نقش ژنرالی خیلی بیشتر از نقش سربازی و یا مناصب میانی طرفدار دارد
البته باید در نظر داشت در حل این مشکل یک پیشنیاز مهم دیگر نیز وجود دارد . آن ضرورت کاهش یافتن میل به تصدی نقش رهبری در بین کنشگران سیاسی است.
به نظر میرسد ایفای نقش ژنرالی خیلی بیشتر از نقش سربازی و یا مناصب میانی طرفدار دارد. زمانی یک جنبش اجتماعی و سیاسی موفق میشود، که همه افراد در نقشهایی که با آن تناسب دارند قرار بگیرند.
ماهیت فعالیت جمعی به گونهای است که تعداد نقشهای پایین و میانی خیلی بیشتر از نقشهای بالایی است. این واقعیت را باید پذیرفت. شاید این مثال آموزنده باشد که لشگری از گوسفندان که یک شیر رهبر آن باشد بر لشگری از شیران که یک گوسفند رهبری آن را بر عهده داشته باشد غلبه میکند.
رهبری لباسی است که بر تن هر کس نمیتواند پوشانده شود . بلکه ویژگیهایی چون مقبولیت فراگیر ، هوش سرشار ، قدرت بسیج کنندگی و تهییج بالا ، مهارت و دانایی ، سرعت عمل ، توان تزریق خودباروی و اعتمادبهنفس ، صداقت و ویژگیهای اخلاقی ، اراده و عزم محکم ، ابتکار و خلاقیت و … جامعه پذیری ر ا طلب میکند.
جناب افشاری در طرح موضوع بسیار دور تر از واقعیت رفته اند واصل را براین گذاشته اند که اپوزیسیون موجود است وراهبردی ان نا توان و حال انکه در شرائط کنونی اپوزیسیون مطرحی وجود ندارد و مجموعه زندانی داخل کشور و اجتماع پراکنده ومتضاد خارج از کشور نمیتواند عنوانی فراگیر بعنوان حرکت عمومی تلقی شود
اگر به مشروطه نگاه کنیم اعتراض مردم حول عدالتخانه دور میزد که باحضور روشنفکران با انقلاب مشروطه منتهی شد
در ملی شدن نفت نیز احیای منافع ملی ودور کردن دست اجنبی از منابع کشور نقش اساسی را ایفا کرد
در انقلاب 57 نیز رد دیکتاتوری و استقلال و ازادی مطمح نظر قرار گرفت
در هر سه مورد یاد شده حکومت ناتوان بود و رهبر مورد قبول عامه هم پیشاپیش حرکت میکرد
هیچکدام از موارد فوق در وضع کنونی ساری و طاری نیست
در جنبش سبز ارائ انتخابات مورد اعتراض قرار گرفت و فریاد هارا بلند کرد ان انتخابات دارد بپایان خود نزدیک میشود و چیزی برای اعتراض باقی نگذاشته است
رهبران جنبش سبز دارای انچنان کارنامه در خشانی نبودند و به همه سوالها پاسخ نداده بودند وهرچه عمر اعتراضات طولانی تر شد خواسته پاسخ به سوالات هم قدرت بیشتر گرفت
اما عنوان هر معترض یک رهبر ابتکار هوشمندانه ای بود که حکومت بیشتر انانرا تحت فشار قرار ندهد چون مردم خود رهبر بودند و از انها سلب مسئولیت میشدکه البته با حصر انان موضوع هم منتفی گردید
توضیح ولایت فقیه نیز باید بیشتر بر رسی گردد چون به زعم رهبر کنونی مشروعیت ولایت از انتخاب و بیعت مردم نیست زیرا ولایت مورد نطر رهبری مشروعیت ناشی از حکومت خداوند و پیمبر و امامان است و ربطی بمردم ندارد
اقای خامنه ای بعد از انتخابات 88 عنوان کرد که ما از شما خواستیم که در انتخابات شرکت کنید و شما کردید و نتائج انرا ما تعیین میکنیم
در تفاسیر بسیاری رهبر را بعنوان چوپان و مردم را بصورت گله توضیح میدهند و طنز روزگار انکه در مسیحیت هم نقش مسیح چوپان ارزیابی شده است
در این صورت چوپان گله را بهر کجا که میخواهد میبرد خواه چرا گاه باشد و یا سلاخ خانه و در هر صورت وظیفه سگ گله نگاهداری گوسفندان در خط معین است
مریدی و مرادی و یا ولی و نوچه ورزشی با تصور حکومت کنونی همخوانی ندارد و مربوط به دهه های پیش است زیرا گفتمان کنونی از لونی دیگر است
برای جمع کردن مخالفان اول سوژه فراگیر را پیدا کنید بعد رهبر و تشکیلات را چون چپ ها اگر به جنبش عمومی بپیوندند بدلیل مشارکت در حکومتند و نهایتا حکومت یکدست چون خواستگاه انان را نشان میدهد که اگر یکی از اصول را رعایت نکنند دیگر مارکسیست نیستند
سلطنت طلبان فقط به رانت ان میاندیشند ومنافع انی و اتی فلسفه وجودی انان را تفسیر میکند ودر این راه از هیچ اصل و فرضیه ای پیروی نمیکنند
روشنفکران دینی در مدینه فاضله اند و حکومت را حق خود میدانند هم بدلیل اصل امامت و هم بدلیل تازه و نو بودن
چه انگیزه وخواسته خراب نشده ای وجود دارد که شما میخواهید اپوزیسیون را حول ان گرد اوری کنید ازادی که در هر سه جنبش ملی قبلی کشور محور خواسته ها بوده و بنتیجه امروز رسیده است
انرژِی هسته ای که جشنش در در پستو گرفته اند واین همه دانشمند جوان را درخدمت باطل قرار داده اند
نگاه کنیم که 3 سال است موجودی میله های سوخت اورانیو می 20 در صدی تمام شده است و بقول استاد فیزیک دانشگاه اصفهان از شتاب دهنده های دیگر استفاده میکنند ولی مردم را برای دستیابی به ایزو توبهای داروئی میفریبند
در مورد کشاورزی هیچکدام از دانه های پر مصرف مثل گندم و یا برنج انزیم زدائی نشده است و با اینکه بقول احمدی نژاد 18 ملیون هکتار اراضی کشاورزی داریم واردکننده گندم و برنج هستیم و حال انکه اروپا با جمعیت 6 برابری صادر کننده است هنوز نتوانسته ایم مثل پاکستان از مزارع برنج دو مرتبه محصول برداشت کنیم و یا برداشت گندم را به 5تا 10تن در هکتار برسانیم ولی دنبال ازدیاد نفوس هستیم
یعنی در پزشکی و کشاورزی از این انرژی استفاده نکرده ایم و تکلیف نیرو گاههای برق نیز روشن است زیرا طبق اطلاعیه سازمان انرژِ ی اتمی موجودی اورانیوم غنی شده ما 4800 کیلو است که نتیجه 4 سال بهر ه برداری است و حال انکه فقط برای نیرو گاه بوشهر به سالیانه 15 تن اورانیوم 4 در صد غنی شده نیازداریم
جکومتی داریم که در عرصه اقتصاد نه تنها غیر موفق که با الفبای انهم نا اشنا ست و در عرصه اجتماعی تسمه از گرده مرم کشیده است وهمه را بدنبال نان و یارانه فرستاده است و مخالفان بدنبال پیدا کردن رهبرند
در سوارکاری اصطلاحیست که میگویند زین را بچسب اسب سواری پیشکش یعنی مواظب باش از اسب بزیر نیفتی
کاربر مهمان / 09 April 2012
مقوله رهبر و رهبریت، یکی از پایههای ایدئولوژیکی فاشیسم و نازیسم است که در ایران امروز به نحو احسن و بنام مذهب در رژیم ولایت فقیه و شخص ولی فقیه متبلور میشود. مدیریت این فاشیسم مذهبی در بیت رهبری است و سپاه،اطلاعات، ریاست جمهوری،مجلس، دادستانی و دادگستریها، ابزار و زیر مجموعههای آن . پروژه جنبش سبز و رهبری غلوآمیز و بادکنکی آقایان موسوی و کروبی در آن، بیشتر مورد حمایت جوانانی بی خبر و نا آگاه از دوران طلایی امام راحل و نخست وزیر محبوب امام، میر حسین موسوی بود و اکنون به خواب خرس زمستانی تبدیل شده تا در بدترین سناریو براندازی،برای بقا و موجودیت ج.ا.، بعنوان یک جایگزین اسلامی دوباره علم شود. با توجه به تجربه رهبران کاریزما در گوشه و کنار دنیا، خصوصا در انقلاب بهمن ۵۷ و هژمونی آیتالله خمینی و نتایج اسفبار آن، سرنگونی ج.ا. به یک رهبر، اتوریته و شخصیت تک محور احتیاجی ندارد بلکه، گروهها با عقاید و نظرات گوناگون و رهبران خاص خود در یک شورای هماهنگی حول محور ۳ اصل مهم یعنی آزادی، استقلال و تمامیت ارضی ایران، میتوانند اشتراک مساعی کرده و ج.ا. را به زباله دانی تاریخ پرتاب کنند، مشکل اصلی پراکندگی ملیون،چپ مستقل و دمکراتها، نداشتن حمایت جدی از جانب غرب، نفوذیهای فراامنیتی، تجزیهطلبان و اصلاحطلبان اسلامگرا در میان اپوزیسیون ایران است.
ایراندوست / 09 April 2012