برگرفته از تریبون زمانه *  

جمهوریخواهی در ایران از سال‌های پایانی دوره ی قاجار تا زمان وقوع انقلاب بهمن ۵۷ و سقوط سلطنت با برداشت ها و تعبیرهای متفاوت طرح و پیگیری شده است. در تحولات روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۳۲ که نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران خوانده می شود ایرانیان مخالف سلطنت در باره جمهوری چه فکر می کردند. آیا محمد مصدق به فکر برقراری جمهوری در ایران بود و یا همانگونه که در پشت جلد قران نوشته و به شاه فرستاده بود او نه قصد جمهوری داشت و نه به فکر برانداختن سلطنت بود؛ ولی تاکید وی بر تعیین حق سرنوشت ملت با مراجعه به رفراندم و انحلال مجلس هفدهم را چه می توان تعبیر کرد، آیا این حرکت عبور از سلطنت نبود؟ جمهوریخواهی در حرکت احزاب، چهره‌های با نفوذ مذهبی و سیاسی آن روزها، نشریات هوادار مصدق، شعارهای مردم و حزب توده ی ایران بزرگترین سازمان سیاسی متشکل و سرتاسری چه بازتابی داشت و اینها چه فهمی از جمهوریخواهی داشتند.

سیاوش رنجبر دائمی، استادیار تاریخ خاورمیانه مدرن و عضو انستیتو ایران شناسی، دانشگاه سنت اندروز، اسکاتلند.[1]

دکتر سیاوش رنجبر دائمی استادیار تاریخ ایران معاصر در دانشگاه اسکاتلند بر این نظر است که از حرکت جمهوریخواه روز های ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا به حال روایت کامل و مستندی تدوین نشده است. برخی از پژوهشگران که به آن روزها پرداخته اند به چند گفته عمومی مانند ابراز علاقه دکتر حسین فاطمی، وزیر خارجه دولت ملی به برقراری نظام جمهوری در میتینگ مشهور میدان بهارستان عصر ۲۵ مرداد، شایعه نامزدی استاد علی اکبر دهخدا برای تصدی مقام ریاست جمهوری حکومت آینده یا اعلام برقراری “جمهوری دموکراتیک” توسط کمیته مرکزی حزب توده، استناد کرده اند. اما چگونگی بروز حرکت خیابانی برای پایان دادن به رژیم سلطنتی، ماهیت نظام جمهوری که در اعلامیه ها و مقاله ها مربوطه مشاهده می شود، واکنش نیرو های اصلی هوادار و مخالف دولت ملی به این تحولات و نظر و تصمیم گیری خود دکتر مصدق نسبت به درخواست جمهوری خواهان نیاز به بررسی عمیق تری دارد» که نویسنده در همین مقاله ی تحقیقی به آن پرداخته است. این پژوهش تاریخی پیش تر به زبان انگلیسی در فصلنامه “مطالعات ایرانیان” منتشر شده است. متن فارسی آن را با تغییرات موردی که نویسنده انجا م داده برای نخستین بار اینجا در اخبارروز می خوانید:

چکیده: روز‌های ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از مهم‌ترین لحظات تاریخ معاصر ایران به شمار می‌روند. فرار شاه به بغداد و سپس رم، تلاش‌های نظامیان هوادار او و همچنین پایگاه اجتماعی سلطنت در مبارزه با دولت ملی دکتر مصدق و سرانجام سقوط آن دولت در روز ۲۸ مرداد، موضوع بررسی‌های تاریخی و مقاله‌ها، رساله‌ها و کتاب‌های بسیار بوده است.

با انتشار علنی گزارش مفصل دونالد ویلبر، تاریخ‌نگار درونی سازمان سیا در سال ۲۰۰۰، محور اصلی تاریخ‌نگاری “۲۸ مرداد” بر رد یا تأیید نقش کلیدی سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس استوار شد. آخرین کتابی که در این زمینه به زبان انگلیسی منتشر شده، کار علی رهنما‌ست که عمدتاً به نقد نظریه‌های نویسندگانی مانند داریوش بایندر و عباس میلانی اختصاص دارد. این پژوهشگران معتقد هستند که حرکت روز ۲۸ مرداد اساساً جنبه‌‌‌‌ی مردمی و بومی داشته و دولت مصدق توسط عوامل مردمی و روحانی ناراضی و نگران از سیاست‌های او سقوط کرد و نه توسط مأموران اعزامی سیا و ایتلیجنس سرویس انگلستان.[2]

حمله‌های روز ۲۸ مرداد به دفاتر احزاب سیاسی، مطبوعات طرفدار دولت، رادیو تهران و منزل دکتر مصدق، تنها پاره‌ای از رویدادهای آن روزهای کوتاه اما سرنوشت‌ساز هستند. در نخستین ساعات پس از پخش شدن خبر فرار شاه به خارج، حرکتی در خیابان‌های تهران پدید آمد که خواست اصلی آن پایان دادن به نظام سلطنتی مشروطه و برقراری حکومت نوین جمهوری بود. برای سه روز پژواک شعارهای جمهوری‌خواهی که نخستین بار سه دهه پیش‌تر طنین‌افکن شده بود، در خیابان‌های اصلی تهران به گوش آمد، همزمان با کوشش طیف گسترده‌ای از نیروهای مخالف دربار برای پایین آوردن مجسمه‌های رضا شاه و پسرش. این حرکت، آخرین تلاش علنی برای پایان دادن به سلطنت در ایران قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷ به شمار می‌رود.

از حرکت جمهوریخواهی روز‌های ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا به حال روایت کامل و مستندی به دست داده نشده است. برخی از پژوهشگران که به آن روز‌ها پرداخته‌اند، از کلی‌گویی‌های پراکنده‌ای فراتر نرفته‌اند؛ از جمله اظهارات دکتر حسین فاطمی، وزیر خارجه‌ی دولت ملی به برقراری نظام جمهوری در میتینگ مشهور میدان بهارستان در عصر ۲۵ مرداد و یا شایعه نامزد کردن علامه علی‌اکبر دهخدا برای تصدی مقام ریاست جمهوری حکومت آینده یا اعلام برقراری “جمهوری دموکراتیک” توسط کمیته مرکزی حزب توده. اما چگونگی بروز حرکت خیابانی برای پایان دادن به رژیم سلطنتی، ماهیتِ نظام جمهوری که در اعلامیه‌ها و مقاله‌ها‌ از آن صحبت می‌شد، واکنش نیروهای اصلی هوادار و مخالف دولت ملی به این رویدادها و نگرش و تصمیم‌گیری خود دکتر مصدق نسبت به درخواست‌های جمهوری‌خواهان، نیاز به بررسی عمیق‌تری دارد.

قصد نگارنده‌ از این سطور وافی به این منظور است، و ارائه‌ی گزارشی دقیق نسبت به آن حرکت تاریخی سه روزه و تأثیر آن در روندی که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد. هدف دیگر این پژوهش، تمرکز بر جنبه‌های گوناگون درونی وقایع ۲۸ مرداد است. به گفته‌ی علی رهنما: تاریخ‌نگاری مربوط به کودتا علیه دکتر مصدق هنوز “دوران کودکی” خود را می‌گذراند، و بررسی ریز تحولات درونی آن دوران نیازمند تلاش‌های بیشتری است.[3]

این پژوهش استوار است بر نشریات هوادار دولت دکتر مصدق، برخی یادمانده‌های سیاسی و یادداشت‌های برجامانده از حلقه‌ی اصلی مشاورین دکتر مصدق بخصوص مندرجات مهندس کاظم حسیبی، یارِ رئیس دولت ملی که در تمام جلساتی که با هدف تعیین ماهیتِ حکومت آینده تشکیل می‌شد، حضور داشت.

سالگرد قیام ۳۰ تیر و اعلام رفراندوم: دکتر مصدق بر سر دو راهی دشوار

زمامداری دکتر محمد مصدق مصادف با تحولات مهمی در مناسبات میان جامعه و حکومت در ایران شد. برای نخستین بار پس از انقلاب مشروطه، قشرهای گوناگون جامعه در معرض اختلافات درونی رده‌های بالا‌ی حاکمیت قرار گرفتند. قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱نخستین کنش اجتماعی از طریق اعتراضات گسترده‌ی خیابانی با هدف جلوگیری از استعفاء یک نخست وزیر بوده[4].

پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱، دکتر مصدق سعی کرد از حرکت مردمی برای پیشبرد مبارزه‌ی خود با دربار بهره گیرد. او تلاش کرد اختیارات خود را افزایش دهد؛ امری که منجر به جدایی تعدادی از رهبران سرشناس جبهه ملی، مانند مظفر بقایی و آیت الله کاشانی، از صف هواداران دولت شد.[5] اما آمادگی جامعه برای حضور در خیابان به حمایت از دکتر مصدق هرگز کاهش پیدا نکرد. تلاش اوباش درباری برای مصدوم کردن و یا ترور نخست وزیر در ۹ اسفند ۱۳۳۱، توسط جمعیتی خنثی شد که با شعار “یا مرگ یا مصدق! ” در میدان‌های پایتخت حضور یافتند.[6]

تأثیر حمایت‌‌های مردمی بر روحیه و رفتار سیاسی دکتر مصدق به تدریج آشکار شد. در جلسه‌ی غیر علنی مجلس شورای ملی که پس از گریز دکتر مصدق از منزل تحت محاصره‌ی خود و ورود به ساختمان میدان بهارستان در شب ۹ اسفند برگزار شد، نخست وزیر به نمایندگان گفت: “من نخست وزیر ملتم؛ نه نخست وزیر شاه و مجلس”.[7]

پس از ۹ اسفند، برخی جراید هوادار دولت از تمایل مصدق به استفاده از ابزار رفراندوم برای حل بن‌بست سیاسی سخن گفتند. هفته‌نامه‌ی شورش که روزنامه‌نگار رادیکال و شجاع کریمپور شیرازی آن را اداره می‌کرد، در شماره‌‌ی ۱۶ اسفند ۱۳۳۱ خود می‌نویسد:«محافل ملی و طبقات مختلف معتقدند که تنها راه اصلاح امور و استقرار آرامش قطعی در کشور که پس از آن پیشوا ملت بتواند اصلاحات اساسی را انجام دهد همانا توسل به رفراندوم و مراجعه به آرا‌ی عمومی است.” این زمزمه‌ها به گوش دیپلمات‌های خارجی هم می‌رسید. در تلگرافی که روز ۱۹اسفند سفیر کبیر آمریکا در تهران به واشنگتن مخابره کرد، لوی هندرسون اظهار نمود: «احتمال دارد که دکتر مصدق قصد برقراری جمهوری تحت کنترل دیکتاتوری مثل خودش را داشته باشد؛ اما مشخصات این اقدام هنوز معلوم نیستند.»[8] در همین ایام، دکتر مصدق نطق رادیویی مهمی در تحلیل اوضاع جاری ایراد می‌کند و به وسیله‌ی آن به محمد رضا پهلوی هشدار می‌دهد که شاه باید سلطنت کند، و نه حکومت.[9]

ابهام در گرایش و کنش دکتر مصدق تا پایان تیر ماه ادامه یافت. در سالروز قیام ۳۰ تیر، مرکز شهر تهران میزبان دو راهپیمایی وسیع شد. در صبح آن روز، شمار چشمگیری از هواداران حزب توده که Kennett Love، مخبر اعزامی روزنامه‌ی New York Times در ایران، با اغراق آن را حدود صد هزار نفر تخمین زد، قدرت تشکیلاتی خود را به نمایش رساند.[10] چند ساعت بعد، تعداد کمتری از طرفداران و اعضا احزاب وابسته به نهضت ملی به خیابان آمدند و راهپیمایی قابل ملاحظه‌ای را برپا کردند. به گفته‌ی روزنامه‌ی اصلی حامی دولت، باختر امروز، “ده‌ها هزار نفر از مردم قهرمان تهران شرکت کردند… با فریاد: مصدق پیروز است، یا مرگ یا مصدق تصمیم خود را برای ادامه مبارزات ملی و زمامداری حکومت فعلی ابراز داشتند.» [11]

خود دکتر مصدق هم، که به ندرت از منزل خود خارج می‌شد، با حضور بر مزار جانباختگان قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در آرامگاه ابن بابویه شهر ری، پیوند خود را با کشته شدگان و جمعیت طرفداران خود تجدید کرد.[12]

سرانجام در روز ۵ مرداد، نخست‌وزیر اقدام به تبدیل محبوبیت میدانی خود به حرکت سیاسی نمود. پس از پخش پیام رادیویی نمایندگان فراکسیون نهضت ملی مجلس که دسته‌جمعی استعفای خود را تقدیم کرده بوده‌اند، دکتر مصدق اعلام کرد که تمام ملت‌ها حق تعیین سرنوشت خود را از طریق آرا‌ی عمومی دارند، به این دلیل که در “کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از اراده‌ی ملت نیست”.[13]

در روز‌های پس از اعلام برگزاری رفراندوم توسط دکتر مصدق، تشکل‌های سیاسی و مطبوعات واکنش‌ها‌ی متفاوتی نشان دادند. هفته‌نامه‌ی شورش در شماره‌ی ۱۰ مرداد ۱۳۳۲ خود مدعی شد که “تنها انحلال مجلس کافی نیست! باید بساط این دربار اجنبی پرستم برچیده شود.” این تحلیل با برداشت حزب توده شباهت‌هایی داشت. پس از پیام رادیویی دکتر مصدق، روزنامه‌ی صبح حزب توده در مقاله‌ی مفصلی تحت عنوان “قانون اساسی ایران دارای چه نقایصی است؟ ” به تحلیل اصول مختلف قانون اساسی پرداخت و به این جمع‌‌بندی رسید:

“۱- موارد مربوط به حقوق سلطنت جداً اصلاح شود. عدم دخالت کامل شاه در امور کشور و موضوع اینکه وی به هیچ عنوان نباید بطور مستقیم یا غیر‌مستقیم در امور کشوری و لشکری مداخله نماید […] حق انحلال مجلس برای شاه که توهین به مردم ایران است نیز باید بکلی حذف شود. […] ضمناً لازم است برای موردی که شاه از اصول قانون اساسی تجاوز نموده و در امور کشور دخالت نماید مجازاتی در نظر گرفته شود و از سلطنت برکنار گردد تا قانون اساسی بدون ضمانت اجرا نماند.[14] بزرگترین سازمان علنی حزب توده، جمعیت ملی مبارزه با استعمار هم رفراندوم را قدم اول به سوی تغییر قانون اساسی دانست؛ با این آرزو که این اصلاحات “دربار را به عنوان کانون تحریک و توطئه علیه نهضت مترقی کشور ما برای همیشه بی‌اثر سازد.”[15] هرچند که حزب توده سعی کرد نوک تیز حمله‌ی خود را متوجه کاهش اقتدار شاه کند و نه پایان دادن به نظام سلطنتی اما بازچاپ غزل جمهوری عارف قزوینی در شماره‌ی ۱۴ مرداد ۱۳۳۲ روزنامه‌ی شجاعت، نشانگر تمایل برای تغییر‌ی بنیادی‌تر از اصلاح قانون اساسی مشروطیت بود.

لازم به یادآوری‌ست که نیروهای مخالف دولت به شدت علیه برگزاری رفراندوم واکنش نشان دادند. آیت‌الله کاشانی در اعلامیه‌ی شدیداللحنی استفاده از بیت‌المال را برای تأمین مخارج برگزاری رفراندوم غیرقانونی اعلام کرد. او روز قبل از برگزاری همه‌پرسی، در اعلامیه‌ی جداگانه‌ای خواستار تحریم رفراندام شد و شرکت در آن را حرام دانست.[16] دیگر حریف سرسخت مصدق، مظفر بقایی، مدعی شد که رفراندوم پیشِ رو تنها آغاز روندی است که دولت بسوی خودکامگی اتخاذ کرده است. بقایی از مردم خواست به هر شیوه‌ای که می‌توانند برگزاری رفراندام را مختل کنند. اما این کوشش‌ها بی‌ثمر ماندند. مقام پر نفوذ‌ی چون آیت‌الله بروجردی، مرجع بزرگ تقلید و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم، به درخواست‌های کاشانی و بقایی پاسخ مثبت نداد. بروجردی از انتشار فتوا برای تحریم رفراندوم خودداری کرد.[17]

اولین همه‌پرسی در تاریخ ایران در دو روز پیاپی برگزار شد که نتیجه‌‌‌ی آن بیش از یک میلیون رای به نفع پیشنهاد دولت بود..[18]پس از موفقیت چشمگیر در رفراندوم، نخستین درخواست دکتر مصدق از شاه انحلال مجلس و صدور فرمان انتخابات مجلس هجدهم بود؛ حقی که قانون اساسی مشروطه تنها به شاه واگذار کرده بود.[19]

کودتا‌ی اول و به چالش گرفتن تداوم سلطنت

قبل از اینکه دکتر مصدق پاسخی از محمدرضا پهلوی دریافت کند، سرهنگ نعمت‌الله نصیری، فرمانده‌ی گارد شاهنشاهی با حضور در منزل نخست وزیر در شب ۲۴ مرداد، تلاش کرد فرمان‌های شاه را برای برکناری او و انتصاب سپهبد زاهدی به مقام نخست‌وزیری، تحویل دهد. اما این طرح به دلیل هشیاری و آمادگی رئیس دولت ناکام ماند و با دستگیر شدن نصیری، شاه و ملکه ثریا مجبور شدند از ایران فرار کنند و اول به بغداد و از آنجا به رُم پرواز کنند.

درباره‌ی قانونی بودن یا قانونی نبودن کوشش نصیری تحلیل‌های بسیاری ارائه شده است. بر اساس یکی از جامع‌ترین این تحلیل‌ها، شاه حق عزل نخست وزیر را نداشت و فرمانی که در روزهای بعد از ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ در سطح وسیعی پخش شد، ماهیتی غیر قانونی داشت.[20] هرچند که پژوهشگران وفادار به سلطنت مدعی‌اند که شاه حق عزل نخست وزیر را در زمان فطرتِ مجلس داشت، عباس توفیق نشان می‌دهد که هنگام حضور نصیری در منزل دکتر مصدق، محمدرضا پهلوی فرمانی برای پایان دادن به دوره‌ی هفدهم قانونگذاری را صادر نکرده بود. دکتر مصدق هم در چندین جلسه‌ی دادگاه خود در پاییز سال ۱۳۳۲، اصالت فرمانی را که نصیری به او تقدیم کرد، مورد سؤال و محل شک دانست. این تردید‌ها ریشه در آشفتگی دست‌خط هیراد، منشی مخصوص شاه داشت و نیز تاریخ فرمان که روز ۲۲ مرداد بود، [21] واکنش دکتر مصدق ناشی از جعلی دانستن فرمان و دریافتن این واقعیت بود که کودتایی علیه وی در حال به وقوع پیوستن بوده است.

ساعت ۷ بامداد روز ۲۵ مرداد، رادیو تهران بیانیه‌ای پخش کرد که در آن به اقدام نصیری اشاره شده بود. اما بیانیه از فاش کردن مضمون فرمان یا نقش احتمالی شاه در آن ماجرا اجتناب کرد.[22] چند ساعت بعد، دکتر حسین فاطمی در مقام سخنگو دولت، کنفرانس خبری تشکیل داد. در پاسخ به این سوال که آیا شاه در تلاش برای برکناری دکتر مصدق مقصر است یا نه، گفت مواضع دولت بر او معلوم نیست، اما دیدگاه شخصی خودش را در سرمقاله‌ی روزنامه‌ی عصر باختر امروز منعکس کرده است.

سرمقاله‌های روزهای ۲۵، ۲۶ و ۲۷ مرداد دکتر فاطمی از معروف‌ترین مقالات تاریخ مطبوعات ایران به شمار می‌روند.[23] گرچه فاطمی در این مقالات اتهاماتی علیه شخص شاه وارد می‌کند (از جمله: خیانت، توطئه‌ی مدام علیه مصدق و غارتِ بیت‌المال) اما او به شکل علنی و روشن خواهان پایان نظام سلطنتی مشروطه و جایگزینی آن با حکومت دیگری، مانند جمهوری، نشد. همانطور که بعداً توضیح خواهیم داد، فاطمی از مخالفت مصدق با عبور از چارچوب سلطنت آگاه بود.

دولت ملی از اعلان نقش شاه در اقدام نصیری تا آخر اجتناب کرد. اما دکتر مصدق بر نتیجه‌ی همه‌پرسی، حکم کوتاهی را مبنی بر انحلال مجلس هفدهم در بعد از ظهر ۲۵ مرداد صادر کرد. به این شیوه، در غروب همان روز، مصدق عملی انجام داد فراتر از محدوده‌ی اختیاراتی که قانون اساسی مشروطه به مقام نخست‌وزیر واگذار کرده بود.

واکنش‌های متفاوت به عملیات ۲۵ مرداد

در حالی که مقام‌های دولتی رفته رفته به اقدام نصیری واکنش نشان دادند، گرایش‌های سیاسی طرفدار دکتر مصدق سریع‌تر وارد کارزار شدند. تجربه‌ی حضور مستمر در خیابان‌ها از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به بعد سبب شد که پس از تظاهرات کوتاهی در برابر خانه‌ی نخست‌وزیر در صبح ۲۵ مرداد، چهار تشکل اصلی نهضت ملی – حزب مردم ایران (خداپرستان سوسیالیست)، حزب ملت ایران (بر بنیاد پان ایرانیسم)، حزب ایران و نیرو‌ی سوم – درباره‌ی لزوم برگزاری میتینگ بزرگتری در میدان بهارستان به توافق برسند. این گردهمایی که ساعت ۵ بعد از ظهر همان روز شکل گرفت، تنها تظاهرات سازمان‌یافته‌ای بود که نیروهای متشکل وفادار به نخست‌وزیر در برهه‌ی زمانی کوتاه روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد انجام دادند. بر اساس گزارش‌ مطبوعات، میدان بهارستان و خیابان‌های اطراف مملو از شهروندان حامی دولتِ دکتر مصدق بود.[24] سخنرانان اصلی نظیر نمایندگان مجلس پیشین باقر جلالی موسوی، احمد رضوی، احمد زیرک‌زاده، دکتر علی شایگان و دکتر فاطمی همه با لحن آتشین به دربار تاختند و اقدام سرهنگ نصیری را محکوم کردند. جمعیت هم با دادن شعار‌های چون “مرگ بر شاه خائن”، “ما شاه نمی‌خواهیم” “کودتاچیان باید محاکمه و اعدام شوند”، حمایت خود را از اقدامی رادیکال‌تر نسبت به دربار نشان دادند. با این حال سخنرانان از مرزهای قانونی پا فراتر ننهادند و حاضر نشدند از ضرورت خلع محمد رضا شاه از سلطنت و گذار به جمهوری حرف بزنند. گفتنی‌ست که در آن روز شایگان و فاطمی پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت را دادند؛ امری که قانون اساسی تنها به شخص شاه و آن هم در هنگام سفر به خارج از کشور تفویض کرده بود.[25] قطعنامه‌ی‌ میتینگ میدان بهارستان از دکتر مصدق درخواست می‌کرد که هم عاملان کودتا و هم شاه فراری تحت تعقیب قانونی قرار بگیرند و شورای سلطنت تشکیل شود.

هواداران حزب توده در این میتینگ شرکت نکردند؛ اما زیر پرچم جمعیت ملی مبارزه با استعمار از کافه شهرداری (تئاتر شهر کنونی) تا میدان سپه، مسیری با مسافت حدود ۵ کیلومتر، به راه‌پیمایی پرداختند. بلندگو‌های سیار که بر روی تاکسی‌ها نصب شده بود، شعار‌های اصلی تظاهرات را پخش می‌کردند؛ از جمله “برچیده باد سلطنت”.[26] اما در قطعنامه‌ی این میتینگ میدان سپه نیز اشاره‌ای به خلع سلطنت و برقراری جمهوری نشده بود. قطعنامه خواستارمحاکمه‌‌ی کودتاچیان بود، قاطعیت نسبت به شاه و دربار که “عامل اصلی” کودتای نافرجام معرفی شدند، تعطیل دربار که “مرکز توطئه‌ها” شناسانده شد و تشکیل هر چه زودتر مجلس موسسان.[27]

نشریات تشکل‌های وابسته به نهضت ملی سعی کردند تحولات ۲۵ مرداد را به سبک خود تفسیر کنند. نشریه‌ی حزب ملت ایران با چنین عنوانی دیدگاه خود را بیان کرد: “ننگ و نفرت بر شاه جنایتکار و جاسوس… مصدق پیشوای ملت است و میهن ما نه دربار می‌خواهد نه پارلمان”.[28] نشریه‌ی مردم ایران، ارگان نهضت خداپرستان سوسیالیست در شماره‌‌‌ی ویژه ۲۶ مرداد مدعی شد که شعار‌های میدان بهارستان در روز ۲۵ مرداد به این قرار بودند: “شاه فراری را برکنار و جمهوریت را اعلام کنید. این ندای امید بخش را ده‌ها هزار تن از مردم تهران در میتینگ ۱۵ [منظور ۲۵] مرداد ده بار تکرار کردند.”[29] این اولین باری نبود که خداپرستان سوسیالیست از تغییر رژیم حمایت می‌کردند. چند هفته پیش از رویداد ۲۵ مرداد، روزنامه‌ی مردم ایران از برافتادن رسمی نظام سلطنتی در مصر استقبال کرد و اعلام داشت که: “تغییر رژیم مصر طلیعه دگرگونی رژیم سلطنتی در ممالک جهان است”، در سرمقاله‌ای هم زیر عنوان “زنده باد حکومت جمهوری” از مزیت‌های نظام جمهوری سخن گفت.[30] در ۲۶ مرداد ماه هم نوشت که “تنها و تنها رژیم جمهوری است که با روح توحید و طرز فکر خداپرستی سازگار است”.[31]

۲۶ مرداد: پائین کشیدن مجسمه‌ها

در طول روز ۲۶ مرداد، مرکز شهر تهران به میدان توش و تلاش‌های سازمان یافته برای از بین بردن بارزترین نماد حکومت پهلوی، مجسمه‌های رضا شاه و پسرش که در میادین و خیابان‌های اصلی قرار گرفته بودند تبدیل شد. میتینگ‌های عصر ۲۵ مرداد مجسمه‌های شاه را هدف نگرفته بودند. این امر در روز ۲۶ مرداد صورت گرفت. و جالب اینکه در بسیاری از روایت‌های که از حرکت برای پائین کشیدن مجسمه‌های شاه ارائه شده است، حزب توده عامل اصلی پایین آوردن مجسمه‌ها معرفی می‌شود و این در حالی‌ست که دکتر مصدق در دادگاهش گفته است که خود او دستور داده بود در بعد از ظهر ۲۶ مرداد مجسمه‌ها‌ی رضا شاه، بنیانگذار سلسله‌ی پهلوی پائین کشیده شوند. علت چنین تصمیمی هم ظاهراً دریافت هشداری بود مبنی بر اینکه “احزاب افراطی چپ” قصد داشتند همین اقدام را در همان روز انجام دهند.[32]

واقعیت این است که احزاب نهضت ملی این عملیات را از صبح همان روز آغاز کرده بودند. پس از هماهنگی ابتدایی در مقر حزب ایران، اعضا‌ی شاخه‌های جوانان چهار حزب یاد شده به چند محل مختلف شهر مراجعه می‌کنند و عملیات پائین کشیدن مجسمه‌ها را شروع می‌کننند.[33] این اقدامات توسط باختر امروز به صراحت روایت می‌شوند: نتیجه‌ی جلسه‌ی دو ساعته، “تصمیم به واژگون نمودن مجسمه‌های رضا خان دیکتاتور و پسر جنایتکارش” بود.[34] نیرو‌ی سومی‌ها وظیفه‌ی دشوار پائین آوردن مجسمه‌ی رضا شاه در میدان سپه را بر عهده داشتند. همانطور که ارگان این جریان شرح می‌دهد، این امر چهار ساعت طول کشید و مجسمه با استفاده از جرثقیل کرایه پائین کشیده می‌شود.[35]

پائین کشیدن مجسمه‌ها همزمان است با اولین تلاش کودتاچیان برای غیرقانونی وانمود کردن تداوم زمامداری دکتر مصدق از راه پخش گسترده‌ی متن و کلیشه‌ی فرمان شاه. بنابر گزارش ویلبر که شیوه‌ی انجام این کار را با دقت و در جزییات ذکر می‌کند، متن فرمان عزل دکتر مصدق برای نخستین بار در شماره ۲۷ مرداد روزنامه‌ی صبح شاهد، به مدیریت مظفر بقایی، منتشر شد. اما این ادعا صحت ندارد. واقعیت این است که یکی از روزنامه‌های عصر طرفدار دولتِ دکتر مصدق، خاور زمین، در شماره‌ی ۲۶ مرداد خود متن فرمان شاه را به چاپ می‌کند، همراه با سرمقاله‌ای تحت عنوان “ما شاه نمی‌خواهیم”.[36] پس می‌شود گفت که هواداران دولت بیمی از منتشر کردن فرمان نداشتند، به این دلیل ساده که پخش آن در سطح شهر به افزایش حمایت مردمی از شاه و دربار نینجامیده بود.

این نکته نیز شایسته‌ی یادآوری‌ست که تا ظهر ۲۶ مرداد، حزب توده هنوز بر تشکیل مجلس مؤسسان برای تعیین “تکلیف قطعی دربار ننگین و شاه جنایتکار” پافشاری می‌کرد.[37] اما همانطور که در بخش بعدی این مقاله خواهیم دید، فضای عمومی جامعه و احساسات جمعی اعضاء و هواداران حزب چه بسا در تغییر خط بسوی گسست از نظام پادشاهی مشروطه و تاسیس جمهوری بی‌تأثیر نبود.

۲۷ مرداد: روز جمهوری

در غروب ۲۶ مرداد، فضا‌ی خیابان‌های تهران حاکی از رادیکالیزه شدن و تند شدن هر چه بیشتر احساسات دستجاتی بود که از لحظه فرار شاه، مهار اوضاع را به دست گرفته بودند و میدان داری می‌کردند. جمعیتی که در مرکز شهر تهران حضور داشت دربرگیرنده‌ی اعضا‌ی احزاب نهضت ملی، هواداران حزب توده و سازمان‌های علنی وابسته به آن حزب و نیز افراد غیر حزبی مخالف شاه و دربار‌ بود که توسط تمام نیرو‌های سیاسی “مردم قهرمان تهران” معرفی شدند. فعالیت‌های مشابهی هم در شهرهای بزرگ دیگر مانند اصفهان, تبریز و شهرهای استان خوزستان در جریان بود.[38]

با مشاهده‌ی احساسات جمعی مردم و روان‌شناسی اجتماعی، تعدادی از احزاب مهم به طور تقریباً همزمان از محدوده نظام مشروطه فراتر رفتند و وارد فاز جدیدی شدند: درخواست پایان هر نوع رژیم سلطنتی و جایگزینی آن با حکومت جمهوری در دستور روز قرار گرفت. حزب توده بحث برانگیزترین تلاش‌ها را انجام داد. محمود ژندی، صاحب امتیاز و سردبیر بسوی آینده، چند دهه بعد یاد‌آوردی کرد که در غروب ۲۷ مرداد، او و دو نفر دیگر از اعضا حزب توده وارد منزل علی‌اکبر دهخدا شدند و از او درخواست کردند که ریاست جمهوری نوپا و در حال وقوع را بر عهده بگیرد. اما دهخدا، که به گفته‌ی ژندی در آن زمان سخت مشغول تنظیم کردن فیش‌های لغتنامه معروف خود بود، این درخواست را رد کرد و مصدق را برای چنین مقامی پیشنهاد کرد.[39]محمد علی سفری هم تأیید می‌کند که دهخدا پس از دیدارش با دکتر مصدق در صبح ۲۷ مرداد، به خبرنگاران حاضر در محل گفت که قصدش فقط “احوال‌پرسی” از نخست وزیر بوده است.[40]

دیدار و گفتگوی ژندی و همکارانش با علامه‌ی دهخدا تنها چند ساعت پیش از پخش اولین و تنها اعلامیه‌ی کمیته مرکزی حزب توده در برهه‌‌ی زمانی ۲۵-۲۸ مرداد صورت گرفت. در بامداد ۲۷ مرداد، هم ارگان علنی حزب و هم مردم، ارگان مخفی کمیته مرکزی، متن کامل اعلامیه‌ی مهم “جمهوری دموکراتیک” را منتشر کردند. این متن طولانی که تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ را بر خود دارد و مفصل‌ترین اعلامیه‌ی توضیحی‌ست که از سوی گروه‌های طرفدار تشکیل جمهوری در آن روزها پخش شد. این بیانیه با شرحی آغاز می‌شود از پنج کوشش در آخرین دوازده ماه برای انجام کودتا بر علیه مصدق. اعلامیه از محمد رضا شاه به عنوان “پسر خائن رضا خان” یاد می‌کند از تلاش‌های خود در جلوگیری از توطئه‌های دیگر سخن می‌گوید: “در شهریور ماه، یعنی کمتر از دو ماه پس از ۳۰ تیر، توطئه‌ی کودتای جدیدی به رهبری شاه خائن و سرلشکر حجازی و سرلشکر زاهدی ترتیب داده شد. حزب توده ایران به موقع اسرار این توطئه را فاش کرد و با این افشاگری مانع اجرای آن گردید. باز هم دولت در صدد بر نیامد که بطور قاطع ریشه‌های این توطئه‌های خائنانه را قطع کند.” اعلامیه سپس به جریان انحلال مجلس می‌پردازد و تصریح می‌کند که: “حزب توده ایران در جریان طرح مسئله‌ی انحلال مجلس هفدهم اعلام داشت که تنها انحلال مجلس هفدهم درد ما را دوا نمی‌کند. کانون اصلی توطئه و خیانت دربار است و تا این کانون منهدم نگردد و بساط آن برچیده نشود، نهضت ملی ما همیشه از آن جهت مورد تهدید قرار دارد.” آنگاه خواست اصلی کمیته مرکزی بیان می‌شود: “برچیده باد سلطنت، پیروز باد جمهوری دموکراتیک – این است شعار روز مبارزان ضد استعمار و باید بلادرنگ مسئله بر افکندن سلطنت و برقراری جمهوری برفراندوم گذاشته شده و مجلس موسسان برای تغییر و تکمیل قانون اساسی طی یک انتخاب آزاد و دموکراتیک تشکیل شود. هر کس با این شعار مخالفت کند و در انجام آن تعلل ورزد، دشمن ملت است و می‌کوشد تا با عوام فریبی و افسونگری شعله‌ی فروزان مبارزات ملت را خاموش کند و زمینه را برای بازگشت ارتجاع و مراجعت شاه خائن فراهم سازد.” و در ادامه تاکید می‌کند:”هر کس بخواهد بساط سلطنت را با تشکیل شورای نیابت سلطنت و یا جانشین کردن شاه فراری به وسیله مزدور دیگر محفوظ نگه‌دارد، به جنبش استقلال ملی ما خیانت می‌کند و آب در آسیاب استعمارگران می‌ریزد. شعار “برچیده باد سلطنت” سنگ محک شناسائی دشمنان نهضت ملی است.»[41]

در پایان این بیانیه، حزب توده همچون روزهای پس از ۳۰ تیر و ۹ اسفند ۱۳۳۱، خواهان تشکیل جبهه واحد ضد استعمار‌ی می‌شود: “ما دستِ اتحاد به سوی همه‌ی قشرهای ملت، همه‌ی طبقات ضد استعماری، همه‌‌ی افراد شرافتمند و وطن خواه کشور دراز می‌کنیم و اطمینان داریم که امروز یا فردا با وجود همه اخلال‌گری‌های عامل شناخته شده و ماسک‌دار استعمار شما با صحت و صداقت پیشنهاد ما اعتقاد پیدا خواهید کرد و دست ما را خواهید فشرد.”

علاوه بر کمیته‌ی مرکزی حزب توده، شورای مرکزی جمعیت ملی مبارزه با استعمار هم بیانیه‌ی جداگانه‌ای را در حمایت از اعلام جمهوری دموکراتیک صادر کرد. شورا در ساعت ۱۱ صبح ۲۷ مرداد جلسه‌ای تشکیل داد و خطوط کلی بیانیه‌ی کمیته مرکزی را – برگزاری رفراندوم برای تصویب جمهوری دموکراتیک و انتخابات مجلس موسسان قبول کرد. اما سران جمعیت که بر خلاف اعضا‌ی کمیته مرکزی ارتباطی زنده و مستقیم با فضا سیاسی و اجتماعی داشتند، مواضع ملایم‌تری نسبت به واکنش احتمالی دولت ملی به پدیده‌‌ی جمهوری دموکراتیک اتخا‌ذ کردند. دبیر جمعیت ملی مبارزه با استعمار، محمد رضا قدوه، خاطرنشان کرد که دکتر مصدق و وزرا‌ی او احتمالا آن اعلامیه را ابتدا رد خواهند کرد، اما با “مقاومت و ایستادگی باید آن را [به آ‌نها] بقبولانیم”.[42]

اعلامیه‌ی جمعیت ملی مبارزه با استعمار که چند ساعت پس از پایان این جلسه در بعد از ظهر ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ منتشر شد، دیدگاه ملایم‌تر شورای مرکزی را انعکاس داد. در یکی از فرازهای آن می‌خوانیم: “امپریالیست‌های آمریکایی و انگلیسی دشمنان خارجی نهضت ما و الهام‌بخش دشمنان داخلی ما هستند. باید پایگاه عمده آن‌ها بساط سلطنت را از ایران برچید تا دیگر شاه خائن فراری ادعا نکند که هنوز هم شاه ایران است و از سلطنت کناره‌گیری نکرده است – باید با اعلام رژیم جمهوری، این پیروزی درخشان ملت را تحکیم نمود.[…] مراجعه به آرا عمومی اصلی‌ترین طریق است برای حل مسائل عمومی مملکتی و از جمله تعیین تکلیف قطعی سلطنت و رژیم مملکتی است! [43] از آنجا که هر دو اعلامیه، تغییر نظام حکومتی را منوط به پیروزی در رفراندوم دانستند، حزب توده به طور فعالی اقدام به دادن شعارهای جمهوریخواهی کرد و تغییر اسامی برخی خیابان‌ها.[44]

بروز گرایش جمهوریخواه درون نهضت ملی

همزمان با پخش اعلامیه‌‌ی کمیته مرکزی حزب توده، روزنامه‌ی نیروی سوم هم حمایت‌های خود را از پایان دادن به حکومت سلطنتی آغاز کرد. نیروی سوم تندترین خط را علیه دربار پهلوی به پیش می‌برد. در شماره‌ی ۲۷ مرداد خود، ارگان رسمی حزب با حروف درشت می‌نویسد: “شعار عصر دیروز ملت این بود: رفراندوم، جمهوری، مصدق پیروز است. [نیز] مردم قهرمان ایران از دکتر مصدق خواهانند که وسایل مراجعه به آرا عمومی را برای تعیین تکلیف آینده کشور فراهم نماید. [و نیز] در شرایط فعلی البته دولت باید شورای سلطنت را برای رسیدگی و انجام وظایف قانونی تشکیل دهد، ولی ملت ایران همه یکدل و یک‌زبان از دولت ملی خود تقاضا دارند که در اسرع اوقات وسایل مراجعه به آرا عمومی را برای تعیین تکلیف سلطنت در ایران فراهم نماید. ملت ایران باید صریحاً اراده‌ی خود را در این موضوع اساسی اظهار کند. مردم ایران می‌خواهند که از این پس مستقیماً و بدون واسطه بر خود حکومت کنند… در درجه‌ی اول و با صراحت هر چه تمام‌تر اعلام می‌کنیم که باید سلطنت دودمان پهلوی را خاتمه یافته اعلام کرد.”[45]

هرچند که در ظاهر حزب نیرو‌‌ی سوم با قاطعیت به سمت تغییر نظام حکومتی حرکت کرده بود، روایت‌های بعدی از اختلافات جدی میان خلیل ملکی و گروه رادیکالی که دور محمدعلی خنجی و مسعود حجازی جمع شده بود، حکایت دارد. به گفته‌ی امیر پیشداد، ملکی سخت مخالف پائین آوردن مجسمه‌ها بود و از عصر روز ۲۶ مرداد با حالت قهر به منزل خود بازگشت و عملاً از دخالت در امور حزب سرباز زد.[46] این نظریه توسط خود ملکی در دادگاه نظامی‌‌اش‌ تأیید می‌شود. ملکی از انزجار خود نسبت به خنجی و حجازی چنین می‌گوید: “پس از ۲۸ مرداد برای اینکه از شر خنجی و حجازی آسوده شوم، خود را به وسیله‌ی همان نمره تلفن به فرمانداری نظامی معرفی کردم و با پای خود به آنجا رفتم و بازداشت شدم.” و در جای دیگر اظهار می‌کند: “…اداره‌‌ی روزنامه و مخصوصاً سرمقاله‌های ۲۶، ۲۷، و ۲۸ مرداد به قلم آن دو خائن بوده است. من در شعار‌ها و نوشته‌های روزنامه‌ی نیروی سوم دخالتی نداشتم”.[47] حجازی هم در خاطرات خود، می‌نویسد که “ما مراقبت داشتیم که در روزنامه مطلبی مخالف خط‌مشی دکتر مصدق منتشر نشود و چون دکتر مصدق به جای اعلام شعار جمهوری، اقدام به دعوت اشخاص از جمله علامه دهخدا برای تشکیل شورای سلطنت کرده بود و وجود شدت حملات در سرمقاله‌ها به شاه و دربار، ما مراقب بودیم که از طرح شعار جمهوری به طور صریح در سرمقاله‌ها خودداری شود و این شعار اولین بار خارج از سرمقاله در آخرین لحظه و بدون آگاهی ما در بالا و پائین صفحه‌ی اول در روز سه‌شنبه ۲۷ مرداد در روزنامه درج شد در حالی که در سرمقاله‌ی روزنامه درباره‌ی لزوم مراجعه به آرای عمومی بحث شده بود.”[48]

روایت حجازی فقط تا حدی صحت دارد. در سرمقاله‌ی آخرین شماره‌ی روزنامه که بامداد ۲۸ مرداد روی دکه‌ها قرار گرفت، نوشته شده بود: “رژیم جمهوریت یعنی رژیمی که ملت را مستقیماً حاکم امور کشور می‌نماید…. اعلام جمهوریت و تغییر قانون اساسی ایران امری است که اجتناب از آن میسر و ممکن نیست”. هرچند که سرمقاله‌ی روز ۲۷ مرداد از خلع خاندان پهلوی بدون ذکر مستقیم واژه‌ی “جمهوری” حکایت دارد، اما مطلب روز بعد، حتی مراجعه به آرا عمومی را برای رسیدن به چنین هدفی مد نظر قرار نمی‌دهد. به عبارتی دیگر، گرایش نهایی به سوی تشکیل جمهوری که در ارگان رسمی نیروی سوم مشاهده می‌شود، شدیدتر از خط حزب توده است. جمعیت رهائی کار و اندیشه، گروهی که انور خامه‌ای در صدر آن قرار گرفته بود، به شکل تندتری به نفع جمهوری موضع گرفت و پیشنهاد داد که دکتر مصدق توسط رفراندوم به سمتِ “رئیس قوای مملکتی” انتخاب شود.[49]

اما همه‌ی گروه‌های هوادار نهضت ملی با همین شدت و حرارت از تشکیل جمهوری استقبال نکردند. در بررسی جامعی که در شماره‌ی ۲۸ مرداد نشریه‌ی پرخاش منتشر شد، می‌خوانیم “در این چند روز، احزاب توده ایران، نیروی سوم و دو سه حزب دیگر موافقت خود را با رژیم جمهوری اعلام داشته‌اند… نظریه‌ی حزب ایران هنوز ابراز نشده است؛ ولی روی هم رفته مسئله‌ی جمهوری در طبقات مختلف طرفداران فراوانی به دست آورده است. ولی شخص نخست وزیر هنوز در این مورد تصمیمی اتخاذ نکرده است. “حزب ملت ایران توجه خاصی به مسئله‌ی برقراری جمهوری نداشت و بیشتر مشغول محکوم کردن حمله‌ی دستجات وابسته به حزب توده به دفتر مرکزی خود بود.[50] بزرگترین تشکل نهضت ملی، حزب ایران، خط ملایمی را پیش می‌برد. این حزب در اولین واکنش رسمی خود به اقدام سرهنگ نصیری، از زبان یکی از رهبران شاخص خود، مهندس زیرک زاده، از دولت ملی تقاضا کرد که شاه را “مستعفی اعلام” کند و شورای سلطنت را برپا ساز.[51] پس از مشورت‌های زیاد در منزل مصدق نیز حزب ایران بر ادامه‌ی نظام مشروطه تأکید کرد؛ هرچند که رضا شاه “اولین پادشاهی در ایران [معرفی شد]… که با حربه‌ی کودتا علیه مشروطه ما قیام کرد”؛ با این آرزو که پسرش “بقیه‌ی عمر ننگین و سیاه خود را در آغوش لطف‌های لندنی” سپری کند.[52] این در حالی بود که ارگان حزب، در همان شماره اقدام به انتشار بیانیه‌ی کوتاهی از “جوانان جمهوریخواه ایران” کرد؛ تشکیلاتی که به همت ایرج نبوی، نویسنده و روزنامه‌نگار با هدف از میان بردن “این رژیم پوسیده سلطنتی” و جایگزینی آن با “رژیم جمهوری به رهبری مصدق عزیز” وارد عمل شده بود.

در آخرین شماره‌ی خود، نزدیکترین روزنامه به دولت ملی، چنین ارزیابی را از سطح احساسات جمهوری خواهی مردم ارائه می‌دهد: “پریروز سخنرانان میتینگ از دولت خواستند که شاه فراری را مستعفی اعلام کند و با تشکیل فوری شورای سلطنتی برای آینده مملکت نقشه بریزد، و از آن طرف نیز در کوچه و بازار و در جراید و بیانیه‌ها مردم فریاد می‌زنند: ما شاه نمی‌خواهیم و امروز در پیشاپیش جوانان میهن‌پرستی که در خیابان‌ها به – تظاهرات مشغول بودند “جمهوریت” را نیز در تابلو‌های بزرگ به چشم می‌خورد و سخنرانی‌هایی که از طرف دستجات مختلف و احزاب ملی در خیابان‌ها می‌شد، همه حاکی از این بود که ما می‌خواهیم رژیم جمهوری باشد.”[53]

واکنش جبهه ضد مصدق

حمایت رو به افزایش برای تشکیل نظام جمهوری با واکنش نیروهای ضد دولت دکتر مصدق روبه‌رو شد. اما عالی‌ترین مقام‌های حوزه علمیه واکنش صریحی به این موضوع نشان نداند. در خاطرات خود، مهدی حائری یزدی، فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم، از ملاقاتش با آیت‌الله بهبهانی، چهره‌ی بسیار نزدیک به دربار، در صبح روز ۲۸ مرداد می‌گوید. بهبهانی به او هشدار می‌دهد: که صحبت جمهوری جدی شده است. مملکت “در شرف اضمحلال است” و با برقراری جمهوری “دیگر اصلاً نه اسمی از دین خواهد بود نه اسمی از ایشان [منظور بروجردی است] نه اسمی از مرجعیت، نه اسمی اصلاً از اصل دین.” سپس بهبهانی خواست خود را بیان می‌کند: “[بروجردی] یک دستخطی، یک حکمی صادر بکنند که بالاخره مردم آگاه بشوند از این حقیقت، بیایند جلوی توده‌ای‌ها را بگیرند.” حائری یزدی در پاسخ به بهبهانی می‌گوید که: اگر آیت‌الله بروجردی به او اجازه ابراز نظر بدهد به ایشان چنین پاسخ می‌دهد: “به نظر بنده به هیچ‌وجه نمی‌آید که مملکت ایران با رفتن شاه کمونیست بشود. ممکن است حداکثر اکثرش ممکن است که جمهوری بشود، ولی جمهوری ملازم و مساوی با کمونیستی نیست. خود رضا شاه هم یک وقتی برای مقام جمهوریت تلاش می‌کرد.”[54]

کوشش بهبهانی تنها معطوف به متقاعد ساختن بروجردی برای صدور فتوا یا حکمی علیه تغییر نظام حکومتی به جمهوریت نبود. تحرکات و تحریک‌های آن روز‌ها بر حول این محور بود که جمهوریت همانا حکومت کمونیستی‌ست. در جلد تکمیلی اسناد روابط امور خارجه آمریکا که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، تلگرامی از پایگاه سیا در ایران به مرکز سیا در واشنگتن در روز ۲۸ مرداد چاپ شده که شامل نکته‌ای است درباره‌‌‌ی تلاش سیا و پایگاهMI۶ بریتانیا در بغداد برای وادار کردن روحانیون عراقی به ارسال تلگراف به بروجردی با درخواست اعلام جهاد علیه کمونیزم.[55] روزنامه‌ی ملت ما، به سردبیری شمس قنات آبادی، در شماره‌ی ۲۸ مرداد خود با حروف درشت در ته صفحه اول از بروجردی خواست که سکوت خود را بشکند، به دلیل اینکه: “تهران دستِ بولشویک‌ها است”. شاخص‌ترین مخالف روحانی آن زمانی دولت، آیت الله کاشانی، در مصاحبه‌ای با نشریه مصری “ال مصری” حدود ۲ هفته پس از کودتا اظهار داشت که دکتر مصدق از چهار ماه قبل در حال زمینه‌چینی برای تشکیل جمهوری بوده است و او چنین نظامی را مناسب ایران نمیداند.[56] با این همه، طبیعی بود که کاشانی به هیچ‌وجه به حمایت از مصدق در لحظه کودتا برنخیزد.

حتی احزاب افراطی مخالف دولت هم گرفتار مسئله ساختار نظام سیاسی شدند. در شماره ۲۸ مرداد، ارگان حزب سومکا، کودتا‌ی ۲۵ مرداد را “مسخره” توصیف کرد ونوشت: “…سلطنت مشروطه‌ای که پنجاه سال پیش جانشین استبداد قدیمی شد هم‌اکنون عملاً جای خود را به جمهوریت می‌سپرد”، و به آینده با این دید نگاه می‌کند: “از امروز دوره‌ای آغاز می‌شود که از همه لحاظ در تاریخ ملت ما تازه است. افکار قدیمی و اشخاص قدیمی سپری شده‌اند و دوران مردان جدید با روحیه و جهان‌بینی تازه و نو فرا رسیده است.هر چه در گذشته سستی و جبن و بی‌نقشه‌گی وجود داشت، در آینده قوت و نیرومندی و هدفجویی و استقامت لزوم خواهد داشت. از این پس در میدان باز و پهناوری که برای فعالیت ما گشوده شده است باید با همه‌ی نیروی خود به جنبش در آییم. ملت ما بیزار از گذشته ننگین و نفرت‌آور، تشنه راه و روش تازه‌ای است که باید مانند سیل مهیبی اساس گذشته را زیر و زبر کند. ما این راه و روش را به ملت عرضه می‌کنیم و کیست که جز ما شایستگی رهبری آینده این ملت را داشته باشد؟ “[57] اما نشریات اصلی جبهه‌ی ضد نهضت ملی توجه خود را به حملاتی که علیه شخص دکتر مصدق می‌شد، متمرکز کردند. روزنامه‌ی شاهد در روز‌های ۲۶، ۲۷ و ۲۸ مرداد غالباً به ماهیت حکومت غیرقانونی دکتر مصدق پس از صدور فرمان شاه می‌پرداخت. علی رهنما از ابراز ضدیت اراذل و اوباش جنوب شهر تهران در روز ۲۸ مرداد با جمهوریت سخن می‌گوید اما وسعت چنین مخالفت‌هایی مشخص نیست.[58]

مصدق و جمهوری

دانسته نیست تحولاتی که در قسمت‌های پیشین این مقاله مورد بررسی قرار گرفتند تا چه حد برای دکتر مصدق که هرگز منزل خود را برای مشاهده مستقیم اوضاع حاکم در خیابان‌های پایتخت ترک نکرد، ملموس بود. اما از همان دم که دست سرهنگ نصیری بر نخست وزیر دولت ملی رو شد و او در آغوش همکاران و دستیاران نزدیک خود قرار گرفت، مشورت‌های مهم و سرنوشت سازی به انجام رساند که در این فصل به آن اشاره خواهیم کرد.

مهم‌ترین منبع ارزیابی محتوا و نتیجه این مذاکرات را باید در یادداشت‌های مهندس کاظم حسیبی دید که به همت محمد علی موحد در عرصه عمومی قابل دسترس است. همانطور که رهنما می‌نویسد، دکتر مصدق ارتباط شخصی خود را با شاه در فردای ماجرا ۹ اسفند ۱۳۳۱ قطع کرده بود؛ هرچند که هم فرزند او و هم خود محمد رضا پهلوی تلاش داشتند که بین طرفین آشتی برقرار شود.[59] اما در سخنرانی مهم رادیویی ۱۶ فروردین ۱۳۳۲، مصدق در ضمن یادآوری این نکته که در نظام مشروطه‌‌ی سلطنتی شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، فاش ساخت که در فردای قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، زمانی که احساسات جمهوریخواهی برای اولین بار وارد عرصه عمومی شد، [60] برای آسایش بخشیدن به شاه و ابراز وفاداری به نظام سلطنتی مشروطه: “باز برای اینکه خاطر ملوکانه کاملاً اطمینان حاصل فیمابین که من نه مخالف سلطنت مشروطه هستم و می‌خواهم رئیس جمهور بشوم شرحی به این مضمون […] برای‌شان نوشتم و گفتم که ‘دشمن قرآن باشم اگر بخواهم خلاف قانون اساسی عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند من ریاست جمهوری را قبول نمایم’ پشت قرانی نوشته فرستادم و هر کس را هم که دیدم گفتم نه می‌خواهم شاه بشوم نه رئیس جمهور…”[61] اما اولین اقدام دکتر مصدق پس از اقدام نصیری اعلام انحلال مجلس هفدهم بر اساس نتیجه رفراندوم بود. به این ترتیب دکتر مصدق عملاً از محدوده‌های نظام مشروطه پا فراتر گذاشت.

افزایش احساسات جمهوری‌خواهانه در افکار عمومی سبب شد تا این موضوع به محور مباحثات مصدق و مشاورینش در روز ۲۷ مرداد تبدیل باشد.بنا بر یادداشت‌های دکتر حسیبی، “در منزل دکتر مصدق آقای سنجابی، زیرک زاده، مهندس رضوی، نریمان و حق‌شناس حاضر بودند و صحبت راجع به تعیین رژیم قطعی کشور و رفع بی‌تکلیفی فعلی بود. نظر عده‌ای اعلام جمهوریت (زیرک‌زاده، فاطمی و رضوی)” بود.[62] اما دکتر مصدق با جدیت مانع اجرایی شدن این پیشنهاد شد. همانطور که محمد علی سفری به نقل از منابع خود خاطرنشان می‌سازد، “نویسنده از زبان اکثریت قریب به اتفاق تصمیم گیرندگان در منزل دکتر مصدق یا با صراحت یا تلویحاً موضوع ‘جمهوری’ را می‌شنیدم. و تنها مخالف سرسخت در این زمینه شخص دکتر محمد مصدق بود.”[63]

توافق اولیه‌ی نخست وزیر و یارانش بر سر “مستعفی شناختن شاه، انقراض دودمان پهلوی و تعیین یک شورای سلطنت بود.” اما دلیل تمایل دکتر مصدق به این راه حل بسیار حائز اهمیت است. به گفته‌ی دکتر حسیبی، نخست‌وزیر بر این باور بود که “بدین وسیله [تشکیل شورای سلطنت و از این رو، حفاظت از مشروطیت] ما راه امکان کمک از امریکا و غرب را که از رژیم [سلطنتی] مسلما طرفداری می‌کنند قطع نخواهیم کرد و به شوروی متمایل نخواهیم شد. مخصوصاً که جمهوری را توده‌ای‌ها خواهانند”.[64]

این روایت نشان می‌دهد که دکتر مصدق به حرکت جمهوریخواهی آن روزهای حساس ماهیت صرفاً توده‌ای و چپگرایانه می‌داده است؛ در حالی که بیشتر نشان دادیم گرایش جمهوری‌خواهی خیلی فراتر از حزب توده سرایت کرده بود.

هرچند که دکتر فاطمی تا آخر سخت طرفدار جمهوریت ماند، نظر اکثریت مشاورین مصدق مشابه نخست وزیر بود.

مهمترین نتیجه عملی و فوری تصمیم به تشکیل شورای سلطنت و کنار گذاشتن گزینه‌ی جمهوریت، دستور مصدق مبنی بر جلوگیری از هرنوع تظاهرات خیابانی بود. برخی پژوهشگران همچون آبراهامیان، معتقد هستند که این حکم پس از دیدار مصدق با هندرسون صادر شد. اما این دیدار حساس ساعت ۶ بعد از ظهر روز ۲۷ مرداد صورت گرفت؛ در حالی که روزنامه‌های عصر آن روز مانند کیهان، اطلاعات و باختر امروز که چند ساعت قبل از آن روی دکه‌ها قرار گرفتند، همه اعلامیه‌ی رسمی فرماندار نظامی را به چاپ رسانده بودند.[65] در خاطرات و تأملات خود، دکتر مصدق می‌نویسد: “همه می‌دانند که عصر روز ۲۷ مرداد دستور اکید دادم هر کس حرف از جمهوری بزند او را تعقیب کنند […] من نه فقط با جمهوری دموکراتیک، بلکه با هر رقم دیگر آن هم موافق نبودم چون که تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی‌شود…چه بسیار ممالکی که رژیم‌شان جمهوری است ولی آزادی ندارند و چه بسیار ممالکی که سلطنت مشروطه دارند و از آزادی و استقلال کامل بهرمندند.”[66]

همزمان با دیدار مصدق با هندرسون، سفیر کبیر آمریکا، مشاورین نخست وزیر در منزل دکتر شایگان گرد هم آمدند و طرح شورای سلطنت را ریختند. اما حوالی ساعت ۱۰ شب، دکتر مصدق، خسته و ناامید، دوباره با دستیاران خود جلسه تشکیل داد. برخلاف انتظارش، هندرسون از او دلجویی و حمایت نکرد، زاهدی را نخست وزیر قانونی برشمرد و از شاه حمایت کرد.[67] تنها پس از ملاقات هندرسون با مصدق در غروب روز ۲۷ مرداد بود که نخست وزیر متوجه شد که اقداماتی چون جلوگیری به هر قیمت از انقراض سلطنت منجر به حمایت آمریکا برای حل بحران نفت نخواهد شد.

سرانجام، پس از ملاقات هندرسون و مصدق، حلقه‌‌ی مشاورین نخست وزیر به تصمیم مهم دیگری رسیدند. بنا به نوشته‌ی حسیبی، خطی که پس از آن قرار بود اجرا شود، “رفراندوم عزل محمد رضا پهلوی و انقراض دودمان پهلوی”، و سپس تشکیل شورای سلطنت برای تداوم نظام سلطنتی بود. حتی پس از مایوس شدن مصدق از آمریکا، جمهوریت تصویب نشد: “جمهوریت که به عقیده من و خود دکتر مصدق با توجه به شعارهای توده‌ای‌ها صلاح نیست، ولی زیرک‌زاده حتی پیش از فاطمی نسبت به اعلام جمهوریت علاقه اظهار می‌کرد.”[68]

ساعت ۶.۳۰ بامداد روز بعد، غلامحسین صدیقی، وزیر کشور، از دکتر مصدق دستور آماده‌سازی رفراندوم و انتخابات را گرفت. اما حوادث آن روز سرنوشت‌ساز حرکت جمهوریخواهی را به پایان خود رساند. حکم دکتر مصدق سبب شد تا بخش زیادی از فعالین که در روز‌های قبل از ۲۸ مرداد در خیابان‌ها شعار جمهوری‌خواهی داده بودند، در ساعت‌هایی که ارتش و اراذل و اوباش به دفاتر احزاب و نشریات نهضت ملی یورش می‌بردند و آن‌ها را آتش می‌زدند، پشت میله‌ی زندان باشند.

پایان

حرکت جمهوریخواهی ۲۵-۲۸ مرداد میراث ماندگاری در سپهر تاریخ سیاسی معاصر ایران بر جا نگذاشت. در اولین واکنش خود به کودتا ۲۸ مرداد، کمیته مرکزی حزب توده خواست تشکیل جمهوری دموکراتیک را به کلی کنار گذاشت و باز از مخالفین سرسخت خود، مانند پانایرانیست و نیروی سوم خواست که به تشکیل جبهه واحد ضد حکومت کودتا برآیند.

حرکت جمهوریخواهی ۲۵-۲۸ مرداد در پایان یک فصل تنش و بحران در روابط میان نخست‌وزیر و شاه صورت گرفت. اما حتی پس از قطع ارتباط شخصی خود با محمد رضا پهلوی، دکتر مصدق به نظام سلطنتی پایبند ماند؛ هرچند که تصمیم نهایی او – رفراندوم برای انقراض دودمان پهلوی و انتخابات اعضا شورای سلطنت – از مقررات مندرج در قانون اساسی مشروطه فاصله‌ی زیادی داشت.

کوشش برای برقراری نظام جمهوری در آن روزهای حساس غالباً به عنوان حرکت هدایت شده توسط حزب توده شناخته شده است. اما بررسی دقیق رویدادها نشان می‌دهد که حزب توده اولین و تنها تشکلی نبود که در آن برهه‌ی زمانی کوتاه، اما بسیار مهم تقاضای اعلام جمهوری را پیش کشید. تنها حزبی که به صورت جدی و علنی از جمهوریت در هفته‌های قبل از اقدام سرهنگ نصیری برای تغییر رژیم حمایت کرده بود، جنبش خداپرستان سوسیالیست بود.

از میتینگ عصر ۲۵ مرداد در میدان بهارستان به بعد، دسته‌های حاضر در خیابان‌ها به تدریج مواضع تند‌تری نسبت به خاندان پهلوی اتخاذ کردند و از پایبندی به نظام مشروطه فاصله گرفتند. پس از مشاهده‌ی چنین فضایی برخی از احزاب اصلی وارد عمل شدند و از درخواست‌های رادیکالتر، البته به سبک خود حمایت کردند.

اما احزاب جمهوریخواه طرح جامعی برای معرفی ساختار جمهوری مورد پسند خود در دست نداشتند. نه حزب توده و نه تشکل‌های دیگر در روز‌های پایانی مرداد ۱۳۳۲ به تقسیم قدرت و اختیارات سیاسی بین قوا، یا نقش مقام‌های عالی نظام جدید مانند رئیس جمهور نپرداختند.

بروز هر چه بیشتر کینه و نفرت نسبت به خاندان پهلوی، و عدم هر گونه تجمع بزرگ به حمایت از تداوم سلسله پهلوی، [69] احزاب را به قبول کردن خواست حداکثری تظاهرکنندگان وادار کرد. اما دکتر مصدق احساسات جمهوریخواهی را امری صرفاً مربوط به حزب توده دانست. این برداشت هم سبب شد که او با هر نو کوششی برای برقراری نظام جمهوری ضدیت نشان بدهد و هم هر گونه تظاهراتی را ممنوع اعلام کند. این تصمیم، اشتباه محاسباتی مهمی بود که باعث شد خیابان‌های پایتخت در صبح روز ۲۸ مرداد خالی از طرفداران دولت باشد. این روال می‌تواند پاسخی به این سوال مطرح و مهم باشد که چرا ملت ایران مانند ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در روز ۲۸ مرداد سال بعد وارد میدان برای دفاع از دولت ملی نشد.

در دهه‌های بعد، با وقوع خودکامگی دوران پهلوی دوم، کمتر حرکت علنی به نفع برقراری حکومت جمهوری در داخل کشور به چشم می‌خورد. نخستین کنش پس از ۲۸ مرداد برای تأسیس نظام “جمهوری دموکراتیک ملی” ابتدا توسط حزب توده ایران پس از وحدت با فرقه‌ی دموکرات آذربایجان که در پایان دهه‌ی ۳۰ صورت گرفت.[70] سپس حزب دموکرات کردستان در سال ۱۳۴۴ پیشنهاد تشکیل جمهوری فدراتیو، مانند یوگسلاوی، را در کنگره دوم خود به تصویب رساند.[71] اما هنگام سقوط خاندان پهلوی و پایان نظام سلطنتی مشروطه‌ی سلطنتی، کمتر نیرو‌ی سیاسی از حرکت جمهوریخواه ۲۵-۲۸ مرداد یادی کرده است. آیا این نشانگر حاشیه‌ای بودن اندیشه جمهوریخواهی در ایران دهه‌های واپسین حکومت محمد رضا شاه پهلوی نیست؟


پانویس‌ها

[1]  نسخه‌‌ی نخست این مقاله به زبان انگلیسی منتشر شد؛ در فصلنامه‌‌ی Iranian Studies ,جلد ۵۰, شماره ۲, در سال ۲۰۱۷. نسخه‌‌ی پیش رو با تغییراتی اندک و برخی اضافات تقدیم خوانندگان فارسی زبان می‌شود. نگارنده از ناصر مهاجر بابت صبوری و دقت در ویرایش این متن سپاسگزار است.

[2] برای شرح این دیدگاه و نقد آن، ر.ش. به بخش ویژه درباره ۲۸ مرداد، نشریه Iranian Studies شماره ۴۵ (۵)، سال ۲۰۱۲، که شامل مقالاتی از علی رهنما، داریوش بایندر، فخرالدین عظیمی و مارک گاسیوروسکی می‌باشد.

[3]  نگاه کنید به:

Ali Rahnema, Behind the 1953 Coup in Iran, Cambridge, Cambridge University Press, 2015, p.1.

[4] برای مطالعه‌ی بیشتر قیام ۳۰ تیر، ر.ش. به محمد حسین خسروپناه، “قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱”، فصلنامه نگاه نو، شماره ۹۴.

[5] برای شرح تفصیلی این تلاش‌ها، ر.ش. به مسعود کوهستانی نژاد، اختیارات، اصلاحات و لوایح قانونی دکتر محمد مصدق، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳، قسمت های اول و دوم.

[6]  باختر امروز، ۱۰ و ۱۱ اسفند ۱۳۳۱.

[7]  باختر امروز، ۱۰ اسفند ۱۳۳۱.

[8].مجموعه Foreign Relations of the United States، جلد دهم، ص.۷۰۷.

[9] متن نطق رادیویی دکتر مصدق، در کیهان، ۱۸ فروردین ۱۳۳۲.

[10] New York Times، ۳۰ تیر ۱۳۳۲.

[11]باختر امروز، ۳۱ تیر ۱۳۳۲.

[12]همان.

[13]اطلاعات، ۵ مرداد ۱۳۳۲.

[14]شجاعت (به جای بسوی آینده)، شماره مخصوص به مناسبت سالگرد صدور فرمان مشروطیت، ۱۴ مرداد ۱۳۳۲.

[15] بیانیه‌ی جمعیت، از شجاعت، ۹ مرداد ۱۳۳۲، مندرج در جامی، گذشته چراغ راه آینده است، چاپ اول، پاریس، ۱۳۵۵، ص.۶۰۷.

[16] اعلامیه کاشانی، در شاهد، ۱۱ مرداد ۱۳۳۲.

[17] روزنامه‌ی آپادانا (ارگان حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم، طرفدار نهضت ملی) در شماره‌ی ۱۱ مرداد خود و هفته‌نامه‌ی شورش، در شماره‌ی ۱۷ مرداد، تحلیل‌هایی از اثر مثبت عدم حمایت بروجردی از کاشانی و بقایی ارائه دادند. نشریه برخی ایران، در شماره ۱۲ مرداد، تصویر اعلامیه تبلیغی که در سطح شهر تهران پخش شده بود و هم شاه و هم بروجردی را به شکستن سکوت خود را در برابر رفراندوم دعوت می‌کرد، منتشر کرد.

[18] نتایج رفراندوم در اطلاعات، ۲۴ مرداد ۱۳۳۲.

[19] همان. متن قانون اساسی در مصطفی رحیمی، قانون اساسی و اصول دموکراسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۷، صص.۲۲۰-۲۲۲. این اصل تشخیص می‌دهد که انتخابات جدید طی یک ماه از انحلال مجلس توسط شاه باید برگزار شود، و اولین جلسه مجلس جدید باید طی سه ماه صورت بگیرد.

[20].عباس توفیق، “درباره‌ی قانونی بودن یا نبودن فرمان عزل دکتر مصدق”، فصلنامه ره‌آورد، ش.۷۹، تابستان ۲۰۰۷. قابل دسترسی در صفحه http://www.rahavard.com/pdf/Tofigh.pdf

به گفته‌ی توفیق، فرمان انحلال مجلس که در آذر ماه ۱۳۳۲ توسط شاه صادر شد نشانگر وضعیت “غیر فطرت” بودن مجلس در مرداد ماه همان سال را نشان می‌دهد.

[21] ر.ش به محمد مصدق در دادگاه نظامی، به کوشش سرهنگ جلیل بزرگمهر، تهران، نشر تاریخ، ۱۳۶۴، جلد دوم، ص.۴۱۰، برای موردی که دکتر مصدق این نظر را به شکل تفصیلی شرح میدهد. عباس توفیق، درباره‌ی قانونی بودن…، پیشین،  ص.۱۲۰ و ۱۲۱ پس از بررسی عالمانه ای، به این نتیجه می‌رسد که شاه امضا خود را بر روی کاغذ سفیدی حک کرده بود.

[22]. متن بیانیه‌ی رادیو در اطلاعات، ۲۵ مرداد ۱۳۳۲.

[23] برای مشاهده‌ی متن کامل سرمقاله‌ها، ر.ش به:

https://www.iran-archive.com/start/239

[24] روایت فضا ی میدان بهارستان و سخنرانی‌ها، از گزارش‌های روزنامه‌های کیهان، اطلاعات، باختر امروز، جبهه آزادی و نیروی سوم ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، و شهادت عینی محمدعلی سفری، مندرج در قلم و سیاست، جلد اول، نشر نمک، تهران، ۱۳۷۱، اقتباس شده است.

[25] چنین شرایطی در آستانه‌ی فروپاشی نظام سلطنتی در زمستان ۱۳۵۷ فراهم شد.

[26] گزارش راهپیمایی در شجاعت، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲. این نخستین باری نبود که چنین شعاری در اعلامیه‌های حزب توده ظاهر می‌شد. پس از ماجرا ۹ اسفند ۱۳۳۱، کمیته‌ی مرکزی حزب توده ایران خواهان پایان دادن به سلطنت محمد رضا پهلوی شده بود. ر.ش. به ضمیمه‌ی مردم، ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران، مندرج در اسناد تاریخی جنبش… به همت خسرو شاکری، جلد ۱۲،ص. ۷۱-۷۳.

[27] متن قطعنامه در شجاعت، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲.

[28] آپادانا، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲.

[29] مردم ایران، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲. موجود در آرشیو آنلاین نشریات ایرانی دانشگاه منچستر بریتانیا،

http://www.library.manchester.ac.uk/nashriyah

[30] مردم ایران، ۱ تیر ۱۳۳۲، موجود در آرشیو دانشگاه منچستر.

[31] مردم ایران، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲.

[32] بزرگمهر، پیشین، جلد اول، صص.۳۸-۳۹. دادستان از مصدق خواست علل تفکیک میان رضا شاه و پسرش را بیان کند. نخست‌وزیر سابق شرح داد که هیچ سوگندی به رضا شاه یاد نکرده بود، و او را دیکتاتوری که بریتانیا بر ملت اعمال کار بود، توصیف کرد.

[33] شرح تدارکات اولیه در جبهه آزادی، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲. در خاطرات خود، کریم سنجابی میگوید که رهبران احزاب نهضت ملی پس از حکم مصدق در حزب ایران گرد هم آمدند، اما زمان دقیق چنین جلسه ای را ذکر نمی‌کند و اشاره‌ی گذرایی به ۲۷ مرداد می‌کند، که با توجه به آغاز کار در روز قبل، احتمالاً نادرست است. کریم سنجابی، امیدها و نامیدیها: خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، لندن، انتشارات جبهه، ۱۳۶۸، ص.۱۴۲.

[34] باختر امروز، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲.

[35] نیروی سوم، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲. عکس تلاش‌های نیرو سومی‌ها و جرثقیل مورد استفاده آن‌ها، در باختر امروز ۲۷ مرداد منتشر شد و در بسیاری از مجموعه‌های تصویری مربوط به اجتماعات خیابانی آن روز ها دیده می‌شود. این کوشش‌ها ثابت میکنند که هواداران حزب توده، که شب قبل در همان میدان میتینگ جداگانه خود را برگزار کرده بودند، در پائین آوردن این مجسمه، دخالتی نداشتند.

[36] خاور زمین، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲.

[37] صفحه اول شهباز، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲.

[38] ر.ش به نشریه‌ی پرخاش، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، برای شرح جامعی از فعالیت‌های مخالفین دربار در اصفهان.

[39] مصاحبه حمید احمدی با محمود ژندی، طرح انجمن مطالعات تاریخ شفاهی ایران، برلن.

[40] محمد علی سفری، قلم و سیاست، تهران، نشر نامک، جلد اول، ص.۸۵۵.

[41] اعلامیه کمیته مرکزی در مردم (مخفی)، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲.

[42] صورت جلسه در کتاب پنج روز رستاخیز ملت: مرداد ماه ۱۳۳۲، به کوشش منصورعلی اتابکی و احمد بنی احمد، تهران، ۱۳۳۷،ص.۱۸۲-۱۸۳. بابک امیرخسروی، در کتاب نظر از درون به نقش حزب توده ایران، تهران، انتشارات روزنامه اطلاعات، ۱۳۷۵، ص.۵۷۷-۵۷۸، اصالت این متن آن را تایید کرد.

[43] اعلامیه جمعیت ملی مبارزه با استعمار،شهباز، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲.

[44] برای لیست کامل این تغییرات، ر.ش. به شجاعت، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. انتخاب پسوند “دموکراتیک” هنوز در پرده‌ای از ابهام باقی مانده است. خاطرات سران حزب توده دلیل این انتخاب را مشخص نمی‌کنند. افزودن این پسوند به پیشنهاد حزب توده ماهیت انحصاری را می‌دهد.

[45] نیروی سوم، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲.

[46] مصاحبه امیر پیشداد با حمید احمدی، پیشین.

[47] متن جلسه دادگاه خلیل ملکی، در اطلاعات، ۱۸ اسفند ۱۳۴۴.

[48] مسعود حجازی، رویدادها و داوری، تهران،انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۵، ص.۱۰۸.

[49] صبح انقلاب (به جای حجار)، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.

[50]روزنامه آپادانا در شماره ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به شکل مفصل به حمله‌ی “بلشویک ها” به مقر حزب میپردازد، اما تصریح می‌کند که “در این حمله که به طور غیر مترقبه انجام گرفت، یک کامیون سرباز و یک کامیون پاسبان در برابر حزب ملت ایران قرار داشتند که ناظر این مناظره بودند و کوچکترین مداخله و جلوگیری نکردند.” بر اساس این گزارش، و عدم تائید آن در نشریات حزب توده، احتمال دارد که حداقل بعضی از متجاوزین از دستجات “توده‌ای سیاه” باشند که توسط عوامل سازمان سیا هدایت شده بودند.

[51] گزارش سخنرانی زیرک‌زاده در میتینگ میدان بهارستان، در جبهه آزادی، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲. زیرک‌زاده جز کسانی بود که شب قبل از این رویداد توسط ارتشیان کودتاچی برای چند ساعت بازداشت شده بود.

[52] جبهه آزادی، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.

[53] باختر امروز، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲.

[54] مصاحبه ضیا صدقی با مهدی حائری یزدی، طرح تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد، نوار شماره ۲، ص.۴.

[55] نگاه کنید به:

Foreign Relations of the United States: Iran, 1951-54، Washington DC, Department of State, 2017, p.698.

[56] مصاحبه با ال مصری در محمد دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیتالله کاشانی، تهران چاپخش، ۱۳۶۲، جلد ۴، ص.۲۷-۲۹.

[57] پایمردی (به جای سومکا)، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.

[58] ر.ش. به:

Ali Rahnema, Behind the 1953 Coup in Iran, p.169-170.

[59] علی رهنما، نیروهای مذهبی بر بستر نهضت ملی، تهران، گام نو، ۱۳۸۴، ص.۲۶۱.

[60] منابع فارسی زبان کمتر به ابراز تمایلات جمهوریخواهی در روزهای قیام ۳۰ تیر پرداخته‌اند. خبرگزاری‌های Reuter و United press گزارش دادند که “گروه‌های کمونیست کثیری شعار ‘ما جمهوری می‌خواهیم’ سر دادند.” می‌نویسد. به نوشته‌ی جامی، گذشته چراغ راه آینده، ص.۶۰۰، روزنامه به سوی آینده هم به نقل از رادیو لندن چنین روایت را بازنشر کرد. جزوه “درباره ۲۸ مرداد” که نخستین تحلیل درونی حزب توده پس از کودتا است، هم به آن اشاره می‌کند و می‌نویسد: “نفرت نسبت به قوام، شعارهای ضد شاه” “برچیده باد این سلطنت”، “ما شاه نمی‌خواهیم” می دادند. گرچه همه‌ی جمعیت این شعارها را نمی‌داد، معذالک این شعارها مورد مخالفت تظاهرکنندگان قرار نمی‌گرفت.” درس ۲۸ مرداد، بازچاپ در خلیل ملکی، درس ۲۸ مرداد، تهران، انتشارات شیرازه، ۱۳۹۵، ص.۲۹۶.

[61] خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی، چاپ پنجم، ص.۲۶۰.

[62] یادداشت‌های روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ مهندس حسیبی، در محمد علی موحد، خواب آشفته نفت، تهران، نشر کارنامه، جلد دوم، ص.۸۲۰.

[63]  سفری، قلم و سیاست، جلد اول، ص.۸۵۹.

[64] همان.

[65] در شماره ۲۷ مرداد خود، باختر امروز حتی اقدام به انتشار بیانیه هیئت اجرائیه  حزب نیروی سوم به هواداران خود، مبنی بر شرکت نکردن در هر نو تظاهرات خیابانی، را کرد. همین متن با عنوان “خط مشی حزب” در شماره روز بعد ارگان حزب هم منتشر شد.

[66] خاطرات و تألمات، ص.۲۷۲-۲۷۳.

[67] متن تلگرام توضیحی هندرسون به واشنگتن پس از دیدارش با مصدق، در Foreign Relations of the United States، جلد دهم، چاپ اول، ص.۷۴۸-۷۵۲.

[68] یادداشت‌های حسیبی، در موحد،خواب آشفته، ص.۸۲۱.

[69] مقایسه‌ی تصویرهای جمعیت‌های خیابانی که در نشریات آن روز ها منتشر شدند، نشانگر این است که تعداد افرادی که در روز ۲۸ مرداد به حمایت از نخست وزیری سپهبد زاهدی وارد میدان شدند بسیار کمتر از اجتماع میدان بهارستان ۲۵ مرداد است، و یا حامیان دیگر مصدق در روز های بعد. ر. ش. به تهران مصور، ۱ شهریور ۱۳۳۲، و روزنامه های جبهه آزادی، کیهان و اطلاعات روزهای قبل.

[70] ر.ش. به “طرح برنامه و اساسنامه حزب توده ایران” در اسناد و دیدگاه‌ها، تهران، انتشارات حزب توده ایران، ۱۳۶۰، ص.۴۲۱-۴۳۴.

[71] ر.ش. در این باره به “بیان‌نامه دومین کنگره حزب دموکرات کردستان”، در توفان، مهر ۱۳۴۴.