ياشار صلاحی فرزند عمران صلاحی از جمعآوری شعرهای طنزآميز و منتشرنشده پدرش خبر داد.
فرزند زنده ياد عمران صلاحی به خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: “مجموعهای از شعرهای طنزآميز و اجتماعی عمران صلاحی باقی مانده که پيشتر در مطبوعات درج شده بودند اما تاکنون به صورت يک مجموعه مشخص منتشر نشدهاند.”
ياشار صلاحی گفت: “برای انتشار اين مجموعه هنوز با ناشری وارد مذاکره نشدهام اما اکنون در حال به بررسی و جمعآوری اين مجموعه دارای آثار نظم و نثر هستم.”
در سال جاری مجموعه شعرهای ترکی عمران صلاحی با نام “يارالی درنا” (درنای زخمی) در نشر امرود منتشر شد.
همچنين در سال گذشته، انتشارات مرواريد، مجموعه شعرهای جدی چاپنشده عمران صلاحی از سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۸۵ را بهنام “پشت دريچه جهان” روانه بازار کتاب کرد.
بيشتر شهرت عمران صلاحی به خاطر سالها فعاليت در مجلات روشنفکری و نوشتن مطالبی با عنوان ثابت “حالا حکايت ماست” بود و از همان زمان بر اساس اين نوشتهها به “آقای حکايتی” مشهور شد
عمران صلاحی، شاعر، نويسنده، مترجم و طنزپرداز ايرانی که امروز دهم اسفندماه سالروز تولد اوست در سال ۱۳۲۵ در محله اميريه تهران به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايی خود را در شهرهای قم، تهران و تبريز به پايان رساند.
نخستين شعر او در مجله اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ منتشر شد. اما نوشتن را از مجله توفيق و در پی آشنايی با پرويز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد.
صلاحی سپس به سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ايران، مجموعهای از طنزهای معاصر را با همکاری بيژن اسدیپور منتشر کرد.
نخستين شعر جدی او در قالب نيمايی در مجله خوشه به سردبيری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.
بيشتر شهرت وی به خاطر سالها فعاليت در مجلات روشنفکری آدينه، دنيای سخن و کارنامه و نوشتن مطالبی با عنوان ثابت “حالا حکايت ماست” بود و از همان زمان بر اساس اين نوشتهها به “آقای حکايتی” مشهور شد.
صلاحی در سال ۱۳۵۲ به استخدام راديو در آمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به اين همکاری ادامه داد.
او همچنين، سالها طنزنويس مطبوعات مختلف طنز چون “گلآقا” نيز بود.
از آثار منتشرشده اين شاعر میتوان به طنزآوران امروز ايران، گريه در آب، قطاری در مه، ايستگاه بين راه، پنجرهدن داش گلير و آينا کيمی (به زبان ترکی)، حالا حکايت ماست، رؤياهای مرد نيلوفری، شايد باور نکنيد، يک لب و هزار خنده، آی نسيم سحری، ناگاه يک نگاه، ملانصرالدين، باران پنهان، از گلستان من ببر ورقی، هزار و يک آيينه، گزينه اشعار و مرا به نام کوچکم صدا بزن اشاره کرد.
زنده ياد صلاحی در ۱۱ مهرماه سال ۸۵ بر اثر سکته قلبی هنگام شصتسالگی در بيمارستان توس تهران درگذشت.