خروج زودهنگام دونالد ترامپ از اجلاس جی ۷ و سرباززدن از امضای اعلامیهی نهایی جی ۷، خبرگزاریهای جریان اصلی را دچار سردرگمیای کرد که حاکی از عدم درک عمیق آنها از واقعیتهای در حال آشکارشدن جهان ماست.
امانوئل ماکرون درحالیکه سعی میکرد تلخی ماجرا را با یک شوخی ترکیب کند، بهطعنه گفت که جی ۷ شاید جی ۶ شود. این حرفی بیمعنی است، زیرا بدون ایالات متحده آمریکا، سرمایهداریای که ما میشناسیم (حتی اگر فقط گردهمائیهای جی ۷ را در نظر بگیریم) از صحنهی روزگار محو خواهد شد.
بدون شک با وجود ترامپ در کاخ سفید، موضوعهای زیادی است که ما باید راجع به آنها دچار اضطراب باشیم. شاید واکنش دستگاه حکومتی در آمریکا و اروپا به شیطنتهای رئیس جمهور، نگران کنندهتر باشد، چرا که حاوی خواست اندیشیهای خطرناک و اشتباه محاسبه فراوان است.
برخیها با فرض این که مایک پنس[۱] به عنوان رئیس جمهور ممکن است با آنها ملایمتر باشد، امید به تحقیقات مولر[۲] بستهاند و بقیه هم قرار است تا سال ۲۰۲۰ و انتخابات بعدی دندان روی جگر بگذارند- البته با این تصور که احتمال دور دوم برای ترامپ وجود ندارد. اما چیزی که هیچکدام از آنها متوجهی آن نیستند، تغییر شدید و ناگهانی واقعیتهایی ست که اساس و پایهی رفتارهای مضحک ترامپ است.
دستگاه حکومتی ترامپ دارد تکانهی اقتصادی داخلی قابل توجهی را ایجاد میکند. او مالیات شرکتها را در حدی کاهش داد که چند سال پیش حتی جمهوریخواهان حاضر در هیئت حاکمه نمیتوانستند آن را در خواب هم ببینند. اما این همهی ماجرا نبود. در پشت این صحنه، ترامپ نانسی پلوسی، رهبر دمکراتها در کنگره را با تائید خواستههای برنامه اجتماعیاش، شگفتزده کرد. در نتیجه، زمانی که نرخ بیکاری کمتر از ۴ درصد است، دولت فدرال عظیمترین کسری بودجه در تاریخ آمریکا را بالا آورده است.
هرکس هرچیز میخواهد راجع به این رئیس جمهور فکرکند، اما او نه تنها به دامن ثروتمندترین اشخاص پول میریزد، بلکه به دامن بسیاری از مردمان فقیر هم پول میریزد. دونالد ترامپ در حالی به کشورهای خارجی سفر میکند تا با دوستان و دشمنان مقابله کند که با نشان دادن سطح اشتغال بالا، بخصوص بین کارگران آمریکائی آفریقاییتبار، تورم را تحت کنترل دارد و بازار والت استریت هنوز گرم و فعال است و این یعنی اینکه جبههی داخلی خود را پوشش داده است.
بنیادهای ضدترامپ دعا میکنند که بازار بتواند ترامپ را به واسطهی این ولخرجیها تنبیه کند. اگر آمریکا کشور دیگری بود، این اتفاق دقیقاً رخ میداد. با کسری بودجهای که انتظار میرود در سال ۲۰۱۸ به ۸۰۴ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۹ به ۹۸۱ میلیارد دلار برسد، و با این منظر که دولت ۲۳۴۰ میلیارد دلار در ۱۸ ماه آینده قرض کند، نرخ مبادله ارز باید سقوط میکرد و نرخ بهره سر به آسمان میکشید. اما ایالات متحده هر کشوری نیست.
همزمان که بانک مرکزی آمریکا- فدرال رزرو، با فروش سهام و دارائی خود به بخش خصوصی، برنامهی تسهیل کمی[۳] خود را کاهش میدهد، سرمایهگذاران برای خرید آن به دلار نیاز دارند. این سبب میشود که میزان دلار در دسترس سرمایهگذاران در حدود ماهی ۵۰ میلیارد دلار کاهش پیداکند. اگر این را به دلارهایی که سرمایهگذاران آلمانی و چینی برای خرید سهام دولت آمریکا (برای این که سودهای خود را جایی بخوابانند که امن است) نیاز دارند، اضافه کنید، متوجه میشوید که چرا ترامپ عقیده دارد او با مانور روی دلار یا اوراق قرضه دولتی تنبیه نخواهد شد.
دستگاه حکومتی ترامپ دارد تکانهی اقتصادی داخلی قابل توجهی را ایجاد میکند. او مالیات شرکتها را در حدی کاهش داد که چند سال پیش حتی جمهوریخواهان حاضر در هیئت حاکمه نمیتوانستند آن را در خواب هم ببینند. اما این همهی ماجرا نبود.
داشتن ماشین چاپ دلار او را مسلح به امتیاز بسیار ویژهای میکند و به وی این امکان را میدهد که با نگاهی به جریان تجارت آمریکا با بقیهی اعضای جی ۷، به این نتیجهی اجتنابناپذیر برسد که او احتمالاً بازندهٔ جنگ تجاری علیه کشورهایی که مازاد تجاری زیادی با آمریکا دارند (آلمان، ایتالیا و چین)، یا کشورهایی مثل کانادا که اگر اقتصاد آمریکا دچار سرماخوردگی سادهای شود، سینه پهلو میکنند، نباشد.
هیچکدام از این پدیدهها جدید نیست. ریچارد نیکسون نیز با دولتهای اروپائی در سال ۱۹۷۲ مقابله کرد و رونالد ریگان در سال ۱۹۸۵ ژاپن را شدیدا تحت فشار مرگآور قرارداد. حتی زبانشان هم مودبانه تر نبود- خلاصه رفتار هیئت حاکمهی نیکسون را از قول گفتهی بی نظیر جان کانولی[۴] یادآوری میکنم که نقل قول کرده: «فلسفهی من این است که تمام خارجیها در پی این هستند که ترتیب ما را بدهند، و این وظیفهی ماست که اول ترتیب آنها را بدهیم.»
البته تهاجم امروز آمریکا علیه متحدانش به دو طریق از دو مورد سابق متمایز است.
اول اینکه، از زمان سقوط وال استریت در سال ۲۰۰۸ و علیرغم دوباره به جریان افتادن بخش مالی، وال استریت و اقتصاد داخلی آمریکا نمیتواند دوباره همان کاری را بکند که قبل از ۲۰۰۸ میکرد: یعنی کل مازاد صادراتی کارخانههای اروپا و آسیا را از طریق مازاد تجاریای جذب کند که بودجهی آن در واقع توسط جریان سود اوراق قرضهٔ خارجی آمریکا تأمین میشد. این مشکل، ریشهی اصلی عدم ثبات اقتصادی و سیاسی جهانی اخیر است.
دوم: بر خلاف دهه ۱۹۷۰، به نظر میرسد که بد اداره کردن بحران یورو در دههی گذشته، منجر به جدائیهایی بین حکومتهای فرانسه و آلمان شده که توسط ناسیونالیستهای ضداروپایی مورد تهدید قرار دارند.
ترامپ نگاهی به همهی این چیزها میاندازد و نتیجه میگیرد که، اگر آمریکا دیگر نتواند سرمایهداری جهانی را تثبیت کند، شاید بتواند توافقنامههای چندجانبهی موجود را از هم بپاشاند و از خرده ریزههای آن نظم نوین جهانیای را بسازد که شبیه به یک چرخ است- یعنی آمریکا در مرکز آن قراردارد و دیگر نیروها پرههای آناند. این کار بدین ترتیب ممکن میشود که آمریکا در معاملات دو جانبه با هر کشور همواره طرف قویتر باشد و تضمین داشته باشد که از طریق تاکتیک تفرقه بینداز و حکومت کن، سهم شیر بیشتری را به زور کسب میکند.
آیا اروپا میتواند ائتلاف ضد ترامپ ی را با مضمون “اول اروپا” با مشارکت احتمالی چین، ایجاد کند؟
به دنبال لغو توافقنامه برجام با ایران، جواب از قبل داده شده است. چند دقیقهای بعد از بیانیه نخستوزیر آنجلا مرکل که شرکتهای اروپائی در ایران باقی خواهند ماند، تک تک شرکتهای آلمانی اعلام کردند که از ایران خارج خواهند شد، و کاهش مالیاتیای که ترامپ به آنها در آمریکا پیشنهاد داده است را ترجیح خواهند داد.
در نتیجه، ما دلیل خوبی داریم که از ترامپ وحشت زده باشیم. او دارد بر اتحادیهٔ اروپا پیروز میشود- اروپایی که نیروهای نابود کنندهاش را نادیده میگیرد و راه را برای تحولاتی وحشتناک باز میکند.
در چنین شرایطی، چه در قارهی اروپا و چه انگلیس و ایالات متحدهی آمریکا، وظیفه به گردن نیروهای مترقی می افتد تا برنامهی توافق جدید بین المللی را به میان بگذارند و در مبارزات انتخاباتی برای پیشبرد آن پیروز شوند.
اگر خوشبینانه نگاه کنیم، به تصور من، ائتلافی از برنی ساندرز، جرمی کوربین و جنبش دمکراسی ما در اروپا (دی آی ای ام ۲۵)[۵] بهترین آلترناتیو در برابر بینالملل ناسیونالیزم به رهبری ترامپ است. سالها قبل، پیروزی کسی همچون ترامپ در آمریکا و اروپا بسیار غیر قابل تصورتر از این بود. این راه به امتحان کردنش میارزد.
منبع: صدای مردم
[۱] Mike Pence
[۲] Mueller
[۳] quantitative easing
[۴] John Connally
[۵] Democracy in Europe Movement 2025
* یانیس واروفاکیس: اقتصاددان، و سیاستمدار اهل یونان است. او از ژانویه تا ژوئیه ۲۰۱۵ به عنوان وزیر دارایی در کابینه آلکسیس سیپراس مشغول به کار بود.
خوب است مترجم گرامی متن اصلی را همیشه ذکر کند و در صورت امکان پیوندی نیز بگذارد
———–
زمانه:
* مطالب بخش «از تریبون زمانه» برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان.
منبع اصلی ترجمه این متن در متن آمده است و برگردان متعلق به پایگاه “صدای مردم” است.
همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
Mehdi Riazi / 19 July 2018
فکر کنم ترامپ بتونه دنیا را به هم بزنه. اروپا اگر نتونه با ترامپ ودولتش آمریکا
مقابله کند.باید بگویم اروپا بدبختر از ایران است. باز صدرحمت به ایران…
saam / 20 July 2018