مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
در سالی که گذشت انقلاب روسیه صد ساله شد. هرچند سرگذشت کسانی مانند لنین، تروتسکی و استالین کم و بیش آشکار است، زندگی و سرنوشت دیگر انقلابیون برجسته در سایهی این نامهای بزرگ پنهان ماندهاست.
نتایج کاوش تاریخی که در این مقاله دادهنمایی شدهاست نشان میدهد که اکثریت رهبران انقلابی سال ۱۹۱۷ بعدها توسط دولتی اعدام شدند که خودشان از معماران اصلی آن بودند.
انقلابِ صلح-نان-زمین امروز به فصلی پیچیده و جنجالی از تاریخ روسیه بدل شدهاست. نمادهای بیشمار و مجسمههای عظیم لنین و انقلابیون در جایجای شهرهای بزرگ و کوچک کشور پراکندهاند، اما هیچ تعطیلی رسمی برای به یادآوردن سقوط سلطنت و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در تقویم روسیه وجود ندارد و صحبت از رخدادهای انقلابی سالهاست که در گفتار عمومی غایب است. اگر از مردم روسیه، به خصوص نسلی که زندگی در شوروی سابق را تجربه کردهاند، درباره انقلاب سال ۱۹۱۷ سوال کنید، اولین پاسخی که میشنوید این است که «کدام انقلاب را میگویی؟». انقلاب فوریه، تظاهراتهای سراسری و خلع سلطنت تزاری که به شکلگیری دولت موقت توسط حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه انجامید؟ و یا انقلاب اکتبر که به رهبری لنین و توسط حزب بلشویک که شاخهای رادیکال از حزب سوسیال دموکرات کارگری بود پیش رفت و با یورش به کاخ زمستانی سن پترزبورگ قدرت را از دست دولت موقت گرفته و به تدریج اتحاد شوروی را پایهگذاری کرد. برای نسل جوانتر انگار هردو رویداد در عبارت «انقلاب روسیه» ادغام شدهاند.
اولین انقلاب کمونیستی جهان به روند سریع صنعتی شدن روسیه، اصلاحات اساسی در حقوق کارگران و حقوق زنان، و فراگیر شدن آموزش همگانی انجامید. از سویی دیگر سالهای تلخ جنگ داخلی، نابودی کلیسای ارتودوکس، و دوران سرد و تاریک سرکوب بعد از جنگ نیز از نتایج انقلابی هستند که امروز، صد سال بعد از وقوع آن، به سختی بتوان گفت که مردم جامعه چندپاره روسیه درباره آن چه فکر میکنند.
اما بر سر ِ مردان و زنان انقلاب اکتبر چه آمد؟ نقش آنها در دوران جنگ داخلی چه بود؟ آخرین بلشویک چه کسی بود؟ اعدام، خودکشی، ترور یا زهر باد؟ نمودار زیر علت مرگ ۴۷ تن از رهبران انقلابی اکتبر سال ۱۹۱۷ را نشان میدهد.
اولین ناقوس مرگ برای چه کسی به صدا درآمد؟
مویسی اوریتسکی تقریبا بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب توسط افسری ارتشی ضد انقلابی ترور شد. در سال ۱۹۱۸، جنگ داخلی در فواصل کوتاهی جان سه تن را گرفت: شاهومیان توسط دشمن دستگیر و اعدام شد، چودنوفسکی در یکی از نبردها کشته شد، و سرگیو جان خود را در حال آزمایش کردن مدلی جدید برای طراحی قطار از دست داد.
بیماریهای واگیردار و شرایط نامساعد بعد از جنگ جهانی اول انقلابیون زیادی را به کام مرگ کشانید. یاکوف سِوردلوف در سال ۱۹۱۹ بر اثر آنفولانزا جان خود را از دست داد و تیفوس لازیمیر و سکوُرتسوف را امان نداد.
عدهای هم بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفتند. بلشویک برجسته، فلیکس ژرژینسکی که پایهگذار اولین پلیس مخفی شوروی بود و بعدها تمثالش روبهروی ساختمان کا.گ.ب نصب شد بر اثر حمله قلبی درگذشت. لوناچارسکی کمیساریای آموزش خلق هم در همان دوران زهرباد شد
هرچند اقدام برای ترور ولادیمیر لنین در سال ۱۹۱۸ ناموفق بود، اما این حادثه بر سلامت رهبر انقلابی تاثیر گذاشت. وی در سال ۱۹۲۳ برای بار سوم سکته کرد که به فلج شدن سمت راست بدنش انجامید و توان سخن گفتن را از وی گرفت. سرانجام در سال ۱۹۲۳، تنها ۷ سال بعد از انقلاب، معمارِ بزرگ آن به کما رفته و حضور روحانیاش اتحاد جماهیر شوروی برای همیشه ترک کرد. پیکر لنین هنوز برای بازدید و ادای احترام عمومی در میدان سرخ مسکو نگهداری میشود.
دور دوم
تا سال ۱۹۳۴، ۱۶ نفر از ۴۷ انقلابی برجسته بیشتر به مرگ طبیعی از دنیا رفتند. تا اینکه دوران «پاکسازی بزرگ» در سال ۱۹۳۶ فرا رسید. دولت استالینی بلشویکها را به خیانت و فعالیتهای ضد انقلابی متهم کرده و در مسکو به دادگاه برد. در نتیجه آن، طی یک سری اعدامهای گسترده، ۲۲ تن از رهبران انقلاب اکتبر بین ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ اعدام شدند.
راسکولنیکوف، وزیر خارجه وقت در شرایط مشکوکی از دنیا رفت. روایت رایج این است که وی با پریدن از پنجره خودکشی کرد. اما برخی معتقدند که مرگ وی به قتل عمد بودهاست.
تروتسکی در سال ۱۹۴۰ و به دستور دولت شوروی در مکزیک ترور شد. قاتل وی کمونیستی اسپانیایی بود که به طور مخفیانه برای دولت شوروی جاسوسی میکرد.
آخرین مردان
حدود سه چهارم از ۳۱ا نفری که تا سال ۱۹۳۶ زنده مانده بودند توسط دولت اعدام شدند. تنها ۵ رهبر انقلابی شاهد آغاز جنگ جهانی دوم بودند. الکساندر کُلانتی، تنها عضو سابق کمیته مرکزی که از دوران پاکسازی بزرگ جان سالم به در بده بود، در سال ۱۹۵۲ از دنیا رفت. استالین هم در سال ۱۹۵۳ در کلبه شخصیاش در نزدیکی موسکو جان سپرد. در میان ۴۷ نفری که زندگی و مرگشان در این مقاله بررسی شد، مولوتوف بیشتر از همه عمر کرد. وی در سال ۱۹۸۶ و پنج سال پیش از فروپاشی شوروی دنیا را وداع گفت.
بیشتر رهبران انقلاب اکتبر توسط دولت سزاری حبس و شکنجه شده بودند. برخی با خروج از کشور از مجازات اعدام گریختند. این بلشیویکها در سال ۱۹۱۷ در کنار یکدیگر دولت اتحاد کارگران را تشکیل دادند؛ دولتی که طی چند دهه بیش از نیمی از والدین خلفاش را در هم دَرید.
حزب بلشویک
همانطور که گفته شد، انقلاب اکتبر توسط شاخه اکثریت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (کلمه بلشویک در زبان روسی به معنای اکثریت است) به ثمر رسید. پس از انقلاب، حزب بلشویک به حزب کمونیستی اتحاد شوروی تغییر نام پیدا کرد.
هسته فکری این حزب «کمیته مرکزی» نامیده میشد. ۲۱ عضو این کمیته در ششمین کنگره حزب و در آگوست سال ۱۹۱۷ انتخاب شدند و مغز متفکر آن هم کسی نبود به جز ولادیمیر لنین. بسیاری از اعضای کمیته مرکزی همزمان در کمیته انقلابی نظامی پتروگراد و شورای کمیساریای خلق عضو بوده و دارای سمت بودند. تروتسکی تنها کسی بود که در هر سه کمیته حضور اساسی داشت.
کمیته انقلابی نظامی پتروگراد
کمیته انقلابی نظامی پتروگراد از قوای اصلی پاسدار انقلاب بود که در اکتبر سال ۱۹۱۷ تشکیل شد و در ابتدا از تمامی احزاب انقلابی اعضایی در آن وجود داشتند. این کمیته مسئول بازپسگیری قدرت از دولت موقت و برنامهریزی برای تصرف موقعیتهای استراتژیک شهر پتروگراد بود که بعد از مرگ لنین نام آن به لنینگراد (شهر لنین) تغییر یافت.
شورای کمیساریای خلق
شورای کمیساریای خلق بدنه اجرایی دولت بود که بلافاصله بعد از انقلاب تشکیل شد. اعضای این شورای کمیساریاهای خلق نامیده میشدند. در واقع هر کمیساریا به مانند یک وزیر مسئولیت بخش مشخصی از دولت را بر عهده میگرفت. به عنوان مثال، درست پس از پیروزی انقلاب تروتسکی امور خارجه را در دست گرفت، استالین مسئول امور ملل شد و لنین هم ریا
نسخهی متفاوتی از این دادهنمایی پیش از این در وبسایت انگلیسی زبان پِراسپکت منتشر شدهاست.
منبع این مطلب میدان
لینک در تریبون زمانه
کدام انقلاب بوده که فرزندانش را نبلعیده و ندَریده باشد؟
حالا واقعا این “قانون” تاریخ هست یا نه به کنار اما, تمامی انقلابات (آمریکا, فرانسه, مکزیک, روسیه, چین, ایران) پس از پیروزی اولیه به نظر میرسد از یک مرحلهء ترمیدوری نیز می گذرند.
البته انقلاب ضد سلطنتی در ایران به محض استقرار ج.ا. سقط جنین شد و نوزادی مرده به دنیا آمد.
کشتار های درون انقلاب ها به جای خود, کشتارهای بسیار, بسیار عظیم تر در جنگهای جهانی نیز یکی از دلایل اتفاق افتادن این انقلابات است.
هوشنگ / 29 April 2018
مشکل انقلاب اکتبر از همان ابتدا تعیین ساختار دولت پسا انقلاب بود که هنوز هم پرسشی است بی پاسخ در نظام های سوسیالیستی !!
bijan / 29 April 2018
مشکل اصلی انقلاب در روسیه, قبل از هر چیز شکست انقلابات در اروپا (آلمان, ایتالیا,…) و منزوی شدنش بود.
انقلاب روسیه نیز قرار نبود که پیشاهنگ انقلاب جهانی شود, با فرض بر این که انقلاب آلمان چنین نقشی را ایفا خواهد کرد, نکته ای که لنین نیز در سخنرانی خویش در ایستگاه فنلاندی, آنرا ذکر میکند.
ساختار دولت سوسیالیستی بسیار معلوم و ساده است: سوسیالیسم یا دموکراتیک است، یا سوسیالیسم نیست.
که این فرمولبندی “سوسیالیسم یا دموکراتیک است، یا سوسیالیسم نیست” از مقدمهی نفیس آقای بهرنگ نجمی بر ترجمهء نفیس ترشان می باشد.
تجربهء انقلاب اکتبر نهایتا به دلایل: توسعه نیافتگی جامعه (اکثریت روستایی), جنگ داخلی و از بین رفتن برجسته ترین رهبران و کادرهای جنبش کارگری, برخورد ابزار گرایانهء بلشویکها به مردمسالاری,..شکست خورد.
اما صد سال پس از اکتبر هنوز واقعیت ها و پرسش هایی که خاستگاه این انقلاب بود کماکان مطرح و جاری است.
آیا جنبش های جهانی ضد سرمایه داریِ معاصر قادر به پاسخگویی این پرسشها و تغییر واقعیات هستند؟
مهدی / 30 April 2018