اعتراضات سراسری این روزها علنیترین بروز یک نیروی سیاسی سوم در ایران است. بهرغم گرایشهای مقطعی به گروههای مختلف سیاسی درون نظام و اپوزیسیون این نیروی سوم را هنوز هیچ گروهی نمایندگی نمیکند. یک سازماندهی سیاسی مدرن، غیرهویتی، دموکراتیک، برابریطلب و مستقل میتواند این نیروی سیاسی را به صحنه سیاست ایران پیوند بزند و زندگی همه افراد این جامعه را بهبود ببخشد. ساختن این سازماندهی سیاسی نیازمند کنشی جمعی و دموکراتیک میان همه کسانی است که به دنبال تغییرات واقعی در کشورند، حتی آنها که این روزها از سرنوشت و ماهیت اعتراضات سراسری بیمناکند.
شکل گیری تظاهرات اعتراضی در شهرهای مختلف ایران بسیاری را شگفتزده کرد. نه مخالفت چهرههای مشهور سیاسی و نه تهدیدهای دولت هنوز نتوانسته است معترضان را از مسیری که میروند برگرداند. راهکارهای جایگزین گروههای سیاسی رسمی برای اعتراض هم هنوز اقبالی در میان معترضان نیافته است.
فارغ از اینکه این اعتراضات از کجا شروع شده و رسانهها و نیروهای مختلف خارجی یا داخلی از آن چه بهرهبرداریای میکنند. لازم است به خاستگاهها و محتوای آن نگاهی بیندازیم.
سردرگمی در برابر اعتراضات
از کسانی که سعی میکنند اعتراضات را به رقیب سیاسیشان یا حتی به کشورهای خارجی مرتبط کنند که بگذریم، بسیاری هنوز از منظری آزادیخواهانه به وقایع اعتراضی یک هفته اخیر در سراسر ایران با تردید و شک نگاه میکنند. این شک از کجا میآید؟
بخش مهمی از سردرگمی و حیرت تحلیلگران سیاسی در مواجهه با اعتراضات سراسری ناشی از این است که نمیتوانند آن را در چارچوب این دوگانه بفهمند. ناتوانی از فهم جنبشها و نیروهای سیاسی خارج از این دوگانهها این تمایل را ایجاد میکند که اعتراضات را به عوامل بیرونی و خارجی ربط دهند.
در فاصله سالهای ۷۶ تا ۹۶ دو دوگانه اصلی، زیربنای تحلیل و عملکرد سیاسی عمده نیروهای سیاسی ایران را میسازد.
- دوگانه دولت / حاکمیت: این دوگانه تحلیلی از ساختار جمهوری اسلامی نشان میدهد که دولت (قوه مجریه) به خصوص زمانی که در اختیار اصلاحطلبان باشد، بخشی جدا و البته کمقدرت در بدنه سیاسی جمهوری اسلامی است.
- دوگانه اصلاحطلب / اصولگرا: از سال ۷۶ به این سو این دو گروه بر سر قدرت سیاسی در ایران جنگیدهاند و عرصههای مختلف سیاسی را بین خود تقسیم کردهاند. فرض سیاست رسمی در ایران بر این است که دو قطبیای میان این دو جریان وجود دارد و در نهایت هر اتفاق سیاسی در کشور به نفع یکی از آن دو خواهد بود.
اما واقعیت این است که مردم معترض در خیابانهای امروز به این دوگانهها بیتوجهند. برای آنها فرقی نمیکند که در خواستههایشان دولت را خطاب قرار میدهند یا حاکمیت را و یا عملکردشان در نهایت به نفع جناح اصلاحطلب تمام خواهد شد یا اصولگرا.
بخش مهمی از سردرگمی و حیرت تحلیلگران سیاسی در مواجهه با اعتراضات سراسری ناشی از این است که نمیتوانند آن را در چارچوب این دوگانه بفهمند. ناتوانی از فهم جنبشها و نیروهای سیاسی خارج از این دوگانهها این تمایل را ایجاد میکند که اعتراضات را به عوامل بیرونی و خارجی ربط دهند.
معترضان از کجا میآیند؟
به یکباره چطور به فاصله ۹ ماه پس از انتخاباتی که یک دولت مورد تایید اصلاحطلبان بر سر کار آورد و درست در جایی که به نظر میرسید مردم با ۲۴ میلیون رای به روحانی کار اصلاح کشور را با اطمینان به دولت سپردهاند در دهها شهر ایران تظاهرات اعتراضی گسترده به وجود آمد؟
تحلیلگران اصلاحطلب در بیست سال گذشته گزاره «راه تغییر انتخابات است» را پیش کشیدند. این گزاره لزوما غلط نبود و بسیاری برخی تغییرات را در پس هر انتخابات شاهد بودند. شاید در این میانه تغییرات پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد از همه ملموستر بود. اما رفته رفته و بهویژه در سالهای پس از ۸۸ این گزاره به شکل دیگری تغییر کرد «تنها راه تغییر انتخابات است». این گزاره بهویژه در آستانه انتخابات ۹۴ و ۹۶ آنقدر تکرار شد که تحلیلگران اصلاحطلب و طرفدارانشان آن را باور کردند.
معترضان خیابانی اما به نظر چنین گزارهای را نمیپذیرند. برای این معترضان حالا روشن است که صندوق انتخابات و انتخاب میان اصلاحطلب/اصولگرا تنها راهحل مشکلاتشان نیست. در سیاستهای اقتصادی، هم اصولگرایان در دوران احمدینژاد فساد را به اوج رساندند و هم در سیاستهای اقتصادی روحانی جای مردم کاملا خالیست. در سیاستهای اجتماعی هم اصلاحطلبان که با شعار آزادی آمده بودند هیچ تغییر جدیای در این عرصه ایجاد نکردند. مردم معترض امروز نمیخواهند پیگری خواستههایشان را به سیاستهای انتخاباتی محدود کنند.
برای این معترضان حالا روشن است که صندوق انتخابات و انتخاب میان اصلاحطلب/اصولگرا تنها راهحل مشکلاتشان نیست. در سیاستهای اقتصادی، هم اصولگرایان در دوران احمدینژاد فساد را به اوج رساندند و هم در سیاستهای اقتصادی روحانی جای مردم کاملا خالیست.
معترضان خیابانی احتمالا ریشههای مشترکی ندارند. نسبت آنها با گروههای سیاسی رسمی و اپوزیسیون نیز روشن نیست. اما عملکرد آنها در روزهای اخیر نشان میدهد که از دوگانه اصلاحطلب/اصولگرا فراتر رفتهاند. در این موقعیت که سالهاست گزینهای جز دوگانه اصلاحطلب/اصولگرا در افق آینده مردم وجود ندارد، طبیعی است که برخی نگاهی نوستالژیک به گذشته بیندازند و آزادی و عدالت را صرفا در نفی آنچه که امروز موجود است جستجو کنند، حالا چه در گفتمان ایران آریایی و چه در نگاهی رومانتیک و غیر واقعی به حکومت پهلوی. با این حال، تجربه روزهای بعدی اعتراضات نشان داد که حرف اعتراضات بازگشت به شکوه آریایی یا به دوران پهلوی نیست.
برآمدن نیرویی نو
به طور خلاصه میتوان ادعا کرد که اعتراضات سراسری این روزها علنیترین بروز یک نیروی سیاسی سوم در ایران است. این نیروی نو که به هیچکدام از دوگانه اصولگرا/اصلاحطلب تعلق ندارد، در سالهای گذشته بخش عمدهای از سبد رای اصلاحطلبان را تشکیل داده است. همانها که در سالهای گذشته هر بار با اکراه به کاندیداهای اصلاحطلبان رای دادهاند. بخش دیگری از این نیرو نیز احتمالا پیرو شعارهای عدالتطلبانه، به احمدینژاد رای داده بودهاند. اما به طور عمده، از آنجا که بهرغم تاکید قانون اساسی بر آزادی احزاب و تجمعات، این اصل هرگز در جمهوری اسلامی اجرا نشده است، این نیروی نو عملا همواره بیرون از قانون تعریف شده است.
این نیروی سوم اجتماعی مثل سایر نیروهای اجتماعی هوادار اصولگرایان یا اصلاحطلبان خاستگاههای طبقاتی، اجتماعی و جغرافیایی متفاوتی دارد. همینطور خواستههای این نیرو نیز متفاوت و گسترده است. شاید درست به همین دلیل است که نمیتوان افق و چشماندازی مشخص را در میان معترضان امروز خیابانها یافت.
بهرغم گرایشهای مقطعی به گروههای مختلف سیاسی درون نظام و اپوزیسیون این نیروی سوم را هنوز هیچ گروهی نمایندگی نمیکند. این گروه به طور کلی از سیاست رسمی کشور حذف شده است. اصلاحطلبان و اصولگرایان همواره سعی کردهاند این نیرو را در خود حل کنند اما اعتراضات این روزها به خوبی نشان میدهد که تلاش هر دو جناح ناموفق بوده است.
واکنشهای هر دو گروه اصلاحطلب و اصولگرا نشان میدهد آنها میلی ندارند که این رقیب سیاسی قوی به عرصه سیاست کشور وارد شود. اما واقعیت این است که سرکوب این اعتراضات کمکی به بیرون راندن این نیروی نو از عرصه سیاست امروز ایران نخواهد کرد.
به نظر میرسد این نیروی سیاسی سوم خواستار تغییراتی فوری در وضعیت زندگی خود در ایران است. این تغییرات نه از برنامههای دویست ساله بهبود اوضاع اصلاحطلبان و نه از مسیر وعدههای «فردای رژیم» گروههای شناخته شده اپوزیسیون نمیگذرد. این نیروی سیاسی باید سازمانها و نمایندگان خود را بسازد.
تظاهرات اعتراضی ممکن است چند روز یا چند ماه بعد به پایان برسند یا سرکوب شوند، اما میل به تغییرات سیاسی از طریق این نیروی نو باقی خواهد ماند.
یک سازماندهی سیاسی مدرن، غیرهویتی، دموکراتیک، برابریطلب و مستقل میتواند این نیروی سیاسی را به صحنه سیاست ایران پیوند بزند و زندگی همه افراد این جامعه را بهبود ببخشد. ساختن این سازماندهی سیاسی نیازمند کنشی جمعی و دموکراتیک میان همه کسانی است که به دنبال تغییرات واقعی در کشورند، حتی آنها که این روزها از سرنوشت و ماهیت اعتراضات سراسری بیمناکند.
چنین سازماندهی سیاسیای باید جای خود را درون قانون و عملکردهای سیاسی رسمی در داخل کشور بیابد. واکنشهای هر دو گروه اصلاحطلب و اصولگرا نشان میدهد آنها میلی ندارند که این رقیب سیاسی قوی به عرصه سیاست کشور وارد شود. اما واقعیت این است که سرکوب این اعتراضات کمکی به بیرون راندن این نیروی نو از عرصه سیاست امروز ایران نخواهد کرد.
منبع: میدان
دوستان عزیز، مثل اینکه شما هم متوجه نشدید که در جامعه ایران چه خبر است. کفتار شما همانداقایان اصلاح طلب می ماند، اما با یک تفاوت که شما در خارج از کشور نشسته اید و دارید این کفتار را می ننویسید. درد مردم در داخل کشور چیز دیگری است. مردم ایران از حکومت اخوندی متنفرند. آنها خواهان رفراندوم هستند. شما باز هم به شکلی می خواهید که این رژیم به حیات سیاسی خود ادامه بدهد. می دونید اگر روزی اصلاح طلبان تمامی قدرت را به دست بگیرند چه خواهد شد؟ آنها با پنبه سر می برند.
اعتراض / 05 January 2018
چگونه یک سازماندهی مدرن و دموکراتیک و مستقل و…. در این نظام استبدادی دینی میتواند تشکیل شود ؟! آنهایی که اصلاح طلبان درون نظام بودند زیر مشت ولگد همین نظام ولایی مورد علاقه شان تار ومار شدند ! امیدهای واهی .
bijan / 05 January 2018
شما میفرمایید: چنین سازماندهی سیاسیای باید جای خود را درون قانون و عملکردهای سیاسی رسمی در داخل کشور بیابد. !!!
چگونه؟ اونهایی کوچکترین تلاشی میکنند به دهها سال زندان و شکنجه محکوم میشوند . از سران تشکیلات صنفی گرفته تا حقوقدانان و وکلایی که از حقوق مدنی موکلین خود دفاع میکنند . تا مدافعین محیط زیست یا حقوق حیوانات وووووو حالا تشکیل تشکیلات سیاسی قانونی مخالف . این رژیم از ابتدای زایش خود برا اساس حذف حرکت یعنی ماهییتش اینست ابتدا با شریعتمداری بعد نهضت آزادی و جبهه ملی بعد چپ های تند رو بعد مجاهدین و بنی صدر بعد حزب توده و اکثریت بعد منتظری بعد نوبت تصفیه حسابهای درونی بین جناحهای حکومت جریان هاشمی جریان خاتمی جریان احمدی نژاد جریان روحانی وووو حتی تحمل یکی دو نماینده با وجدان مجلس با مصونیت سیاسی را ندارد و بلافاصله پاپوش میدوزند وسعی در دستگیری دارند اینها از وزرای خود رژیم هم جاسوسی میکنند.
در عرض این مدت چهل ساله جنابعلی در کدام سیاره زندگی میکر ده ید اگر در کره زمین میبودیدکه میتوانستید بنوعی این اخبار را دنبال کنید.
شاید شما راهکاری معجزه آسا و عملی دارید که مردم چگونه دل رهبر و شورای نگهبان و دستگاههای سرکوب رژیم را نرم کرده بسر عقل بیاورد در اینصورت هرچه زودتر یک بلیط یکسره بمقصد ایران تهیه فرموده و در ایران بعرض ملت و رژیم برسانید تا ببینم نتیجه تئوری جنابعالی یعنی راه سوم قانونی در عمل چگونه جواب میدهد. در صورت مسافرت به ایران با چنین ایده هایی لزومی ندارد اتاقی رزرو کنید مطمئن باشید رهبر دست ودلباز ایران برای شما یک اتاق لوکس در هتل اوین برایتان به خرج خود رزرو کرده است.
روزبه / 05 January 2018