برگرفته از تریبون زمانه *  

درود بر آنانی که جهانی بهتر را برای همین امروز و برای همگان می جویند و با دستهای پر از خشمشان در دستان همدیگر در برابر سپاهی از آهن و ارتجاع و سرمایه صف بسته اند. این نامه کوتاه را در زمانی می نویسیم که رعد و برق خشم مردمی از ثروت اندوزی حاکمان، بارانی از قیام و طغیان در شهرهای سراسر ایران سرازیر کرده و امیدی جمعی برای از بن افکندن نابرابری و دیکتاتوری را بربالیده است. مردمی که علیرغم تفاوت‌هایشان در یک چیز اشتراک دارند: از فقر و استبداد به ستوه آمده‌اند و دیگر امیدی به وعده‌های پوچ مدعیان اصلاح و اعتدال نمی‌بینند.


ما نویسندگان این نامه درسال‌های دهه هشتاد در دانشگاه های مختلف ایران در قالب جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، در پی ایجاد پیوند میان جنبش کارگری، جنبش زنان وجنبش دانشجویی  برای سازماندهی جنبشی عمومی برای رسیدن به آزادی ، برابری و عدالت اجتماعی بودیم. تلاشی جمعی که صدها کنشگر اجتماعی را در چندین شهر به یکدیگر پیوند زد٬ کوشید و موفق شد انحصار بسیجیان و اصلاح طلبان را در دانشگاه ها بشکند.  اما حاکمیت سرکوبگر، در اتحاد اصول گرا/اصلاح طلب خود با سرکوب جنبش ما در سال ۸۶ توانست برای یک دهه صدای غیرخودی را از دانشگاهها حذف کند. در آن سالهای کنشگری در دهه هشتاد خورشیدی آشکار شد که جناح‌های مختلف حکومت و نمایندگان آنها در دانشگاه‌ها ، از بسیج طرفدار خامنه ای گرفته تا دانشجویان گوش به فرمان اصلاح طلبان، به رغم اختلاف در موارد دیگر در ضرورت خاموش کردن صدای حاشیه نشینان، بیکاران، کارگران، زنان، و همه سلب صدا شده ها شریکند. یادآور می‌شویم که سرکوب جنبش ما – که به اعتراف همگان در ابعادی بسیار وسیعتر در قیاس با جریان‌های دیگر دانشجویی شکل گرفت – در دولت مدعی عدالت طلبی احمدی‌ نژاد و به دست تیم اصلاح طلب وزارت اطلاعات صورت گرفت. یادآور می‌شویم که آنهایی که امروز دم از اعتدال می‌زنند همان‌هایی هستند که در سرکوب ما نقش داشتند و یا دستکم از آن خشنود و راضی بودند.

اینک ده سال از بازجویی ها، حبس ها، آوارگی ها، فشارهای روانی و لطماتی که بر جان و تن ما به دست این حاکمیت ضدمردمی روا شد می گذرد. ما نویسندگان این نامه اکنون سالهاست در تبعید به سر می بریم و امکان حضور و سخن گفتن در سرزمین زادگاهمان از ما دریغ شده است. افزون بر این، تار عنکبوت این حشره‌ی بلای جان مردم و آزادیخواهان، ورای مرزهای ایران نیز چنان تنیده شده است که صداهای آزاد رسا نیستند و به سختی شنیده می‌شوند.  لابی های رسانه ای اصلاح طلبان و سیاست فروشان حکومت٬ اختناق را فرامرزی ساخته اند. جمهوری اسلامی تمام کوشش خود را کرده است تا میان نسل های مختلف مبارزان شکاف انداخته و با ایجاد تفرقه و یاس با کمترین هزینه سرکوب کند. این مهم را جمهوری اسلامی بدون اصلاح طلبان نمی‌توانست انجام دهد. اما ما  بر این باوریم که ورای مرزهای جغرافیایی٬ همدستی ستمدیدگان ضروری است. قیام علیه حکومت، نمی تواند قیام علیه سرمایه داران وابسته به آن، قیام علیه مردسالاری باز تولید شده توسط آن و بازتولید کننده آن و قوم سالاری نباشد. امروز جمهوری اسلامی فرای اختلافات درونی‌اش در سرکوب کارگر و زحمتکش، در حفظ و تشدید نظام ظالمانه و نابرابر جنسی و در محروم سازی و سرکوب هر چه بیشتر قومیت‌ها و مردمان حاشیه‌ای مصمم است. امروز جمهوری اسلامی سرکوب داخلی‌اش را با قدرت طلبی خارجی پیوند می‌زند و از ناسیونالیسم شیعی/ایرانی به عنوان ابزاری برای سرکوب  در داخل و  توجیه دخالت امپریالیستی در کشتار مردم سوریه استفاده می‌کند. نمی‌توان جنبشی آزادیخواه و برابری طلب داشت اما تکلیف استثمار اقتصادی، ستم جنسی و قومی و دخالت امپریالیستی را روشن نکرد.

صدای ما صدای شمایی را می‌جوید که آزادی  و برابری همگان را فریاد می زند. صدای متحد، دیوارهای زندانها و بیت آیت الله‌ها و برج آقازاده ها را خراب خواهد کرد.

جمعی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دهه هشتاد شمسی

امضاء کنندگان:

  1. محمد پورعبدالله
  2. سعید حبیبی
  3. آناهیتا حسینی
  4. بهمن خدادادی
  5. نسیم روشنایی
  6. بهرنگ زندی
  7. بیژن صباغ
  8. مزدک طوسی نژاد
  9. کاوه عباسیان
  10. علی عجمی
  11. هومن کاظمیان
  12. علی کانطوری
  13. حامد کیایی
  14. امیر محسن محمدی
  15. حامد محمدی
  16. وحید ولی زاده