«پاککردن چهره شهر» از هر آنچه برای مسئولان ایرانی نامطلوب است، شیوه دلخواه آنان برای حل مسائل است: پاککردن چهره شهر از معتادان، پاککردن حضور کودکان کار از سطح شهر، «ساماندهی و جمعآوری» دائمی دستفروشان و حالا فرستادن مردم معترض به سیاستهای دولتمردان به گوشهای از شهر که کمتر و کمتر نادیدهگرفته شوند.
تام و جری همیشه باهم دعوا داشتند، اما بالاخره یک روزهایی هم یکسری کارهای دیگر انجام میدادند مثل تمیزکردن خانه. تام که گربه بیمسئولیت و مزور و بدطینتی بود همیشه بعد از جاروکردن خانه گوشه قالی وسط خانه را بالا میزد و آشغالهایی که جمع کرده بود را میزد زیر فرش و خلاص. اما این فقط تام نیست که به این روشِ حل مشکلات عادت کرده بلکه این کار یکی از روشهای دوستداشتنی برای مدیریت اجتماعی در ایران هم است.
«پاککردن چهره شهر» از هر آنچه برای مسئولان ایرانی نامطلوب است، شیوه دلخواه آنان برای حل مسائل است: پاککردن چهره شهر از معتادانی که «روح و روان جامعه را آزرده کردهاند»، پاککردن حضور کودکان کار از سطح شهر و فرستادن آنها به کارگاههای زیرزمینی و جایی دور از نظرها، «ساماندهی و جمعآوری» دائمی دستفروشان و حالا فرستادن مردم معترض به سیاستهای دولتمردان به گوشهای از شهر که کمتر و کمتر نادیدهگرفته شوند.
حذف آدمها و مشکلات از شهر فقط به این موارد ختم نمیشود، مردم شهرهای ایران به ویژه تهران هر روز در حال حذفشدن از روزمره شهریاند که در آن زندگی میکنند. یک روز برای عبور از خیابان به زیر خیابان برده میشوند و روز دیگر دسترسی آنها به خیابانها هم قطع میشود.
فرماندار تهران پس از اجرای طرح پرحاشیه و پرانتقاد جمعآوری کودکان کار از سطح خیابان حالا پیشنهاد داده «اعتراضهای مردمی» هم از سطح خیابان جمعآوری شوند و محلی برای اعتراضهای مردم تعیین شود. عیسی فرهادی گفته خوب است محلی برای تجمعات مردم در تهران تعیین شود تا هر کسی که خواست اعتراض کند به آنجا برود و مسئولان هم آنجا در جمع مردم حاضر شوند.
این ایدهها گاه تا سلطه بر بدن افراد هم پیش میرود. به جز پوشش اجباری حتی گاه برای بدن آدمها هم تصمیمهای عجیب و غریبی گرفته میشود. روزی برای ازدیاد جمعیت وازکتومی و توبکتومی ممنوع میشود و روزی دیگر برای حل مشکل کارتنخوابها و بیخانمانها پیشنهاد عقیمسازی آنها مطرح میشود و در این فرایند اتفاقا کلی از شهروندان به ظاهر موجه و فرهیخته هم همراه و همپیاله نظام سیاسی کشور میشود.
برای همه این طرحها و ایدههایی که در هر روز از جایی سربرمیآرد هم البته مثالی از «کشورهای توسعهیافته» وجود دارد. برای تجمیع تجمعهای اعتراض در گوشهای از شهر هم ممکن است قند توی دل برخی آب شود چون احتمالا شبیه لندن میشویم. مثل «هاید پارک» لندن که از قرنها پیش سخنرانی و مناظره و اعتراض آزاد بوده و همچنان است. سنتی که قدمتی دیرینه در این کشور دارد و البته به حذف اعتراضهای مردمی از شهرها هم ختم نشده است.
حذف آدمها و مشکلات از شهر فقط به این موارد ختم نمیشود، مردم شهرهای ایران به ویژه تهران هر روز در حال حذفشدن از روزمره شهریاند که در آن زندگی میکنند. یک روز برای عبور از خیابان به زیر خیابان برده میشوند و روز دیگر دسترسی آنها به خیابانها هم قطع میشود. آدمها در شهر فقط زمانی حضور دارند که با سرعت از کنار همدیگر رد میشوند. هیچ مجال و فرصتی برای ایستادن و نفسکشیدن و توقف در این شهر وجود ندارد.
اعتراض اما چهرهای از مردم است که هیچ قدرتمندی تمایل به دیدن آن ندارد و حالا که سیاستهای غلط و زورگویانه و پر اشتباه مدیران و مسئولان مردم را به دردسر انداخته، اعتراض مردم هم باید به گوشهای از شهر برود که کمتر آدمی چشمش به آنها بیافتد.
اعتراض اما چهرهای از مردم است که هیچ قدرتمندی تمایل به دیدن آن ندارد و حالا که سیاستهای غلط و زورگویانه و پر اشتباه مدیران و مسئولان مردم را به دردسر انداخته، اعتراض مردم هم باید به گوشهای از شهر برود که کمتر آدمی چشمش به آنها بیافتد. انگار که اعتراضکردن نوعی از وقتگذرانی آدمهاست که باید جا و مکان خاصی برای آن در نظر گرفت. یا اعتیاد و فقر و فلاکت را خود آدمها با خواست خود انتخاب میکنند که حالا دیدن «روی کثیف» آنها روح مردم را آزرده میکند یا کودکان کار از کارکردن بیشتر از بازیکردن و کودکیکردن لذت میبرند که باید دستگیرشان کرد و بهشان یادآوری کرد که شما کودکید و حق ندارید کار کنید و حق شما بازی و یادگیری و رویابافی است.
از طرفی آنچه مدیران و مسئولان آنها را «معضل» مینامند، بیشتر از همه زاییده عملکرد و نتیجه حکمرانی آنهاست و وجود این «معضلات» در شهر، بیمسئولیتی و ناکارآمدی آنها را فریاد میزنند. بنابراین طردکردن، حذفکردن و به حاشیهراندن و در نهایت پنهانکردن آنها زیر فرش زندان و پارکهای مخصوص اعتراض و پشت دیوارهای کارگاههای زیرزمینی بهترین راهحل است چون آنها که مسئول رفع مشکلاتند نه تنها توانایی حل مشکلات را ندارند بلکه خود قسمتی از مشکلاند.
همه آخر کارتون را به یاد دارند، هرچقدر که تام آشغالها را بیشتر زیر قالی خانه پنهان کند فقط حجم آنها بیشتر میشود و البته هم تام و جری و هم صاحبخانه میدانند که آشغالها زیر قالی قایم شدهاند و بالاخره روزی حتی اگر به صورت اتفاقی هم شده از زیر قالی بیرون میآیند و آن روز دیگر شاید برای حل و فصل مشکل خیلی دیر شده باشد.
منبع: میدان