شهرزاد اکبر رییس بنیاد جامعه باز افغانستان است. خانم اکبر در رشتهی مطالعات توسعه از دانشگاه اکسفورد انگلستان ماستری دارد. او در چند سال گذشته برای سازمانهای مختلف ملی و بینالمللی کار کرده است.
شهرزاد در سال ۱۳۶۶ خورشیدی در ولایت جوزجان متولد شده است. او مانند بسیاری از کودکان دیگر این سرزمین، کودکیاش را با گلوله و باروت گذرانده است. خانم اکبر میگوید که «روزهای کوتاه دوران کودکیام پر از صدای بمب، گلوله و موشک سپری شد.»
با وجود چالشهای موجود فراروی زنان افغان، شهرزاد اما توانسته است تحصیلات عالی خود را تا مقطع ماستری در یکی از دانشگاهای معتبر جهانی به پایان برساند. شهرزاد اکبر، شاید اولین دختر افغان است، که توانسته از داخل افغانستان بورسیهی تحصیلی دانشگاه آکسفورد را دریافت کند و به عنوان یکی از دانشجویان فعال در این دانشگاه، بدرخشد.
شهرزاد پس از بازگشت به افغانستان، سازمان «افغانستان ۱۴۰۰» را همراه با شماری از جوانان دیگر افغان راهاندازی کرد. او و همکارانش در این سازمان برای اصلاحات، تغییر فضای سیاسی، برابری جنسیتی و دسترسی برابر به رشد و توسعه اقتصادی در افغانستان تلاش کرده اند.
خانم اکبر در ماه حوت سال گذشتهی خورشیدی در نوشتهای زیر عنوان “در اسارت تعریفها” در خبرنامه نوشت که “ما زنان و مردان شهرنشین و دانشآموختهی افغان که به دنبال باز تعریف نقش زن در جامعه هستیم، در کنار هزاران مانع بیرونی، با چالش دشوار غالب آمدن بر آموزههای فرهنگی- اجتماعی خویش روبهرو هستیم. ما باید بر تعریف خویش از زنانگی و مردانگی و مرزهای به ظاهر روشن آن خط بکشیم تا بتوانیم با همهی ظرفیت، خود شگوفا شویم و توان غلبه بر موانع بیرونی را بیابیم.”
او میگوید که در بستر یک روایت مردسالار جهانی از تاریخ، ادبیات، سینما، دین و بیولوژی رشد کرده و قد کشیده است. به گفتهی او عبور یک زن از ساحت خصوصی که “زنانه” تلقی میشود به ساحت عمومی “مردانه” در جفرافیای افغانستان مجازات به دنبال دارد؛ از انزوای اجتماعی گرفته تا سنگسار.
شهرزاد میگوید تلاشش برای برابری جنسیتی، بخش پررنگی از هویت اجتماعی-سیاسی او را شکل میدهد.
او می گوید که “من به عنوان یک شهروند دانشآموختهی عدالت خواه، مثل بسیاری از زنان و مردان دیگر، در قالب های سنتی زنانگی و مردانگی نمیگنجم و آن مرزها را در زندگی خود برهم زده ام. آموزشم درهای جهان را به روی من گشوده و به من امکان کاری با درآمد و فعالیت های اجتماعی را داده است.
شهرزاد اکبر می گوید که خانم های افغان در اسارت تعریف های از زنانگی و مردانگی در این کشور، گیر مانده اند
تلاش من برای برابری جنسیتی، بخش پررنگی از هویت اجتماعی- سیاسی من است. حتی برخی از فعالیت های سادهی روزمره من چون بحث و گفتوگو با همکاران مرد، از دید خیلیها، فرارفتن از ساحت «زنانه» به شمار میرود.”
آموزش متفاوت
راهی که شهرزاد باید تا تحصیلات عالی طی میکرد راه آسانی نبود. او ۱۱ساله بود که رژیم طالبان آموزش را برای دختران افغان ممنوع کرد. در نتیجه شهرزاد و خانوادهاش در سال ۱۹۹۹ به پاکستان مهاجر شدند.
او توانست در پشاور پاکستان در یک مکتب افغانی درسهای مکتباش را ادامه دهد. اما گویا مهاجرت به پاکستان به شهررزاد حس ناامیدی داده بود.
شهرزاد اکبر میگوید که “در پاکستان به نوعی در حالت بی سرنوشتی به سر میبردیم و نگران آیندهام بودم. فکر میکردم من در آنجا (پاکستان) بالاخره میتوانم چی کاره شوم و این مساله باعث شده بود که من از نتیحه زحماتم که بابت درس و تعلیمام متحمل میشدم به نوعی نا امید شوم.”
شهرزاد برای چهار سال در پاکستان مهاچر بوده است
از سوی هم فقر و تنگدستی از مسایل دیگری بود که دامنگیر شهرزاد و خانوادهاش در دیار مهاجرت شده بود؛ شرایط دشوار پناهندگی که زمینهی کمترین کار برای آنان فراهم نبود. اما او با نگاه به وضعیت همقطاراناش، خود را با شرایط وفق داد.
شهرزاد میگوید “وقتی به همقطاران افغان ام میدیدم که وضع مالیشان از ما ضعیفتر بود و با همان مشکلات، میخواستند به درسشان ادامه دهند و شب و روز برای پیداکردن هزینهی تعلیمی شان قالین میبافتند، به من انرژی مثبت میداد که من هم باید تلاش کنم.”
در سال ۲۰۰۲ میلادی، وقتی شهرزاد پانزده ساله بود، به افغانستان بازگشت. شهرزاد مکتب را در کابل تمام کرد و پس از موفقیت در آزمون کانکور وارد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل شد. او یک سال و نیم دانشجوی دانشگاه کابل بود. شهرزاد در این مدت مشغول فعالیتهای دانشجوی و مدنی نیز بود. او عضو گروهی از جوانان بود که در یک مجمع به نام نهاد رهبران جوان گردهم آمده بودند. این نهاد از سوی آلمانیها حمایت میشد.
شهرزاد در ۲۰۰۷ کابل
شهرزاد و همکارانش از طریق این نهاد سفرهای به کشورهای منطقه و خارج از افغانستان داشتند. این سیمنار ها بیشتر روی مسایل رهبری و آموزش رهبریت متمرکز بود. برگزاری چنین سیمنارهایی بیرون از افغانستان، زمینهساز ارتباط و درک مشترک جوانان افغان و کشورهای دیگر را فراهم میکرد و میتوانست برای آشنایی با افغانستان جدید استفاده شود.
خانم اکبر میگوید “در عین حال ما کوشش می کردم که در دانشگاه کابل یک جنبش دانشجویی را ایجاد کنیم که میخواستیم دانشجویان به حقوق اصلی شان برسند و در دفاع از حقوق دانشجویان باشد.”
خانم اکبر بعد از یک سال به بورسیهی تحصیلی در آمریکا کامیاب شد. جالب این بود که او نمرات سال اول خود را از دانشگاه کابل به آنجا برد و مستقیم وارد سال دوم دانشگاه شد. سه سال دیگر در بخش مردم شناسی فرهنگی در یکی از دانشگاهای آمریکا به نام «کالج اسمیت» درس خواند و از آنجا لیسانس گرفت.
شهرزاد توانست در سال ۲۰۰۹ مقطع لیسانس اش را تمام کند. او پس از آن برای ادامه آموزش های عالی خود در مقطع فوق لیسانس به چندین دانشگاه معتبر از جمله دانشگاه آکسفورد درخواست ادامه تحصیل داد. شهرزاد اکبر با توانایی که داشت از جمله اولین دختران افغان بود که برای مقطع ماستری در دانشگاه آکسفورد قبول شد. او در سال ۲۰۱۱ بعد از اتمام دوره ماستری اش دوباره به افغانستان برگشت.
والدین الهام بخش
شهرزاد اکبر با همه چالش های فرارویش به عنوان یک زن افغان، درخشنده ظاهر شده است. او دلیل اصلی درخشش را در حضور والدین الهام بخشی میداند که حامی و الگوی او بوده اند.
شهرزاد میگوید که خانواده و محیط، برای رشد استعدادهای یک فرد نقش برازندهای دارد. پدر و مادر او از جمله کسانی بودند که به شهرزاد انگیزه تلاش جدی برای ساخت یک زندگی بهتر و سرنوشت بهتر میدادند. با وجود که آن زمان پدر و مادر و در کل خانواده او فقیر بودند، اما به گفتهی خانم اکبر آنان هیچ وقت اجازه ندادند که فقر مانع آموزش دخترش شود.
او در این باره میگوید که ” یادم نمیآید که مادرم لباس مجللی خریده باشد و به محفلی شرکت کرده باشد. در حالی که این رسم خیلی در بین افغانهای آنوقت معمول بود، اما از پرداختن مصرف تعلیم من هیچگاه دریغ نکردند.”
مسالهی مهم دیگر در تغییر سرنوشت او به عنوان یک دختر این بوده که هیچگاهی میان شهرزاد به عنوان یک دختر و دیگری به عنوان یک پسر تفاوتی وجود نداشته است. شهرزاد این تفاوت را در بیرون از خانواده اش در میان دوستان اش همواره شاهد بوده، اما در درون خانواده او چیزی به نام جنسیت وجود نداشته که او را جنس دوم قرار دهد.
خانم اکبر میگوید که “من حتی برای یک ثانیه همفکر نکردم که بخاطر این که من دختر هستم پدر و مادر من بخاطر آموزشم کمتر توجه کنند.”
شهرزاد اکبر، فرزند اسماعیل اکبر است؛ کسی که جزء مشاهیر ادبی و نوشتاری افغانستان جدید پنداشته میشود. اسماعیل اکبر از شمال افغانستان برخاسته و توانسته بود که کتاب های زیادی را در طول زندگی خود به ویژه در سال های پس از سقوط طالبان در افغانستان منتشر کند. آقای اکبر و قسیم اخگر از استادانی بود که در آوان شکل گیری جنبش های جوانان پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی، با آن ها همکاری میکردند و در رشد و توسعه فکری این نسل جدید سهم جدی بازی مینمودند. شهرزاد میگوید که پدرش همیشه برای او کتابهای داستان و رمان میآورد و زندگی نامه دختران را تهیه می کرد که در سطح منطقه و در سطح بینالملل تاثیرگذار بوده اند.
او میگوید “پدرم با آوردن این کتابهای داستان و زندگینامههای دختران فعال، بهشکل غیر مستقیم به من میگفت که تو هم میتوانی مثل این دختر خانم ها به جایگاه که تصورش را داری برسی و زن بودن هیچگاهی مانع پیشرفت تان شده نمیتواند.”
او میگوید تشویق ها و الهام های پدر و مادر، پیام روشنی برای او بود که روحیه و انگیزه میداد و باعث میشد تا او متفاوت تر بدرخشد.
اندیشه رهبری
پس از اتمام دوره تحصیلی فوق لیسانس، شهرزاد وارد دنیای فعالیت های سیاسی و حرفه ای خود شد. خانم اکبر با نهادهای مختلف ملی و بین الملی کار کرده است. او سابقه کار در نهاد انتخابات شفاف و عادلانه افغانستان را دارد. او زمانی با یک نهاد ناظر انتخاباتی کار میکرد که انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹ برگزار شد؛ انتخاباتی که با چالش های جدی مواجه بود و یکی از پرتنش ترین های افغانستان پنداشته میشد. به گفتهی او تجربه کار در این نهاد باعث شد که با بسیاری از مسایل سیاست افغانستان از نزدیک آشنا شود.
در کنار فعالیت انتخاباتی، شهرزاد در بنیاد آسیا (یک نهاد آمریکایی) کار کرده است. این بنیاد به خاطر حمایت از دموکراسیسازی و دولت داری در افغانستان فعالیت دارد. او به عنوان یک پژوهشگر، گزارشهای تحقیقی را در مورد انتخابات و مسائل روز افغانستان در این بنیاد نوشته است. همچنان او در جرگه صلح یا جرگه امن افغانستان – پاکستان کار کرده و به عنوان سخنگوی موسسه ی آکسفام پس از نشر گزارش آن ها در باره وضعیت زنان در این کشور از این گزارش و یافته های آن دفاع کرده و خواستار تغییرات جدی در وضعیت آموزشی زنان افغان شد.
شهرزاد پس از پایان تحصیلات مقطع ماستری اش، با بازگشت به افغانستان همراه با شماری از همفکران جوان اش سازمان «افغانستان ۱۴۰۰» را تاسیس کردند.
به گفته او برای تحقق اهداف افغانستان ۱۴۰۰ چالشهای متعددی در داخل افغانستان و همچنان از سوی جامعه بینالمللی پیش روی آنها بود. از اولین تلاشهای شهرزاد اکبر و همکارانش، تاکید روی انتخابات شفاف ریاست جمهوری در افغانستان بوده است.
او برعلاوه این که از اعضای موسس افغانستان ۱۴۰۰ بود، به عنوان نخستین رییس منتخب آن نهاد نیز کار کرد.
سازمان آنان در نام خود «۱۴۰۰» را دارد، که مطابق تقویم افغانستان این نام برای سدهی آینده انتخاب شده است. پنچ سال دیگر سال ۱۴۰۰ فرا میرسد و افغانستان وارد سدهای نو میشود. شهرزاد و همفکران او امیدوار اند که سده نو برای افغانستان یک سده متفاوت و بهتر باشد. آرزوی آنان این است که طی این چند سال یک جنبش اصلاحی در افغانستان شکل گیرد و یک تغییر سیاسی جدی بهوجود آید.
شهرازد اکبر می گوید که “ما همه، افغانستانی میخواهیم که نه تنها با ثبات و آباد باشد که در عین حال دموکراتیک باشد. ما برای برابری جنسیتی و دسترسی برابر به توسعه اقتصادی مبارزه میکنیم. به این ترتیب، این مسایل ما را گردهم آورد. ما میخواهیم بخشی از این فضای سیاسی باشیم، میخواهیم حرف بزنیم و توجه همگانی را نسبت به این مسایل دامن بزنیم؛ و در نهایت، تبدیل به یک مجمع کلان تر سیاسی شویم.”
خانم اکبر در حال حاضر رییس بنیادهای جامعه باز افغانستان است. بنیادهای جامعه باز یا (Open society) یک نهاد بین المللی است که در کشورهای مختلف بیشتر روی آزادی های اساسی و حمایت از رسانه ها و نهادهای مدنی متمرکز است. او میگوید که “فلسفه و ماموریت جامعه باز این است که ما نیاز به جامعه ی داریم که پویا باشد و به کثرت گرایی احترام دارد و نیاز به دولتی داریم که جوابده باشد و برای داشتن چنین جامعه و دولت شنوا ما نیاز به جامعه مدنی و رسانه های قدرت مند داریم. به همین دلیل بنیادهای جامعه باز، رسانه و نهادهای جامعه مدنی را برای یک جامعه بهتر و دولت شنوا حمایت میکند.”
جامعه باز در هر کشور و منطقه نقاط تمرکز خاص دارد که در افغانستان هدف این بنیاد از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ بیشتر روی رسانه ها، دسترسی به عدالت، بهبود وضعیت بیجاشدگان داخلی، بهبود حمایت های قانونی از زنان و مبارزه با عدم مدارا تمرکز دارد و شهرزاد اکبر به عنوان رییس افغانستان این بنیاد مسوولیت بزرگی برای کار در این پنج حوزه را دارد؛ امری که او را بیشتر با آموزه های که با آن بزرگ شده نزدیک میسازد و در راستای اهدافی است که او از پدرش آن را الهام گرفته است.
تابو شکنی اجتماعی
شهرزاد اکبر برخلاف بسیاری از دختران دیگر این سرزمین در حوزه زندگی مشترک خود نیز تابو شکنی کرده است. گفتمان حاکم بر افغانستان همواره این بوده که هر قوم با قوم خود پیوند زندگی مشترک ببندد؛ ازبک با ازبک، تاجیک با تاجیک و همین امر در میان دیگر اقوام افغانستان نیز صدق میکند.
البته موارد استثنایی نیز وجود داشته که ازدواج و زندگی مشترک دو فرد از اقوام مختلف افغانستان باهم صورت گرفته است. اما هیچگاهی این استثناها نتوانسته آن سنت و فرهنگ حاکم را بکشند. اما شهرزاد شاید در زمره معدود دختران آگاه این سرزمین بوده که از دایره قومی عبور کرده و با تابو شکنی اجتماعی به عنوان یک ازبک، همسری از قوم هزاره را برگزیده است.
همسر او تیمور شاران است. خانم اکبر میگوید که با تیمور در سال ۲۰۱۰ در یک کنفرانس در مورد افغانستان در دانشگاه آکسفورد آشنا شده است. تیمور شاران آنوقت تازه از دانشگاه کامبریج ماستری خود را گرفته و در آن کنفرانس در فهرست سخنرانان بود.
شاران و شهرزاد بعد از کنفراس بخاطری که در عرصههای کاری متفاوتی فعال بودند، ارتباطی نداشتند. اما در سال ۲۰۱۳ وقتی شاران به افغانستان آمده بود، شهرزاد از او پیامی دریافت کرد. تیمور خود را معرفی کرده و از عزیمت خود به افغانستان سخن میگوید و خواهان تماس با شهرزاد میشود.
شاران در سومین روز آمدنش به کابل به شهرزاد تماس میگیرد و با تبریکی سالروز تولد او، شهرزاد را سورپرایز میکند. شهرزاد میگوید که او با این سورپرایز شدنش توسط شاران حیرت زده شده بود و تعجب کرده بود که چگونه شاران تاریخ زادروز او را به یاد دارد.
بعد از چند بار دیدار، شهرزاد و شاران برای یک زندگی مشترک فکر کردند و موافقت نمودند تا خانوادههایشان را در جریان بگذارند که آنان علاقهمند یکدیگر اند که نخواستند تا زمانی که شناخت کامل از یکدیگر پیدا نکرده اند، این مساله را عمومی نمایند. سرانجام شاران و خانم اکبر بعد از چند ماه نامزد شدند.
شهرزاد و شاران از دو قوم و مذهب مختلف باهم توافق کردند تا برای سفر زندگی کنار هم بمانند؛ امری که برای بسیاری از جوانان این کشور دشوار به نظر میرسد. شهرزاد میگوید که “خوشبختانه خانواده های ما برای این که همسر ما از قوم و مذهب دیگری است هیچ گونه ممانعتی نکردند.”
این تابو شنکی اجتماعی، فعالیت های بارز آموزشی و فرهنگی و کار در راستای ایدولوژی و منظومه فکری شهرزاد پایان ماجرایش نیست. بل که او در آغاز راه بلندمدتی قرار دارد که شغل موجود اش، از اولین پله های کاری او پنداشته میشود. شهرزاد میگوید که تلاش کرده است شغلی را برگزیند که بتواند با آرمان هایش بیشتر همخوانی داشته باشد. به این جهت، وارد جامعه باز افغانستان شده و مسوولیت مدیریت و رهبری این بنیاد را برعهده گرفته است. خانم اکبر وضعیت موجود را مرحله مشکل تعریف میکند و افغانستان را نیازمند جامعه مدنی پویا و نهادهای رسانهای قدرتمند و باز میداند.
با قرار گرفتن در این مسوولیت مهم، شهرزاد امیدوار است تا بتواند در راستای توانمندسازی یک جامعه باز در افغانستان فعالیت کند؛ امری که او را یکی از زنان متفاوت این سرزمین میسازد؛ زنانی که رویاهای بزرگ و بازی برای افغانستان دارند و در تلاش ارائه رهبری توانمند و مبتکری از نسل نو زن افغانستان میباشند.
عبدالله رحمانی همکار این روایت بوده است.
منبع: خبرنامه