برای همراه کردنِ فریبکارانهی مردم هزار و یک راه میتوان متصوّر شد. ترفندهای مبتذل شدهی فریبکاری با اینکه برای مردم رو شده، اما با هر بار تکرار، مخصوصاً در ایام انتخابات گویی همچنان کارکرد دارند.
شرکت در انتخابات برای بخشی از جامعه که پای ثابت صندوقها هستند به مثابه تکلیف یا پرستیژی کنشمندانه است که ریشه در سنّتِ آمیخته با مذهبِ این تیپها دارد و عبارت است از روستائیان، حاشیهنشینانِ شهرها، طبقات محروم، اجتماع محلاتِ فقرنشین و قشر متوسط به پایین شهرها.
طبق آمار از ۵۲ میلیون واجدین شرایط رأی ۱۷ میلیون در شهرهای بزرگ، ۱۷ میلیون در شهرهای کوچک و ۱۸ میلیون ساکن روستاها هستند. میزان مشارکت در کلانشهرها ۴۰ درصد، در شهرهای متوسط ۶۰ درصد و در روستاها ۹۰ درصد میباشد. بنابراین با وجود دو برابر واجدین شرایط رأی در شهرها، به طور متوسط در مجموع تعداد آراء شهرها با ۱۷ میلیون و روستاها با ۱۶ میلیون، تقریباً برابر میباشد. حال اگر خودِ شهرها را بررسی کنیم به دلیل «تراکم جمعیت»، «سنتی بودن جمعیت»، «عمل به تکلیف» و «رأی دادن به مثابه ژست» که مشخصهی طبقات فرودست و حاشیه نشینِ شهرهاست، این جغرافیا را فینفسه تبدیل به پایگاهِ قدرتمندِ رأی کرده است. چرا که بخشِ عظیمی از مردمانِ این بخش از جامعه قطعاً رأی میدهند و به دلیل تراکم جمعیت و پراکندکیِ آراء که در بالا به صورتِ آماری تشریح شد، تعدادِ آراء این محلات بیشتر از آراء طبقاتِ متوسط به بالای شهری میباشد. همان نسبتهای آماری کلانشهرها و شهرهای متوسط و روستاها را میتوان به ترتیب در مورد بالاشهر، محلات متوسطنشین و حاشیههای شهر به کار برد.
با این اوصاف، ایامِ انتخابات که میشود بیشترین هجومِ کاندیداها به این محلات صورت میگیرد. نصبِ بنر، چسباندن پوستر، جلساتِ خانگی و محفلی با هماهنگیِ شیوخ قوم و ریشسفیدانِ محل و بزرگانِ طائفهها، ایرادِ سخنرانی در مساجد و حسینیهها، توزیعِ اقلامِ مصرفیِ تبلیغاتی و شام و نهار با صرفِ بالاترین هزینهها در این محلات صورت میگیرد. حال اگر کاندیداهای شورای شهر از اعضای فعلی شورا یا کاندیداهای مجلس شورا، از نمایندگان فعلی یا از مدیران ارشد باشند، علاوه بر منابع مالیِ شخصی، از امکاناتِ دولتی هم استفاده میکنند. آسفالت کردن محلات در آستانهی انتخابات از طرفِ کاندیدای خاص با تبلیغاتِ اسمیِ گسترده، نمونهای از این فعالیتهاست.
معاملهگریهای انتخاباتی در طبقاتِ فرادست و فرودست متفاوت است. افرادِ متعلق به طبقاتِ فرادست سرمایهگذاری میکنند و امکاناتِ خود را به صورتِ رایگان در اختیارِ کاندیداها قرار میدهند تا برداشتهای خود را بعد از نمایندگیِ آنها به صورتِ رانت و ویژهخواری به دست آورند. اما رفتارِ فرودستان مقطعی است و به سودی ناچیز امّا آنی میاندیشند. جغرافیایِ فقرِ شهرها، با انبوهی از تهیدستان و محرومین در حاشیهها معنا پیدا میکند. وضعیتِ اقتصادی و نیازِ مالیِ این مردمان باعث دلالی و معاملهگری از طرف کاندیداها در این مناطق میشود. این کار به چند صورت انجام میگیرد. خرید رأی، اجارهی دیوارِ خانه یا مغازه، اجارهی مغازه، معامله با ریشسفیدان و امام جماعتِ مسجد، قولِ استخدام و…
تبریز با حدود ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار حاشیهنشین در چهار سویِ شهر، که حدود ۲۵درصد از جمعیتِ ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفری شهر را شامل میشود، مستعدِ این مناسبات است. چند نمونه از مشاهداتِ عینی در طول فعالیتهای تبلیغاتیِ کاندیداهای پنجمین دورهی انتخاباتِ شورای شهر تبریز میآید تا عمق فاجعه عیان شود.
– قهوهخانهها به عنوانِ یکی از نهادهای مدنی -به معنای کلاسیک- از دیرباز محل تجمعِ مردم و مکانی برای تصمیمگیری و تبادل آراء بوده است. ابتذال و وقاحتِ کاندیداهای شورای شهر و تحقیر طبقات فرودست به جایی رسیده است که چندتن از کاندیداها به قهوهخانههای محلاتِ محروم رفته و پول چایی مردم را حساب میکردند.
– پیرمردی مذهبی در “اسماعیل بقال” از محلات حاشیهنشینِ تبریز میگفت چون شامِ فلان کاندیدا را خوردهام، حتماً باید به او رأی بدهم، وگرنه گناه کبیره انجام دادهام.
– محلهی “ایده.لو” و “اِرم” بیشترین حجم بنر و داربست را داشت. به طوری که انبوهِ بنرها مانع از دیده شدن ساختمانهای اطرافِ خیابان میشد.
– یکی از کاندیداها در ایامِ انتخابات به یکی از هیئتهای عزاداری رفته و به جای ایراد سخنرانی و تبلیغِ خود، به کفشداری رفته و عوامفریبانه به مردم گفته بود من خادم شما هستم و لیاقتم در حد جفت کردنِ کفش شما دوستدارانِ اهل بیت است.
– بعضی از کاندیداها با ریشسفیدانِ محل، بزرگان خاندان و امامانِ جماعتِ مساجدی که در حاشیههای شهر نفوذی در مردم داشتند به صورتِ ریالی وارد معامله شده بودند.