همانگونه که انتظار میرفت، اولین مناظره کاندیداهای دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران، با یک مجری خنثی و سؤالاتی گزینشی انجام شد و احتمالاً بارزترین نقطه اشتراک همه کاندیداها، کلیگویی، کندگویی و به نوعی طمئنینه در جواب، با وجود محدودیتهای زمانی بود آن هم در پاسخ به سوالاتی که قاعدتاً باید به جزییاتِ برنامههایی مدون و مرتبط با موضوع مطرح شده، پرداخته میشد.
صفحه ویژه انتخابات زمانه:
اگر فرض بگیریم عدم ورود به جزییاتِ اهداف و برنامهها در مناظره اول، یک تاکتیک است، اغلب نمایندهها حداقل در این مورد موفق بودهاند.
گفتههای ابراهیم رییسی در ظاهر نیاز چندانی به تحلیل ندارد. ساده است و رو بازی میکند. هدف اصلی، دهکهای پایین جامعه است. قشری مستضعف که به لحاظ اقتصادی در شرایطی بغرنج و تا حدی بحرانی به سر میبرند و از معجزههای هر چند کوچکِ کوتاه مدت بدشان نمیآید. در این مناظره رییسی در نقش یک خریدار ظاهر شد: پرداخت پول نقد در قالب یارانه یا وام ازدواجِ بیشتر و گرفتن رأی.
اگر دهک پایین جامعه همزمان با دو پیشنهاد روبهرو شود که یکی دریافت پول نقد باشد و دیگری مثلاً سرمایهگذاری دولت در بخش گردشگری، وعده ایجاد اشتغال، ثبات بازار یا مهار تورم، رییسی و مشاورانش احتمالاً به این نتیجه رسیدهاند که آنها (مردم) انتخابشان گزینه اول است.
بخشی از این خروجی را میتوان با نمودار ناچاری و از سر ناگزیری به واسطه وضعیت معیشتی نابهسامان نمایش داد اما بخشی دیگر را باید در ضعف دانش یا ناآگاهی و در اینجا ناآگاهی اقتصادی جستوجو کرد. البته مفهوم آگاهی، داشتن تخصص در زمینه مورد بحث نیست و منظور همان دانش حداقلیست که توان تفکیک وعدههای پوپولیستی و عوامفریبانه را داشته باشد. به همین دلیل است که مقوله «دانشسالاری» در مسأله انتخابات به عنوان یکی از ارکان دموکراسی هنوز طرفداران زیادی دارد. این طرفدارها قائل به حق رأی بیشتر برای کسانی هستند که آگاهی بالاتری دارند. به نظر میرسد بتوان دلیل سادهای هم برای این وضعیت بیان کرد: چگونه میشود از جامعهای که درکی عینی از دموکراسی نداشته و اعتمادی به سیاستمدارنش نمیکند، انتظار داشت در برابر وسوسههای نقدیِ حتی تورّمزا، مقاومت کند؟
رییسی فعلاً سوار بر استراتژی محمود احمدینژادی در زمینه اقتصادیست و با آنکه در مناظره اول اشاره مستقیمی به آن نداشته ، اما به زودی «مذهب» را نیز به «ضریح» همان دهکهای پایین میبندد و اتفاقاً به واسطه تولیت آستان قدس، حتی از «امام رضا و کبوترهای حرم» برای ایجاد فضای دو قطبیِ حق و باطل مدد میجوید.
طبیعتاً کاندیدایی که همزمان رییسجمهوری است، فرصت چندانی برای اتخاذ رویکردی تهاجمی و رو به جلو ندارد و باید بیشتر پاسخگوی سؤالاتی باشد که معطوف به اقدامات و ضعفهای احتمالی دولتش در بخش اجراییست. از این رو وجود کاندیدای پوششی تا این لحظه تصمیم منطقی و درستی بوده است. حسن روحانی با آن که در لحظاتی تن به بازی محمدباقر قالیباف داد و گاهی چهرهای عصبی و عجول در پاسخگویی داشت، اما به دلیل تقسیم کار با معاون اولش، اسحاق جهانگیری، فرصت پیدا کرد تا حد ممکن از رویکرد دولت دفاع کند. انتقاداتی هم که در مورد آمایش سرزمین، حاشیهنشینی یا خشکسالی شد، مختص به یک دولت خاص نیست و ضعف مدیریتی ۳۸ساله نظام جمهوریاسلامی ایران است.
جهانگیری به خوبی گفتههای قالیباف را جواب داد و مستقیم ضعفهای مدیریتیاش در شهرداری را برای بینندهها بازگو کرد و در عین حال نوعی استقلال از روحانی برای جریان اصلاحات قائل شد. با این توضیح از آنجا که کمتر کسی انتظار چنین نمایشی از جهانگیری داشت، میتوان با اطمینانِ بیشتر به او نمره قبولی داد.
قالیباف تجربه مناظرههای انتخابات دوره قبل را داشت و همراه مشاورانش آماده رویارویی با کسی بود که در جملهای تاثیرگذار، با واژه «حقوقدان»، «سرهنگ» را آچمز کرده بود. به همین دلیل میخواست در شمایلی کاملاً پرسشگرانه، صبور و در حد توان منطقی ظهور کند و از هر حربهای که شده مردم را مجاب کند که روحانی و دولت یازدهم توان مدیریت کشور را ندارند و مسبب تداوم نابهسامانیِ موجود هستند. از نقطه نظر علوم سیاسی، میتوان این رویکرد را در قالب «رأیدهی گذشتهنگر» تعریف کرد. یعنی در وهله اول بخش قابل توجهی از رأیدهندهها، از خیر دولت کنونی بگذرند.
به همین دلیل است که برخی در تحلیلهای اولیه، این هدفگذاری قالیباف را نوعی برد قلمداد میکنند اما در عدم پیشبینی این تصویر جدید از جهانگیری قطعاً مشاوران قالیباف تنها نبودند و در نهایت قالیبافِ عصبانی در حالی که به وجود کاندیدای پوششی معترض بود، نقل قولی مستقیم از میرحسین موسوی به زبان آورد که به نظر می رسد فیالبداهه و در تنگنا گفته شد. در شبکههای مجازی و رسانهها نیز بیشترین بحثها مرتبط با همین تقابل دو نفره بود. تقابلی که اکثریت قابل توجهی برنده آن را جهانگیری میدانند. البته تا این لحظه و پایان مناظره اول، قالیباف با وجود استیصال در بخشهایی از مناظره، باز هم نشان داد که به هیچ عنوان تمایلی به کاندیدای سایه شدن برای ابراهیم رییسی ندارد.
هر چند محور اصلی مناظره اول پیرامون مسائل اجتماعی بود اما کاندیداها به همان اندازه به مقوله زنان و اقلیتها پرداختند که در این مطلب و تا اینجا به آن اشاره شده است یعنی تقریباً هیچ، جز چند جمله کلیگویی در مورد اشتغال زنان. باید منتظر ماند تا معلوم شود حداقل در حد حرف، آنها چه دیدگاهی برای ارائه در دو موضوع مهم زنان و اقلیتهای قومی ـ مذهبی دارند چون به عنوان نمونه، به همان اندازه که رأی بالای استان سیستان و بلوچستان و استان کردستان با بافت قومی ـ مذهبیِ متفاوت، در دوره گذشته به دولت یازدهم کمک کرد، به دلیل عملی نشدن بسیاری از وعدهها از جمله در همین دو استان، ممکن است این موضوع به پاشنه آشیل دولت اعتدال و امید تبدیل شود.
در همین زمینه
اغلب تحلیل گران سیاسی ورشکسته بدلیل ناتوانی در تحلیل اوضاع و فریب مردم برای جمع کردن رای به نفع کاندیدای خودشان تلاش دارند تا بر اختلاف رئیسی و قالیباف پرده پوشی کرده و نشان دهند که این دو یکی هستند در حالی که این ورشکستگان متوجه نشده اند که پشت همه ی این کاندیداها یک مهندسی دقیق انتخاباتی وجود دارد تا از هر سو کشته یا پیروز شود به نفع اسلام و مسلمین تمام شود کاندیدای سنتی حوزه های علمیه و اقشار سنتی هدف رئیسی ست و او کسی ست که خودش را کاندیدای رهبری بعدی نیز نموده است در حالی که قالیباف فقط یک دست آموز بیت خامنه ایست که هیچ ادعای دیگری بجز تبعیت از بیت خامنه ای ندارد . او برای خامنه ای یک آدم کاملا سربراهیست همانطور که در شهرداری توانسته منویات خامنه ای را اجرا نماید و این در حالی ست که صادق لاریجانی و برادران لاریجانی و همینطور سیاستمداران عراقی دیگر جمهوری اسلامی هم تلاش دارند تا کاندیدای مورد نظر خودشان را پشتیبانی نمایند و مطمئنا قالیباف و رئیسی و یا جهانگیری نیستند
فرهاد - فریاد / 01 May 2017
پرسش اساسی این است که تا چه حد توده مردم با همه تجربه عینی که از دوران حاکمیت نظام فعلی کسب کرده اند مشکلات و مصائب را ناشی از ساختار نظام بدانند ویا مدیریت دستگاه اجرایی ؟!در این فضای بسته تک صدایی نمیتوان انتظار زیادی از آگاهی اجتماعی حتی در میان درس خوانده ها داشت .
bijan / 01 May 2017