برگرفته از تریبون زمانه *  

دهلی کهنه در غرب رودخانه ی یامونا، اکنون بخشی از دهلی بزرگ است که زمانی ”شهر دیوار ” خوانده می شد. در اطراف آن سراسر دیواری به عرض ۳.۷ متر و طول ۷.۹ متر جهت دفاع از دشمن ساخته بودند با دروازه های متعدد “کابل” و “لاهور” در غرب، “کشمیر” و “موری” در شمال، “نیگامبود” در شمال شرقی، “گاجمریگ” و “ترکمن” در جنوب شرق و “دهلی” و “خونی” در جنوب. قلعه ی سرخ یا لال قلعه، نقطه ی کانونی آن شمرده می شد. این شهر در سال ۱۶۳۹ توسط “شاه جهان” امپراطور مغول ساخته شد، در آن زمان ” شاه جهان آباد” نام داشت و تا سقوط امپراطوری مغول در سال ۱۸۵۷ توسط بریتیش راج پایتخت محسوب می شد. در آن دوران مانسیون های اشراف و اعضاء سلطنتی با معماری مغولی در کنار مساجد و باغ های باشکوه در این محل بنا شده بود. امروز دیوار ها دیگر وجود ندارند و از جمله ایستگاه قطار راه آهن در دهلی قدیم بر ویرانه های دیوار گلی ساخته شده است. اما برخی از دروازه ها برقرارند. جمعیتی اغلب فقیر با اعداد نجومی در همه جا ی ویرانه های دهلی قدیم وول می خورند. پس از سال ۱۸۵۷، دهلی جدید در جنوب غربی شاه جهان آباد ساخته شد و شاه جهان آباد به دهلی کهنه نام گذاری گردید. به گفته ای به علت وجود این دیوارها، مردم زیادی از آن قسمت بیرون نیامدند، و میزان جمعیت هرروز بیشتر می شد. دهلی کهنه اما به عنوان قلب سمبولیک شهر دهلی کماکان مکانی اسرارآمیز و وهم آلود در تاریخ هند است.

ساختن دیوارسابقه ای بس طولانی در تاریخ دارد. دیوار بلند آتن پس از حمله ی خشایار شاه در سال ۴۷۹ دوباره ساخته شد. و قبل از آن در سال ۴۶۱ هنگام جنگ آتن با اسپارت. این دیوارها آتن را از محاصره محفوظ نگاه می داشت تا هنگامی که می توانستند به بنادر مرتبط باشند و دریا را تحت کنترل داشته باشند. به همین دلیل وقتی کشتی های آتن شکست خورد و ذخیره ی غذایی به پایان رسید، آتن مجبور به تسلیم گردید. یکی از تقاضاهای اسپارت خراب کردن دیوار بلند بود. و بنابر گفته ی زنفون، دشمنان آتن با خوشحالی و موسیقیِ فلوتِ دختران دیوار را درهم فروریختند.

دیوار عظیم چین (۲۱,۱۹۶.۱۸km) در قرن هفت قبل از میلاد توسط امپراطور کین شی هوآنگ، پس از اینکه ایالت هایِ فئودالیِ مخالفِ یکدیگر را متحد کرد و امپراطوری بزرگ چین را بوجود آورد، ساخته شد تا کشور را از تجاوزات دشمنان شمالی بخصوص مغول ها حفظ کند. این دیوار پیش از این تکه تکه توسط شاهنشاهی های گوناگون برای دفاع از حملات یکدیگر ساخته شده بود. دیوار ها هم چنین سبب می شد که مردم نتوانند از کشور خارج شوند. با توجه به درگیری های موجود بین چادر نشین ها و مزرعه داران دیوار ها نقش محافظت از توسعه ی اقتصادی و رشد فرهنگی و هم چنین محافظت از جاده هایی چون جاده ی ابریشم برای بازرگانی، انتقال اطلاعات و حمل و نقل داشته است. اما پیش از هرچیز اهمیت این دیوار به عنوان عظیم ترین پروژه ی دفاع نظامی در تاریخ بوده است. دیوار چین بالای کوه ها را به هم مرتبط می ساخت تا امکان سهولت بر نظارت برهمه طرف را فراهم و دشمن را دفع نماید. میلیون ها کارگر، سرباز، رعیت، بردگان، اسیران جنگی، محکومین و زندانیان در طی سال ها این دیوار را ساختند.

امپراطوری هادریان دیواری ساخت به طول ۱۱۷ کیلومتر در انگلستان تا رومی ها را از کله دونیان های شمال در اسکاتلند مجزا نماید و کوشش آنها را جهت مقاومت برای پیروزی باز دارد و امپراطوری روم را پس از افول وِیلز و انگلستان مستحکم نماید. رومی ها در عین حال با ساخت این دیوار رفت و آمد ها را کنترل می کردند، عوارض گمرکی دریافت می نمودند و اجناس قاچاقی را نیز تحت بازرسی قرار می دادند. دلیل دیگری که برای ساخت این دیوار آورده اند اینست که ایجاد این دیوار قدرت رومی ها را چندبرابر منعکس می کرد. چرا که پس از پایان ساختمان دیوار، آن را گچ کاری کرده و سپس آهک مالی کرده بودند تا برق بزند در زیر آفتاب و تا کیلومترها قابل رؤیت باشد.

طی اولین سال های جنگ سرد، برلین غربی یک راه گریز جغرافیایی بود که از میان آن هزاران نفر از آلمان شرقی به بخش دموکراتیک غرب فرار می کردند. برای جلوگیری از این امر آلمان کمونیست در شرق دیواری ساخت کامل بر دور برلن غربی. یک شبه در تاریخ ۱۳ اگوست ۱۹۶۱. سیستمی که با ساختن یک دیوار می خواست مردم را مجبور به پذیرش خود کند. از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱ از ۱۷ میلیون نفر جمعیت آلمان شرقی، ۲.۶ میلیون از شرق به غرب آلمان فرار کرده بودند. آلمان شرقی تعداد زیادی از کارگران ماهر خود را به علت مهاجرت به آلمان غربی از دست داده بود. هم چنین مارک آلمان غربی به نرخ ۱:۴ فروخته می شد. در حالی که قیمت اصلی آن ۴ مارک بود. مردم آلمان غربی اجناس را خیلی ارزان در قسمت شرقی برلین می خریدند. لذا دولت آلمان شرقی تنها راه را در کشیدن دیوار دید. امروز با آنکه دیوار برداشته شد، هنوز آن حس جدایی وجود دارد نه فقط به علت خطی از دیوار شکسته شده که کماکان بر روی زمین برلین پابرجاست و چون نشانی برروی پیشانی گاو مقطعی از تاریخ جانگزا را همواره در مقابل مردم برلین می گذارد، بلکه تأثیر متافیزیکی این دیوار و پیامد های تاریخی آن را در اذهان با خود حمل می کند.

در سال ۲۰۰۰ طی انتفاضه ی دوم، اسرائیل دیواری کشید در روی خط سبزی که در قرارداد سال ۱۹۴۸ تعیین شده بود. این اندازه نگه داشته نشده است و هم اکنون دوبرابر خط سبز مقرری دیوار ساخته اند. اسرائیل هرزمان کم کم این دیوار را جلو می برد. و درحال حاضر ۲۵۰۰۰ نفر مطرود از حجم سرزمین فلسطین نتیجه ی کشیدن این دیوار است. اسرائیل می گوید این دیوار را برای امنیت در مقابل تروریسم کشیده ایم. فلسطین این عمل را یک تفکیک نژادی می داند یا یک دیوار آپارتاید. این یک دیوار جداکننده است. دادگاه عدالت بین المللی این دیوار را تجاوز به حقوق بین المللی خوانده است، و مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای نوشت و این مانع را توسط ۱۵۰موافق، ۶ نفر مخالف و ۱۰ نفر ممتنع مردود اعلام داشت. اسرائیل ادعا می کند از زمانی که این دیوار کشیده شد میزان تلفات ناشی ازبمب های انتحاری به مراتب کاسته شده است. اسرائیل که به تسلیحاتی بسیار پیشرفته از راه دور از طریق رادار مجهز است و از کشورهای غربی نیز از هر جهت حمایت می شود، در مقایسه با فلسطین که به طور عمده از نیروی انسانی بهره می گیرد، میزان تلفاتش در این وانفسا بسیار کمتر است.

در طی ویرانی های سوریه، این خانمان براندازی و تاریخ کشی بدون شباهت در تمام دوران ها، و پس از آن فراخوان مرکل برای پذیرش پناهندگان جنگ، اما آلمان و هم اروپا سرباز زد از تعهد دهان پرکن خود. دیوارهایی از جنس سیم های خاردار در مرزهای اروپا کشیدند. جنگ را خود باعث شدند برای ایجاد “دموکراسی”. اسلحه ها را خود فراهم کردند برای داعش و نظایر، نفت آن ها را به قیمت ارزان خود خریداری نمودند ولی آنچه حاصل این همه منفعت جویی ضدبشری است را تاب نتوانستند.

و دانلد ترامپ…

دیوار چین و دیوارهای دیگر و این همه قلعه های عظیم دفاعی که در طی تاریخ بر روی کره ی زمین ساخته شد از زمانی که بشر به کشورگشایی پرداخت و بدین منظور از جنگ و خونریزی فروننشست، در زمان های قدیم توسط بردگان و زندانیان و رعیت ها به خواست حکمروانان ساخته می شد. و با مصالح سنگ و خاک و چوب و آهنِ گسترده و رایگان بر روی کره ی زمین که هیچ صاحبی نداشت. نه چون اکنون که حتی به جنگل ها و کوه ها و رودخانه ها دسترسی نیست مگر در برخی قسمت هایی که برای عموم درنظر گرفته اند. سرزمین های بزرگ در مسیر جاده ها سیم کشی شده است یعنی که کسی آن ها را مالک است. کنار اقیانوس ها را خانه های ویلایی مسدود کرده اند. می بایست کیلومترها راه بروی تا به یک ساحل بکر به طور اتفاقی دست بیابی. این بود که دیوارها و قلعه ها و قصر ها با جلوس حکمران بر کرسی سلطنت و با حضور این جماعت زیردست فرمانبردار با کمترین هزینه و به بهای از دست دادن جان ها برده و اسیر و محکوم در آن زمان ساخته می شد. حالا ترامپ به بهانه ی جلوگیری از ورود غیرقانونی مردم مکزیک به آمریکا بودجه ی ساختمان یک شهر یا شاید بیشتر را باید از جیب مالیات پردازان آمریکا هزینه کند تا بتواند غرور و منیت خود را زیر عنوان مبارزه با مهاجرت و انتقال غیرقانونی قاچاق ارضا نماید.

آیا دنیای بدون مرز امکان پذیر است؟

نیچه در کتاب “شجره نامه ی اخلاق” Genealogie de la morale مطرح می کند: “مرزها، دیوار ها بوجود نمی آیند مگر بر علیه دیگری و در مقابله با آنچه که در بیرون است. کارلوس فوئنتس در کتابش ” مزر شیشه ای” Frontier de Verre می نویسد: ” وقتی که در مرزی بزرگ می شوی باید انتخاب کنی: این طرف یا آن طرف. ما شمال را برگزیده ایم. ما با کثافت هایی مثل تو نیستیم”. ص ۱۳۵. ژیل دولوز بخشأ در بحث مربوط به قلمروزدایی در Mille Plateaux، و در مواجهه با کتاب Pli نوشته ی فوکو می پرسد: آیا مرز در شکل گیری روند ذهنیت دخیل است؟ چگونه مرزها تأثیر می گذارند بر شکل گیری هویت ها؟ میشل فوکو نشان می دهد که قلمرو و فضا شرط اساسی شکل گیری قدرت، گفتمان و نهادهای اقتصادی چه تولید یا توزیع هستند. و تولیدات مردم کاملأ وابسته به فضاست. چه فضای تحلیلی در سطح نظام ها یا سرزمین در سطح زیستی. وی مطرح می کند که فضاهای مرزی می توانند به صورت مناطق غیر قانونی پدیدار شوند. نه به معنای نبود نهاد های قانونی، بلکه به معنای عدم توانائی مقامات قانونی در مقابله با جرائم تکراری ویژه. برخی جرائم مستقیما به دلیل وجود مرزها بوجود آمده اند. باندهای گانگستری و انواع قاچاق آدم و مواد مخدر در اطراف این مرزها ایجاد شده اند.
پیر کلاستر در بررسی سخنرانی های فیشت Fichte “Discours a la Nation Allemande” در باره ی ملت آلمان می گوید که جوامع اولیه “موجوداتی بودند برای جنگ” و شخصیت آن ها برای خشونت شکل می گرفت. نه اینکه جنگ یک وسیله برای تنظیم خشونت باشد، بلکه وسیله ایست برای خلق هویت های جمعی. وسیله ای برای از بین بردن اختلاف نیست و هدف صرفاً پیروزی نبوده است. زیرا جوامع اولیه از تابعیت ممانعت می کردند. لذا جنگ وسیله ایست جهت بوجود آوردن یک اپوزیسیون. و این اپوزیسیون نتیجه ی ساختمان یک پدیده ی ثانویه ی مدلول از ذهنیتی است که هویتی را نمایندگی می کند. بدین ترتیب جنگ هیچ گاه تمامی نخواهد داشت.
Balibar نیز در بررسی همین کتاب فیشت، در کتابش به نام Fichte et la Frontier Interne می گوید منظور از جنگ و ایجاد مرز اثبات دفاع فرهنگ آلمان در مقابل فرهنگ فرانسوی است که از طریق فتوحات ناپلئون گسترش می یابد. و در باره ی علت وجودی مرز، بالیبار می نویسد: ” اتحاد طبیعی مردم، که می تواند موجب تشکیل یک دولت بشود، که کلیتی است غیرقابل مجزا، نه یک سرزمین بلکه یک زبان است”.
و امانوئل کانت: ” آن چه پس از انقلاب ها و دگرگونی های بسیار امیدی برجا می گذارد، سرانجام، آن طرح نهایی طبیعت، یک دولت بین المللی جهانی است که یک روز استقرار خواهد یافت. کانونی که در آن تمام امکانات مورد نیاز اساسی انسانیت توسعه خواهند یافت”. (۸۶ Ibidem P. متن فرانسه).

من فردا پشت کدام دیوار خواهم ماند؟

با این تفاصیل آیا می توان انتظار داشت که یک روز هیچ مرزی در دنیا وجود نداشته باشد؟ گاندی نیز معتقد بود به امکان واقعیت بخشیدن به یک فدراسیون جهانی که در آن صورت دنیا نیازی به داشتن تجهیزات نظامی نخواهد داشت. اما می گفت: ” تا زمانی که کشورها تسلیحات نظامی دارند، چنین فدراسیونی ایجاد نخواهد شد”. حال یک سئوال: تا زمانی که مرزها وجود دارند آیا می توان انتظار داشت تسلیحات نظامی از روی زمین برداشته شود؟
در چین ایالت ها بر روی هم دیوار می کشیدند. در انگلستان برروی شورشیان. در آتن دیوار در مقابل کشورگشایان بوده است. در برلین دیوار بین دو اردوی متفاوت نظام اداره ی سیاسی – اقتصادی در دنیا. دیوار فلسطین و اسرائیل در میان یک کشوری است که می تواند با تفاهم و قبول اینکه هرد دو ملت قرن ها در این وادی زیسته اند، متعلق به هر دو باشد. دیوارهای سیمی در اروپا دیوار جنایت است. دیوار ترامپ مانند همان دیوار امپراطور روم است برای جلوه دادن قدرت خود.

دیوارهای فیزیکی نیاز به تفسیر ندارند. با خود جدایی، خشونت، عداوت و خونخواهی را رسم می کنند. دیوارهایی هستند اما که همین کار را می کنند با نرمش. با قوانین. با عرف. در وین مدارسِ دولتیِ مهاجرین با غیرمهاجرین متفاوت است. در ونکوور خانه هایی هستند که فقط در آن سالمندان با درآمد پائین یا به کمک هزینه ی دولت زندگی می کنند. رزرو های سرخ پوستان در مناطقی کاملأ دورافتاده و دور از چشم قرار دارند و غیربومی را اجازه ی ورود به آن ها نیست. در مدارس کاتولیک و مکتب های اسلامی قوانین بسیار شدید وجود دارد که آنها را با محیط های غیر جدا می سازد. منزوی کردن بیمارستان های روانی و زندان ها همه دیوارهایی هستند که بخشی از جامعه را از بخش دیگر مجزا می سازند. وضع اقتصادی مناطق مسکونی فقرا را از ثروتمندان جدا کرده است. و من و شما دیوارهایی مدلول ده ها بیماری های کم و بیش روانی و کمبودها و تراماها و ندانم کاری ها و …. بین خود ایجاد می نمائیم. دیوارهایی که بخشاً حاصل دیوارهای بزرگ تر اجتماعی – سیاسی است و بخشاً نتیجه ی همانا بالا و پائین های بشری که شاید بتوان گفت که بنیادی شده است.
گاندی ۲۱ سال در آفریقای جنوبی به مبارزه برعلیه تبعیض نژادی پرداخت پس از این که او را از قطار درجه یک بیرون انداختند به این علت که قطار درجه یک فقط به سفید ها تعلق داشت. در بسیاری از نهادهای دولتی و خصوصی در آمریکای شمالی شما نمی توانید کارمند رنگین پوست ببینید بدون اینکه قانونی ثبت شده در این زمینه وجود داشته باشد. اگر شما و یک سفید پوست در یک میزان شایستگی برای گرفتن بورس دانشگاهی یا یک پست کاری خوب قرار داشته باشید، آن سفید پوست است که انتخاب می شود. در ایران هرچه جوک تحقیر آمیز نژادی و زبانی و جنسی و رنگی و غیره هست ما داریم برای ملیت های مختلف یا هرآن کس که با معیارهای سلیقه ای ما جور در نمی آید. این ها دیوارهای متافیزیکی هستند که برقرار می کنیم.
بازرسی تحقیر آمیز بدنی و مقررات بی معنی مربوط به حمل بار و سین جیم های شخصی خارج از موازین خصوصی که پس از فروریختن دو برج در نیویورک، در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، در مرزهای آمریکا و هم در اروپا برقرار شد به جز هراس و نفرت و بی اعتمادی و عداوت در میان مردم دنیا بوجود نیاورده است. اینجا دیوار فیزیکی نیست. اگر چه تمام بدنت را به طور فیزیکی زیر ذره بین می گذارند. یک دیوار ذهنی متافیزیکی هست که یعنی من و تو با هم متفاوتیم. یعنی ما به تو لطف می کنیم اجازه ی ورود می دهیم. حواست باشد. مشکلات عدیده ای که بیهوده برای مسافران معمولی پیش آمد از جمله محروم شدن دائمی از سفر به این کشورها، دنیا را در وضعیتی گذاشته است که نمی دانیم آیا آزاد هستیم، آیا تعلق به کشوری داریم؟ در کشوری که زندگی می کنیم امنیت وجود دارد؟ آیا من فردا پشت کدام دیوار خواهم ماند؟


منبع این مطلب شهروند بی سی ونکوور

لینک در تریبون زمانه