اوبژه انگاری ِ آدمهای دیگر (شیء گونه کردنشان) از لحاظ سکسی تحریککننده است. نه همیشه، نه تحت هر شرایطی، نه برای هرکس در هر موقعیتی. اما هرکسی بالاخره زمانی با اوبژه کردن فرد یا افراد دیگری برانگیخته یا تحریک میشود بدون آنکه در آن لحظه انسانیت آن فرد ذرهای اهمیت داشته باشد. این تجربه منحصر به مصرفکنندگان پورن نیست؛ هر آدم معمولی با این احساس آشناست که با دیدن فردی غریبه، در واقعیت یا در تصویر، یکباره خواهشی در او شعله می کشد.
همکاران من در میان فیلسوفان فمینیست انبوهی از نوشته دارند که جنبههای منفی اوبژه دیدن سکسی را برمیشمارد. اعتقاد راسخ آنها به توان عقل انسانی در مهارکردن تمنای سکسی، منجر به این شده که نوعی اتحاد نظر در محکوم کردن این نیازهای شهوانی شکل بگیرد. تاکتیک متداول این است که اوبژه نگری را اینطور تعریف میکنند: «رفتار با یک فرد به نحوی که انگار او یک شیء است.» اینجا، شما اول «اوبژه» را تعریف میکنید (چیزی که میتوان به مالکیت درآورد و درنتیجه آن را مصرف کرد یا تغییر شکل داد یا نابود کرد)، بعد آن «رفتار» خاص را شناسایی میکنید (نه فقط در تصورتان فردی را همچون یک «چیز» ببینید بلکه به طور فعال او را به چنین مقامی کاهش دهید). سپس استدلال میکنید که انسانها از جهات مهمی با اشیاء تفاوت دارند (زیرا، مثلاً، آنها دارای اختیار و ارادهاند) و اگر با انسانها به این شیوه رفتار کنیم، به انسانیت آنها تجاوز کردهایم.
در این نوع استدلال، البته نکتهی بحثانگیزی وجود ندارد. و مشکل دقیقاً همین جاست. هیچکس ادعا نکرده که انسانها مثل اشیاء هستند و میشود با آنها مثل شیء رفتار کرد. لازم نیست از فیلسوفها کمک بگیریم تا تشخیص بدهیم که تا آنجا که پورنوگرافی انسانها را ابژه میکند و به درجهای که این کار به ناانسانی کردن میانجامد، این برخورد از لحاظ اخلاقی مشکلساز است.
هیچ نوع تحلیل فلسفی از اوبژهانگاری پورنوگرافیک به دانش ما نمیافزاید مگر اینکه به جای بررسی از بیرون، یعنی از دیدگاه بیرونی اخلاقگرایی آکادمیک، سعی کند از درون به موضوع بپردازد، از توصیف چگونگی ِقدرت تحریککنندگی ِبینش پورنوگرافیک. چنین توصیفی (از نحوهی انگیزش سکسی) آشکار خواهد کرد که در داخل میزانسن پورنوگرافیک، اساساً جایی برای مفهوم ابژهانگاری وجود ندارد. جهانی که پورنوگرافی ترسیم میکند، جهانی یوتوپیایی است که در آن نبرد میان عقل و خواهش جنسی حذف شده است؛ جهانی که در آن استفاده از تن دیگری فقط به منظور ارضا خویشتن، عملی است که فینفسه حاوی بیشترین احترام به انسانیت آن تن و انسانیت به طور کلی است.
در دنیای واقعی، تظاهر لجامگسیختهی تمنای جنسی به طور بنیادی با تمدن ناهمخوان است؛ و در هر فرهنگی مجازات سنگین نصیب کسانی میشود که نتوانند جلوی شهوتهای خود را بگیرند. اکثر ما، آنها که بخت دارند، میتوانیم کم و بیش بر خواستههای سکسی خویشتن مهار بزنیم. آن خواهشها را والایش میبخشیم و با مهارشان، آنها را به خدمت پیشبرد مدنیت و تمدن میگیریم.
اما در بازنمایی ِپورنوگرافیک، تمدن هرقدر هم که بخواهد خود را تحمیل کند، در آخر تسلیم میل جنسی میشود. اما تمنای جنسی، مثل یک فاتح بزرگوار عمل میکند: به جای نابودی تمدن، آن را اهلی ِدنیای خودش میکند. تمدن تضمین میسپارد که از قوانین پورنوتوپیا (مدینهی فاضلهی پورن) تبعیت کند، قوانینی که در آنها مخاطرات معمول آمیزشهای جنسی وجود ندارد. هرکسی میتواند هرآن که نیازش را حس کند سکس داشته باشد و تمدن هم راه خودش را پی میگیرد: مردم سر کار میروند، بچهها به مدرسه، پستچی نامهها را تحویل میدهد و کسب و کار در رونق است. شهروندان ِنمونهی دنیای پورن، بیامان تشنهی سکس، همیشه به تیپ یکدیگر میخورند و همیشه از لحاظ سکسی جور هستند. هر کسی هر فرد دیگری را که طلب کند، متقابلاً از سوی او طلب میشود. بختیارانه، در همه حال، ارضاء جنسی خود از طریق تحمیل میل خود بر دیگری به طور خودکار باعث ارضاء نیاز آن دیگری نیز میشود.
در اینجا، امانوئل کانت وارونه میشود. به جای آنکه تشویق شویم با به کار گرفتن ظرفیت مشترک عقلانیتمان همهی افراد را، از جمله خودمان را، به عنوان «هدف در خود» نگاه کنیم، دنیای پورن مشوّق آن است که خود و دیگران را همچون «وسیلهی محض» به کار بگیریم. و این بینش بر این فرض استوار است که تمنا، و نه «عقل»، اساساً از فردی به فرد دیگر یکسان باید نگریسته شود، و عادات خاص هر کس در اصل عمومی و جنریک است و در یک یوتوپیای سکسی ِ حقیقی و به راستی اخلاقی جایی برای عقل وجود ندارد.
در پورنوتوپیا، خودمختاری و ارادهی آزاد به شکل کاوش و یافتن و عمل کردن طبق خواهشهای جنسی بروز میکند هر زمان و به هرشیوه که خود بخواهیم؛ برای احترام گذاشتن به انسانیت خود و دیگری فقط باید خودجوشی و خلقالساعگی جنسی را ارج بداریم. در پورنوتوپیا هیچکس دلیلی ندارد که علاقهاش را به سکس از دست بدهد، یا از سکس بهراسد، یا از آن کسل شود؛ هیچکس به رنجی دچار نخواهد شد که برایش مرهمی نباشد؛ هیچکس خانه به دوش یا ورشکسته نیست؛ هیچکس از لحاظ اخلاقی یا روحی گمگشته یا آسیبدیده نیست. هنگامی که باباهه دخترک را تصاحب میکند، دختر آن را همچون تجاوز تجربه نمیکند، فقط ارگاسم میشود.*
Nancy Bauer*How to Do Things with Pornography.Harvard University Press, 2015. pp. 4-5
منبع: پورن بلاگ
لینک این مطلب در تریبون زمانه
لحظه ای به معنای این جمله وحشتناک فکر کنید
هنگامی که باباهه دخترک را تصاحب میکند، دختر آن را همچون تجاوز تجربه نمیکند، فقط ارگاسم میشود!!!!!
ناشناس / 19 February 2017
“هنگامی که باباهه دخترک را تصاحب میکند، دختر آن را همچون تجاوز تجربه نمیکند، فقط میشود.”
دست مریزاد!!
Gethman / 19 February 2017