فکر سپردن مجموعهى فیلمها و ویدئوهاى جمعآورى شده در “بنیاد سینمائى برداشت ٧” به مرکزى معتبر و مطمئن، از سال پیش که نیروى جسمىام رو به ضعف گذاشت در ذهنم شکل گرفت. این مجموعه حاصل دقیقا سى سال فعالیت سینمائى من در خارج از وطنام ایران است که از فیلمبردارى در یک روز تلخ بارانى در پاریس در سال ١٩٨۵ میلادى از مراسم تشییع جنازه دکتر ساعدى آغاز شده و تا کنون با افت و خیزهاى فراوان ولى پیگیرانه ادامه داشته است.
تا تصورى از حجم و محتواى این آرشیو به دست دهم مرورى گذرا بر سیاههى آن مىکنم با این یادآورى که: معمولا نماهاى استفاده نشده در یک فیلم داستانى از ارزشى برخوردار نیستند چرا که نماهاى مشابه ولى بهتر و کاملترِ آن در خود فیلم مورد استفاده قرار گرفتهاند. در فیلم مستند اما نماها و گفتگوهاى استفاده نشده اغلب ارزشى بیش از نماها و گفتگوهاى استفاده شده دارند چرا که تا کنون دیده و شنیده نشدهاند. از اینرو مستندسازانِ حرفهاى در فیلمبردارى از مکانهائى که دسترسى به آنان آسان نیست، و یا در گفتگو با کسانى که براحتى در مقابل دوربین مستندسازان نمىنشینند، بسیار بیش از مورد نیازشان فیلمبردارى مىکنند تا موادِ تصویرى و صوتى کافى براى کارهاى آتی خود و یا دیگران فراهم کنند.
یک نمونه از این دست در آرشیو “بنیاد سینمائى برداشت ٧” بیش از دو ساعت فیلم از تمامى بناهاى مقدسِ بهائیان در حیفا و عکا در اسرائیل است که تنها دو سه دقیقه از آن در فیلم بلندم “تابوى ایرانى” دیده شده است. یا گفتگوهاى نسبتا گسترده با شخصیتهاى نامدارى که
دیگر در میان ما نیستند همچون محمدعلى جمالزاده، سیمین بهبهانى، پرویز اوصیاء، رضا مرزبان و هما ناطق که قسمت قابل ملاحظه از گفتگوها تا کنون دیده و شنیده نشدهاند.
گفتگوهاى گستردهترى در این مجموعه با دیگر شخصیتهاى فرهنگى و سیاسى و هنرى وطنمان داشتهام که یا تا کنون پخش نشده و یا تنها صحنههائى کوتاه از آنان در فیلمهاى قبلىام آمده است، مثل گفتگو با پروفسور یارشاطر، عبدالکریم لاهیجى، اسمائیل خوئی، شاپور راسخ، ابوالحسن بنى صدر، جلال متینى، عباس معروفى، فریدون وَهمن، هادی خرسندی، شیرین عبادى، نسیم خاکسار، علىاشرف درویشیان و بسیارانی دیگر.
از غیرایرانیانى که در ارتباط با ایران با من به گفتگو نشستند مىتوانم از دختر هِنرى رولَن، وکیل دکترمحمد مصدق در دادگاه بینالمللى لاهه، موریس کاپیتورن، نماینده سازمان ملل متحد در ارتباط با حقوق بشر در ایران، و جانشین او احمد شهید نام ببرم هرچند تعداد دیگرى از نامهاى غیرایرانى در آرشیو وجود دارد.
در آرشیو “بنیاد سینمائى برداشت ٧” چهارده نوار ویدیوئى از برگزارى دادگاه نمادینِ “ایران تریبونال” در لاهه وجود دارد که این رویداد مهم سه روزه را بطور کامل پوشش داده است. در این مجموعهى چهارده ساعته بسیارى از بازماندگان کشتارهاى جمعى در زندانهاى جمهورى اسلامى ایران در دهه شصت شمسی، در دادگاه ایران تریبونال شهادت دادهاند. و نیز سه ساعت گفتگو با سه قربانى تجاوز در زندانهاى رژیم اسلامى که ۴۵ دقیقه از آن را قبلا منتشر کردهام.
در این جا شاید بد نباشد مختصرى از تاریخچهى “بنیاد سینمائى برداشت ٧” که با عنوان انگلیسى “Take 7 Productions” در هلند به ثبت رسیده بنویسم. من در سال ١٩٨۴ میلادى، یکسال پس از اقامتم در هلند به همراه چند تن از روشنفکران و اهالى سینماى هلند این شرکت کوچک غیرانتفاعى را در اصل براى ساختن فیلم براى کودکان تاسیس کردم. ولى پیش از آن که تنها فیلم براى کودکان و نوجوانان را که “چند جمله ساده” نام گرفت در سال ١٩٨۶ بسازم با مرگ غلامحسین ساعدى نمایشنامهنویس برجسته وطنمان در پاریس، اولین فیلمِ این بنیاد کارى مستند با عنوان “آخرین بدرود با دکتر ساعدى” از آب درآمد.
با آزادىِ همکار و دوست همیشگىام بیژن شاهمرادى از زندان جمهورى اسلامى و خروج از ایران و اقامتش در سال ١٩٨٧ در لس آنجلس، همکارى ما که با دستگیرى او و خروج من از کشور قطع شده بود دوباره از سر گرفته شد. اینبار “بنیاد سینمائى برداشت ٧” شعبهاى به مدیریت بیژن شاهمرادى در آمریکا یافت که اولین محصول آن فیلم بلندِ سینمائى “میهمانان هتل آستوریا” بود.
پس از آن، این بنیاد در بیش از ده فیلم مستند کوتاه و بلند که بصورت مشترک با تلویزیون هلند ساخته شد سهیم بود که نویسندگى و کارگردانى تمام آنان با من بود. از این میان البته فقط سه فیلم با موضوعاتى مرتبط با ایران وجود دارد که براى هموطنان من شناخته شدهاند؛ “شبِ بعد از انقلاب” در مورد تاریخ سانسور در ایران، “جنایت مقدس” در مورد ترور جمهورى اسلامى در خارج از کشور، و “موج و آرامش” در مورد شکنجه و تعقیب نویسندگان و روشنفکران ایرانى توسط رژیم اسلامى. از آثار اخیر این بنیاد مىتوانم از نمایش “مصدق” و فیلمهاى مستندِ بلندِ “تابوى ایرانى” در مورد بهائىآزارى سازمانیافته در ایران اسلامى، و “با من از دریا بگو” در مورد کشتار زندانیان سیاسى در تابستان ١٣۶٧ شمسى نام ببرم.
همانطور که قبلا نوشتم در آرشیو “بنیاد سینمائى برداشت ٧” علاوه بر فیلمهاى نامبرده مواد تصویرى بسیار دیگرى نیز وجود دارد که تا کنون مورد استفاده قرار نگرفته، و در واقع مواد خامِ غیرقابل تکرارى هستند که مىتوانند مورد استفادهى مستندسازانِ نسلهاى آینده قرار بگیرند. از اینرو وقتى به این فکر افتادم که این مجموعه را به دست شخصى مورد اعتماد و در مرکزى معتبر بسپارم تا از آن نگهدارى شده و در آینده در اختیار مستندسازان علاقمند قرار داده شود، نمىتوانستم به کسى جز دکتر عباس میلانى، نویسنده و محقق برجسته، و دانشگاه معتبر استنفورد در کالیفرنیا بیاندیشم. تلاش دکتر میلانى و نقش مرکز مطالعات ایرانى در دانشگاه استنفورد براى حفظ و اشاعه فرهنگ ایرانى بر کسى پوشیده نیست. این ایده مورد تائید کامل بیژن شاهمرادی نیز قرار گرفت که در ایجاد بخش قابل ملاحظهای از این آرشیو نقش داشت. این بود که صورتى از میزانِ کمّى و کِیفىِ این مجموعه فراهم کرده و براى دکتر میلانى فرستادم. دکتر میلانى با اشتیاق تمام از پیشنهاد اهداى این آرشیو استقبال کرد و بلافاصله مراحل قانونى آن شروع شد. او در یادداشتى به من نوشت:
“امروز با آقاى جان ایلیتس، مسئول آرشیو خاورمیانه جلسه داشتم. ایشان هم بسیار مشتاق دریافت این مجموعه در استنفورد هستند و بزودى با تو تماس خواهند گرفت تا تصورى از حجم جعبههاى مورد نظر داشته باشند… ما بسیار متشکریم که تو تصمیم گرفتى این مجموعه ارزشمند را به استنفورد بسپارى و من امیدوارم که ما حافظان خوبى براى این جواهر باشیم.”
و من در پاسخش نوشتم:
“بسیار خوشوقتم که تو و آقاى ایلیتس این مجموعه را شایستهى حفظ شدن در دانشگاه معتبرتان دانستهاید. این آرشیو حاصل سى سال تلاس من براى در ارتباط ماندن با مسائل ایران عزیزم است که به اجبار از آن دور افتادهام. و حالا احساس بسیار خوبى دارم که این آرشیو در اختیار افراد مورد اعتمادى چون تو و همکارانت قرار دارد.”
یکى دو ماه بعد، مراحل قانونى آن طى، و این مجموعه از هلند به کتابخانه دانشگاه استنفورد منتقل شد، و سهشنبه گذشته (١٣ دسامبر) در جلسه نمایش سه فیلم کوتاه از من در استنفورد، موضوع اهداى این آرشیو به دانشگاه، توسط دکتر میلانى اعلام شد.
و حرف آخر این که در ماده ١٢ سند رسمى اهداى آرشیو که به امضاى من و آقاى “مایکل کِلر”، مسئول کتابخانهى دانشگاه استنفورد رسیده، بهخواست خود من آمده است که این مجموعه پس از مرگ “اهدا کننده”ى آن در اختیار عموم قرار خواهد گرفت.