« تعریف خشونت بهمثابۀ انتخابی شخصی، چنانکه گویی یکی از اقلام خرید ماست، خشونتهای نظاممند یا ساختاری، همچون فقر و نژادپرستی را مخفی نگاه میدارد. این تعریف، در یک قرارداد اجتماعی تلویحی که بر اساس آن شهروندان در ازای برخورداری از امنیت از خشونت چشمپوشی میکنند، حکومت را یگانه بهکاربرندۀ مشروع خشونت معرفی میکند.»
وبسایت نیویورکتایمز مجموعه مصاحبههایی با فیلسوفان و نظریهپردازان انتقادی دربارۀ خشونت ترتیب داده است. در هفتمین مصاحبه ناتاشا لنارد، نویسندۀ همکار وبسایت نیو انکوایری با نیکولاس میرتزوف، استاد رسانه، فرهنگ و ارتباطات در دانشگاه نیویورک، به گفتوگو نشسته است. میرتزوف نویسندۀ کتاب «جهان را چگونه ببینیم» و چند کتاب دیگر است.
نیویورکتایمز — این هفتمین گفتوگو از مجموعه گفتوگوهایی است که با فیلسوفان و منتقدان، دربارۀ مسئلۀ خشونت انجام شده است. در این قسمت با نیکولاس میرتزوف، استاد رسانه، فرهنگ و ارتباطات در دانشگاه نیویورک صحبت کردهایم. میرتزوف نویسندۀ کتاب جهان را چگونه ببینیم۱ و چند کتاب دیگر است.
ناتاشا لنارد: معمولاً در گزارشهایی که از اعتراضات میبینیم یا میشنویم با عباراتی ازایندست مواجه میشویم، «به خشونت کشیده شد»، یعنی «تظاهرات به خشونت کشیده شد» یا «رخدادها به خشونت کشیده شد». منظور از این عبارات معمولاً واردشدنِ خسارت به اموال عمومی، درگیری فیزیکی بین معترضان و پلیس و استفادۀ پلیس از زور است. این عبارت که «تجمّعی به خشونت کشیده شد» به چه معناست؟ از نظر من، این عبارت ظاهراً به این معناست که موقعیتی که به آن اعتراض شده است، مثلاً خشونت مفرط نیروهای پلیس یا نژادپرستی، از ابتدا خشونتآمیز نبوده است.
نیکولاس میرتزوف: خشونت در هرکجا که باشد همواره حامل یک پیام است. ازآنجاکه شکلهای بسیاری از اعمال انسانی را میتوان خشونتآمیز توصیف کرد، هرگاه شخص یا گروه معینی بدین شیوه توصیف شود، آن لحظه یک لحظۀ حساس سیاسی خواهد بود. تعریف خشونت بهمثابۀ انتخابی شخصی، چنانکه گویی یکی از اقلام خرید ماست، خشونتهای نظاممند یا ساختاری، همچون فقر و نژادپرستی را مخفی نگاه میدارد. این تعریف، در یک قرارداد اجتماعی تلویحی که بر اساس آن شهروندان در ازای برخورداری از امنیت از خشونت چشمپوشی میکنند، حکومت را یگانه بهکاربرندۀ مشروع خشونت معرفی میکند. بنابراین، خشن بودن در اعتراض به حق انحصاری حکومت در خشونت، نوعی خیانت محسوب میشود.
این نظریۀ حکومت، زیربنای پوشش رسانهها و گزارشهای دولتی از اعتراضهای سیاسی است؛ گزارشهایی که در آنها حکومت همواره به خاطر ناشایستدانستنِ شکایت معترضان به خشونت متوسّل میشوند. در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی دکتر مارتین لوترکینگ موفق شد پوشش رسانهای از خشونت مفرط علیه تظاهرکنندگان در بیرمنگام را برای رساندن پیام خود بهعنوان شکلی از شهادت به کار گیرد: «ما با ظرفیتی که در رنجکشیدن داریم و با پشتکار و مقاومت بر شما پیروز خواهیم شد… ما چنان قلب و وجدان شما را به قضاوت خواهیم کشید که درنهایت شما را شکست خواهیم داد.»
امروز اگر پلیس با سگهای خود به تظاهرکنندگان حمله کند، خبر آن دیگر یک خبر ملّی نیست.
عجیب آنکه الگوی لوترکینگ، که اغلب بهعنوان شخصی خائِن و کمونیست مورد توهین قرار میگیرد، برای سرزنشکردن معترضان امروزی که خواستار عدم خشونت در اعتراضات (به معنای انطباق با قوانین پلیس) هستند استفاده میشود. منظور لوترکینگ از عدم خشونت، هرگز انطباق با حکومت و سازش با آن نبوده است. اما امروز وقتی واژۀ خشونت استفاده میشود، منظور از آن، شکست اخلاقی و سیاسی مردم است، مردمی که مجاز به استفاده از زور نیستند. هرگاه مردم فلسطین علیه اشغال سرزمینشان دست به اعتراض میزنند، برخی محافل، بدون توجّه به آنچه رخ داده، اعتراض آنان را خشونتآمیز توصیف میکنند. بنابراین، ترجیح میدهم از به کار بردن این واژه در ارتباط با اعتراضات خودداری کنم.
لنارد: دربارۀ تصاویری که اخیراً منجر به اعتراضات بسیاری شده است: فکر میکنید چرا برای درک جور و ستمی که ستمدیدگان سیاهپوست تحمّل میکنند متکی به تصاویری هستیم که بدنهای سیاه و بیجان آنها را به تصویر میکشد؟ درحالیکه ظاهراً برای برانگیختن خشم عمومی، به تماشای ویدئوی کشتار سفیدپوستان در حادثۀ تیراندازی مدرسه احتیاجی نیست.
میرتزوف: ممی تیلمابلی اصرار میکرد جنازۀ پسرش، که در سال ۱۹۵۴ در میسیسیپی توسط برتریطلبان سفیدپوست به قتل رسیده بود، در تابوتی درباز به نمایش گذاشته شود، او با این کار بهطور شگفتانگیزی جلسه را متوقّف کرد و با اصرار از مردم خواست به چیزی که علاقهای به تماشایش نداشتند نگاه کنند. این اهالی فرگوسن بودند که از رفتار بیرحمانۀ مأمور پلیس با مایکل براون ۱۸ساله و سیاهپوست -که جلوی چشم تعداد زیادی کودک کشته شده بود- به خشم آمده و تصاویر جنازۀ او را در توئیتر به اشتراک گذاشتند. امتناع عمومی از پذیرش گزارشهای پلیس دربارۀ آنچه اتفاق افتاد و پخش تصاویر مایکل براون و همچنین اعتراضاتی که در پی مرگ او انجام شده بود، باعث به وجود آمدن جنبشی اجتماعی شد. از زمان افسانۀ آنتیگونه تا فرگوسن و خودداری کنونی اسرائیل از تحویل پیکر فلسطینیان برای خاکسپاری، این احساس قوی وجود دارد که بر اساس عدالت -و صرفنظر از هر قانونی- کسانی که در چنین اعتراضاتی جوانمرگ میشوند باید به نحوی شایسته به خاک سپرده شوند. انتشار تصاویر، با رضایت خانوادهها و انجمنهای ذیربط، میتواند به انجام این کار کمک کند.
بنابراین آنچه فعالان در آمریکا انجام دادند شکلی درخشان از اعتراض بود که اصرار داشت نگاهمان را ازآنچه اتفاق افتاده برنگردانیم، بلکه آن را بارها و بارها در نظر آوریم. «تسلیم، شلیک نکنید» این عبارت توجه ما را به لحظۀ پیش از خشونت نهایی معطوف میکند، لحظهای که در آن انسانی عاقل (اگر بخواهیم از عبارات قانونی استفاده کنیم) میتواند و باید از شلیک کردن منصرف شود، برای مثال تمیر رایسِ دوازده ساله را به خاطر بیاورید. شکلگیری این اعتراضها به چالشی برای پلیس تبدیل شد و عملاً بدین معنی بود: «اگر جرئت داری شلیک کن، ما بیشماریم».
نمایش مرگ دستهجمعی، عملی که از جنبشهای متقدّم به جا مانده است و در آن معترضان بهصورت گروهی نقش افراد مرده را بازی میکنند، درواقع بر این نکته تأکید میکند که همۀ ما اهدافی بالقوه هستیم. مرگِ نمایشی، کنشی دیداری است که باعث میشود تمام اشخاص آسیبپذیر به نظر برسند، اما درعینحال باعث به وجود آمدن احساس آزادی میشود زیرا شما به همراه دیگران در فضاهایی که بهطور عادی هرگز در آنها استراحت نمیکنید، دراز کشیده و استراحت میکنید. این دو شکل از اعتراض آنچه را که من «نگاه پیاپی»۲ مینامم به وجود میآورند، نگاه پیاپی بازگشت مکرر به محل فاجعه است و تداعیگر شوک اولیۀ خشونت است و باعث میشود خشونت نظاممندی را که منجر به فاجعه شده است درک کنیم.
تصاویر پیکر آیلان کردی، کودک سه سالۀ سوری که در دریا غرق شد و جسدش را در سواحل ترکیه پیدا کردند، از سپری که همۀ ما به دور خود میکشیم عبور کرد و بارها دیده شد؛ سپری که والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی، آن را ناخودآگاهِ بصری۳ مینامد. رنجش بیش از حدّ غرب از این واقعه باعث شد چنین به نظر برسد که گویی اولینبار است مرگ پناهجویان را میبینیم، اگرچه غرقشدن پناهجویان دهههاست اتفاق میافتد. تصویر افسر ترکی که جسد او را حمل میکرد این احساسات را تشدید کرد، زیرا تمثال مسیحی پیتا۴ را تداعی میکرد که در آن مریم مقدّس پیکر بیجان عیسی مسیح را حمل میکند. ما به بدن بیجان آیلان نگاه کردیم و فهمیدیم که او قطعاً به خاطر گناهان ما مرده است.
اگرچه، تنها چند ماه بعد مردم بریتانیا رأی به خروج از اتحادیه اروپا دادند، علّت این تصمیم بهطور عمده ناراحتی شدید از تمام مهاجران، ازجمله پناهجویان، بود. معضل همینجاست. تصاویرِ خاص ظرفیت عبور از سدِ مقاومتهای ناخودآگاهِ بصری را دارند، اما دقیقاً ازآنجاکه ناخودآگاه یکی از راههای کنار آمدن با خشونت دیوانهوارِ زندگی مدرن است، سپر دفاعی ما خیلی زود خود را ترمیم میکند. وقتی چنین لحظاتی رخ میدهد، تنها در صورتی تغییر ایجاد خواهد شد که مردم برنامههای خود را حول اصل کلیای که چنین تصاویری را منتقل میکنند سازماندهی کنند.
جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» این کار را انجام داده است. اما در مورد آیلان کردی عملاً هیچ پروندۀ کلیای برای رسیدگی به معضل مهاجرت و پناهندگی تشکیل نشد. رسانههای غربی نیز تلاش چندانی برای درک ماجرا و ارتباط با جوامع کرد انجام ندادند.
لنارد: اما گاهی اوقات خشمی که این تصاویر برمیانگیزد میتواند زودگذر و کوتاه باشد و توجّه مردم خیلی زود به فاجعۀ بعدی معطوف میشود. فکر میکنید این موضوع به محدودیتهای مشاهدۀ از راه دور مربوط میشود؟
میرتزوف: سؤال شما به تفاوتِ میان کلیکگرایی و عملگرایی اشاره دارد. کلیککردن روی شکلک عصبانی در فیسبوک یا ریتوئیت میتواند سودمند باشد. اما مطمئناً کافی نیست. تفاوتهایی در عملگرایی آنلاین وجود دارد که باید به آنها توجّه کرد. بهعنوانمثال، پیدا کردن افرادی که بتوانید با آنها رابطه برقرار کنید و فعالیت از طریق هشتگهایی همچون #زندگی سیاهپوستان مهم است، منجر به احتمال تأسیس انجمنهای جدید و شیوههای جدید فعالیت میشود. چنین رخدادی وابسته به این است که هم در ارتباطات آنلاین و هم در اجتماعات فیزیکی فعالیت داشته باشیم. گاهی اوقات این دو همزمان اتفاق میافتد، مثل زمانی که مردم رخدادها را بهصورت زنده تماشا میکنند. در دیگر اوقات ارتباطات دیجیتال صحنه را برای یک گردهمایی فیزیکی مهیّا میسازند، این گردهمایی میتواند یک جلسه، یک راهپیمایی، یک اعتراض یا چیزهای دیگر باشد.
در این اجتماعات فعّال اینترنتی، مردم معمولاً از همبستگی به واسطۀ محبت سخن میگویند. این محبت، عشق رمانتیک بین افراد نیست بلکه نوعی پیوستگی جمعی است که دکتر لوترکینگ آن را «اجتماع محبوب۵» نامیده است. از نظر گریس لی باگ، دوست و همکار لوترکینگ، نتیجۀ بهوجودآمدن این اجتماع چیزی است که او «سازماندهی دوراندیشانه۶» مینامد. این نوع سازماندهی به این میاندیشد که چگونه باید زندگی را ساخت، نه اینکه چطور باید امرارمعاش کرد. این مبادلات همسو هستند و برای نگاهداشتن آنها مقدار زیادی زمان و انرژی مورد نیاز است. اما میتوانند تغییر ایجاد کنند.
جایگزین منفی این است که تنها دنبالکننده باشیم. یازده میلیون نفر صفحۀ دونالد ترامپ در توئیتر را دنبال میکنند و حس اصلی طرفداران او قطعاً عصبانیت از شرایط موجود است، صفحۀ ترامپ شمایل او را به تصویر میکشد و توسط خود او اداره میشود. او حتی برای ارجاع به خود از ضمیر سوم شخص استفاده میکند. در قرونوسطی، شمایل از فرمی که به تصویر میکشید متمایز نبود، بلکه همسنگ و معادل آن شخص یا آن شیء بود. امروزه شمایل، عکسی از چهرۀ دونالد ترامپ، هیچ معنا و مفهومی ندارد و حالت و شکلی را به خود میگیرد که شخص باورمند (طرفدار) دوست دارد. در حالیکه شمایل مذهبی به واسطۀ ایمان معنا پیدا میکرد، آواتارِ امروزی خشم را منتقل میکند.
امروز روزگار سازماندهی دوراندیشانه است، نه بازنشرهای خشمگینانه.
لنارد: ما اکنون در زمان رأیدادن اعتراضی یا کاندیداتوری اعتراضی به سر میبریم -کمپینهای سندرز و ترامپ، احزاب پوپولیست چپ و راست که در اروپا در حال پیشرفت هستند، و البته خروج بریتانیا از اتّحادیۀ اروپا. نظر شما دربارۀ طریقۀ بهکارگیری ایدۀ یک اعتراض در این نوع موقعیتهای سیاسی چیست؟
میرتزوف: اینجا میخواهم بین دو نوع شخصیت تمییز قائل شوم: شخصیت معترض و شخصیت مرتجع (منظورم معنای واقعی کلمه است و قصد تحقیر ندارم). هر دو شخصیت، در آنچه نظریۀ سیاسی گاهی عرصۀ عمومی مینامد، به رخدادها واکنش نشان میدهند. منظور از عرصۀ عمومی مکانی است که در آن مسائل سیاسی به بحث گذاشته شده و در مورد آنها تصمیمگیری میشود و امروز با رسانه و فضای رسانههای اجتماعی همسوست. پیشتر هانا آرنت این فضا را فضای حضور۷ نامیده بود. اینکه چه کسی و طبق چه شرایطی میتواند یا نمیتواند در این فضا حضور داشته باشد، یک سؤال سیاسی بجا و کلید درک اهمیت دیدهشدن در جوامع جهانیشده است. آنچه اهمیت دارد این نیست که شکلهای جدیدِ فراوانی از مواد بصری وجود دارد، هرچند این موضوع برای بعضی از ما جذابیت دارد. بلکه مسئلۀ حضور است که عیناً و مجازاً حیاتی است، زیرا وقتی شخصی را سیاه یا فلسطینی بدانند یا هر لقب مشابه دیگری که در جامعه وجود دارد به او نسبت دهند، امکان کشتهشدن آن شخص وجود دارد.
اگرچه آنطور که پیداست، سیاستهای امروزی بهراحتی نمیتوانند حول مطالبۀ آنچه جودیت باتلر حق دیده شدن۸ میخواند، پیکربندی شوند. اعتراض شکلی از حضور و دیده شدن است که چیزی نادرست را عیان کرده و تلاش میکند آن را اصلاح کند. این مطالبه اغلب خطاب به مرجعیت قدرت است، حال چه آن مرجع دولت باشد چه هر شخص دیگری. در سال ۲۰۰۳ تقریباً پانزده میلیون نفر در سراسر دنیا به تصمیم از پیشتعیینشدۀ جنگ علیه عراق اعتراض کردند. اما جرج بوش آنها را گروهی کوچک خواند و اعتراض آنها را نادیده گرفت. طبق گزارش چیلکات، سیاست آمریکا از همان ابتدا جنگ بود. این تنها یک تصمیم بد نبود. این اتفاق نشاندهندۀ آن بود که حضور در عرصۀ عمومی اخیراً چگونه توانایی خود در نفوذ سیاسی را از دست داده است.
در مواجهه با شکستِ فضای حضور، دو پاسخ قابلتوجه وجود داشته است. معترضین سابق و مأیوس یا به خلق سیاستهای جدید در حیطۀ حضور روی آوردهاند و یا انگشت اتّهام را به سمت گروههای دیگر نشانه رفتهاند.
از زمان انقلاب زاپاتیستا تا پروژۀ جهانی اشغال و جنبش فرانسوی ایستاده در شب، سیاستهای حضور دیگر در جهت ارائۀ درخواست به قدرت حرکت نمیکنند، بلکه در عوض طوری برنامهریزی میشوند که مردم بتوانند در مقابل یکدیگر ظاهر شوند. این یعنی معلّقکردن قواعد و معیارهای فضای حضور، مخصوصاً معیارهای سلسهمراتب نژادی، و سپس خودداری از بیرونرفتن از آن فضا. فکر میکنم به همین خاطر بود که جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» کمپینهای مهم انتخاباتی در سال ۲۰۱۶ را به آشوب کشید. این حرکت سعی دارد شیوهای جدید از سیاسی بودن را پدید آورد، یعنی راهی جدید برای دیدن و دیدهشدن در جهان.
اما احتمال دیگر، یعنی مقصردانستن گروههای دیگر، واکنشی است به احساس عجز و ناتوانی. همانطور که درگذشته دیدهایم این واکنشها به شواهد واقعی یا حتی تجربیات محلیِ خاص مربوط نمیشود. رأیگیری برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بیش از هر چیز دیگری از مخالفت با مهاجرت نشئت گرفته بود. اما افرادی که در این موارد بهپای صندوقهای رأی میروند اغلب در مناطقی با سطح مهاجرت پایین زندگی میکنند. درست همانطور که یهودستیزی در زمان گذشته بر اثر مجاورت با مردمان یهودی به وجود نیامده بود.
بنابراین شعارهای «کنترل را پس بگیرید۹» در بریتانیا و «آمریکا را بار دیگر بزرگ سازیم۱۰» در ایالات متحده، فراخوانی برای سازماندهی دوبارۀ فضای حضور بهمنظور بیرونراندن گروههای خاص است.
وقتی ترامپ از یک دیوار صحبت میکند، هوادارانش درک میکنند که منظور او هم یک ساختار فیزیکی است (که ممکن است عملاً ساخته شود یا نشود) و هم مهمتر از آن بیرون راندن ذهنی عدهای از مشارکتهای سیاسی و اجتماعی.
هیچ نقطۀ اشتراکی بین سیاستهای حضور و سیاستهای بیرون راندن وجود ندارد. همانطور که آلیسیا گارزا، یکی از بنیانگذاران جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» گفته: وقتی در ایالات متحده مردمان سیاهپوست به آزادی برسند، همه به آزادی خواهند رسید. یعنی تا زمانی که سیاهپوستان آزاد نباشند هیچکس آزاد نخواهد بود. تا زمانی که سیاستهای بازشناسی وجود نداشته باشد، یعنی سیاستهایی که میتواند فضایی جدید برای حضور پدید آورد که مبتنی بر بیرون راندن نباشد، هیچ آزادیای وجود نخواهد داشت.
اما سیاستهای احیاشدۀ بیرون راندن، گاهی بر آن حس ضرورت در ما چیره میشوند. ما در پی راهحلهای مناسب هستیم و چشمِ امید به رهبرانِ استوار داریم. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نشان داد دفاع ازآنچه دابلیو.ای.بی. دوبویس دستمزد روانی سفید بودن نامیده، و البتّه مزایای نسبی آن، برای اکثریت مردم اهمیت بیشتری داشت تا برای اقتصاددانان واقعی. اگر هیلاری کلینتون نتواند درک کند که «احمق، مشکل اقتصاد است» دیگر شعار انتخاباتی مناسبی نیست، ممکن است یک پیروزی ارتجاعی دوم نیز اتّفاق بیافتد.
گفتوگو دربارۀ مدارا و کثرت شکست خورده است. در حال حاضر اقدام مبرمی که مخصوصاً مردمان غیرسیاهپوست میتوانند انجام دهند، ایجاد سیاستهای ضد نژادپرستی است که یک خیر عمومی به شمار میرود. همانطور که لوترکینگ مدتها پیش دریافته بود، چنین سیاستهایی تنها در کنار برنامههای ضد جنگ و ضد فقر کارایی خواهند داشت. درنهایت، بحث به اینجا ختم میشود: وقتی شخص دیگری را میبینیم، آیا او را بهمثابۀ یک انسان دیگر در نظر میآوریم یا خیر؟ انسانی که نهتنها ازلحاظ قانونی با ما برابر است، بلکه شخصی است که میتوانیم به او گوش دهیم، از او یاد بگیریم و عاشقش شویم.
منبع فارسی: ترجمان
پینوشتها:
* این گفتوگو در تاریخ ۳ آگوست ۲۰۱۵ با عنوان What Protest Looks Like در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان آیا اعتراضات خیابانی هنوز تأثیرگذار است؟ ترجمه و منتشر کرده است.
[۱] How to See the World
[۲] Persistent looking
[۳] Optical Unconscious
[۴] Pieta
یکی از تمهای هنر مسیحی در نقاشی و مجسمهسازی و موسیقی، که پیکر مسیح را پس از آنکه از صلیب پایین آورده شده است، در دامان مریم مقدس ترسیم میکند.
[۵] The Beloved Community
[۶] Visionary Organizing
[۷] The space of appearance
[۸] The right to appear
[۹] Take back Control
[۱۰] Make America great again
ترجمه ای قوی و کم نظیرست…زنده باشی
reza / 08 December 2016