مبتنی بر جریانات اخیر که به واسطه ممنوعشدن کنسرتها در بعضی شهرها اتفاق افتاده است، دوباره بحث بر سر نسبت اسلام و سنت با موسیقی شکل گرفته است. اینبار تاریخپژوهان و اسلامشناسان پا به عرصه گذاشتند و از منظر علمی، تاریخی، نسبت با سنت و آنچه تاریخ شیعه اذعان دارد به مساله موسیقی پرداختهاند. یکی از این شخصیتها نصرالله پورجوادی، عضو هیاتعلمی سابق دانشگاه تهران، نویسنده، محقق و اندیشمند حوزه اندیشه اسلامی است.
طرح مساله موسیقی از قرن دوم به بعد
پورجوادی در اولین واکنش خود ضمن یادداشتی در صفحه فیسبوک به تاریخچه احکام مبتنی بر موسیقی اشاره میکند و اینکه این احکام در دوره حیات پیامبر اسلام مطرح نبودند و از قرن دوم و سوم هجری مطرح شده است یعنی با روی کارآمدن عالمان و فقها از اینرو مساله حرام و مباح بودن موسیقی درقرن دوم آغاز شد. او در ادامه مسالهشدن موسیقی را به صورت جدی برای مسلمانان در مواجهه آنها با فرهنگ ایرانی و بیزانس میداند. چنانچه پورجوادی نوشته است که دونوع علم موسیقی در تاریخ اندیشه وجود دارد: یکی علم موسیقی یونانی که فرزندخوانده ریاضیات است و دیگر علم یا هنر موسیقی ایرانی که اصل آن از خراسان است. از اینرو لفظ موسیقی که یونانی است از علم میآید و الفاظی چون رامشگری و دستگاه و ساز و سهگاه و دستافشانی از زبان فارسی.
موسیقی در بهشت
پورجوادی در یادداشت بعدی خود به تفسیری از قرآن به نام وکیع بنجراح نیز اشاره میکند. او در تفسیر آیه «آن اصحاب الجنة الیوم فی شغل فاکهون» در سورۀ یاسین گفته است که منظور از «شغل» سماع است، یعنی از نظر او قرآن موسیقی را هنری بهشتی و ملکوتی و آسمانی دانسته است. وکیع بن جراح یکی از علما و فقها و مفسران باذوق بوده است، نه یک آدم معمولی و روستایی. وی در زمان امام شافعی زندگی میکرده و یکی از استادان احمد بنحنبل بوده است. پورجوادی توضیح میدهد که مفسران دیگری هم بودهاند که همین نظر را داشتهاند. حتی بسیاری از مفسران معتقد بودهاند که متقیان وقتی به «مقعد صدق عند ملیک مقتدر» میروند در آنجا نوای موسیقی به گوششان میرسد. بنابراین کنسرت از نظر این مفسران مجلسی، مقدس و ملکوتی بوده است.
متن کامل یادداشت فیسبوکی نصرالله پورجوادی در ادامه آمده است:
کی گفته موسیقی حرام است؟
بحث حرام یا مباح بودن موسیقی که این روزها به صورت ولرم در جامعۀ ما مطرح شده است بحثی است تاریخی که مثل بسیاری از مسائل دیگر فقهی در اواخر قرن دوم و طول قرن سوم مطرح شده یا بهتر است بگویم شکل گرفته است. یعنی چه؟ یعنی این بحث در صدر اسلام و در زمان پیغمبر مطرح نبوده است. شما فکرش را بکنید: مدینه، وقتی پیغمبر اکرم (ص) به آنجا هجرت کرد، از دهات زمان قاجار ما هم عقب افتاده تر بود. نمی دانم جمعیت آن چقدر بوده ( ده هزار نفر ، پنجاه هزار نفر؟) ولی مهم نیست. مدینه اگر رونقی پیدا کرد به خاطر وجود مبارک پیغمبردر آن بود. در این شهر یا ده (یا هر چی)، اصلا موسیقیی نبود یا اگر بود یه دنبک و دایره زنگی بود که به آن دف می گفتند. شاید هم اصلا از قابلمه استفاده می کردند. به هر حال کاری به سازها نداریم. موسیقی بیشتر آواز بود و به همین دلیل در بحثهائی که در قرون بعد در باره موسیقی مطرح شده است نظرشان با آواز بلند و « صوت حسن» است (کتاب اغانی هم این مطلب را نشان می دهد) . مسئله حرام و مباح بودن موسیقی وقتی برای علمای اسلام مطرح شد که کسانی به نام عالم و بعدا فقیه پیدا شدند و علم اینها هم دانستن چند تا روایت بود. و این علم هم درقرن دوم آغاز به شکل گرفتن کرد. مسئله جایز بودن یا بنودن موسیقی وقتی مطرح شد که این کسانی که با دانستن چند تا روایت خودشان را عالم می دانستند با فرهنگ پیشرفته ایرانی و بیزانس مواجه شدند. بنی امیه با فرهنگ و تمدن بیزانس و بنی عباس با فرهنگ غنی ایران. ( به همین دلیل هم ما دونوع علم موسیقی داریم یکی علم موسیقی یونانی که فرزند خوانده ریاضیات است و دیگر علم یا هنرموسیقی ایرانی که اصلش از خراسان است. هاله های معنائی ( کانوتیشن) کلمات هم قابل تأمل است. لفظ “موسیقی” که یونانی است احساس علم بودن به ما می دهد ولفظ “رامشگری” و “دستگاه” و “ساز” و” سه گاه”و ” دست افشانی” و دهها کلمه خوش آهنگ دیگر پارسی احساس هنر بودن و لفظ تازی “مطرب” و “غنا” و “طرب” و “رقص” احساس گناهکار بودن) موسیقی هم در قرن دوم و سوم بیشتر در دربارها بود گر چه منحصر به دربارها نبود. ما گزارشهائی داریم از قرن دوم که جوانمردان ایرانی مجالس کنسرت دایر می کردند و در این مجالس به وجد می آمدند یعنی واقعا موسیقی را درک می کردند. دست افشانی و پای کوبی هم می کردند. باری، با باز شدن درهای تمدن اسلامی در قرن دوم به روی فرهنگ و هنر ایرانی و هلنیستیک بود که بحث جایز بودن موسیقی یاجایز نبودن آن مطرح شد. بعضی ها چون موسیقی را در مجالس رامشگران و خنیاگران ایرانی می دیدند حکم به حرام بودن آن می کردند و بعضی هم چون می دیدند به هر حال خواندن قرآن با صدای خوش قشنگ است و «حال» دارد حکم به جایز بودن آن در شرایط خاص کردند. از اینجا بود که عده ای موسیقی و شنیدن موسیقی ( سماع) را به دو نوع تقسیم کردند یکی خوب و دیگر بد. یکی جایز و دیگر حرام. اولی مال مسلمانها بود و دومی مال زنادقه ( یعنی مانویان و خرمدینان و خلاصه ایرانیها) . و چون این بحثها همزمان با شکل گیری مذهب اهل سنت و جماعت و دعواهای معتزله و اهل حدیث بود که یک طرف آن خلیفه معتزلی بود که در دربار مجلس غنا داشت وطرف دیگر علمای زاهدی که هم به جبهه های جنگ با مسیحیان می رفتند و هم طعم زندان خلیفه را می چشیدند، دستگاه حدیث سازی در مورد موسیقی و سازهای موسیقی به کار افتاد. در این میان دستۀ سومی هم پیدا شدند که دوست داشتند این نوع مجالس طرب را داشته باشند و اینها صوفی یا «صوفی بعد از این» ها بودند، مثل ذوالنون مصری. منتهی این نوع مجالس را باید ختنه می کردند و به صورت اسلامی در آورند و در ضمن برای خودشان هم مثل بقیه حدیث می ساختند. بدین ترتیب دوست داران مجالس موسیقی هم برای خودشان صاحب حدیث شدند. این حدیث هار ا شما می توانید در دهها اثر موسیقائی که صوفیه نوشته اند ( و تقریبا همه آنها هم ایرانی بودند ) پیدا کنید. خلاصه، این بود داستان پدید آمدن بحث هائی در باره حرام و مباح بودن موسیقی و پیدا شدن احادیث موافق و مخالف و دست و پا کردن سنت هم برای گوش دادن به موسیقی و هم برای گوش ندادن به آن. از اینجاست که بنده عرض کردم که ای بحثها در صدر اسلام نبوده است و همزمان با شکل گیری مذهب اهل سنت و «ارتدکسی» اسلامی پیدا شده است. و دلائل پیدا شدن آن هم عمدتا سیاسی است و نه ربطی به حکم خدا و پیغمبر دارد و نه ربطی به مسائل علمی و فلسفی ( فلسفۀ هنر). و الآن کما کان.
از دوستان در زمانه و از استاد پورجوادی سپاسگزار و خواهشمندیم در این زمینه ها مطلب بیشتری بگذارند. منظور
دستورهایی است که در زمان پیامبر نبود و فقیهان بعدها بنوشته آقای مطهری در امامت و رهبری « علم کردند».
ولی از استاد انتظار داریم دقت بیشتری بفرمایند، اینکه فرمودند « با باز شدن درهای تمدن اسلامی در قرن دوم به روی فرهنگ و هنر ایرانی و هلنیستیک» چه معنایی دارد؟ کدام تمدن برادر من؟ در حجاز و مدینه و مکه آن زمان چه تمدنی بود که بروی روم و ایران باز شود ؟! شما دیگر چرا ؟ این گونه حرفها باعت سؤ برداشت و گمراهی مردم میشود.
با اینگونه سخنان بر دروغهایی که در این باره فراوان گفته شده و میشود مهر تایید زده میشود.
شهروند درجه سه / 06 September 2016
لطفا نشانی فیسبوک ایشونو در نوشته یا پایان نوشته قرار بدید
من میخوام از ایشون بپرسم نظرشون درباره گفته های محمد و جعفر صادق که از نظر شیعه معصوم هست به علم لدنی متصل هست و . و ..و …. چیه
جعفر صادق هرگونه فحش و ناسزا که فکرشو بکنید به اهل موسیقی حواله داده، تعجب می کنم یک پژوهشگر چرا اینجوری عالمانه واقعیت هارو جعل میکنه و مشکل موسیقی رو به گردن فقها میندازه
محمد هم به همین صورت اهل موسیقی رو مذمت کرده
توجه داشته باشید که به احادیث اصول کافی نمیشه گفت حدیث جعلی ، بله اگر منبع اسرار من آل محمد باشه میگیم جعلی، اما اصول کافی منبع معتبر شیعه هست
در قرآن هم به شکلی طرب مذمت شده ، الان حضور ذهن ندارم ، آیه ایی هست که خداوند مومنان رو مورد خطاب قرار میده که چرا نماز جمعه رو ترک کردید و به لعب (موسیقی) مشغول شدید
به هر حال اگر گره ایی هست اتفاقا در محتوای اسلام هست ، این حربه به نظرم غیر اخلاقی هست که مدام برای پنهان کردن باگ های اسلام و تشیع همه ی کاسه ها را بر سر فقها خورد کنیم ، در واقع این آدرس غلط دادن است.
ساده لوح / 07 September 2016