بیتا بیش از ۱۳ سال است که به طور رسمی و غیر رسمی در انتشارات و شرکتهای مختلفی به عنوان پژوهشگر، مترجم و مدیر روابط عمومی کار کرده است. آنچه که در این چند سال بسیار شاهد بوده است فساد جنسیتمحور مالی و جنسی علیه زنان است. او به یکی از تجاربش اشاره میکند: «زمانی که از سوءاستفادههای مالی شرکتی که در آن کار میکردم خسته شده بودم، به پیشنهاد یکی از دوستان وارد یک شرکت مهندسی شدم. وقتی وارد دفتر شدم با گروه زیادی از خانمها روبرو شدم. برایم جالب بود که چه قدر خانم در دفتر معماری دارند کار میکنند. اول فکر کردم حتما جای امنی برای کار است، البته که تا حدی بود. مدیر عامل شرکت که یکی از سرشناسترین افراد در حوزه معماری بود، تمایل داشت نیروی خانم بیشتر از حد نصاب استخدام کند. زنان گروه سنی از ۲۰ نهایت تا ۴۰ ساله را در آنجا میدیدی، همه آنها خانمهای خوشتیپ، از سطح خانوادههای خوب، از نظر مالی تامین، دارای تحصیلات دکترا و فوق و یا دانشجو بودند اما کارهای عادی معمولی مثل منشی و کتابدار را انجام میدادند. جالب این بود که خود مدیر عامل شرکت به دلیل اختلاف خانوادگی با همسرش برای خودش در محل کار اتاقی درست کرده بود و شبها در همان شرکت میخوابید و بهنوعی همان جا زندگی میکرد. تصور کنید یک خانه ویلایی در یکی از بهترین خیابانهای شهر تهران. من حدود ۶ ماه آنجا کار کردم اما بعد تصمیم گرفتم از آنجا بیرون بیایم».
بیتا بعد از مدتی کار کردن میبیند که خانمهای که جدید میآمدند، سمت بالاتر با حقوق بیشتر داشتند. «بعد از مدتی از بچههای شرکت شنیدم که یک خانمی با ایشان ارتباط دارد. یک روز از همکارم شنیدم که امروز صبح زود آمده است دفتر، و متوجه شده که خانمی با موهای خیس از دفتر آقای دکتر آمده بیرون. اولش باورم نشد اما به طور اتفاقی با مدیر عامل شرکت کار داشتم و مجبور شدم که به اتاقش بروم. بله با کمال تعجب دیدم حمام و دستشویی اختصاصی دارد. بعد از یک مدت، یک روز دیدم آقای دکتر سراغ این خانم را میگیرد که برای صبحانه خوردن با ایشان نرسیده شرکت و از من خواهش کرد که با او تماس بگیرم. اینجا بود که کاملا به ارتباط این خانم با آقای دکتر پی بردم. باز هم به خودم گفتم من نباید قضاوت کنم. اما بهفاصله کمی این آقای دکتر به یکی از همکارهای من پیشنهاد دوستی داد و حتی تقاضای بوسه کرده بود. دیگر مطمئن شدم که ایشان در چه عالمی سیر میکند».
بیتا بعد از دیدن چنین مواردی متوجه میشود که شرایط کار در این جا چگونه است. با آن که شخصا آسیبی یا رفتار غیرمحترمانهای نسبت به خودش ندیده است، تصمیم میگیرد از آن جا بیرون بیاید. «اما واقعا مطمئن بودم که این بار به خانه نمیرسد و تمام افراد میدانستند که ایشان با این خانم رابطه دارد این هم پرسنل زن! از آنجا آمدم بیرون با این که به کارکنانش که همه معمار بودند داشتم کشش پیدا میکردم اما ماندن در اینجا دیگر صلاح نبود. من باید تا آن زمان خاص آنجا میماندم، چون دیگر با نیازهایم هماهنگ نبود از آنجا آمدم و پیش پدرم دارم فعالیت میکنم. حداقل میدانم که اینجا امنیت فکری و آرامش روانی دارم نه دغدغه اینکه چه جوری بروم، چه نگاهی به من میشود و اینکه با نگاه درست وسالم روبرو هستم.»
بیتا دلیل ترویج این پدیدهها در محیطهای کاری را در این میداند که « جامعه امروز به خانمها فقط از بعد جنسی و مادی نگاه میکند. فقط به دنبال رفع نیاز مادی است و افراد حتا حاضر نیستند برای عشق و دوست داشتن هزینهای بدهند. حتا بهالعینه دیدهام که فقط یک پیام میدهند اهل سکس هستی؟ چت سکسی انجام میدهی؟ من ناراحت میشوم از این دنیای امروزی با این همه پیشرفت، و ما هنوز داریم به ۱۰۰ سال پیش پسرفت میکنیم، بر میگردیم به دوران هرج و مرج جنسی، گاهی نادیده گرفتن زنها و نشناختنشان باعث میشود که زنها بیشتر بخواهند خودشان را در هر زمینهای نشان بدهند تا بگویند که ما هستیم». از نظر بیتا زنان باید نگاهشان را به خودشان تغییر دهند، اعتماد به نفسشان را افزایش دهند، برای خود شخصیتی قائل شوند، محکم باشند و سر حرفشان بایستند، ارتباط احساسی درست برقرار کنند، جایی کار کنند که رابطه دوستانه درست برقرار باشد، و خود زنان با برخوردهایشان نگذارند که مورد سواستفاده قرار گیرند. «نمیدانم خلاصه به خودمان بیشتر تکیه کنیم، کارهای زنانه راه بندازیم، خودمان کارآفرینی کنیم، پول دربیاریم، باید کاری برای خودمان انجام بدهیم.»
تجربه بیتا باز هم ترکیبی از موارد متعدد فساد جنسیتمحور را به ما نشان میدهد: سوءاستفادههای مالی، اداری و جنسی از زنان در بازار کار در تجربه کوتاهمدت او در ۶ ماه کارش در شرکت مذکور بارز است. اما او بهعنوان زنی که راه مستقلی را انتخاب کرده است برای باقی ماندن در بازار کار و درعین حال سالم ماندن، بهموقع محیطی که تصور میکرد میتواند به او آسیب برساند را ترک کرده است. در انتها هم این اقبال را داشته که در کنار پدر خود مشغول کاری در حوزه فعالیتهایش شود.
بدون شک این فرصت را اندک افرادی دارند که بتوانند در محیطهای امنِ کاری خانوادگی مشغول فعالیت شوند، بنابراین نمیتواند بهعنوان یک راهکار عمومی مد نظر قرار گیرد. اما توجه بیتا به این امر که زنان باید هشیار و خودمتکی باشند و دست به کارآفرینی بزنند، توصیهای است که میتوان بهعنوان راهکار درنظر گرفت. از سوی دیگر، گرچه محیطهای کار خانوادگی امنیت بیشتری را برای زنان فراهم میآورند، همت ما باید بر تقویت امنیت درفضاهای عمومیتر کاری استوار باشد و بهدنبال شرایط فرهنگیای باشیم که شایستهسالاری جایگزین بهرهگیری از جنسیت شود. از اینرو، همچنان باید بکوشیم در هر جا که هستیم با کلیشههای جنسیتی مبارزه کنیم و نشان دهیم که زنان کالاهای جنسی در محیط کار نیستند. زنانی که در بازار کار به چنین کلیشههایی تن میدهند و با بهرهگیری از جنسیت خود فرصتهای کاری را کسب و یا حفظ میکنند، ناخواسته به تقویت این کلیشهها در جامعه دامن میزنند و در امتداد فساد جنسیتمحور موثرند.