رمان «چه بر سر وحشی سفید آمد؟» نوشته فرانسوا گارد با ترجمه مریم خراسانی توسط نشر چشمه منتشر شد. اثری درباره اهمیت زبان مادری، تمدن و هویتباختگی انسان.
«چه بر سر وحشی سفید آمد؟» بر اساس یک ماجرای واقعی شکل گرفته است: در سال ۱۸۴۳ یک جاشوی جوان فرانسوی به نام نارسیس پلتیه در یکی از سواحل استرالیا، از روی اشتباه کاپیتان کشتی «سن پل» جا میماند. او در میان قبایل استرالیا پناهی پیدا میکند و زندگیاش را با شکار میگذراند و چنین است که به تدریج آداب زندگی در شهر را از یاد میبرد، و زبان مادری و حتی نامش را فراموش میکند.
در فرازی از داستان حال و روز نارسیس پلتیه به این شکل وصف شده است:
«وقتی بیدار شد احساس ضعف میکرد. لرزشهای شدید بدنش دندانهایش را به صدا درآورده بود. سعی کرد بلند شود، سرش گیج رفت و مجبور شد باز دراز بکشد. درد گوشش کم شده بود، گرسنگیاش از بین رفته بود، میلرزید و عرق میریخت. تب شدیدی بر پیکرش چنگ انداخته بود. آیا به خاطر آبی بود که نوشیده بود؟ به خاطر زخم یا پمادی که پیرزن روی زخمش گذاشته بود؟ یا ناامیدی بیش از حد از پا درش آورده بود؟»
۱۷ سال بعد یک جهانگرد فرانسوی به حسب تصادف نارسیس پلتیه را مییابد و او را با خود به پاریس میبرد و تلاش میکند زندگی و هویت و زبان فراموش شده را به او بازگرداند. پلتیه اما چندان تمایلی به بازگشت به دامن تمدن ندارد. او میگوید: حرف زدن مانند مردن است.
رمان در ۱۷ فصل نوشته شده و تلفیقی از قالب نامه و رمان حادثهایست. در ۱۷ فصل کتاب، ۱۶ نامه آورده شده که از میان آنها با زاویههایی از واقعیت زندگی نارسیس پلتیه آشنا میشویم.
فرانسوا گارد در سال ۱۹۵۹ در شهر «کنه» در فرانسه متولد شد. «چه بر سر وحشی سفید آمد؟» نخستین رمان اوست که در سال ۲۰۱۲ جایزه ادبی گنکور و خوانندگان پرشماری را برایش به ارمغان آورد.
گارد در سال ۲۰۱۳ دومین رمانش را با نام «به خاطر سه کرون» منتشر کرد. این رمان اخیر هم یک رمان حادثهایست و به خوانندگان پرشمار نظر دارد.