تاریخ ادبیات ایران نمونههای زیادی از همجنسگرایی را ثبت کرده است. افسانه نجمآبادی در کتاب زنان سیبیلو، مردان بیریش و سیروس شمیسا در کتاب شاهدبازی در ادبیات فارسی این نمونهها را گردآوری کردهاند. در پژوهش نجمآبادی در سفرنامههای مستشرقان، به پسران و مردان جوانی در دربار صفوی اشاره میشود که مانند زنان لباس میپوشند، آواز میخوانند، و میرقصند. این مسافران اروپایی قضاوتهای مختلفی نسبت به این روابط ارائه دادهاند. گاهی از روابط غیرطبیعی زنان و بیمهری زنان به مردان و برعکس سخن گفتهاند، و گاه نیز مستقیماً این روابط را مصداق «همجنسبازی» شمردهاند.
روابط همجنسخواهانه در بین زنان هنوز تاریخنگاری نشدهاند، اما واژگانی مثل «سعتربازی» در ادبیات فارسی یافت میشود که به مفهوم آمیزش جنسی دو زن از طریق ابزاری مانند «مچاچنگ» است که زنی آن را به خود میبندد و بر روی زن دیگر عمل دخول انجام میدهد. در منابع تاریخی، روابط همجنسگرایانه بین مردان با مردان جوان یا زیبا تعریف شده است، با عباراتی مثل «آبجی»، «شاهد»، «مغبچه»، «ترسابچه»، و «امرد»، که همگی به مردانی اطلاق میشده که گرایش به ارتباط با همجنس داشتهاند.
تمایلات جنسی سیال اند و افراد در زمانها و موقعیتهای مختلف ممکن است گرایش و تمایل جنسی متفاوتی داشته باشند. اما آیا عرف جامعه و قانون آنها را میپذیرد و به انتخاب آنها احترام میگذارد؟
در ایران معاصر نیز، با وجود محدودیتهای قانونی و عرفی، همجنسگرایان دربارهی زندگیشان مینویسند. بسیاری از کسانی که دگرجنسگرا نیستند، همراه با جنبشهای جهانی، از واژهها و اصطلاحات جهانی استفاده میکنند. همجنسگرایی هویتی است که شخص برای خود انتخاب میکند. تمایلات جنسی سیال اند و افراد در زمانها و موقعیتهای مختلف ممکن است گرایش و تمایل جنسی متفاوتی داشته باشند. اما آیا عرف جامعه و قانون آنها را میپذیرد و به انتخاب آنها احترام میگذارد؟
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، در سال ۲۰۱۲ در گزارش کامل خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل، تأکید کرد که زنان و مردان همجنسگرا، دوجنسگرا، و تراجنسیتی از حقوق اولیهی خود محروم هستند. مردانی که در روابط جنسی با توافق طرفین هستند، در ساختار قانون مجازات اسلامی ایران مرتکب جرم شده و با مجازات اعدام روبهرو میشوند. دکتر احمد شهید، ضمن ذکر موارد اعدام همجنسگرایان در گذشته، تأکید کرد که مقامات جمهوری اسلامی ایران درک درستی از همجنسگرایی ندارند و آن را جرم، رفتار غیراخلاقی، و بیماری میپندارند.
یک نمونه از تبلیغات علیه همجنسگرایان در تریبونهای رسمی سخنان حسن عباسی است که میگوید: «زنای ذهنی سبب “همجنسبازی” و خودارضایی میشود. قوم لوط هم دچار زنای ذهنی شده بودند که زنانشان به زنانشان و مردانشان به مردانشان مشغول بودند. وقتی جسم انسان برای چیز دیگری ساخته شده و انسان کارکرد دیگری از آن میگیرد، این در تخیلاش چنین نیازی برای خودش تعریف کرده است.» مطابق مادهی ۲۳۴ «قانون مجازات اسلامی»، مصوب سال ۱۳۹۲، «حد لواط برای فاعل در صورت عنف، اکراه، و وجود شرایط احصان (دسترسی به همسر)، اعدام و در غیر این صورت صد ضربه شلاق است. حد لواط برای مفعول در هر صورت (احصان یا غیر احصان) اعدام است.» تبصره: در صورتی که فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد، حد فاعل اعدام است.
دوری از پوشیدن لباسهای تنگ، نگاه نکردن به مناظر، فیلمها، و تصاویر تحریککننده، پرهیز از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسی و شوخیهای تحریککننده، پرهیز از مواد غذایی محرک، و هرگز نگاه نکردن به بدن عریان خود در آینه از جمله توصیههایی ست که در تریبونهای مذهبی برای جلوگیری از «انحراف اخلاقی» خودارضایی و «همجنسبازی» به جوانان میشود. اما این تبلیغات چهقدر در نگرش مردم تأثیر دارد، و آگاهیرسانی رسانههای آزاد و فعالان حقوق همجنسگرایان چهقدر؟
مهری، پنجاهوسه ساله، ساکن کرج، میگوید: «همجنسگرایی جرم، گناه، یا هرچه هست، کار خیلی عجیبی است. قبلاً نمیدانستم این یک نوع گرایش طبیعی است. فکر میکردم اینها آدمهای خیلی بدی هستند، حتا فراتر از گناهکار. اما رفته رفته فهمیدم اینها طبیعتشان اینطوری است. الان یک حس دلسوزی بهشان دارم.» او در سفری به ترکیه دو پسر همجنسگرا دیده، و آنها را «آدمهای خیلی معمولی» توصیف میکند و میگوید: «اگر نمیگفتند، اصلاً نمیفهمیدم همجنسگرا هستند. هیچ فرقی با پسرهای دیگر نداشتند. اتفاقاً خیلی ساده و محجوب هم بودند، اما طفلکها همجنسگرا بودند.»
مهری در پاسخ به این سؤال که آیا اگر فرزند خودتان بگوید همجنسگرا است، به سادگی میپذیرید، میگوید: «اگر بچهی خودم این مشکل را داشته باشد از غصه میمیرم. خدا آن روز را برای هیچکسی نیاورد! آدم با بچهی خودش چه کار میتواند بکند؟ اگر طبیعتاش باشد چارهای ندارم، به او حق میدهم، اما خودم حتماً از غصه خواهم مرد.» همجنسگراها از نظر مهری با دیگران فرقی ندارند، اما اگر فردی از اطرافیاناش همجنسگرا باشد، او حاضر نیست به مهمانی دعوتاش کند. میگوید: «دعوت نمیکنم چون جمع نمیپذیرد، برای او هم بد میشود. اگر راستاش را بگویم، خودم هم ترجیح میدهم قطع ارتباط کنم. میپذیرم که او همجنسگرا است، اما دوست ندارم رفتوآمد کنم. اگر همسایه باشد مشکلی ندارم، میتوانم ندید بگیرماش. اما دو تا آدم یکجنس را به عنوان زوج به خانهام دعوت کنم؟ نه! این برایام سخت است و نمیتوانم بپذیرم.»
این پدیدهای است که ترجیح میدهم با آن برخوردی نداشته باشم. شاید هم این اشکال از من است، اما به هر حال دوست ندارم. شاید هم اتفاق بیافتد و بپذیرم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر که یک زمانی برایام قابل پذیرش نبود، اما اکنون پذیرفتهام.
او دربارهی عادی و قانونی شدن زندگی زوجهای همجنسگرا تأکید میکند: «امیدوارم همجنسگرایی هیچوقت عادی نشود، هرچند چیزی که زیاد شود عادی هم میشود. این پدیدهای است که ترجیح میدهم با آن برخوردی نداشته باشم. شاید هم این اشکال از من است، اما به هر حال دوست ندارم. شاید هم اتفاق بیافتد و بپذیرم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر که یک زمانی برایام قابل پذیرش نبود، اما اکنون پذیرفتهام. اگر قانونی شدن همجنسگرایی را به رأی بگذارند، ممکن است به آن رأی ندهم. من با همجنسگرایی موافق نیستم؛ آن را هم یک اتفاق عادی نمیدانم. خب، حالا این را پذیرفتهام که یک عدهای بیچارهها این طوری هستند، یعنی این طوری به دنیا آمدهاند، اما رأی نمیدهم؛ نه موافق نه مخالف.»
مهری از میان آدمهای معروف محمد خردادیان، رقصنده، را به عنوان همجنسگرا میشناسد و اضافه میکند: «چند خبرنگار را هم شنیدهام؛ نمیدانم درست است یا نه. وقتی میخواهند کسی را خیلی فاسد جلوه بدهند، از این انگها به او میزنند. اما وقتی بچه بودم یکی را در محل زندگیام میشناختم که، خیلی ببخشید، بهش میگفتند “اردشیر کونی”، و همه به عنوان آدم بد میشناختندش. همه از او دوری میکردند، و اگر کسی با او مراوده داشت به عنوان آدم بد به حساب میآمد.»
جمشید، شصتوهفت ساله، ساکن تبریز، همجنسگرایی را گناهی بزرگ میداند که خداوند به خاطرش قوم لوط را مجازات و شهرشان را زیرورو کرد. او میگوید: «علم وجود این پدیده را ثابت کرده، اما این بیماری است. من آدم تندرویی نیستم، اما این گناه است و مبتلایان باید به دنبال درمان باشند.» به عقیدهی او، خداوند انسانها را آزاد آفریده و آدمها خودشان تصمیم میگیرند که چهطور زندگی کنند، اما عواقباش را هم باید بپذیرند. او میگوید: «خدا کسانی را که با همجنس خود زنا میکنند لعنت کرده است و آنها در روز حساب مجازات خواهند شد.»
او که پیشنهاد برقراری رابطه از سوی یک همجنسگرا را تجربه کرده، تصریح میکند: «طردش کردم! یک روحانی را هم پیش از انقلاب میشناختم که امام مسجدی در تهران بود. همسر و فرزنداناش را در شهرستان رها کرده بود. همجنسگرا بود، اما آدم بدی نبود. گاهگداری کسی را پیدا میکرد که با او رابطه برقرار کند. همه میدانستند، اما به روی هم نمیآوردند. من فرد همجنسگرا را حتا اگر فرزندم هم باشد میپذیرم، چارهای جز پذیرش نیست. باید به پزشک مراجعه بکند. اگر مثل من معتقد است، باید ببیند قرآن چه میگوید. اما هیچ بشری حق مجازات همجنسگرایان را ندارد. این در اختیار خداوند است.»
فاطمه، ۴۵ ساله، ساکن تهران، در پاسخ به این سؤال که آیا قبول دارید همجنسگرایی انتخابی فردی است، میگوید: «استغفرالله! حسها و فکرهای شیطانی سراغ همهی آدمها میآید. باید آن را سرکوب کنند. اگر کسی نمیخواهد به گناه بیافتد، برود تغییرجنسیت بدهد. همینها هستند که علم ثابت کرده نیاز به کمک پزشکی دارند. دیگران دنبال هوا و هوس میروند.» به عقیدهی او، این مسائل مربوط به جامعهی ما نیست، مال جوامع غربی است و جامعهی ما تمایلی به پذیرش چنین افرادی ندارد.
هاتف، ۳۰ ساله، ساکن تهران، معتقد است همجنسگرایی جرم نیست. او با این توضیح که در برخی گونهها در طبیعت هم این گرایش وجود دارد، میگوید: «تا دبیرستان بین همکلاسیهایام کم نبودند. به خاطر تربیت خانوادگی، فکر میکردم گناه بزرگی است. اما اکنون به راحتی میپذیرم که حتا فامیل نزدیکام همجنسگرا باشد.» او حاضر است برای حمایت از حقوق همجنسگرایان تلاش کند، اما پنهانی! چرا که به عقیدهی او جامعهی ما، با ساختار سنتی و مذهبی، آمادگی پذیرش ندارد و ممکن است همجنسگرایان در خطر جدی باشند و حتی از خانواده طرد شوند. به نظر هاتف، تنها راه زندگی امن همجنسگرایان در جامعهای مثل ایران این است که گرایششان را پنهان کنند، و یا از کشور خارج شوند، چرا که در خطر اعدام هستند.
وقتی جامعه از دو سو زیر سلطهی سنت و ایدئولوژی است و همجنسگرایان یا باید گرایششان را پنهان کنند، یا مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، و یا با خطر اعدام روبهرو هستند، بدون آگاهیرسانی و آموزش، نگرش عمومی چهطور امکان تغییر خواهد داشت؟
منصور، ۳۸ ساله، ساکن ساوه، با آزادی همجنسگرایان موافق است و از قانونی شدن همجنسگرایی حمایت میکند. او چند فیلم مستند دیده که در نگاهاش به این موضوع تأثیر داشته؛ دربارهی وضعیت همجنسگرایان در ایران میگوید: «نمیشود فهمید در اطرافات همجنسگرا زندگی میکند یا نه؛ چون اگر باشد هم به شدت مخفی میکند.» او توضیح میدهد: «من با همجنسگرایی موافق ام و سرزنش نمیکنم، اما برای خودم و اطرافیانام نمیپسندم. اگر در جامعهای زندگی میکردم که این موضوع تابو نبود٬ راحتتر با آن کنار میآمدم؛ ولی دوست ندارم اطرافیانم همجنسگرا باشند. اگر باشند، برخورد قهری با آنها نمیکنم، ولی از نظر حسی اذیت خواهم شد.»
منصور میگوید: «زوج همجنسگرا از نزدیک ندیدهام٬ اما در اصطلاح خودمان “بچهباز” زیاد دیدهام. آنها همجنسگرا نیستند. همهشان هم کودکآزار نیستند. چه بسا “مفعول” به خاطر نیاز جنسی رضایت میدهد. ولی در همجنسگرایی، مفعول و فاعل تفکیکشده نیست، هردو همزمان دو نقش را دارند. اواسط دههی شصت در محل ما نزدیک به هفتاد نفر را کمیته دستگیر کرد. همه را فرد “مفعول” لو داده بود. “فاعلان” از همهی طبقات اجتماعی و از سنین مختلف بودند. از نوجوان ۱۶ ساله تا پیرمرد ۶۵ ساله دستگیر شدند و طی چند ماه، بعد از اجرای حد (شلاق)، آزاد شدند. شخص “مفعول” به این عمل معروف بود؛ به خاطر نیاز جنسی. کمیته گرفته بودش، او هم لیست را پر کرده بود، و فقط اسم خواجه حافظ شیرازی نبود! بعدها شنیدم بعضیها را هم که در لیست بودند، به خاطر وجههی اجتماعیشان، دستگیر نکردند، چون کار به جاهای باریک میکشید!»
منصور، با تأکید بر این که «هر کس با همجنساش رابطهی جنسی برقرار کند همجنسگرا نیست»، میگوید: «بخشی از روابط همجنسها به این دلیل بود که پسرها و دخترها به هم دسترسی نداشتند. از دههی هفتاد با زیاد شدن ورود دختران به دانشگاهها ارتباط جنسی شکل دیگری گرفت. البته یک عدهای هم هستند که “غلمانباز” هستند و با وجود تأهل باز هم دنبال “بچهخوشگل”ها هستند. من در نوجوانی تجربه کردهام. “بچهخوشگل” بودن تجربهی خیلی بدی است. خیلی جاها نمیتوانی بروی. امنیت نداری. مدام ترس از تجاوز داری و هزاران چیز دیگر. خوشبختانه من یک پسرعمو داشتم که یل محل بود و کسی جرئت نداشت چپ نگاهام کند، ولی خیلی از بچهها قربانی میشوند و از ترس آبرویشان صدایشان هم در نمیآید. معلمهایی را میشناسم که با دانشآموزان این کار را میکنند، حتی فراشها.»
وقتی جامعه از دو سو زیر سلطهی سنت و ایدئولوژی است و همجنسگرایان یا باید گرایششان را پنهان کنند، یا مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، و یا با خطر اعدام روبهرو هستند، بدون آگاهیرسانی و آموزش، نگرش عمومی چهطور امکان تغییر خواهد داشت؟
منبع: تابلو
لینک مطلب در تریبون زمانه
عالی.
حامد / 19 May 2015
خوب شد! از همین چند جواب برخی مردم معلوم می شود که ایرانیان هنوز مسخ نشده اند؛ با بهانۀ واهیِ نیاز و طبیعی بودن و… چه بلاها که بر سر مردمان آورده نشد!
والی / 20 May 2015
این مقاله دروغی بزرگ و همجنسگراستیزانه است… لطفا آن را حذف کنید… کدام مرجع علمی چنین چیزی را تایید میکند:
“همجنسگرایی هویتی است که شخص برای خود انتخاب میکند. تمایلات جنسی سیال اند و افراد در زمانها و موقعیتهای مختلف ممکن است گرایش و تمایل جنسی متفاوتی داشته باشند. ”
آیا همجنسگرایی انتخابی است؟؟؟ این همجنسگراستیزانه ترین جمله ی تاریخ بشری است.
لطفا هرچه سریعتر رسیدگی کنید.
سامان / 20 May 2015
درود.
من همجنسگرا هستم.
در مورد چند مورد میخوام یه چیزایی بگم.
1. همجنسگرایی انتخابی نیست چون از زمانی که یادم میاد از همجنسم خوشم میومد .
2. هیج جای قرآن گفته نشده که قوم لوط رو به خاطر لواط مجازات کردن بلکه همیشه با پسوند “قوم مسرفون” از اونها یاد میشه و اونها رو به خاطر اسراف و افراط در کارشون مجازات شده. هر چند همچین داستانی تو هیچ دینی بیان نشده و درستی اون رو تنها خدا می دونه و بس.
3. اگه ما علم و دانش پزشکی رو می پذیریم و قبول داریم پس باید همه ی مباحث علمی رو بپذیریم نه اینکه سلیقه ای عمل کنیم.
4. همیشه تو اینجور موارد با همجنسگراهای واقعی که تعدادشون کم هستش مصاحبه کنید.
5. امروزه خیلی ها همجنسباز هستند و این کاملا با همجنسگرایی متفاوت هستش.
سخن در زمینه همجنسگرایی زیاده چون دارای فلسفه هستش.
در پایان سخن همیشگی رو میگم که کمی با نسخه اصلیش متفاوته:
هر وقت میخواین راه رفتن منو قضاوت کنید نخست با کفش های من کمی راه برید!!!!!
با سپاس و آرزوی خوشبختی برای ” همه ی {انسان ها} ” و آرزوی بیشتر شدن و آراد شدن عشق برای همه
ماهان / 20 May 2015
ابتدا معتقدم همجنسگرایان نیازی به حس ترحم ندارند؛ موضوع پذیرش از سوی جامعه در مقاله فوق بشدت نگاهی ترحم آمیز به موضوع همجنسگرایی دارد.
از رسانه ی مدنی و آزادی چون رادیو زمانه که طیف گسترده ای از همجنسگرایان مخاطب فیسبوک و وب سایت آن هستند
مقاله ای در این حد ساده انگارانه و سخیف نگر به موضوع همجنسگرایی بعید بود.
اگر چه قصد نویسنده شاید فهم و درک همو فوبیا باشد اما بیان نا درست متن را کنایه آمیز نموده.
در آخر تیتر عنوان ” امیدوارم هیچ وقت همجنسگرایی عادی نشود”
افکار عمومی را همانجا می برد که در ستیز با اقلیت همجنسگرا باشند.
و من بعنوان همجنسگرا امیدوارم این مطلب از روی سایت برداشته شود؛
تاشاید همجنسگرایی عادی شود.
پیمان / 20 May 2015
ابتدا همجنسگرایی انتخابی نبوده و نیست!
همانطور که نژاد و رنگ پوست انتخابی نیست
قوم لوط همسرانشان را رها کرده بودند(افراد دگر جنسگرا) که به نوجوانان روی آوردند، اونم
از روی شهوت (تعریفی از کودک آزاری) فراموش نکنید هر کس در گور خودش خواهد خفت.
معتقدم همجنسگرایان نیازی به حس ترحم ندارند؛ موضوع پذیرش از سوی جامعه در مقاله فوق بشدت نگاهی ترحم آمیز به موضوع همجنسگرایی دارد.
از رسانه ی مدنی و آزادی چون رادیو زمانه که طیف گسترده ای از همجنسگرایان مخاطب فیسبوک و وب سایت آن هستند
مقاله ای در این حد ساده انگارانه و سخیف نگر به موضوع همجنسگرایی بعید بود.
اگر چه قصد نویسنده شاید فهم و درک همو فوبیا باشد اما بیان نا درست متن را کنایه آمیز نموده.
در آخر تیتر عنوان ” امیدوارم هیچ وقت همجنسگرایی عادی نشود”
افکار عمومی را همانجا می برد که در ستیز با اقلیت همجنسگرا باشند.
و من بعنوان همجنسگرا امیدوارم این مطلب از روی سایت برداشته شود؛
تاشاید همجنسگرایی عادی شود.
peyman / 20 May 2015