برگرفته از تریبون زمانه *  

استراتژیست های غرب در کار درافکندن طرحی برای » نظم نوین» خاورمیانه هستند. شرط مقدماتی برای تحقق آن نابود کردن وحدت ارضی سوریه و عراق است. این آن روندی است که هم اکنون روی می دهد.

middle oost 2

مارکوس اشپیلمان، سردبیر روزنامه «نویه زوریخه سایتونگ «،( این روزنامه از سخنگویان مطلع و مدافع سرمایه داری است .م) می نویسد مبارزه با داعش » آشنا » بنظر می رسد.» داعش رد خونینی را دنبال می کند که پیش از آن القاعده، طالبان یا دیگران برجای نهاده اند.» باند «سربُر ها» تا کنون نتوانسته است ضربه تروریستی مهلکی به غرب وارد آورد. ولی در عوض کشور اسلامی (داعش) در زد و خوردهای جنگی در مناطقی که در آن دیگر اتوریته دولتی وجود ندارد مانند عراق یا اتوریته ای که تضعیف شده است مانند سوریه، برنده می شود. نویسنده نتیجه می گیرد » اما برغم این چیرگی ها، نظم جهانی بر هم نمی ریزد.» پدیده هائی چون کشور اسلامی ( داعش ) بیشتر نشان «تغییرات مستمر»ی هستند که باید در انتظارش بود. معنی «نظم نوین» ناامنی است، «نظم نوین» خواستار تنوع در تفکر و به دور افکندن استاندارد های بدرد نخور پیشین است». از نظر اشپیلمان یکی از این » استانداردهای بدرد نخور» توازن دوجانبه یا چند جانبه میان دولتِ ملی و یا با نام عمومی‌تر آن، «کشور» است.»

پاییز عربی

این تحلیل پرتفرعنِ ارباب منشانه نافی مسئولیت کسانی است که صد سال پیش خاورمیانه را بعنوان غنیمت جنگی بین خود تقسیم کردند. فرانسه و انگلستان در سال ۱۹۱۶، در گیر و دار جنگ جهانی آول، بر سر اصل «منطقه نفوذ ملی» به توافق رسیدند و آن را پذیرفتند. «ملل متفق» و ایالات متحده آمریکا نیز این توافق محرمانه را تایید و آن دوکشور را، برخلاف خواست اعلام شده اکثرساکنان آن مناطق ، سرپرست یا قیم آن ها اعلام کردند. پس از آن هر تلاشی که در درون این مرزهای تازه ایجاد شده برای کسب استقلال سیاسی و پیشرفت صورت گرفت با مخالفت دو قیم فرانسوی و انگلیسی روبرو می شد و در سوریه حتی به نبردهای خونین انجامید. پس از جنگ جهانی دوم و با بوجود آمدن توازن دوقطبی میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا بود که برای نخستین بار فضای نسبتا بازی برای ایجاد دولت ملی در این کشورها بوجود آمد . عراق، سوریه و مصر تبدیل شدند به کشورهای سکولار و با عضویت در جنبش جهانی کشورهای غیر متعهد برای خود اعتباری کسب کردند. این دولت ها امنیت ، آزادی رشد فرهنگی و تا حدی فعالیت های اقتصادی گروههای مذهبی و قومی متعددی را که در قلمرو آنها حضور داشتند تامین کردند . اما نظام ناسیونالیسم عربی از لحاظ سیاسی متکی بر اعمال فشار و سرکوب بود .

ایجا«حکومت اسلامی» ( داعش)

اعتراضات به اوضاع اسفبار اجتماعی و سیاسی در کشورهای استبداد زده خلیج فارس زنگ خطری بود برای طبقه خودکامه این کشورها. این خطری بود که هم قدرت آنها را در داخل و هم نفوذ آنها در منطقه مورد تهدید قرار می داد. از این رو برای مقابله با آن به جست و جوی استراتژی تازه ای پرداختند. این طرح مورد حمایت همپیمان های غربی آنها نیز قرار گرفت که خواستار ادامه دستیابی به مواد خام، تضمین امنیت راههای حمل و نقل و حفظ مناطقی در شرق دریای مدیترانه بودند که از لحاظ استراتژی نظامی دارای اهمیت هستند. آنها توانستند با کمک قطر و عربستان سعودی اتحادیه عرب را به ابزاری در دست خود تبدیل کنند. پس از آن دخالت نظامی در لیبی را توسعه دادند و   گروههای ستیزه جو در سوریه را، از همه رنگ و همه جور، مورد حمایت قرار دادند و با به میدان آوردن گسترده و همه جانبه توپخانه های رسانه ای الجزیره و العربیه توانستند سوریه را از لحاظ سیاسی منزوی سازند. هدف درهم شکستن رهبری بشار اسد در سوریه بود که نه غربی ها از او خوششان می آمد و نه حکومت های خودکامه خلیج فارس. وظیفه گروه «دوستان سوریه» تحت رهبری آمریکا این بود که علائق مشترک کشورهای عربی را به کرسی بنشاند. ولی این کار با اشکال روبرو شد زیرا انگیزه های این همکاران محلی آمریکا برای جنگی ویرانگر با سوریه و عراق یکسان نبود.

ترکیه که در پی زنده کردن رهبری امپراتوری عثمانی و نقشه های بزرگ مذهبی است بشدت به حمایت از گروههای سنی اخوان المسلمین در درعا (واقع در جنوب سوریه)، عدلیب و حلب، که پایگاههای سنتی آنهاست پرداخت، برغم آن که فعالیت گروه اخوان المسلمین در سوریه ممنوع است،و شاید هم درست به همین دلیل .

سیل اسلحه، افراد ستیزه جو، رسانه ها و انواع کمک ها از مرز ترکیه به سوریه روان شد . در میان آنها گروههای افراط گرائی نیز بودند که قصدشان «آزاد» ساختن سوریه تحت لوای اسلام بود. گروههای سکولار و دور از خشونت خیلی زود به حاشیه رانده شدند و ستیزه جویان نظامی گرا میدان را در دست گرفتند. قطر نیز به حمایت از اخوان المسلمین پرداخت ولی در عین حال از گروههای افراط گرای سلفی نیز پشتیبانی می کرد که عمدتا نیروهائی از خارج به آنها می پیوستند. در آغاز معروفترین گروه در این جمع جبهه النصره بود که بدلیل حملات پرخشونت خود به شهرتی منفی رسید. واحد های افراطگرا با دریافت دستمزدهای سخاوتمندانه، سلاحهای خوب و تجهیزات کار آمد، گسترش یافتند. پس از زد و خورد های داخلی برای کسب قدرت و بدست آوردن سرکردگی گروه «ایزیل» (داعش) موفق به پس راندن رقیب شد. این گروه داعش که مورد حمایت و هدایت سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی قرار داشت توانست نفوذ گروه النصره را کاهش دهد. ولی همین گروه جبهه النصره توانست در غرب سوریه، در ارتفاعات جولان و کوههای کالامون که با لبنان هم مرز است، میدان را بدست گیرد.

اخیرا جو بایدن، معاون ریاست جمهوری آمریکا، تصدیق کرد که هم ترکیه و هم عربستان و هم کشورهای منطقه خلیج فارس در ایجاد گروههای افراط گرا مانند جبهه النصره و داعش و مسلح ساختن آنها سهیم بوده اند. جو بایدن به دانشجویان «مدرسه کندی» ، وابسته به دانشگاه هاروارد، گفت: «ترک ها، سعودیها و امارت مصمم بودند اسد را ساقط کنند و یک جنگ نیابتی سنی – شیعی برپاسازند، اینها صدها میلیون دلار و هزاران تن اسلحه دراختیار هر یک از این گروهها که قصد جنگ با اسد را داشتند قرارداد اند. اما افرادی که آنها مسلح ساختند، النصره و القاعده مجاهدان افراطگرایی بودند که از سراسر جهان آمده بودند».

کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان و برخی از دیگر کشورهای اروپائی، در عمل به آنها کمک کردند و می کنند. قرار است عربستان، تحت نظارت آمریکا، «شورشیان میانه رو را آموزش دهد و مسلح سازد. آنچه رسما در باره وظیفه آنها گفته می شود این است که باید با «وحشیان» داعش بجنگند، اما وظیفه واقعی آنها تضعیف دو دولت عراق و سوریه و یا ساقط کردن آنهاست. لئون پانتا ، وزیر دفاع پیشین آمریکا سخن از یک «جنگ سی ساله » می گوید «رایموند. ت . اودیرنو»، سرفرمانده نیروهای نظامی آمریکا طول جنگ خاور میانه را بیست سال تخمین می زند.

تفرقه بینداز و حکومت کن

هدف این ترور نابود کردن ساختار کنونی منطقه است. حکومت های عراق و سوریه باید ساقط شوند، چون حاضر به پذیرفتن نقشه غرب برای نظام نوین منطقه نیستند و نمی خواهند در برابر دعوی رهبری عربستان سعودی سر تسلیم فرود آورند. هدف این نظم نوین تامین حقوق اجتماعی، شهروندی و اقتصادی مردم نیست، بلکه هدف آن تسلط سیاسی بر منطقه است. کشورهای حوزه خلیج فارس خواستار پس راندن نفوذ ایران هستند، خواستی که با علائق اسرائیل یکسان است. هزینه رسیدن به این هدف – پس از جنگ هشت ساله میان عراق و ایران- جنگ دوم – با ایران- است. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (امارات متحده عربی،بحرین، کویت، عمان، عربستان سعودی) دیرزمانی است که با شدت و حدت مشغول مسلح ساختن خود هستند و کنسرن های اسلحه سازی آلمان، فرانسه، انگلستان و آمریکا از این ممر سودهای کلان کسب کرده و می کنند. همگام با این اقدامات ناتو هم همکاری خود را با کشورهای خلیج فارس( و اردن) تقویت میکند.

غرب می خواهد تسلط خود را بر منابع غنی نفت عراق در کرکوک و بصره و هچنین در خلیج فارس تثبیت کند و همچنین راه دستیابی به منابع غنی گاز در بخش شرقی مدیترانه را، که اسرائیل هم دعوی مالکیت آن را کرده است، تحت اختیار خود در آورد. هدف آمریکا ، در نبرد بر سر مواد خام موجود و محدود جهان، فراتر از خاورمیانه می رود و چشم به آسیا دوخته است، که تا کنون با موفقیت در برابر تسلط غرب ایستادگی کرده است. استقرار نظم نوین بر خاورمیانه دیرزمانی است که بخشی از بازیهای نظامی را تشکیل می دهد. فرانسه بعنوان قیم و سرپرست بخشی از خاورمیانه (از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ رسما و از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۶ عملا) بارها تلاش کرد تا سوریه را به بخشهای قومی و مذهبی تقسیم کند. نخستین جنبش ملی عربی که پس از جنگ جهانی اول پدید آمد و همچنین رو در رو قرار گرفتن شرق و غرب مانع از آن شدند که نقشه » خاورمیانه نو» عملی شود.

هدف هائی از این نوع زود گذر نیستند و عمری دراز می یابند. طی جنگ لبنان در سال   ۲۰۰۶ ، کوندالیزا رایس، وزیرخارجه آمریکا در آن زمان، نقشه مشابهی را مطرح ساخت و گفت دردی که لبنانی ها می کشند» شبیه درد زایمان خاورمیانه نو است».منطقه یک » آشوب سازنده » را از سر می گذراند که مرحله مقدماتی برای نظم نوین است. در سپتامبر ۲۰۱۳ نیویرک تایمز مقاله ای منتشرساخت تحت عنوان » چگونه ۵ کشور می تواند به ۱۴ کشور تبدیل گردد». نقشه جغرافیای جنوب شرقی حوزه مدیترانه و شبه جزیره عربستان نیز به مقاله منظم شده بود . در این نقشه سوریه و عراق ، لیبی، یمن و عربستان سعوی – پس از ساقط شدن حکومت سلطنتی – مشاهده می شد.خط مرزی پیش بینی شده طوری بود که مناطق مسکونی گروههای قومی و مذهبی که ادعا می شود وجود دارند، از هم جدا می کرد.  طبق این طرح سوریه می تواند به سه بخش تقسیم گردد. منطقه ساحلی می تواند محل سکونت علوی ها ( علویستان) و منطقه شمالی کردستان باشد که شمالعراق تا مرز ایران را در بر می گیرد. در شرق سوریه منطقه سنی ستان قراردارد که بخش مهمی از عراق را تا آنسوی بغداد در بر می گیرد. عراق نیز به سه قسمت تقسیم شده است: کردستان در شمال و در غرب سنی ستان که تا سوریه پیش می رود ، غرب و جنوب عراق هم منطقه شیعی نشین است که » شیعی ستان» نامیده شده است.جنوب » سنی ستان «هم مرز است با اردن و عربستان سعودی و شمال هم مرز است با ترکیه. این بخش سنی نشین همان منطقه ایست که نیروهای داعش یا دولت اسلامی طی یک سال بتصرف خود در آورده است . . فعالیت این گروه سبب شده که هم عربستان و هم ترکیه مرزهای خود را تحکیم کنند، مسلح سازند و ( از ناتو ) تقاضای دریافت کمک نظامی کنند. عربستان از آلمان یک سیستم نظارت نظامی و مقادیر زیادی اسلحه دریافت کرده است.  ترکیه تانک های نیروی زرهی خود راهمراه با ۱۰ هزار سرباز در کنار کوبانی متمرکز ساخته و چشم به آن دوخته که » دولت اسلامی » ( داعش) منطقه خود گردان کردها را منهدم کند. هر دو کشور ترکیه و عربستان از پیدایش   منطقه سنی نشینی که فعلا در تصرف داعش است سود می برند، زیرا از یکسو دشمن دیرین آنها سوریه بیشتر تضعیف می گردد و سرزمینی که در اختیار دارد کوچکتر می شود. از سوی دیگر ارتباط زمینی خوبی که میان ایران، عراق، سوریه و حزب الله لبنان وجود دارد قطع می شود .

جولان منطقه استقرار نیرو

نکته ای که تا حدود زیادی از توجه رسانه های غربی دور مانده رویدادهای دیگر است که درمنطقه جولان میان اسرائیل و سوریه روی می دهد. از سال ۲۰۱۲ ، در بخش بیطرفی که به سوریه تعلق دارد نیروهای شبه نظامی » جبهه اسلامی » و النصره مستقر شده اند. النصره ادعا می کند که نماینده القاعده در سوریه است. » جبهه اسلامی» ترکیبی است از بریگاد ها و گروههای ستیزنده ای که بخشی از آنها  تعلقات عشیره ای دارند و از اردن هدایت می شود.

اسرائیل نیز چون نیروی صلح سازمان ملل و ارتش سوریه پیشروی نیروهای ستیزه جو را بسوی قنیطره ، شهر مرکزی منطقه جولان نظاره می کند. فاصله منطقه غیر نظامی از قنیطره تا مرز اردن ۸۰ کیلومتر است. نیروهای ستیزه جو تا کنون چندین بار به نیروی صلح سازمان ملل که از سال ۱۹۷۴ بر خط آتش بس در تپه جولان نظارت می کنند، حمله کرده اند. چند هفته پیش ۴۵ تن از کلاه آبی های سازمان ملل از فیجی ربوده شدند که بعدا با وساطت قطر آزاد گشتند. کلاه آبی های فیلیپینی در برابر کسانی که قصد داشتند آنهار ا بربایند مقاومت کردند و در عین حال حاضر به اجرای خواست مجاهدان نیز نشد ند وپست خود را ترک نکردند.پس از دو روز مذاکره و یک زد و خورد، سازمان ملل کلاه آبی ها را از بخش سوریه خارج کرد و آنها را به بخش اسرائیل فرستاد. ستیزه جویان اسلامی به هدف خود رسیدند و توانستند اسلحه، مواضع و انیفورم های سربازان سازملل را به تصاحب خود در اورند. اینک منطقه غیر نظامی در تپه جولان تبدیل به منطقه استقرار نیروهای سیتزه جوی اسلامی علیه ارتش سوریه شده است.

چندی پیش یک جت جنگنده سوریه که قصد داشت به نیروهای جبهه النصره حمله کند ،بمحض آن که چند لحظه وارد حریم هوائی اسرائیل شده بود با شلیک ضد هوائی اسرائیل روبرو شد و سقوط کرد. بلافاصله پس از این روی داد رهبری نظامی اسرائیل در آن منطقه اعلام کرد آنها اطلاع داشتند که هواپیمای سوریه قصد حمله به اسرائیل را نداشته است. گرچه این مرزی که دهها سال آرام بود اینک بشدت نا آرام شده است، اما این نا آرامی اسرائیل را نگران نمی کند. تل آویو و همپیمانهای غربی آن مدت هاست که از دمشق خواسته اند از تپه جولان چشم بپوشد تا با آن روابط دیپلماتیک و اقتصادی برقرار سازند. یک خواست دیگر از سوریه که آن هم از سالها پیش مطرح شده این است که به حمایت از گروههای مقاومت فلسطین پایان دهد و مناسبات خود را با حزب الله و ایران پایان بخشد. اسد تا جنگ غزه در سال ۲۰۱۰ با وساطت ترکیه، بصورت غیر مستقیم با اسرائیل در باره آینده تپه جولان مذاکره می کرد. اینک اسرائیل و غرب مشاهده می کنند که چگونه خواست های آنان گام بگام بوسیله ستیزه جویان اسلامی در سوریه تحقق پیدا می کند…..

تمام قدرت های محلی و بین المللی که منطقه را بسوی نظام نو می رانند ، خود کمتر دخالت مستقیم و فعال در ویران کردن سوریه دارند. کشورهای خلیج فارس، اردن و ترکیه هزینه گروههای ستیزه جو را تامین می کنند از جبهه النصره گرفته تا » دولت اسلامی» (داعش) در عراق. آنها به ستیزه جویان امکان عقب نشینی می دهند و به آنها اجازه می دهند که بدون مانع از مرزهای آنها بگذرند. ترکیه و اردن در سال ۲۰۱۰ اجازه دادند که انبوه سلاح از مرزهای آنها برای رسیدن به ستیزه جویان افراطگرای مسلمان بگذرد. در این اواخر نقش ائتلاف بین المللی «دوستان سوریه » به رهبری آمریکا عوض شد و تبدیل شد به » ائتلاف علیه داعش» و مواضع این گروه را در عراق و سوریه بمباران کرد. این بمباران ها برای حمایت از دولت سوریه صورت نمی گیرد، بلکه هدف آن پایان بخشیدن به روند جاری برای «نظام نو خاور میانه است» . رسما گفته می شود که باید مانع از آن شد که ستیزه جویانی که تجربه جنگی پیدا کرده اند بتوانند به کشورهای اروپائی یا ترکیه و یا کشورهای خلیج فارس بازگردند. اما واقعیت چیز دیگر است. این سخنان سبب می شود که تعداد بیشتری به ستیزه جویان بپیوندند.

بازیگران بین المللی نیز مانند شرکای عرب خود در این جنگ نیابتی از گروههای قومی و یا ستیزه جویان دیگر بعنوان نیروی زمینی استفاده می کنند . آلمان تصمیم گرفت به کردهای مسعود بارزانی که همپیمان نزدیک ترکیه است،کمک های وسیع و همه جانبه بکند. از این که بگذریم آلمان سیاست ناتو را دنبال می کند ، که طبق آن گروههای کرد که متحد حزب کار کردستان و یا یگانهای وحدت دموکراتیک در سوریه هستند در فهرست » سازمانهای تروریستی » و تحت تعقیب قرار گیرند.

 بازنده سازمان ملل است

در کنار سوریه و عراق – که در اثر تداوم تخریب ساختار دولتی آنها تضعیف می گردد – سازمان ملل نیز از بازندگان بزرگ سیاست آمریکا و همپیمانهایش برای ایجاد نظام نو در خارمیانه است. تلاش های سه تن از واسطه های ویژه سازمان ملل ( کوفی عنان، اخضر براهیمی، استفان دِ میستورا) برای حل مسئله داخلی سوریه از طریق سیاسی، تا کنون بی ثمر بوده است. دلیل آن هم این است که بازیگران بین المللی در این جنگ علاقه ای به حل مسالمت آمیز مسئله ندارند. سازمانها امدادی سازمان ملل و همچنین کمیته بین المللی صلیب سرخ بشدت مورد حمله اپوزیسیون خارج نشین و ( رسانه های آنها) قرار گرفتند. کشورهای عربی عضو سازمان ملل پرداخت سهمیه خود به سازمان ملل و سازمانهای وابسته به آن را قطع کردند وبجای آن به سازمانهای اسلامی و خصوصی کمک می کنند که این کمک ها موجب تقویت مواضع کشورهای کمک کننده می گردد.

پانوشت:

نویسنده این مطلب کارین لویکه فلد(Karin Leukefeld) است.

منبع مطلب: https://www.jungewelt.de/thema/staaten-zerschlagen

لینک مطلب در تریبون زمانه