نرگس محمدی، فعال حقوق بشر که در ایران زندانی است در پی تشنج در زندان، به بیمارستان منتقل و بستری شد.
سایت کانون مدافعان حقوق بشر روز دوشنبه ۲۰ مهرماه ضمن اعلام این خبر نوشته است انتقال نرگس محمدی به بیمارستان در روز یکشنبه ۱۹ مهرماه صورت گرفته و او در حال حاضر تحت کنترل نیروهای امنیتی در بیمارستان بستری است.
بهگزارش کانون مدافعان حقوق بشر، نرگس محمدی ۱۴ مهرماه در پی برخورد نامناسب یکی از مأموران زندان اوین با او بههنگام انتقالش برای تزریق آمپول هپارین، دچار فشار عصبی و بالا رفتن فشار خون میشود که این امر منجر به انتقال او به بهداری زندان اوین شده است.
همچنین این فعال حقوق بشر روز ۱۵ مهرماه پس از تشنج شدید، به بیمارستان «امام خمینی» منتقل میشود. تشخيص پزشکهای متخصص مغز و اعصاب اين بيمارستان، تشنج ناشی از فشار عصبی بوده است. آنها دستور پزشكی اعزام فوری و تحت درمان نرگس محمدی و بررسی بیماریش توسط پزشكان متخصص پيشين او كه از سابقه بيماری آگاه هستند را صادر میکنند؛ اما این دستور اجرا نمیشود.
نرگس محمدی، به بیماریهای آمبولی ریه و فلج عضلانی مبتلا است و پزشکها معتقدند که این بیماریها در فضای زندان و محیطهای تنشزا تشدید شده و در نهایت در پی بیتوجهی میتوانند جان بیمار را به خطر بیندازند.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی به کانون مدافعان حقوق بشر گفته است که شرایط نگهداری همسرش در بیمارستان باید معقول باشد تا تحت فشار عصبی قرار نگیرد، بنابراین ایجاد شرایط نامناسب مانند بستن به تخت، روند درمان او را عقب میاندازد و تعلل در معالجه او، خطر معلولیتاش را افزایش میدهد.
تقی رحمانی مسئولیت تعلل در درمان همسرش را برعهده مقامهای امنیتی و قضائی ایران دانست.
نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، عضو کارزار لغو گام به گام اعدام، کانون شهروندی زنان و رئیس هیأت اجرایی شورای صلح ایران، در حالی که بر اساس نظر پزشکان متخصص در سال ۱۳۹۱ برای ادامه درمان بهطور موقت از زندان آزاد شده بود، با وجود ناتمام ماندن مراحل درمان در ۱۵ اردیبهشتماه سال جاری پس از بارها تهدید و احضار، با مراجعه نیروهای امنیتی به منزل شخصیاش و با حکم دادستانی تهران بازداشت و برای سپری کردن محکومیت شش ساله راهی زندان اوین شد.
در شهریور سال جاری مهدی محمدی، برادر او، در نامهای به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، از او خواست تا شخصاً در مورد بستری شدن خواهرش دستورهای لازم را صادر کند.
او همچنین از رئیس قوه قضائیه خواست تا از مسئولان مربوطه بخواهد نرگس محمدی را تحت نظر پزشکان معتمد و پزشکی قانونی، بستری کنند.
فاکتور تنش و بُحران خارجی به مثابه یک پایه بقا و ثبات “نظام” را در رویکرد تعرُضی و خشن حُکومت به حادثه منا نباید از یاد برد.
نیاز دائمی به زندگی زیر سایه “دُشمن” غداری که گویا حمله نظامی آن مساله امروز و فردا است، تا بدانجا برای ولایت فقیه کلیدی و استراتژیک است که حتی اگر خصمی هم در کار نباشد، مجبور به اختراع آن است
nader / 12 October 2015
محمد علی فروغی می گفت که در کشور ایران، ملت وجود ندارد. اصل ولایت مطلقه فقیه نیز بر این باور شکل گرفته است که در ایران، ملت وجود ندارد و مردمی که ایتام هستند و صغار و نادان تنها یک تکلیف دارند و آن اطاعت از اوامر ولی مطلقه فقیه هست.
گفتمان اصلاح طلبی نیز بر این باور بنا شده است که در ایران، نه ملت، که دولت/قدرت وجود دارد و و این قدرت است که فصل الخطاب است. بنا براین خطاب همیشه باید دولت باشد و محل عمل نیز باید در درون این قدرت باشد و نقش مردمی که ملت نیستند، هیچ نیست جز ترسیدن و پذیرفتن اینکه، رژیم، قدر قدرت است و آنها در برابر آن عاجز و سرنوشت محتوم آنها این است که همیشه بین و که بدترین(ولایت مطلقه فقیه) برای آنها تعیین کرده است “انتخاب” کنند.
گفتمان اصلاح طلبی، سر در برابر غاصب حقوق ملی و ناقض کرامت و حقوق ایرانیان را که ولایت مطلقه فقیه می باشد، فرود آوردن را عملی خردمندانه، واقعیت گرایانه و عمل گرایانه توجیه می کند و توضیح می دهد.
گفتمان اصلاح طلبی بنای خود را بر ناتوانی و عاجز بودن ایرانیان و قدر قدرت بودن مافیای حاکم گذاشته است.
عنصر اصلی گفتمان اصلاح طلبی را عنصر حقارت تشکیل می دهد. انسان ایرانی باید خود را حقیر و عاجز بداند تا بپذیرد در درون خیمه ولایت مطلقه فقیه که نفس بودنش نفی کرامت و حقوق تک تک ساکنان این خاک است بنا شده است عمل کند و رای بدهد و با هر رای دادنی بگوید که صغیر است و ایتام و حقیر، چرا که هر رای دادنی قبل از هر چیزی رای به مشروعیت دادن نظام ولایت مطلقه فقیه می باشد.
گفتمان اصلاح طلبی از همان عناصری تشکیل شده است که استمرار استبداد تاریخی را در وطن ممکن کرده است. از جمله، خود را ناتوان و استبداد را قدر قدرت فرض کردن و یا در تله “انتخاب” بین بد و بدتر افتادن.
گفتمان اصلاح طلبی از آنجا که محل عمل خود را درون قدرت استبدادی قرار داده است و از یک آبشخور تغذیه می شوند. بنا براین هر راه حل و هر فردی که راه حل را خارج از قدرت استبدادی ( و قدرت خارجی) قرار دهد ذهنیت گرا و بریده از واقعیت توصیف می کند.
در مقابل، گفتمان مصدقی استقلال و آزادی، اصل را بر توانایی مردم و کشور را متعلق به ملت دانستن بنا شده است. مصدقش، در سخن و عمل خود را نوکر این ملت و نه رئیس و ارباب ملت تعریف می کند. این گفتمان، محل عمل خود را در داخل مردم و خارج از قدرت استبدادی درونی و قدرت سلطه گر خارجی قرار می دهد.
گفتمان اصلاح طلبی، توانایی خود را از عارف شدن مردم به حقوق و تواناییهای خود و در نتیجه مسئولیت پذیری آنها در مقابل سرنوشت خود و وطن می گیرد و اینگونه است که دائم آنها را به عارف شدن به کرامت و حقوق ذاتی انسانی و حقوق ملی می خواند و این دعوت را بگونه ای خستگی ناپذیرانه انجام می دهد. به یاد آنها می آورد که هر قدر بیشتر بر حقوق و توانایی های خود عارف شوند، بیشتر در ساختن سرنوشت خود و وطن و معمار سرنوشت شدن نقش پیدا می کنند.
به بیان دیگر، گفتمان استقلال و آزادی در پی یاری رساندن به تولدی دیگر و انسانی دگر ساخته می باشد که خود را ترس ها و ناتوانی ها رها کرده است. انسانی که شجاعت و کرامت و حقوق را جایگزین عناصر باوری و روانی که باعث شد در برابر استبداد سر خم کند، کرده است.
ایران، اینگونه است که بعد از حدود 120 سال تلاش، شاهد تولد استقلال و آزادی و مردم سالاری و عدالت اجتماعی در جمهوری شهروندان خواهد بود. این گفتمان، شما را به بزرگی و کرامت و غرور انسانی و ملی می خواند. آز آن سر بر نتابید.
shamim / 12 October 2015
آزاد کنید این خانم بیمار بیگناه را.ظلم تا چه حد.ای بیشرمهای مسلمان محمدی.
Bahram / 13 October 2015