مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
این بیانیه توسط جمعی از کنشگران ترنس-فمینیست نوشته شده و به تائید و امضای سایر کنشگرهای فمینیست (از شاخههای مختلف) در آمده است.
در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۳ خورشیدی، برگ جدیدی از مبارزات فمینیستی در ایران رقم خورد؛ آهو دریایی، زن دانشجو در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، پس از آنکه لباس او با کشیدن نیروهای حراست پاره شد، در اعتراض به این خشونت روزمره و فراتر از آن، قانون تبعیضآمیز حجاب اجباری، که دست چنین نیروهایی را برای خشونت باز گذاشته است، لباسهای خود را از تن در آورده و در برابر تمام هنجارها و قوانین حاکمیت که بدن زن را سلطهپذیر و زمینهای برای تصویب و اجرای قانون میدانند، ایستاد.
سپس این اعتراض او به صورت خشونتآمیز سرکوب و خود آهو دریایی توسط نیروی انتظامی به یک بیمارستان روان منتقل شد؛ در حال حاضر تنها خبر درز کرده از شرایط این زن، مربوط به مصرف دارو به اجبار کادر و مسئولین بیمارستان است. همزمان با این واقعه، نیروهای تبلیغاتی و اشاعهی پروپاگاندای جمهوری اسلامی، اقدام به اعتبارزدایی اعتراض وی با ابژهانگاری بدن زن، بیمارانگاری و تقلیل زنانگی وی به مادرانگی کردهاند.
ما، به عنوان فعالین ترنس-فمینیست و سایر فعالین فمینیست، ضمن حمایت تمام قد از آهو دریایی و اعتراض او، خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط این زن هستیم.
صحبت از آزادی آهو دریایی، صحبت از آزادی تمام موجودیت این زن متشکل از تن، روان و زنانگی او است که در ادامه به بند کشیده شدن آنها شرح داده شده است.
تن این زن را آزاد کنید:
آهو دریایی در برابر آنچه که در طی تاریخ و اقصی نقاط جهان، از جمله در ایرانِ امروز و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی (که قوانین آن تبلور احکام اسلامی است) ابژهانگاری بدن زن نامیده میشود، اعتراض کرد. اعتراض او فریاد تنی بود که به ابژهای ملزم به تصرف و به خدمت در آمدن تقلیل داده شده و به همین بابت، تحت لوای مفاهیم منسوخی چون «عفاف»، یکی از شدیدترین کدهای پوششی (حجاب) برای آن تعیین شده است.
با این حال، فعالیت نیروهای وابسته به حاکمیت و حتی یکسری از مخالفین حاکمیت، باعث تداوم این ابژهانگاری و محدود کردن تن این زن به دوگانهی خانواده و صنعت پورنوگرافی شد. خانوادهای که زن و فرزند در چارچوب آن ناموس و تن آنها بخشی از اموال مردهای خانواده فرض شده و به تبع از آن، انواعی از خشونت جنسی و خانگی، مشروع پنداشته شده است، و صنعت پورنوگرافی که تحت سلطهی مردانگی، تن زنها را بر اساس نژاد، ترنس بودن، لزبین بودن و… در حد دستهبندیهایی برای ارضای مردهای مخاطب پایین آورده و بخشی از یک تجارت بزرگ است که گرهخورده به خشونت جنسی نظاممند و قاچاق انسان است.
چنین رویکردی، کاملا نشان دهندهی نظام (و البته معضل) جهانی پدرسالاری است که بدنها را به بند میکشد؛ از قضا جمهوری اسلامی با قوانین تبعیضآمیز، دادن وجهی قانونی به مصادیق مختلف خشونت جنسی و خانگی، استفاده از تجاوز و خشونت جنسی گسترده به عنوان ابزار سرکوب معترضین و همچنین ترویج مصادیق مختلف فرهنگ تجاوز برای القای الگوهای سرکوب جنسیتی، بخشی از این معضل بوده که ملزم به ریشه کن شدن است و اکنون نیز بدن آهو دریایی را به بند کشیده است.
روان این زن را آزاد کنید:
بخش قابل توجهی از پروپاگاندای این مدت علیه آهو دریایی، معطوف به اعتبارزدایی از اعتراض وی بر مبنای بیمارانگاری بوده است. واکنشی که همواره در تاریخ مبارزات فمینیستی اعمال شده است؛ خشم و عصیان زنها و فمینیستهای کلافه از ستم نظامندی که به تار و پود زندگی روزمرهی آنها گرهخورده، در مرتبهی نخست از تجربیات زیستهی آنها منفصل میشود، در مرتبهی دو به عنوان یک «ویژگی ذاتی» به سرشت زنانگی الصاق شده و بر اساس آن در مرتبهی سه، از اعتراض و عصیان زنها اعتبارزدایی میشود.
جمهوری اسلامی این شگرد رایج را در قبال زنی به کار گرفته که نیروهای حراست دانشگاه لباس او را در بگیر و ببند پاره کرده بودند. این زن مشت نمونه خروار از زنهایی با خشم و کلافگی سیاسی است که نه تنها بابت این خشم یا مسائل مرتبط با سلامت روان، فریاد اعتراض آنها نامعتبر نمیشود، بلکه بر ارزش آن افزوده میشود، چون موجب بازگویی مسئلهی سلامت روان به عنوان مسئلهای سیاسی و متأثر از زیست تحت ستم افراد میشود.
شایان ذکر است که نحوهی حبس آهو دریایی در بیمارستان روان و اجبار وی به مصرف دارو، مشابه تجربهی زنهای ترنس از درمان تبدیلی بوده که سالیان دراز است تحت سیاستهای کنترل تن و روان افراد در جمهوری اسلامی، در بسیاری از مراکز روانپزشکی و روانشناسی علیه آنها اعمال میشود تا با اعمال خشونت، جنسیت آنها تغییر داده شود، در حالی که این شکل از خشونت نتیجهای جز آسیبپذیری قابل توجه سلامت روان در حد حذف نظاممند ندارد.
در ادامه، انجمن علمی روانپزشکان در طی گزارشی مدعی رعایت حقوق انسانی و اصول حرفهای در رسیدگی به آهو دریایی شد و از سیاسی کردن مسئلهی سلامت روان انتقاد کرد. در خطاب به این انجمن باید پرسید که رعایت حقوق انسانی و اصول حرفهای (که البته خلاف روایات مختلف است) چه ارزشی دارد، وقتی که زنی توسط نیروی انتظامی با سابقهای وحشتناک در حوزهی حقوق بشر به بیمارستان روان منتقل شده و همچنین سعی شده اعتراض او با چنین شگردی اعتبارزدایی شود؟! همچنین در رابطه با نقد به سیاسی انگاری مسئلهی روان، مهم است پرسیده شود که این انجمن چگونه و با چه وجدانی، مسئلهی روان زنهایی مثل آهو دریایی را که در معرض انواعی از خشونتهای جنسی، کلامی، روانی، جسمی و حتی پزشکیِ قانونی شده قرار دارند را سیاسیزدایی میکند؟!
چگونه میتوان مسئلهی روان را سیاسیزدایی کرد، وقتی که برخوردهای سرکوبگرانه، بهرهکشی جنسی، تجاوز قانونی تحت لوای اصل تمکین، خشونت خانگی، رویکردهای تبدیلی بابت گرایش و هویت جنسیتی و مواردی از این دست تبدیل به بخشی از تجربیات روزمرهی بسیاری شده است؟!
چگونه میتوان وضعیت روان امثال هما دارابی، الا نیک بیان، سحر خدایاری، ههنار، لیلا عبدی، آرزو خاوری و سایر زنها و دخترهایی که با پشتوانهی هنجار و قانون به سوی خودسوزی، خودکشی و خودآسیبی سوق داده میشوند را سیاسیزدایی کرد؟!
حاکمیت جمهوری اسلامی با انتقال اجباری و حبس آهو دریایی، روان او را به بند کشیده و دارد صدای اعتراض او را در چارچوب بیمارستان روان خفه میکند و درآمیختگی سلامت روان با موقعیت اجتماعی را هم زیر سوال میبرد.
زنانگی این زن را آزاد کنید:
به بند کشیدن زنانگی آهو دریایی، در تداوم به بند کشیدن تن و روان او قرار دارد. به علاوه، با همراهی مردی که گویا همسر سابق وی بوده، تمام زنانگی او به مادرانگی گره زده شد تا با همان کلیشهی «مادر ناشایست» سرکوب او توجیه شود.
تحت نظام پدرسالار، مادرانگی ابزاری میشود تا با آن زنها در چارچوب روابط دگرجنسگرا بند شده و تمام توان آنها در خدمات بیمزد و جنسیتی شده به کار گرفته شود و از سوی دیگر، زنهایی که بابت گرایش، ترنس یا اینترسکس بودن و هر دلیل دیگری امکان بارداری ندارند و همچنین زنهایی که پس از زایمان خواهان ادامهی تحصیل، اشتغال، مسافرت و… هستند به شکل مضاعفی دیگریسازی و سرکوب شوند، در صورتی که هر زن باید قادر باشد تا در آزادی کامل زنانگی و هویت خود را جدا از کلیشههای جنسیتزده، نقشها و وظایف تعیین شده در چارچوب خانواده تعریف کند.
آهو دریایی پیش از آنکه یک مادر باشد، یک زن خسته از ستم است که در برابر آن ایستاده است و زایمان و والدگری تنها بخشی از موجودیت او است، نه تمام آن و نه تمام زنانگی او. زنانگی در عین حال که همواره در تمام جوامع (حتی در اجتماعات کوئیر) دیگریسازی شده، اما قابلیت بازپسگیری و یگانهسازی به عنوان منشا رهایی و همچنین رها سازی از بند تک تک هنجارهای جنسیتزدهی نظام پدرسالاری را دارد و جمهوری اسلامی نیز این مسئله را خوب میداند و از آن وحشت دارد.
ما در کنار همدیگر و در برابر حاکمیت جمهوری اسلامی هستیم و نه تنها تا آزادی فوری و بی قید و شرط آهو دریایی، بلکه تا برچیدن تمامیت این حاکمیت که مبنای آن سلطهی مردانگی و پدرسالاری است، دست از مبارزه نخواهیم کشید. همچنین خطاب به جامعهی مدنی میگوییم که واکنش به وضعیت امروز آهو دریایی، معیاری برای سنجش باور به حقوق بشر و رهایی جنسیت است و بازتاب مطالبهی رهایی آهو دریایی، یک وظیفهی اخلاقی و سیاسی است.