«اگر به کارم باز نگردم همین مشتری‌هایی را هم که دارم از دست می‌دهم و همه می‌روند سراغ یک ناخن‌کار دیگر. از کرونا می‌ترسم اما نمی‌توانم با جیب خالی تا ابد در خانه بنشینم.» این‌ها گفته‌های دختری است که در آرایشگاهی در جنوب تهران، بدون قرارداد و بیمه تامین اجتماعی، به‌صورت درصدی کار می‌کند. 

مهتاب، نام مستعار دختری است ۲۷ ساله، ساکن تهران و دانشجوی روانشناسی که در ناخن‌کاری تخصص دارد. او بدون قرارداد با یک آرایشگاه کار می‌کند و ۴۰ درصد از درآمدش را به صاحب آرایشگاه می‌دهد. بحران کرونا او را نیز حدود دو ماه خانه‌نشین کرده بود. 

مهتاب شش روز هفته کار می‌کند و درآمد ماهانه‌اش در بهترین حالت ۷۰۰ هزار تومان است. چون توان پرداخت کرایه خانه را ندارد با مادر و پدرش زندگی می‌کند و هزینه‌های خانه نیز به عهده او نیست اما دو ماه کار نکردن نه تنها باعث بی‌پولی او شده بلکه این هراس را ایجاد کرده که مشتری‌هایش را از دست خواهد داد. به همین دلیل، با وجود ترس از ابتلای کرونا و انتقال به پدر و مادرش که جزو گروه‌های آسیب‌پذیر هستند، از اول اردیبهشت دوباره کار در آرایشگاه را آغاز کرده است. از او می‌پرسم نمی‌توانید چند ماه دیگر نیز صبر کنید تا بحران کرونا در ایران مهار شود. او پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید: 

«مشتری‌هایم می‌روند سراغ یکی دیگر. نمی‌توانم ریسک کنم و از دست‌شان بدهم. ماسک می‌زنم و دست‌هایم را مدام می‌شویم و امیدوارم کرونا نگیرم.»

در ایران سهم بخش عمده‌ای از زنان در حرفه آرایشگری مشغول‌اند و در این میان برخی از آرایشگران و متخصصان زیبایی که هزینه اجاره آرایشگاه را ندارند، بدون بیمه و قرارداد رسمی با آرایشگاه‌ها همکاری می‌کنند و معمولا ۴۰ درصد از درآمد خود را به صاحبان آرایشگاه می‌دهند. 

مهتاب یکی از هزاران زنی است که درآمد ناچیزی دارد و در اقتصاد غیر رسمی بدون هیچ امنیت شغلی و ضمانت قانونی به کار مشغول است اما معتقد است از بیکاری و بی‌پولی محض بهتر است. بحران کرونا ناامنی و تنگناهای اقتصادی را برای مهتاب و زنانی مانند او چند برابر کرده است.

 زهرا کریمی‌موغاری، محقق و مدرس دانشکده علوم اقتصادی دانشگاه مازندران در گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد می‌گوید عموما در بیشتر کشورهای دنیا، آسیب‌های اقتصادی بیشتر متوجه زنان است تا مردان، زیرا زنان به سختی استخدام و به سادگی از کار برکنار می‌شوند. به گفته او: «عموما در بیشتر کشورهای دنیا، نرخ بیکاری زنان بیشتر از مردان است. در ایران هم نرخ بیکاری زنان بیش از دوبرابر مردان است. در بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نیز نرخ بیکاری زنان فارغ‌التحصیل بسیار بیشتر از مردان است.» 

دستمزد میان زنان و مردان نیز تفاوت بسیاری دارد. کریمی موغاری می‌گوید: «یکی از دانشجویان ارشد در موسسه‌ای با حقوق ماهانه حدود ۷۰۰ هزار تومان مشغول به کار است. این دانشجو نه بیمه دارد و نه برای تعطیلات عید حقوقی دریافت کرده است. از این نمونه دانشجویان و فارغ التحصیلان دختر بسیار هستند و بنگاه‌های اقتصادی بدترین نوع استفاده را از آنها دارند، زیرا عرضه زیاد است و بنگاه‌ها برای پرداخت بیشتر به آنان ضرورتی نمی‌بینند.»

البته استثمار کارمندان و کارگران ارزان قیمت با این استدلال که عرضه زیاد است توجیه شدنی نیست. قوانین کشور باید طوری باشند که استثمار کارکنان ممکن نباشد. همچنین عرصه آموزش باید با توجه به نیاز موجود نیروی متخصص تولید کند. اما در ایران بی‌برنامگی و هرج مرج در هر دو عرصه سبب شده که کارفرمایان از هزاران نفر بهره‌کشی کنند و هیچ قانون نظارت‌گری مانع‌شان نشود. 


بر اساس گزارش مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار در بهار سال ۹۸ تعداد شاغلان مرد ۱۹ میلیون و ۹۱۹ هزار و ۸۸۵ نفر بوده، تعداد
شاغلان زن چهار میلیون و ۴۶۲ هزار و ۸۵۸ نفر بوده است. حدودا مردان ۱۶ برابر زنان اشتغال رسمی دارند. در حالیکه از نظر تحصیلات شکاف جنسیتی وجود ندارد و با اینکه زنان تحصیلات بالایی دارند اما پیدا کردن کار برایشان دشوارتر است.

از هر چهار زن دانش‌آموخته دانشگاه در ایران، حداقل یک نفر بیکار است یعنی نرخ بیکاری زنان فارغ‌التحصیل دانشگاه ۲۵,۳ درصد است، درحالی‌که برای مردان این شاخص ۱۲,۴ درصد است. نرخ اشتغال مردان ۹۰.۷ است و نرخ اشتغال زنان  ۸۲.۷ درصد است. این نشان می‌دهد میزان بیکاری برای زنانی که  فعال و در جست وجوی کار هستند ۸  درصد بیشتر از مردان است. 

مشارکت اقتصادی زنان در فعالیت اقتصادی رسمی کمتر ۲۰ درصد است ولی آنها در اقتصاد غیررسمی فعالیت بیشتری دارند. پاندمی کرونا بسیاری از مشاغل را تحت تاثیر قرار داده و احتمال می‌رود زنان بیشتری پس از این جذب بازار غیررسمی کار شوند و این به معنای ناامنی بیشتر شغلی است. 

مهناز قدیرزاده، فعال حقوق زنان و کارشناس روابط کار درباره تاثیر بحران کرونا و اشتغال زنان به خبرگزاری کار ایران(ایلنا) گفته است: «نه تنها زنان دستفروشی که هر روز آنها را در مترو یا پیاده‌روهای شهر می‌دیدیم که بخش قابل توجهی از زنان کارمند و کارگر هم بیکار می‌شوند و نمی‌توانند بیمه بیکاری بگیرند. می‌دانیم که زنان زیادی هستند که به صورت توافقی مشغول به کار هستند. منشی‌های پزشکان، کارگران خدماتی، کارمندان دفاتر خصوصی و … در بسیاری موارد زیر یک میلیون تومان حقوق می‌گرفته و بیمه هم نبوده‌اند». 

شاغلان مشاغل غیر رسمی در شرایط پیشا کرونایی نیز هیچ‌گونه امنیت شغلی نداشتند. این فعال روابط کار در این باره گفته: «در شرایط عادی که کرونایی هم در کار نیست وقتی یک منشی پزشک اعتراض کند به راحتی اخراج شده و نیرویی جایگزین او می‌شود. مواردی را شاهد بوده‌ام که فردی تنها به دلیل یک روز غیبت از کار برکنار شده و وقتی سر کار آمده دیده یک نفر دیگر روی صندلی‌اش نشسته است. آن دفتر خصوصی که در این روزها تعطیل شده به قطع کارمندش را اخراج کرده است. بعد از پایان بحران در حالی که فرد دو یا سه ماه حقوق نگرفته به او مراجعه می‌شود و می‌گویند اگر می‌خواهی بیا سر کار، وگرنه که فرد دیگری را جایگزین می‌کنیم.»


هیچ آمار دقیقی وجود ندارد که بگوید چند درصد زنان یا مردان در این مشاغل غیررسمی فعال‌اند و قانون هیچ نظارتی ندارد. میزان استثمار، خود استثماری و ناامنی شغلی در این گونه مشاغل بیشتر از مشاغل رسمی است. در غیاب آمار دقیق گمان می‌رود بیش از سه میلیون زن در
اقتصاد غیررسمی اشتغال دارند. طبق گزارشی که نسرین هزاره مقدم در خبرگزاری کار ایران منتشر کرده، براساس داده‌های مرکز پژوهش‌های عالی تامین اجتماعی، نبود بیمه، استثمار کارفرمایان، گرفتن سفته و چک‌های بدون امضا توسط کارفرمایان، مهم‌ترین مشکلات زنان در بخش غیررسمی اقتصاد است.

مشاغل غیر رسمی انواع مختلفی دارند. کسانی که کارفرما دارند اما قرارداد رسمی و بیمه تامین اجتماعی ندارند نیز جزو شاغلان غیر رسمی به‌شمار می‌روند. هزاره مقدم زنانی را  که در اقتصاد غیر رسمی یا زیرپله‌ای اشتغال دارند در چند گروه دسته‌بندی کرده است: «زنانی که خویش‌فرما هستند و برای خودشان کار می‌کنند، مانند دستفروشان، فروشندگان خرده پا، زنانی که در منزل محصولات خانگی و غذایی مانند ترشی و مربا تولید می‌کنند، زنانی که با بهره‌گیری از فضای مجازی و شبکه‌های ارتباطی، به ارائه خدمات بهداشتی، غذایی یا هنری می‌پردازند و در کل، همه زنانی که به نوعی محصولات و خدمات خودساخته را خودشان به تنهایی به بازار عرضه می‌کنند؛ دسته دوم، زنانی هستند که در مشاغل خانوادگی برای کارفرمای خانگی که عموماً پدر، همسر، برادر یا یکی از خویشان نزدیک آنهاست، کار می‌کنند و در نهایت، زنانی که در بخش عمومی اقتصادی (صنعت، خدمات یا کشاورزی) به صورت زیرپله‌ای بدون برخورداری از بیمه، حمایت‌های اجتماعی و بدون داشتن قراردادِ مشمول قانون کار فعالیت می‌کنند.» پاندمی کرونا بسیاری از این زنان را در تنگنای مالی قرار داده و سلامت‌شان را به خطر انداخته است. 

دور زدن قانون یکی از شگردهای برخی کارفرمایان در ایران است تا دستمزد بسیاری کمتری از حداقل دستمزد رسمی به کارکنان‌شان پرداخت کنند و سود بیشتری ببرند. دادن قراردادهای موقت یک تا سه ماهه و بیمه نکردن نیز در ایران رایج است. زنان طعمه خوبی برای کارفرمایانی هستند که به دنبال سودجویی بیشترند. زیرا برخی زنان چون از طریق همسران یا پدرانشان بیمه تامین اجتماعی دارند، به چنین قراردادهایی تن می‌دهند. اما این زنان شاغلان رسمی تامین اجتماعی نیستند و بیکاری برای آنان یعنی بی‌پولی. زنان سرپرست خانوار نیز گاهی به خاطر نیاز شدید به کار بدون بیمه و با دستمزد بسیار پایین تن می‌دهند.

نرخ بیکاری در ایران هنوز بالاست و اخراج کارگران و تعطیلی کارگاه‌های تولیدی در سال جدید کماکان ادامه داشته است اما به گفته مقامات دولت جمهوری اسلامی طی شیوع کرونا یک میلیون به صف بیکاران در ایران اضافه خواهد شد. 

ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام کرده است به افرادی که بر اثر کرونا شغل‌شان را از دست دادند، تا سه ماه بیمه بیکاری پرداخت می‌کند. این مبلغ اما به کارگران بدون قرارداد و بیمه که اغلب در مشاغل خدماتی و ساختمانی اشتغال داشتند، پرداخت نمی‌شود. زنان بسیاری نیز که در اقتصاد غیررسمی فعالیت دارند یا قراردادهای موقت دارند هیچ کمک دولتی نخواهند گرفت. سیاست‌گذاری دولتی و حمایت‌ها نیز طوری تدوین می‌شوند که زنان را به خانه‌داری یا کار در کارگاه‌های خانگی تشویق کنند. زنان بسیاری در سیاست‌گذاری‌ها  فراموش می‌شوند. مهتاب یکی این زنان است. او به زمانه می‌گوید: «کرونا باشد یا نباشد حکومت چندان به فکر سلامت و اشتغال زنان و طبقات فرودست و حاشیه‌ای نیست، ما فقط خودمان را داریم».

 این نوشته تنها نگاهی به تاثیر کرونا در وضعیت زندگی زنان شاغل در ایران دارد. اما استثمار و ناامنی شغلی و فقر تنها دامن زنان را نمی‌گیرد و مردان طبقات فرودست، کارگر و کارمندان رده پایین و حاشیه‌ای نیز با مشکلاتی کمابیش مشابه مواجه‌اند. سرمایه‌داری و خصوصی‌سازی در ایران وضعیت شغلی تمام کارگران را وخیم‌تر کرده است، کسانی که در حوزه تولید و خدمات ارزش تولید می‌کنند سهم ناچیزی از نیروی کار خود می‌برند و سفره‌هایشان هر روز خالی‌تر می‌شود. 


در همین زمینه:

 

زن بودن و مصائب کرونا