آیا احساسِ خوشبختی و شادی ربطی با اوضاعِ زیستمحیطی دارد؟
میدانیم که درک و تعریفی که در دورانِ مدرن از خوشبختیِ انسان رایج شده به مسائلِ زیستمحیطی دامن زده است. خوشبختی در دورانِ مدرن با مصرفگرایی و منفعتِ فردی و کوتاهمدت و بیاعتنا به نسلهای آینده تعریف شده است. چنان درکی از خوشبختی آشکارا در تضاد با انگارهی «پایایی» بوده است.
امروزه بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان نشان دادهاند که انسانها باری بر دوشِ طبیعت نهادهاند که از تاب و توانِ آن بیرون است، و زینرو اوضاعِ کنونی دیری نخواهد پایید و در آیندهای نهچندان دور طبیعت و محیطِ زیست بهطورِ برگشتناپذیری به ویرانی کشیده خواهد شد. با این روی اما هنوز هیچ توافقِ درستدرمانی در سطحِ جهان در این باره حاصل نشده که هیچ، حتا هنوز هیچ درکی اجماعی و فراگیر دربارهی «پایایی» در سطحِ جهان وجود ندارد. برای همین، در حالِ حاضر بسی پژوهشها از نظرگاههای گوناگون میکوشند انگارهی «پایایی» را بکاوند و بشناسند و تعریف کنند.
کتابی درباره خوشبختی و پایایی
دربارهی پیوندِ میانِ خوشبختی و پایایی دو بُنپرسش میتوان طرح کرد. یک پرسش این است که، اکنون که دانستهایم خوشبختیِ مصرفگرایانه با پایایی سازگار و همخوان نیست، چه درکی از خوشبختی این ویژگی را دارد؟ و دومین پرسش اینکه اساساً پایایی چه ربطی با (احساسِ) خوشبختی و شادمانی دارد. همین دو پرسش دستمایهی کتابِ پیوند زدن میانِ پایایی و خوشبختی: چشماندازهایی نظری و کاربردی شده است. در این کتاب که انتشاراتِ اشپیرینگر منتشر کرده چندین پژوهشگر از سراسرِ جهان و از چندین پهنه از دانش گردِ هم آمدهاند و از چشماندازهای گوناگون، هم چشماندازهای نظری و هم چشماندازهای کاربردی، هریک یکی از سویههای این پیوند را بررسیده و واکاویده است.
میدانیم که خوشبختی را میتوان به فرد یا به اجتماع نسبت داد. خوشبختیِ جمعی گونهای احساسِ خوشبختی است که در ارتباط با اجتماع و همدارگانها و گروهها شکل میگیرد. برای مثال، احساسِ تعلق به گروه و جمع معمولاً احساسی خوشایند به شخص میدهد. بسیاری از پژوهشها در دورانِ معاصر نیز نشان دادهاند که میانِ احساسِ خوشبختی نکردن و تنهایی و انزوا ربط و پیوندی معنادار هست. در همین زمینه در یک فصل از این کتاب نیز نویسندگان به این پرسش میپردازند که میانِ احساسِ خوشبختیِ جمعی و اجتماعهایی که بر محورِ نگرشِ «پایایی» شکل میگیرند چه رابطهای برقرار است.
خوشبختی و شادی با انگارههایی چون ارزشِ زندگی و بهروزی یا بهزیستی ارتباط مییابد. هریک از اینها انگارهها خود به شکلهای گوناگون تعریف شده است. برای نمونه، بهزیستی در بسیاری از نظریههای بهزیستی (well-being) با مؤلفههایی چون داشتنِ عواطفِ مثبت و خوشایند، روابطِ خوشایند، داشتنِ معنا در زندگی، و احساسِ موفقیت تعریف میشود. در این کتاب نیز در یک فصل ربطِ پایایی با نظریههای بهزیستی و ارزشِ زندگی بررسی میشود.
همچنین در یک فصل از کتاب تفکرِ پایایی در ارتباط با شادی و خوشبختیِ درونی و معنوی بحث و بررسی شده است. پایایی را معمولاً به مسائلِ بیرونی نسبت میدهند. اما در این فصل نویسنده میخواهد نشان دهد که چگونه شادی و سعادتِ درونی میتواند انسان را بهسمتِ زیستِ پایا رهنمون شود. نویسنده در این رهیافت بر بودیسم متمرکز میشود.
افزون بر رهیافتها و رویکردهای نظری به ربطِ میانِ خوشبختی و پایایی، در این کتاب چندین مطالعهی موردی نیز در این باره آمده است. برای نمونه، در یک فصل ربطِ میانِ «اهدافِ توسعهی پایا» (که یکی از مهمترین توافقهای بینالمللی در زمینهی محیطِ زیست است) و احساسِ خوشبختی و شادی به بحث و بررسی گرفته شده است. همچنین یک فصل به این پرسش اختصاص یافته که آیا رفتارهای زیستمحیطی و کارهایی که برای محافظت و پاسداری از محیطِ زیست انجام میشود به شخص احساس خوشبختی و شادی میدهد. همچنین در یکی از مطالعاتِ موردی در این کتاب نشان داده شده که شهرهایی که زیستِ پایا را پشتیبانی میکنند و ترویج میدهند (برای مثال، از طریقِ شیوههای حملونقل که آسیبی به محیطِ زیست نمیزنند) شهروندانِ شادتری نیز در خود دارند.
بهطورکلی میتوان دو معنا از خوشبختی را از هم سوا کرد: یکی خوشبختی در معنایی ذهنی (سابجکتیو) و شخصی است که معمولاً با واژههایی چون شادی و خوشی از آن یاد میشود؛ دیگری خوشبختی در معنایی ژرفتر و عینی است که گاهی آرامشِ درونی خوانده میشود. بهعنوانِ یک نتیجهگیریِ کلی از کتابِ حاضر، رهیافتها در این اثر بهطورمشخص اثبات میکنند که خوشبختی در معنایی ذهنی یا سابجکتیو و شخصی گونهای رابطهی همبستگی با برخی سنجههای پایایی (برای نمونه، رفتارهای مثبت در زمینهی محیطِ زیست، توسعهی پایا، و جز اینها) دارد. اما این پرسش که آیا خوشبختی در معنایی عینی و ژرف نیز همین همبستگی را با سنجههای پایایی دارد از این کتاب فراتر میرود و پژوهشهای دیگری میطلبد.
هدف در این کتاب این است که آمیزهای از شواهدِ علمی، سویههای معنوی و روحانی، دانشِ بومی و سنتی، عرفان و رازورزی، و دیگر راه و روشها برای پژوهش در زمینهی پیوندِ میانِ پایایی و خوشبختی فراهم آید. از آنجا که ربطِ خوشبختی و پایایی موضوعی نو و هنوز ناکاویده است، در این اثر نُوراههایی برای پژوهش در این زمینه گشوده شده و تنگناهایی که پژوهش در این زمینه دارد نشان داده شده است. مطالعهی این اثر به خوانندگان کمک میکند بتوانند درکی از خوشبختی و بهزیستی به دست بیاورند که با پایایی همخوانی داشته باشد. از آنجا که موضوعاتِ متنوعی در طیِ فصلهای کتاب طرح شده، طیف گستردهای از خوانندگان هریک دستکم یک یا چند فصل را خواندنی و آموزنده خواهند یافت.