از سلسله درسگفتارهای محمدرضا باطنی، درباره زبان و زبانشناسی، این قسمت از ویدئو مربوط به سوالی در مورد تغییر خط است.
منبع: حساب کاربری ADPITV در تارنمای یوتیوب.
01 November 2012
از سلسله درسگفتارهای محمدرضا باطنی، درباره زبان و زبانشناسی، این قسمت از ویدئو مربوط به سوالی در مورد تغییر خط است.
منبع: حساب کاربری ADPITV در تارنمای یوتیوب.
دسته بندیها: نیاز به دسته بندی
کلیدواژه ها: تغییر خط, محمدرضا باطنی
با سلام
در تایید و یا رد الفبای لاتین میتوان در هردو جهت مزایا و کاستی هایی را بیان کرد. مسلم است که الفبای کنونی فارسی مطلوب نیست چه با وجود اینکه 32 حرف داریم بازهم نمیتوان صداهای ترکیبی دو حرف صدادار انگلیسی را با ان نمایش داد. مثلا ( au, ou, ) را نمیتوان به درستی به الفبای کنونی فارسی نوشت. بعد هم در فارسی حروفی هستند مثل (ث ص ط ظ یا ه ح) که در گفتار فارسی اصلا چنان صدایی ندارند و شبیه همتای خود هستند و در نتیجه دلیل نوشتن انها برای حفظ ریشه عربی لغات است به طوریکه محمد را به صورت مهمد ننویسیم گرچه محمدو مهمد هر دو یک جور تلفظ میشوند.
نارسایی الفبای فارسی در نوشتن کلمات انگلیسی به فارسی خیلی واضح (وازه) است. اما الفبای لاتین هم لزوما نمیتواند جواب این مشکل باشد. در مورد راست به چپ یا چپ به راست نویسی هم نباید مشکل چندانی باشد. زبان فارسی هم تا قبل از حمله اعراب از چپ به راست نوشته میشده است.
در تایید این نکته ما هنوز هم ارقام ده گانه فارسی (0.1.2.3.4.5.6.7.8.9) را از چپ به راست مینویسیم. این ارقام به اعداد عربی در دنیای غرب معروف هستند اما ریشه انها ظاهرا فقط در متون فارسی قدیم و نه جای دیگر دیده میشود که اصلیت ایرانی انها را بیان میکند. همانطور که ملاحظه (ملاحزه یا ملاحضه) میفرمایید این ارقام پارسی (عربی) یک مزیت بزرگ بر ارقام لاتینی دارند و ان وجود رقم صفر در میان ارقام پارسی است که از چپ به راست هم نوشته میشوند. اگر درنوشه های باستانی و تاریخی کمی غور کنیم میبینیم که این ارقام از میان پارسی زبانان به دنیای عربها رفته و سپس به اسپانیا و اروپا منتقل شده است. این ارقام به دلیل داشتن رقم صفر ضرب و تقسیم را ممکن میسازند چیزی که در زبان لاتین ممکن نیست. به همین دلیل هم با ورود اعداد ده-دهی به اروپای لاتین-زبان تحولی عظیم در حوزه علوم نجوم و ریاضی پدید امد که هنوز هم برقرار است و تا دنیای رایانه هم پیش میرود. تصورکنید اگر غرب بر نگهداری ارقام لاتینی اصرار میورزید هم اکنون چه سرگذشت و سرنوشتی میداشت.
یکی از معلمان زبان لاتین در امریکا به بچه های مدرسه گفته بود که زبان لاتین خیلی کامل است و بچه ها این موضوع را در کلاس به بنده بازگو کردند. بنده هم از بچه خواستم که از وی بخواهند تا یک عدد 3 رقمی مثل 695 را به لاتین بنویسد و سپس ان عدد را در یک عدد سه رقمی دیگر مثل 396 انهم به لاتین ضرب کند! معلم لاتین هم سعی کرده بود اما نتوانسته بود حاصل ضرب این دو عدد را به درستی پیدا کند زیرا در ارقام لاتینی صفر وجود ندارد که بشود ضرب و تقسیم را انجام داد. حتی جمع و تفریق هم با ارقام لاتین بسیار محدود است و از سرانگشت بالاتر نمیرود چون صفری در کار نیست.
اما اینکه کدام الفبا بهتر است به نظر بنده اگر همین الفبای موجود را کمی تغییر مصرف دهیم انرا به روز کنیم و صداهای ترکیبی را به ان وارد کنیم و برخی حروف همصدا را حذف (حزف) کنیم میتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم. عوض کردن الفبا به لاتین انقدر اهمیت ندارد و پسندیده هم نیست تا اینکه نیاز به تغییر کاربرد و مصرف حروف موجود و به روز کردن خط و زبان فارسی را بپذیریم. در متون قدیمی انگلیسی دو حرف V AND U یکی بوده است و اخیرا از هم تفکیک شده اند. در متون قدیمی انگلیسی صدای معادل (ث) وجود نداشته وبا ترکیب دو حرف ( T AND H) انرا ایجاد کرده اند. در متون قدیمی فارسی هم حرف ش وجود نداشته است اما با قرار دادن سه نقطه بر سر حرف س انرا ایجاد کرده اند. همین کار را میتوان با س و ث و ص کرد و تعداد انهارا از سه حرف به یک حرف تقلیل داد. مثلا حرف س را برای نوشتن کلماتی مثل سلام ، سیب و سمنو به کار بریم و حرف س را با یک نقطه بالای ان به جای ص در کلماتی مثل صابون و صدام و صداقت به کار بریم و حرف س را با دو نقطه بالای ان برای کلماتی مثل ثالث و مثلت و ثانی و همچنین به جای ( th ) انگلیسی که معادل ث عبری یا عربی است به کار بریم و حرف س را با سه نقطه بالای ان برای نشان دادن صدای شین که احتمالا از هندی یا چینی امده است در حروفی مثل شام و شمال و شامپو به کار بریم. بعد هم میتوانیم حروف صدا دار را هم به تنهایی یا به صورت ترکیبی در نوشته لحاظ کنیم تا از سردرگمی در خواندن کلمات نا اشنا رها شویم. مثلا امروز در نوشته ای به اسمی ( Beneth) با تحریر بنت برخورد کردم. اول انرا به معنای دختر به زبان عربی خواندم بعد متوجه شدم که این کلمه به کسر ب و کسر ن است (چون با انگلیسی اشنا بودم) و حروف صدادار دران لحاظ نشده است. از ان مهم تر حرف “ث” در پایان کلمه که در واقع همان ( th) انگلیسی است و در فارسی گفتاری وجود ندارد به شکل “ت” نوشته شده است.
بنده پیشنهاد میکنم یک گروه از دست اندکاران زبان و علاقه مندان از طریق اینترنت و با استفاده از پایگاه زمانه این تغییر و تبدیل هارا برسی کنند و عیوب هر گزینه را مورد بحث قراردهند و انهارا برطرف کنند تا بعد هم به مرحله به کار گیری در کتب غیر درسی و درسی برسیم. این یک نیاز مبرم است که روز به روزهم مبرم تر میشود.
مواردی که احتیاج به بازنگری دارند عبارتند از:
1. دوبار نوشتن نوشتن حروف مشدد به جای گذاشتن تشدید (ّ ) بر بالای حرف مورد نظر
2. ادغام تمام حروف یک صدا مثل {ه ، ح} و {س، ص، ث، ش} و {ز، ذ، ظ ، ض} در یک حرف
3. ادغام تمام حرفها با صدای ز (Z) با استفاده از یک حرف و قراردادن یک، دو یا سه نقطه روی ان.
4. ایجاد و لحاظ کردن حروف صدادار میان حروف بی صدا و حذف کسره و فتحه و ضمه از نوشتار
به این ترتیب ارتباطمان با متون قدیمی پارسی به یک باره و به صورت ویرانگر قطع نخواهد شد و هنوز هم جوانان ما قادر خواهند بود متون قدیمی را بخوانند و زبان فارسی نوشتاری هم به روز میشود و خواننده ان از سردرگمی کنونی بیرون می آید.
دکتر ابراهیمان
موفق باشید
Anonymous / 01 November 2012
این آقایان مشکلشان اینه که مشکلات الفبای لاتین را بیان نمیکنند. مشکلات الفبای لاتین بسیار بزرگ تر الفبای فارسی است.
١) واژه هایی که به لاتین نوشته میشود بعلت جدا بودن از همدیگر تشکیل تصویر نمیدهد .این باعث میشود :
–واژه را بصورت یک واحد ندید. ایجاد دیسلکسی در خوانش میکند.مشکلی که در فارسی هیچگاه امکانش نیست.و برای بخش بزرگی از جامعه غرب معزل بزرگی است.
— واژه ها چون از حروف مستقل هستند. برای بخاطر سپردن دیکته آن مرتب باید تعدد حروف را شمرد و علاوه بر ترتیب حروف تعداد هم مهم میشود .ادامه دارد….
٢)بعلت از چب به راست بودن الفبای لاتین .در خوانش آن مسیر عصبی پیچیده و طولانی در مغز طول میکشد تا به مرکز زبانی مغز برسد.
٣) حروف لاتین ٢٦ عدد است و باید برای ساخت آواهای مختلف (صداهای مختلف) باید از دو و سه حرف برای یک صدا استفاده کرد که این نگارش کلمه را طولانی تر میکند و چون در الفبای لاتین حروف با صدا را هم مینویسند و تشدد ندارد واژه ها از لحاط نوشتاری دارای حروف زیادی میشود و بخاطر سپردن و دیکته را مشکل میکند. ادامه :مثلا کلمه محمد در فارسی از ٤ حرف م ح م د تشکیل شده است اما لاتین همین کلمه ساده از ٨ حرف درست شده است: mohammad یعنی دو برابر طولانی تر و برای خفظ دیکته آن مشکل تر چون مغز کلمات را با ٣تا ٧ حرف را به خاطر میسپارد در صورت طولانی بودن باید به اندازه ٢ کلمه زحمت بکشد.
٤) در این دنیای ایمیل و sms نگارش با حروف لاتین بعلت طولانی بودن کلمات بسیار مشکل است. (بخاطر نگارش حروف صدا دار) و استفاده از چند حرف برای یک صدا (و نداشتن تشدید برای حروف تکراری)
٥) نگارش فارسی برای دنیای امروز بعلت کوتاه بودن نگارش کلمات برای sms و e-mail بسیار راحت و پیشرو است.
آزاد
Anonymous / 01 November 2012
مشکل فارسی الفبایش نیست۰زبانش است که هنوز منطقی و علمی نشده است. پیشرفت آن
در جهت شعر و هنری بوده. کاری برای علمی و منطقی کردن آن بصورت برنامه ریزی شده اتفاق
نیفتاده است. در صورتی که زبان های اروپایی بصورت مستمر و ارگانیزه شده منطقی و شفاف
شده است.بطوریکه از یک جمله امکان چند تفسیر و تعبیرغیرممکن است. زبان نوشتاری
فارسی هنوز استرکتور یا استخوان بندی استوار ومحکمی ندارد وهمه بحث ها هنوز در حد
کلمات است و نه جملات و محتوی و فرم آنها.
آزاد
Anonymous / 01 November 2012
حتما باید خط ایران عوض شود. یکی از مزایای آن نزدیک شدن به ایرانیت است. از بعد از حمله ی عرب و تجاوزات مکرر آنها تا به امروز ایران دچار نوعی آشفتگی روانی ست. با عوض شدن خط ایران خرجش را با عرب و اسلام جدا می کند و کاری ست مهم. اضافه بر این بسییاری از کاستی های زبان نیز از بین خواهد رفت. ایکاش رضا شاه این عمل مهم را کرده بود. اما نکرد. رضا شاه می توانست ریشه روحانیت را بکند و نکند٬ نوشتن زبان پارسی را به لتاتین بکند و نکرد. حیف. استاد یارشاطر نظری در این مورد داده بود که خواندنی و شنیدنی ست. آنراذ پیدا کنید.
Anonymous / 01 November 2012
با تشکر از کاربر عزیز که نوشته اند
اعداد معروف به اعداد عربی و عدد صفر را نه اعراب و نه ایرانیان ، هیچ کدام کشف نکردند . هزار سال قبل از آنکه بدست ایرانیان و توسط آنها به اعراب برسد هندیها آن ها را کشف کردند و بعدا به دست ایرانیان افتاد. بار ها نشنال جغرافیا مدارک و چگونگی آنرا نشان داده است. و شهرزاد و هزار و یک شب هم کتاب اصلی اش از هندوستان آمده و ایرانیان و اعراب به اسم خود جا میزنند. اما مردم دنیا میدانند که اصل آن مثل کلیله و دمنه سانس کریت بوده است.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ جمعه, 08/12/1391 – 10:51.
از شما به خاطر توضیح تان در مورد عبارت مربوط به اعداد عربی متشکرم. اما دوست عزیز حتما شما هم متوجه هستید که هزار سال قبل از اسلام امپراطوری ایران باستان تا رودخانه سند در هندوستان گسترش داشت و نوشته شما و مقالات ماهنامه “جغرافیای ملی امریکا” هم حرف بنده را تایید میکند که ایرانیها این ارقام (نه اعداد) را ابداع کردند (نه کشف). این ارقام تا قبل از ابداعشان وجود خارجی نداشتند که کسی انهارا کشف کند بلکه کس یا کسانی به این فکر بکر (ABSTRACT) افتادند که به جای ارقام سر انگشتی که همان ارقام یا اعداد رومی هستند ارقام نمادین به کار گرفته شود که مزیت انها وجود صفر و ده-دهی بودن انهاست. در ضمن فرق بین رقم و عدد اینست که با رقم میتوان اعداد را نوشت و ارقام 0 تا 9 در واقع الفبای نوشتن اعداد هستند. اعداد کوچکتر که یک رقمی هستند با ارقام مربوطه یکی هستند اما اعداد بزرگتر با تغیر دادن ارزش مکانی ارقام و ترکیب با ارقام دیگر به وجود می ایند.
در مورد هزارو یکشب و کلیله و دمنه هم میتوان به همین منوال و بر اساس تاریخ عهد باستان که امپراطوری ایران تا هند گسترش داشته است عمومیت داد. اما تا انجا که بنده از تاریخ کلاس های ابتدایی و دبیرستان به یاد دارم این کتاب ها از هندی به فارسی و سپس به عربی برگردانده شده اند. پس نوسنده اصلی انها حتما هندی زبان بوده است. مضافا اینکه نام “هندوستان” که استانی از ایران باستان بوده هنوز هم توسط ما ایرانیها (البته شما را نمیدانم که خودرا ایرانی میدانید یا از نژاد دیگر) به کار برده میشود و کلمه” ایندیا” فقط در دو سده اخیر توسط انگلیس ها به کار برده شده است تا نفوذ ایران را در هندوستان کم کنند. در ضمن نامهایی همچون کردستان گرچستان و ترکمنستان و تاجیکستان و ارمنستان و حتبی بلغارستان و غیره هم که با پسوند “استان” تمام میشوند همه حکایت از گستره فرتنگ و زبان ایرانی (فارسی) دارد.
ای کاش نامتان را هم نوشته بودید تا مستقیما به شما عرض ارادت کنم.
علاوه بر شما کاربر دیگری مخالفت خودرا با حفظ الفبای عربی اعلام کرده بودند که به اختصار به ایشان هم یاد اور میشوم که با تغییر خط ان کنجینه زیبای ادبیات فارسی منسوخ میشود و ان موقعیت بارز و بی همتای فرهنگ و ادبیات ایران در جهان را از دست خواهیم داد. در واقع اگر به همه کشورهای دنیا نگاهی بیندازید ادبیات فارسی سرامد و نمونه بسیار ارزشمندی از میراث فرهنگی دنیاست و نباید انرا به خاطر عداوت دیرینه با اعراب از دست داد. ما همه از ارک و فارس و عرب و گیلک هویت ایرانی داریم و به ان افتخار میکنیم و سند این مدعا هم همین ادبیات فارسی هزارو اندی سال اخیر است که زبان عربی را هم در زبان فارسب ادغام کرده ایم و این خود از سلاست و نرمی زبان شیرین فارسی حکایت دارد. حیف است انرا اینگونه فدای تعصبات کنیم. .
ابراهیمیان
Anonymous / 02 November 2012
اعداد معروف به اعداد عربی و عدد صفر را نه اعراب و نه ایرانیان ، هیچ کدام کشف نکردند . هزار سال قبل از آنکه بدست ایرانیان و توسط آنها به اعراب برسد هندیها آن ها را کشف کردند و بعدا به دست ایرانیان افتاد. بار ها نشنال جغرافیا مدارک و چگونگی آنرا نشان داده است. و شهرزاد و هزار و یک شب هم کتاب اصلی اش از هندوستان آمده و ایرانیان و اعراب به اسم خود جا میزنند. اما مردم دنیا میدانند که اصل آن مثل کلیله و دمنه سانس کریت بوده است.
Anonymous / 02 November 2012
خط نوین فارسی منطبق با آواهای فارسی در این سایت
homafar.com
حتماً بازدید کنید بنظر من منطقی تر از بقیه پیشنهادات برای تعویض خط است.
Anonymous / 02 November 2012
مسایل ناسیونالیستی و احساسی و تمایل سیاسی را لطفا قاطی واقعیات تاریخی و علمی نکنیم. بنده قبل از برنامه های نشنال جغرافیا به علت علاقه به ریاضیات اولین بار در کتاب های ریاضی مرحوم دکتر شهریاری انتشارات امیر کبیر در مورد کشف عدد صفر توسط هندیها خواندم. و خوارزمی در دوره اسلامی آن را به دربار عباسیان در بغداد می برد و آنها از ان استقبال می کنند. خصوصیات و مزایای این اعداد را کودکان دبستانی هم میدانند لازم به تکرار نیست. بنده وکیل و وصی هندیها هم نیستم .این را جهت اطلاع و یاد آوری نوشتم. مطلب بعدی در مورد هندیها: علی رغم آنچه که در رسانه های ایران تبلیغ می شود. آنها داری تمدن بسیار بزرگ و شکوفایی بوده اند که از آن بعنوان تمدن زخمی نام برده میشود. علی رغم حمله فرهنگی و نظامی اسلام که تمدن ایران و مصر و بابلیان و آشوریان را تصاحب کرد درمورد بقیه غیر از ایران و ترک ها و اندونزیایها و چند کشور شرق آسیا حتی زبان خود را برآنها تحمیل کرد.و اما در قسمت اعظم هندوستان نتوانست مذهب و یا زبان خود را تحمیل کند. و از روی هندوستان گذشت و به اندونزی و بقیه رسید. در ضمن این اعداد معروف به عربی و صفر بر سنگ نوشته ها معابد هندی با قدمت چند هزار ساله یافت شده است. و انگیزه و نیاز به کشف آنها استفاده روحانیان هندی از اعداد و رقم های نجومی وبزرگ بوده است.
درمورد قضیه فیثاغورث و اعداد معروف به او کتیبه هایی ٤٠٠٠ ساله مو جود است که بابلیان آنها با شرح کامل ٢٠٠٠ سال قبل تر کشف کرده اند و یا میدانستند فیثاغورث در سفر هایش به بین النهرین آنها را یاد میگیرد و با خود به یونان میبرد. اسناد جدید تر نشان میدهد که چینی ها اعداد و قضیه معروف به فیثاغورث را ٥٠٠٠ سال پیش تر میدانستند و احتمالا از طریق آنها به بابلیان رسیده است.
آزاد
Anonymous / 02 November 2012
این آقایان که بی مطالعه خواهان تغییر الفبای فارسی اند. که هنوز نه مزیت و نه معایب آن را نمیدانند.بخاطر نفرت از عربی. نگاه کنید به ازبکستان که آنها الفبای فارسی را گذاشتند کنار و از حروف روسی استفاده میکنند.به همین خاطر هم از ایران فارس زبان بریده شده اند و از ادبیات و شعر و فرهنگ فارسی. کشورشان جولانگاه گروه های مذهبی سلفی و وهابی شده است. اسم پرشیا هم به ایران توسط رضا خان بودن مطالعه عوض شد. حالا جهانیان ایران و ایراک(عراق) را یک دو قلوی عربی مثل هم میدانند و آنها را با هم قاطی می کنند. همه اشتباهات و ترور بازی های عراقی ها و اعزاب را به پای ما می نویسند.
Anonymous / 02 November 2012
بازهم سلام به هموطنی که ظاهرا خواسته اند جواب بنده را بدهند اما هم غیر مستقیم گفته اند و هم یادشان رفته خودرا معرفی کنند تا خدمتشان سلام عرض کنم. ایشان نوشته اند:
“مسایل ناسیونالیستی و احساسی و تمایل سیاسی را لطفا قاطی واقعیات تاریخی و علمی نکنیم. بنده قبل از برنامه های نشنال جغرافیا به علت علاقه به ریاضیات اولین بار در کتاب های ریاضی مرحوم دکتر شهریاری انتشارات امیر کبیر در مورد کشف عدد صفر توسط هندیها خواندم……….”
دوست عزیز حرفهای بنده از روی حس ناسیونالیستی و یا تمایل سیاسی نبود. صرفا منظور بنده این بود که به ایرانی بودن و داشتن فرهنگ ایرانی افتخار کنیم چه ما ایرانیها تنها کسانی هستیم که میتوانیم شاهنامه را که بیش از هزار سال پیش نوشته شده است بخوانیم و همینطور کتاب مثنوی رومی را.
این صحبت های تغییر دادن الفبا بدون توجه به عواقب و بازتابهای جانبی ان اگر از حد یک سرگرمی و دورهم جمع شدن عده ای فراتر نرود اشکالی ندارد اما وقتی عده ای انرا پیشنهاد و ترویج و تبلیغ کنند و عده بیشتری گول این هیاهورا بخورند و احیانا تغییرات بی مطالعه و بی هدف در خط فارسی اتفاق افتد انوقت مشکل افرین میشود.
همه میدانیم که زبان فارسی امروزین نواقص نوشتاری دارد. زیرا از یک طرف ارتباطات بیشتر بین فرهنگها زبان مارا در معرض واژگان نا مانوس قرار میدهد و از طرف دیگر هم چون اواهای لازم را در فارسی نداریم میزان اشتباهات گفتاری و نوشتاری را بیشتر میکند. به همین دلیل هم نیاز به تغییر خط فارسی امروز به صورت یک الزام جلوه میکند.
حال اگر شما هنوز هم اصرار دارید که ارقام ده-دهی کشف شده اند و انطور که بنده استنباط می کنم “ابداع” نشده اند چون دکتر شهریاری خدابیامرز اشتباها چنین استنباط کرده اند بنده هم چیز دیگری ندارم که به شما بگویم. اما هم شما و هم بنده میدانیم که این ارقام در طبیعت وجود نداشته اند که کسی انهارا کشف کند. پس توسط کس یا کسانی ابداع شده اند. تصور کنید اگر هیج بشری روی کره زمین نباشد ایا این ارقام هنوز هم مفهوم وجودی دارند یا نه. در مورد هندی بودن اصل این ارقام هم ممکن است نشنال جیوگرافی چنین نوشته باشد و استادی هم ارایه کرده باشد. اما غربی ها به کرات و به عمد در کوچکتر جلوه دادن تاریخ تمدن ایران باستان تاریخ نویسی کرده اند. و خود ما ایرانیها حتی از غربی ها هم پافراتر گذاشته ایم و تاریخ تمدن خودرا تحقیر کرده ایم تا حدی که اسم خودرا عوض میکنیم و خودرا پرشین و نه ایرانی جا میزنیم. البته عربها هم در القای این تفکر و نگرش در ایرانیها سهم به سزایی داشته اند.
اما حالا بحث سر اینها نیست بلکه صحبت اقای دکتر باطنی تغییر دادن خط فارسی از الفبای عربی به لاتین است. به نظر بنده این کار اشتباه است به دلایلی که بر شمردم. اگر قرار است تغییری در خط فارسی ایجاد شود بهتر است همین الفبای ناقص را اصلاح کنیم نه اینکه انرا یکجا منسوخ کنیم. اگر این شق اخری را برگزینیم انوقت کتب قدیمی را هیچکس به غیر از چندتا محقق و مترجم نخواهند توانست که بخوانند و بفهمند. این خود به معنای بریدن از قرهنگی است که مارا در جهان امروز و دیروز به عنوان یک فرهنگ بدیع و اصیل شناسانده است. مسلما کتب قدیمی به الفبای جدید چاپ خواهند شد اما ان بی همتا بودن زبان و ادبیات و خط فارسی را از دست خواهیم داد.
حال خواهش بنده از شما و دیگران اینست که به جای ایرادگیری الفبای مورد پسند خودتان را ارایه دهید تا دیگران هم انها را ببیند و عیب و ایرادهای حروف انرا بیابند. انوقت همه با هم یک صدا و یک دل تصمیم میگریم که الفبای جدید فارسی چگونه مدون شود.
بازهم با تشکر
ابراهیمیان
Anonymous / 03 November 2012
آقا خود من هم دارم زبان فارسی را در یک کشور خارجی به آنها درس میدم. نمیتونن کلمات را بخونن!
در مغزشان نمیره که سه حرف صدا دار مهم رو با علامت نشان بدهیم (فتحه، کسره، ضمه) !
تازه مسئله زمانی هم بیشتر بغرنج میشه که ببینند که در کتابها و مطالب نوشتاری اصلاً این علائم را بکار هم نمیبیریم و فرد باید خودبخود بداند که کلمه چکونه باید تلفظ شود!!
در نتیجه من هم با پیروی از سایت homafar.com اول حروف صدا دار را به حروف لاتین به آنها یاد میدهم و بعد تمام کلمات را بآنصورت با حروف لاتین برایشان بنویسم تا بتوانند بخوانند.
Anonymous / 03 November 2012
دیوان حافظ رو مگه میشه با الفبای لاتین نوشت؟! بابا ای ول … تغییر الفبا!! برو تو تاجیکستان ببین چه بلایی سر فارسی اومده!
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
حافظ
Anonymous / 04 November 2012
یک بار دیگر خدمت شما عرض میکنم که تعصب و گرایش سیاسی یا ناسیونالیستی را نباید قاطی مسایل علمی کرد.حق باشماست اعداد یا به قول شما ارقام ابداع شدند. و اما لازم نیست افتخارات ملی و وطن دوستی را بر دروغ بنا کرد. دکتر پرویز شهریاری حق بزرگی برهمه ریاضی دانهاو مهندسین و برندگان المپیادهای علمی و خصوصا ریاضی دارد. ترجمه های متون علمی و ریاضی او در طول نیم قرن در خدمت جامعه ایران بوده و هست. اما هندیها این ارقام را ابداع کردند شما میتوانید شک کنید به این واقعیت و در پی اندیشه ات کمی هم به خود زحمت تحقیق بدهید.در ضمن پرویز شهریاری عرب نیست و یک ایرانی زرتشتی است.در ضمن غربیها هم حدود ٥٠٠ سال این ارقام را نمی پذیرفتند و میگفتند صفر عدد شیطان است. به همان دلایل و تعصبات ملی و مذهبی و جزم اندیشی.که اکنون جامعه ما ازش رنج میبرد.
اما در مورد الفبای فارسی.
شما و عده ای دیگر متاسفانه و صادقانه بگویم نه مشکلش و نه محاسنش را شناختید.مشکل در الفبا نیست و در (باکمال احترام به همه و شما ) در معلومات و عدم حوصله تحقیق شماست. چند بار خواستم در کامنت ها ادله خود را مفصل بنویسم اما به چند دلیل نشد.١- من دانشجوم و وقتش نشد ٢- چند بار دیگر کامنت در مسایل دیگر نوشتم که عده ای آنرا بدون ذکر ماخذ دزدیدند و در خدمت اهداف سیاسی به خدمت گرفتند. با این همه، توضیحاتی در مورد ایرادات شما در حوصله این کامنت میدهم.
بزرگ ترین ایراد شما و بعضی ها به این که درالفبای فارسی مثلا حرف ه و ح بکار برده میشود . چرا صرفه جویی نکنیم و از یک سمبل برای یک تلفظ استفاده نکنیم بود.
در نگاه ساده و اولیه حق با شما و شاگردان دکتر باطنی است. چونکه برای نو آموزان با چند سمبل برای یکصدا مشکل دارند .در نگاه ساده به این دلیل که شما ها هنوز در سطح الفبا و واژه به زبان نگاه میکنید اما در سطح های بالاتر کاربرد این تعدد سمبل ها آشکار میگردد. این اشتباه مخصوص تنها شما نیست. یک زمانی هلندی ها هم همین اشتباه را کردند و حرف c و k که هر دو صدای “کا” میداد را یکی کردند و همه کلماتی که با c نوشته میشد به k تغییر دادند و حرف x را هم توسط ks جای گزین کردند و مدت ده سال همه کتاب ها و دیکشنری ها به صورت جدید نوشته شد.اما زود متوجه اشتباه فاحش خود گشتند. و دیدن که در سطح پایینی با زبان نوشتاری برخورد کردند. اما ایراد کجا بود توضیح میدهم . حال شما ها می خواهید اشتباهات دیگران را تکرار کنید و از نوع مثلا چرخ و آتش را کشف کنید بفرمایید.
اما ایراد کجا بود؟
بعد از آنی که سطح زبان از الفبا و واژه و جمله و پاراگراف و متن و فصل و کتاب بالاتر رفت. و حتی از مرز محتوی و فرم نوشتار گذشت.میرسیم به نقش زبان نوشتاری و وظیفه و برتری آن بر زبان گفتاری. که متاسفانه آقای دکتر باطنی با همه احترام به او و خدماتی که درنوشتن فرهنگ و لغت نامه ها انجام داده است. اما هنوز در سطح واژه ها با زبان مشغول است.
در دنیای مدرن و علمی زبان نوشتار علاوه بر ثبت زبان حامل معلومات است و زبان نوشتاری باید ناقل و حاملی امین برای این معلومات باشد. تاکید بر امین بودن بسیار مهم است. نوشتار(غیراز هنری و شعری) باید شفاف و واضح باشد بدون جای تعبیر معلومات ،یک نوشتار باید برای همه یک معنی بدهد و محتوی متن جای هیچ بحث و سوتفاهم و تعبیر نداشته باشد. برای این کار بسیار روی نوشتار ها و قواعد ودستورات آن کارشده است و میشود . یکی از بلایای این هدف کلماتی هستد که دو و یا سه معنی دارند.و با وجود کونتکست و توجه به آن باز این کلمات میتوانند دو معنی در یک جمله و در یک کونتکست ایجاد کنند.
راه حل چیست؟
راه حل آن مثلا در زبان هلندی استفاده از{c وk و ck} است که هرسه “کا” تلفظ میشود اما در نوشتار یک واژه باعث میشود که واژه های که دو یا سه معنی میدهند در نوشتار نتوانند ایجاد تعبیر و تفسیر چند گانه کنند. یا{dو dt و dd و t} هر چهار تا ت تلفظ میشود اما ایجاد تغییر معنا در کلمه مکند و دهها مثال دیگر مثلا{ ij و ei }و…
مثلا در فارسی:” سفر “و” صفر” هر دو یک تلفظ دارد.اما در نوشته هیچ گاه معنی آنها بخاطر استفاده از دو نوع {س و ص} قاطی نمیشود. یا “اصرار” و” اسرار ” و یا “توزیع ” و توضیح” یا “بحر” و”بهر”
بهر حال سعدی و حافظ و رودکی و فردوسی و بیهقی و بقیه در این الفبا تکامل های خلق کرده اند که باید مثل گنج زحمت کشید و آن ها را کشف کرد. این تحولات در نگاه اولیه بنظر نمی آیند اروپاییان بعداز صرف(نه سرف) هزینه های مالی و زمانی سالها و صده ها و با نگاه علمی و دور از تعصب و عقده به نتیجه ای رسیده اند که هزار سال است ما داریم و خود خبر نداریم. بنده مشغول به نوشتن تز دکترایم در همین زمینه هستم و نمی خواهم همه یافته هایم را لو بدهم اما در انتها یک
چیز باید بگویم که دوستی که ارقام عربی(هندی) را به درستی با رقام یونانی مقایسه کردند و همه تفاوتها را میدانند. با ارقام یونانی -لاتین یک چهار عمل اصلی ساده غیر ممکن است اما با ارقام معروف به عربی علم ودانش به اینجا رسیده است. اما همین ارقام در دست ما و عرب ها هم بود اما غربیها توانسند استفاده لازم را از آن بکنند.
من مطمین هستم (بدون تعصب و یا احساسهای ناسیونالیستی که نمی خواهم قاطی بحث شود وگرنه راحت بودکتمان کنم که ارقام عربی هندی هسند.) درمورد الفبای فارسی هم همین حکایت است.
آزاد
Anonymous / 03 November 2012
آزاد عزیز بنده کاملا با شما موافقم. که نا آگاهی و تعصب کور و احساسات خشک و خالی بزرگ ترین دشمن ماست. بنده بعنوان خوشنویس در این فکرم که این جاهلین با این محبت های خاله خرسانه و این افکار بکرشان یک لحظه به هنر خوشنویسی فارسی و میراث نهفته در آن هنر و نقش آن در تاریخ و هویت ما اندیشیده اند.
اگر غرب هنر خود را در نقاشی ریخته.ما در هنر خوشنویسی. بررسی علمی خوش نویسی و تحولات آن آینه تحولات تاریخی و اجتماعی ماست. با وجود این همه بیکار در این مملکت نمیدانم چرا کسی حاضر به تحقیق و کاوش داشته های فرهنگی و زبانی و خطی و هنری ما نیست. ایتالیایی ها مثلا یک کاراواجیو یا یک میکلانژ یا داوینچی دارند با اینکه پانصد سال از کارهای هنری آنها میگذرد اما هیچ روز و هفته و ماه و سالی نیست که خبری جدید و یا نوشته و تحقیقی جدید در باره آنها فضای جامعه جهانی و هنری را نگیرد.و روزنامه ها و برنامه های جهان را متوجه خود نکند. (توجه رسانه ای پیش کش. ما هنر هنرمندان خوشنویس را میخواهم بیشرمانه بریزیم دور)
فضلایی قوم ما برعکس ، میخواهند . خط و کم کم زبان و فرهنگ و هنر و مملکت ما را تاق بزنند.انگار کلا بی خبرند هنر خوشنویسی فارسی هم با آن قدمت و زیبایی وجودداشته و هست.میخواستند مثلا فارسی را از عربی پالایش دهند تا دیروز میگفتند: کلمات فارسی را جایگزین عربی کنیم مثلا به جای کلمه منحوس «کشت مدفوع» بگویید: “گوه کاری” امروزه گوه کاری را بیشتر هم منزلت داده اند و به الفبای زیبای فارسی اش رسانیدند.
Anonymous / 03 November 2012
در جواب کاربر عزیز “آزاد” که نوشته اند دانشجو هستند و وقت کم دارند. ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 08/13/1391 – 21:02.
دوست عزیز شما خیلی جوان هستید و پر انرژی. اما متاسفانه ظاهراًٍ متوجه پیشنهاد بنده نشده اید. بعد هم قسمتی از حرفهای بنده را بدون ذکر ماخد برداشته اید و دوباره نوشته اید! اول اینکه فرق است بین رقم و عدد و شما اصرار دارید این دورا یکی کنید. در نوشته قبلی فرق این دو را نوشتم اما متاسفانه شما تصمیم گرفته اید متوجه این تفاوت نشوید. نکته دیگر اینکه بنده نگفتم که دکتر شهریاری حقی به گردن ما ندارند فقط عرض کردم اگر ایشان ابداع ارقام ده-دهی را کشف نامیده اند اشتباه کرده اند همین. حالا چرا به شما برخورده است بنده جوابی برای آن ندارم. بنده ایشان را نمیشناسم اما بر اساس حرفهای شما ایشان حتما شخص فاضلی بوده اند. نکته دیگر اینکه بنده توضیح دادم که انچه نوشتم از روی تعصب یا گرایش ناسیونالیستی نبوده اما شما بازهم متوجه نشده اید و اصرار دارید که نوشته بنده را با حس میهن-دوستی عجین و ترکیب کنید که منظور بنده چنین نیست. انچه را که نوشتم از جایی برنداشته ام و هم اش ار ذهن بنده بوده و مسئولیتش هم به عهده میگیریم. در ضمن بنده دکتر باطنی را نمیشناسم که شما همه را با هم یکی حساب کرده اید. اگر نوشته اخیر بنده را بخوانید متوجه میشوید که بنده در رابطه با پیشنهاد دکتر باطنی نوشتم تغییر دادن الفبا از عربی به لاتین کار اشتباهی است ضمن اینکه برای ایشان خیلی هم احترام قایلم. در مورد الفبای فارسی انچه را که بنده پیشنهاد کردم همانی که شما نوشته اید نیست. پس با کمی دقت بیشتر نوشته بنده را بخوانید. انچه که مورد نظر دکتر باطنی است اینست که در سطح علایم -و نه محتوا و فرا-محتوا- خط فارسی نارساست. اگر به نوشته های قبلی بنده توجه کنید بنده هرگز نگفته ام که حروفی که یک صدا دارند را یکی کنیم. بلکه پیشنهاد بنده این بود که با قرار دادن یک و یا دو و یا سه نقطه روی حرف “سین” حروفی مثل “ص” و “ث” و “شین” را بنویسیم که این با ایراد نابجای شما خیلی متفاوت است. به همین منوال هم با صداهایی مثل ذ-ظ و ض میتوانیم حرف “ض” را با دو یا سه نقطه به کار گیریم و این حروف هم اوا را با یک علامت و سه فرم متفاوت نشان دهیم. مضافا اینکه جا برای زیر و زبر و پیش هم در کلمات ایجاد کنیم تا مجبور نباشیم تلفظ را از محتوا و زمینه در یابیم که این خواندن را کند میکند. میتوانیم از حرف الف یا هر علامت مناسب دیگری برای نوشتن فتحه و کسره و ضمه استفاده کنیم. که البته هم اکنون متوجه شدم که مشکل را به خوبی حل نمیکند. به تصور اینجانب و با خواندن نوشتار شما ظاهرا شما متوجه محتوا و معنای نوشته ها نشده اید. به این جمله خودتان توجه فرمایید: “حال شما ها می خواهید اشتباهات دیگران را تکرار کنید و از نوع مثلا چرخ و آتش را کشف کنید بفرمایید.” کلمه “نو” را “نوع” مرقوم فرموده ایدکه ظاهرا نمیتواند یک اشتباه املائی باشد بلکه یک اشتباه افواهی- مفهومی است.
امیدوارم متوجه نحوه برخورد دگماتیک خودتان شده باشید. به قول امریکایی ها “انها که کمی از چیزی میدانند معمولا صدایشان از همه بلند تر است”. در جای دیگر نوشته تان مرقوم فرموده اید: “یک چیز باید بگویم که دوستی که ارقام عربی(هندی) را به درستی با رقام یونانی مقایسه کردند و همه تفاوتها را میدانند. با ارقام یونانی -لاتین یک چهار عمل اصلی ساده غیر ممکن است اما با ارقام معروف به عربی علم ودانش به اینجا رسیده است.” بنده هرگز این دوست شما را و کار علمی ایشان را ندیده و نمیشاسم. اما مثل اینکه همین مطلب را بنده مستقلا در نوشته هایم نوشتم و مثالی هم در رابطه با ادعای کامل بودن زبان لاتین نوشتم اما شما همان حرف های بنده را یکبار دیگر برداشته اید و بدون ذکر ماخذ اینبار به اسم دوستتان تحویل خودم داده اید!
در پایان خیلی از شما ممنونم اما این بحث مورد نظر در رابطه با تغییر علایم نوشتاری زبان فارسی است که اقای دکتر باطنی دنبال میکنند و بنده ضمن احترام فراوان برای ایشان با این کارموافق نیستم. امید بنده از جوان تحصیل کرده ای چون شما این بود که با دقت بیشتری نوشته ها را میخواندید و از روی حب و بغض و تعصب جواهابتان را مرقوم نمیکردید. در ضمن اگر اسم خودتان را روی مطلبتان نگذارید همیشه بیم ان میرود که یکی انرا بدزدد و به نام خودش در ایی دیگر چاپ کند. به قول پارسی زبانان “در مرغدانی ات را محکم ببند و همسایه ات را مرغ-دزد نکن”.
دکتر ابراهیمیان
یک بار دیگر خدمت شما عرض میکنم که تعصب و گرایش سیاسی یا ناسیونالیستی را نباید قاطی مسایل علمی کرد.حق باشماست اعداد یا به قول شما ارقام ابداع شدند. و اما لازم نیست افتخارات ملی و وطن دوستی را بر دروغ بنا کرد. دکتر پرویز شهریاری حق بزرگی برهمه ریاضی دانهاو مهندسین و برندگان المپیادهای علمی و خصوصا ریاضی دارد. ترجمه های متون علمی و ریاضی او در طول نیم قرن در خدمت جامعه ایران بوده و هست. اما هندیها این ارقام را ابداع کردند شما میتوانید شک کنید به این واقعیت و در پی اندیشه ات کمی هم به خود زحمت تحقیق بدهید.در ضمن پرویز شهریاری عرب نیست و یک ایرانی زرتشتی است.در ضمن غربیها هم حدود ٥٠٠ سال این ارقام را نمی پذیرفتند و میگفتند صفر عدد شیطان است. به همان دلایل و تعصبات ملی و مذهبی و جزم اندیشی.که اکنون جامعه ما ازش رنج میبرد.
اما در مورد الفبای فارسی.
شما و عده ای دیگر متاسفانه و صادقانه بگویم نه مشکلش و نه محاسنش را شناختید.مشکل در الفبا نیست و در (باکمال احترام به همه و شما ) در معلومات و عدم حوصله تحقیق شماست. چند بار خواستم در کامنت ها ادله خود را مفصل بنویسم اما به چند دلیل نشد.١- من دانشجوم و وقتش نشد ٢- چند بار دیگر کامنت در مسایل دیگر نوشتم که عده ای آنرا بدون ذکر ماخذ دزدیدند و در خدمت اهداف سیاسی به خدمت گرفتند. با این همه، توضیحاتی در مورد ایرادات شما در حوصله این کامنت میدهم.
بزرگ ترین ایراد شما و بعضی ها به این که درالفبای فارسی مثلا حرف ه و ح بکار برده میشود . چرا صرفه جویی نکنیم و از یک سمبل برای یک تلفظ استفاده نکنیم بود.
در نگاه ساده و اولیه حق با شما و شاگردان دکتر باطنی است. چونکه برای نو آموزان با چند سمبل برای یکصدا مشکل دارند .در نگاه ساده به این دلیل که شما ها هنوز در سطح الفبا و واژه به زبان نگاه میکنید اما در سطح های بالاتر کاربرد این تعدد سمبل ها آشکار میگردد. این اشتباه مخصوص تنها شما نیست. یک زمانی هلندی ها هم همین اشتباه را کردند و حرف c و k که هر دو صدای “کا” میداد را یکی کردند و همه کلماتی که با c نوشته میشد به k تغییر دادند و حرف x را هم توسط ks جای گزین کردند و مدت ده سال همه کتاب ها و دیکشنری ها به صورت جدید نوشته شد.اما زود متوجه اشتباه فاحش خود گشتند. و دیدن که در سطح پایینی با زبان نوشتاری برخورد کردند. اما ایراد کجا بود توضیح میدهم . حال شما ها می خواهید اشتباهات دیگران را تکرار کنید و از نوع مثلا چرخ و آتش را کشف کنید بفرمایید.
اما ایراد کجا بود؟
بعد از آنی که سطح زبان از الفبا و واژه و جمله و پاراگراف و متن و فصل و کتاب بالاتر رفت. و حتی از مرز محتوی و فرم نوشتار گذشت.میرسیم به نقش زبان نوشتاری و وظیفه و برتری آن بر زبان گفتاری. که متاسفانه آقای دکتر باطنی با همه احترام به او و خدماتی که درنوشتن فرهنگ و لغت نامه ها انجام داده است. اما هنوز در سطح واژه ها با زبان مشغول است.
در دنیای مدرن و علمی زبان نوشتار علاوه بر ثبت زبان حامل معلومات است و زبان نوشتاری باید ناقل و حاملی امین برای این معلومات باشد. تاکید بر امین بودن بسیار مهم است. نوشتار(غیراز هنری و شعری) باید شفاف و واضح باشد بدون جای تعبیر معلومات ،یک نوشتار باید برای همه یک معنی بدهد و محتوی متن جای هیچ بحث و سوتفاهم و تعبیر نداشته باشد. برای این کار بسیار روی نوشتار ها و قواعد ودستورات آن کارشده است و میشود . یکی از بلایای این هدف کلماتی هستد که دو و یا سه معنی دارند.و با وجود کونتکست و توجه به آن باز این کلمات میتوانند دو معنی در یک جمله و در یک کونتکست ایجاد کنند.
راه حل چیست؟
راه حل آن مثلا در زبان هلندی استفاده از{c وk و ck} است که هرسه “کا” تلفظ میشود اما در نوشتار یک واژه باعث میشود که واژه های که دو یا سه معنی میدهند در نوشتار نتوانند ایجاد تعبیر و تفسیر چند گانه کنند. یا{dو dt و dd و t} هر چهار تا ت تلفظ میشود اما ایجاد تغییر معنا در کلمه مکند و دهها مثال دیگر مثلا{ ij و ei }و…
مثلا در فارسی:” سفر “و” صفر” هر دو یک تلفظ دارد.اما در نوشته هیچ گاه معنی آنها بخاطر استفاده از دو نوع {س و ص} قاطی نمیشود. یا “اصرار” و” اسرار ” و یا “توزیع ” و توضیح” یا “بحر” و”بهر”
بهر حال سعدی و حافظ و رودکی و فردوسی و بیهقی و بقیه در این الفبا تکامل های خلق کرده اند که باید مثل گنج زحمت کشید و آن ها را کشف کرد. این تحولات در نگاه اولیه بنظر نمی آیند اروپاییان بعداز صرف(نه سرف) هزینه های مالی و زمانی سالها و صده ها و با نگاه علمی و دور از تعصب و عقده به نتیجه ای رسیده اند که هزار سال است ما داریم و خود خبر نداریم. بنده مشغول به نوشتن تز دکترایم در همین زمینه هستم و نمی خواهم همه یافته هایم را لو بدهم اما در انتها یک
چیز باید بگویم که دوستی که ارقام عربی(هندی) را به درستی با رقام یونانی مقایسه کردند و همه تفاوتها را میدانند. با ارقام یونانی -لاتین یک چهار عمل اصلی ساده غیر ممکن است اما با ارقام معروف به عربی علم ودانش به اینجا رسیده است. اما همین ارقام در دست ما و عرب ها هم بود اما غربیها توانسند استفاده لازم را از آن بکنند.
من مطمین هستم (بدون تعصب و یا احساسهای ناسیونالیستی که نمی خواهم قاطی بحث شود وگرنه راحت بودکتمان کنم که ارقام عربی هندی هسند.) درمورد الفبای فارسی هم همین حکایت است.
آزاد
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 08/13/1391 – 21:02.
Anonymous / 04 November 2012
جناب ابراهیمیان با سلام. در نوشتن کامنت معمولا بعلت وقت گیری بنده باز خوانی یا باز نویسی نمیکنم. و حطای املایی یا تایپی در کامنت نویسی و ایمیل نویس پذیرفته شده است حداقل در بین جوانان با این دنیای سرعت.
– منظور بنده از کلمه شما (شمای نوعی) است نه آقای ابراهیمیان. شمایی که خواستار تعویض الفبای فارسی و جای گزینی آن با الفبای لاتین هستند. که قطعا شامل جناب ابراهیمیان که خواهان اصلاح آن است نمیشود.(اصلاح در همه چیز و در هر زمانی شایسته است و بحثی ندارد.)
– در آنجایی که گفتم دوستی به شایستگی ارقام و اعداد رومی را با ارقام معروف به عربی مقایسه کردند منظورم از دوست مسلما شما آقای ابراهیمیان بودید. در کامنت کسی دیگری که این مقایسه نبود. به هر حال کلمه شما منظورم عمومی تر و دوست منظورم نزدیک تر به خودم و نظرم در آن بخش خاص بود. در ضمن در زیر همه کامنت های بنده اسمم بود و هست.
آزاد
Anonymous / 04 November 2012
خوب، مثل اینکه بحث خط در اینجا خیلی گرم است!
بین مخالفین تغییر خط جملگی به الفبای فارسی (و زیبانی آن!!!) اشاره میکنند که گویا توجه ندارند که این خط عربیست نه فارسی! خط واقعی فارسی میخی بوده و آنهم از چپ براست!
خط عربی در زمانی در ایران اقدام به جایگزینی با خط قدیم شده که مذهب اسلام بجبر شمشیر جایگزین مذهب قبلی گردید و در نتیجه این جایگزینی طبیعی است که خط کنونی هم جایگزین خط قدیم گردد (که یک جایگزینی اختیاری نبوده).
این آقایان توجه ندارند که خط باید قادر به انعکاس آواهای یک زبان باشد نه بخاطر زیبائی (هر چند اینجانب زیبائی در خط عربی نمیبینم) انتخاب شود.
جناب آزاد میفرمایند:
1. واژه هایی که به لاتین نوشته میشود بعلت جدا بودن از همدیگر تشکیل تصویر نمیدهد و از اینرو واژه را نمیتوان بصورت یک واحد دید!!
خوب اتفاقاً خوبی این خط در همین است که بر حسب آواهای زبان واژه خوانده شود نه بر حسب شکل آن.
اگر شکل برای شما مأخذ است خوب پس چرا الفیای چینی و ژاپنی را باختیار نمیگیرید چه با یک حرف آن که چند تا شاخک و خطوط افقی عمودی که دارد شاید راحتتر بتوان آنرا بخاطر سپرد ضمن آنکه یک حرف میتواند یک واژه و حتی یک عبارات را هم نمایندگی کند!
هر چند خود چینی ها و ژاپنی ها و کره ای ها (سه غول صنعتی دنیا) هم دارند الفبای لاتین را برای خط دوم که خط علمیشان است بکار میبرند. این الفبا در ژاپن و کره بنام روماجی ( Romaji ) و در چین بنام پینی این ( Pinyin ) معروف است که به دانش آموزانشان در مدرسه یاد میدهند)!
میفرمایند خط لاتین تولید دیسلکسی میکند که نمیدانم منظورتان از این واژه چیست (ای کاش آنرا بلاتین هم مینوشتید!)، اگر منظور شما عدم علاقه (dislike) میباشد که راستش نمیدانم مأخذ شما برای چنین برداشتی چه بوده است!
میفرمایند واژه ها چون از حروف مستقل هستند. برای بخاطر سپردن دیکته آن مرتب باید تعدد حروف را شمرد و علاوه بر ترتیب حروف تعداد هم مهم میشود !
نه اینگونه نیست. تنها زبان انگلیسی است که نیاز به روش بخاطر سپردن حروف دارد و بر عکس زبان اسپانیائی چنین نیست چه دقیقاً همتانگونه که تفلظ میشود نوشته میشود (که سعی ما هم از باختیار گرفتن خط لاتین همین است).
2. میفرمایند بعلت از چب به راست بودن الفبای لاتین در خوانش آن مسیر عصبی پیچیده و طولانی در مغز طول میکشد تا به مرکز زبانی مغز برسد!!
ممکن است لطف فرموده توضیح دهند این کشف خارق العاده در کجا انجام گرفته و تفاوت زمانی آن با حط راست بچپ چقدر محاسبه شده است؟!
3. میفرمایند حروف لاتین ٢٦ عدد است …….. و چون در الفبای لاتین حروف با صدا را هم مینویسند …..بخاطر سپردن و دیکته را مشکل میکند!
دوست عزیز اصلاً دیکته در بسیاری از زیانهای لاتین انجام نمیگیرد. دیکته فقط در فارسی و عربی معمول است چون دانش آموز ایرانی باید یاد بگیرد که کلماتی را بنویسد که در نوشتن آنها هیچ منطقی وجود ندارد! و گرنه زبانهای فونتیک (phonetic languages) حتی هجی کردن هم را یاد نمیدهند (چون نیازی ندارند)!
بعد هم نوشتن کلمۀ محمد را به لاتین آن Mohammad ترجیح میدهید بخاطر طولانی بودن کلمه در نوشتار بدون توجه باینکه کلمۀ لاتین آن بسادگی قابل خواناست اما عربی آن باید حتماً از قبل بخاطر سپرده شده باشد تا بتوان آنرا خواند! اتفاقاً زحمت مغز با خط عربی بمراتب بیشتر است چون باید همیشه کلمه را بخاطر بسپارد حال آنکه با لاتین بواسطۀ نوشتن حروف صدادار نیازی بخاطر سپردن نیست چون در همان برخورد اول راحت خوانده میشود و آنرا در حافظۀ خود جای نمیدهد.
4. میفرمایند در این دنیای ایمیل و sms نگارش با حروف لاتین بعلت طولانی بودن کلمات بسیار مشکل است. (بخاطر نگارش حروف صدا دار) و استفاده از چند حرف برای یک صدا (و نداشتن تشدید برای حروف تکراری)
خیر! باین دلیل مشکل است که تاکنون تحت ظابطه و قانونمندی در نیامده (بجز موردی که در وبسایت یکی از کامنتهای زیر اشاره شده که نویسندۀ آن سعی کرده آنرا قانونمند کند) و عادت بخواندن آن نداریم و گرنه بمراتب راحتر از خط عربی است.
5. جواب شماره 4 در اینجا هم صدق میکند.
اما خطاب بدوستانی که معتقدند اشعار فارسی نمیتوانند بلاتین نوشته شوند عرض کنم که اینچنین نیست چه ما به خواندن باین خط عادت کرده ایم و گرنه اتفاقاً برای خواندن اشعار حافظ که نام برده شده، دهها بار باید سکته کرد و دوباره شعر را مرور کرد تا به تلفظ و معنی آن دست پیدا کنیم که در صورت خط لاتین چه بسا چنین جنگ و گریزی در خواندن اشعار فارسی صورت نگیرد. و آخر اینکه دوستان لطفاً یکبار دیگر ویدیوی آقای باطنی را ببینند و به سؤال ایشان پاسخ دهند که آیا برای آنها گذشته مهم است یا آینده. شاید با توجه به این پرسش بهتر بتوان به جواب تغییر خط به لاتین رسید.
آذرخش
Anonymous / 04 November 2012
به آزاد عزیز که دوباره نوشته اند:
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 08/14/1391 – 12:37.
دوست عزیز بنده منظورم اغلاط املایی نبود چه شما “از نو” را به صورت “از نوع” نوشته بودید! در نوشته های بنده هم همین اغلاط املایی دیده میشوند. در مورد بنده بیشتر انها مربوط به کندی دید بنده است. نکته دیگر اینکه به جای ذکر ماخذ راحع به ارقام پارسی یا به قول شما هندی یا عربی باید عرض کنم که شما در نوشته تان به جای مستقیما اشاره کردن ایجاد ایهام کرده اید به طوریکه خواننده نمیتواند تصمیم بگیرد که ایا این دوست شما دکتر ابراهیمیان اسنت یا یک شخص دیگر. به هر حال از نوشته خودتان میخواهم نتیجه بگیرم که همان دقت در انتخاب کلمات را که تبلیع و ترویج کرده بودید متاسفانه در جوابیه تان نبود و بنده این را به حساب سریع نویسی شما در دنیای “موش برقی” و “رایانه هزار کاره ” میگذارم که روز به روز دارد جزء مهمتری از زندگی واقعی بشر میشود و مجازی بودش را به “واقعی” بودن نزدیک میکند. راستش از این پیشامد من که خیلی خوشحالم چه از سال 1984 که ان رایانه های دو دیسکی و بدون دیسک سخت یه جایی رسیده ایم که میتوانیم دیوان و کتاب تمام شعرا و نویسندگان فارسی زبان را با فشار چند کلید در پایگاه “گوگول” پیدا کنیم. بازهم ممنون هستم از جواب شما در این دنیای بی وقتی.
امروز یکی از دوستان دیگرمان راجع به “دیسلکسی” اشاره ای کرده بودند که لازم است استنباط خودم را برای اطلاع ایشان بنویسم. دیسلکسی به معنی دوست نداشتن نیست بلکه در فارسی نزدیکترین واژه ان “کژبینی” انهم به یک معنای خاص و نه ان کج بینی معروف. این کلمه به حالتی از دیدن اطلاق میشود که اجزاء تشکیل دهنده تصویر یک شیء در راه رسیدن به از جشم به مغز جابجا میشوند. تصوریر نادرستی از ان شیء یا نوشته بر صفحه شبکیه چشم و در نتیجه در مرکز بینایی مغز که در قسمتهای عقبی نیمکره های مخ هستند، ایجاد و ثبت میشود. به عنوان مثال شخص دیسلکسیک کلمه انگلیسی اب (واتر) را به صورت “ماتر” یا “تروا” میبیند گرچه ممکن است انرا واتر تلفظ کند و به زبان اورد اما در نوشتن ممکن است انرا غلط بنویسد. سالها قبل بنده یک شاگردی داشتم در کلاس شیمی که وقتی از بچه ها خواستم با هم جدول تناوبی را به صورت پوستر گروهی تهیه کنند وی علایم برخی از عناصر را وارونه نوشته بود که به همین دلیل به “کژبین” یا دیسلکسیک بودن وی پی بردم و وی را برای ازمایش پزشکی فرستادم.
ارادتمند شما ابراهیمیان
Anonymous / 04 November 2012
جناب آذرخش اولا خواهشمندم که آقای آزاد یا کسی دیگر جواب شما را که در زبانشناسی سر رشته بهتری دارند جواب شما را بدهد. دوما:
اگر گذشته را خوب نشناسید در آینده گذشته را هی تکرار میکنید. آینده اگر بر شانه های گذشته استوار نباشد افق های دورتر را نمی تواند ببیند.
ایراد شما هم در همان سطح اولیه تلفظ مانده است در صورتی که اشعار شاهنامه و رودکی و بابا طاهر و حافظ با آن که از یکی١٠٠٠ سال میگذرد و دیگری با لهجه و بعضی های دیگر دارای رمز و زبان پیچیده است هنوز هم توسط بچه دبستانی ها قابل خواندن است. اما ادبای انگلیس ها با خواندن و فهم شیکسپیر که فاصله زمانی زیادی ازش نمیگذرد مشکل دارند.
شما که هنوز کلمه دیسلکسی که در فارسی هم مصطلح است را نمشناسیید چگونه در مورد نوشتاری در این مورد می خواهید نظر بدهید و یا راجع به چین و خط و ادبیات اسپانیای نظر میدهید.دوست عزیز شایعات و معلومات سطحی را ول کن . بحثی که اینجاست این است که اول معایب و محاسن الفبای فارسی و لاتین را بدون غرض و مرض باید بررسی کرد بعد درشت هاش را سوا کرد.
حط فارسی از عربی آمده است .قواعد زبان اسپانیایی و ایتالیایی و فرانسه هم تحت تاثیر قواعد زبان عربی مدون شده اند و ارقام امروزی و صفر هم از طریق عرب ها به اروپا رسیده. همین طور آشنایی با فلسفه یونان و منطق ارسطویی و کتاب شفا بوعلی سینا. همانطوری که ما فارسی در این کامنت به لطف اکتشافات اروپایی مینویسم و بقیه چیزهای دیگر.
دوست غزیز من کامنت های دیگر شما را دیده ام جاهای دیگر بیزاری خود را از اعراب فراتر برد و به اسلام و مسلمانان رساندید. این حق شماست هر نوع احساسی داشته باشید.و یا تغییر دین داده اید. صداقت شما قابل ستایش است اما اینجا حرف از احساس نیست و منظور و نیت دکتر باطبی هم از تعویض الفبا گمان نکنم نفرت و یا شیفتگی از زبان و فرهنگی باشد.
Anonymous / 05 November 2012
چند نکته جهت اطلاع آذرخش: دیسلکسی را جناب ابرهیمیان توضیح دادند تکرار نمیکنم.
-( فیلم سه بعدی چگونه کار میکند ؟ در طبیعت از یک شی سه بعدی دو تصویر به چشم میرسد یکی به چشم راست و بلا فاصله به نیم کره چپ.تصویر دیگر به چشم چپ و بلافاصله نیم کره راست.و این باعث میشود شی در مغز سه بعدی تفسیر شود. )
اما فیلم سه بعدی :( فیلم و یا تصویر روی کاغذ دو بعدی است و نه سه بعدی) برای آنکه تصوری دو بعدی سه بعدی به نظر برسد باید دو تصویر مختلف به دو چشم برسد. برای اینکار باید در تصویر دو رنگ اضافه باشد که بشود جداگانه انها را فیلتر کرد و عینکی زد که بر روی هر چشم رنگی را فیلتر کند تا تصویرفیلترشده که مثلا به چشم راست می رسد به نیم کره چپ برود. و اینگونه تصویر ٢بعدی ٣بعدی تفصیر میشود.
منظور از این حرف ها؟
مرکز تفسیر زبان در نیمکره چب قرار دارد (دو نیم کره دارای عملکرد و شخصیتی تخصصی جداگانه اند ) نوشته( زبانی) باید از طریق چشم راست و تقاطع عصبی به آن نیمکره برسد.
مثال اگر فردی نابینا از چشم راست یک متن فارسی را بخواند. تصویر کلمات از طریق چشم چپ و تقاطع عصبی به نیمکره راست می رود و بعد از نیمکره راست وارد شبکه بین مغزی میشود و از طریق شبکه بین مغزی وارد نیمکره چپ و مرکز زبانی واقع در آن.
کاربرد!
در دنیای رکلام(تبلیغات) چون پیام باید سریع و رسا به مغز برسد توصیه روانشناسی تبلیغات این است: تصویر درسمت چپ و نوشتاردرسمت راست باشد. آزاد
Anonymous / 05 November 2012
چند نکته جهت اطلاع آذرخش:دوست عزیز اطلاعاتت اشتباه است.
دیکته بزرگترین مشکل الفبای لاتینی است. بطوری که در کشورهای اروپایی این مشکل بسیار حاد است. مرتب مسابقات دیکته تلویزیونی برای مقاطع مختلف برگزار میشود. مثلا به تازگی همین مسابقه در انگلستان برگزار شد و یک دختر افغان در مقطع نو جوانان مدال آورد .در بی بی سی فارسی متوانید توضیحات در مورد مشکل بودن دیکته در انگلیسی در مقاسه با فارسی و برنده شدن دختر افغان را ببینید. در هلند مشکل دیکته بسیار حادتر است با وجود روز ملی دیکته و مسابقه سراسری و زنده تلوزیونی و شرکت مجریان اخبار تلویزیونی و نمایندگان مجلس و ادیبان و روزنامه نگاران تا حال کس نتوانسته در طول سی -چهل سال از یک متن کوتاه ده خطی کمتر از سه غلط داسته باشد . این رکود سالهی قبل روی ٧ غلط بود. زبان فرانسه که واویلا ست.
مشکل آوا!
زبان پدیده زنده است مثل رودخانه ,نه متوقف میشود و نه باز می ایستد. ساده بگویم آوا ها مرتب میآیند و مرتب عوض میشوند مثلا در زبان هلندی تلفظ ها به گفته خودشان در بیست سال گذشته چهار بار عوض شده .مهاجرین آنها راعوض کرده اند و آوای زبان امروزی مردم شهر نشن تحت تاثیر انگلسی و مهاجرین غیر اروپای کاملا در چندین سال گذشته رنگ عوض کرده. امریکای و یا شمال انگیس و جنوبش ویا استرالیایی هندی به نوعی متفاوت واژه ها را تلفظ میکنند.
اگر زبان نوشتار آوا ها را دنبال کند هر دهی آوای خود را دارد و هیچ کس نمی داند در آینده به کدام سو می رود.
مثال: در بعضی زبانهای اروپای H و D وG در آواشان نیست اما نوشتارشان پر از Hو D وGاست.همه آوهای جهانی را هم نمیشه در هر زبانی گنجاند. مثلا هلندی ٦-٧ “و” دارد که با دو حرف مینویسند ویا ٥-٦ تا “ی” دارند آیا میشه همه را به فارسی آورد یا باید آن را ایتخرر کرد .
کاری که خود آنها میکنند. مثلا:اسمهای مثل( “جان” میشود” یان ” چون خ ندارند در زبان دیگر میشود “خوان”و “جمال” خودمان میشود “یمال”) و یا( “چارلز” میشود در یکزبان “کارل”) و یا (“روژه” میشود” راجر”) یا… همه هم, اسم اند
آزاد
Anonymous / 05 November 2012
خوشحالم که افراد بیشتری (ولو انگشت شمار) دارند وارد بحث میشوند. اما بازهم تعداد خیلی کم است گرچه شبکه جهانی اینترنت واقعا جهانگیر است و خیلی ها به ان دسترسی دارند و لی شرکت نمی کنند. نکته دیگر اینکه بیاییم حتی المقدور از پریدن به همدیگر خودداری کنیم چه برخی از ما ممکن است دل ازرده شویم و انچه را که میخواهیم یا میتوانیم بنویسیم را از دیگران دریغ بداریم و ننویسیم.
اما باز هم بحث دارد خارج از حیطه منظوری اش ادامه می یابد که از یک طرف خوب است چون معلومات عمومی را می افزاید و از طرف دیگر نامطلوب چون به بیراهه میرود.
یک توضیح کوجک هم در باره سه بعدی دیدن و ذخیره شدن اطلاعات بینایی بدهم گرچه توضیحات “آزاد” رسا و به جا بودند. دلیل سه بعدی دیدن اشیاء اینست که دو چشم راست و چپ به خاطر فاصله فیزیکی که از همدیگر دارند دو تصویر جداگانه از دو زاویه و با کمی تفاوت به مراکز بینایی میفرستند. همین تفاوت منظر دوچشم هم بعد بینایی را ایجاد میکند و هم سه بعدی بودن اشیاء را میسر میسازد. اگر یک جشم خودرا ببندیم نمیتوانیم به اسانی و درستی دوری یا نزدیکی اشیاء دور و بر یا ابعاد انها را بسنجیم. البته دو عصب بینایی در سر راهشان به سوی مغز در محلی به نام کیاسمای بینایی (تقاطع دو عصب) دوشاخه میشوند و در انسان (در حیوانات در صد این دوشاحه شدن متفاوت است) تقریبا نیمی از رشته های (اطلاعاتی) عصبی چشم چپ به سوی مرکز اطلاعات بینایی سمت راست مغز و نیمی از رشته های عصبی چشم راست به سمت چپ مغز رفته و در انجا با سلول های عصبی بینایی که تصاویر را ذخیره میکنند “سیناپس” یا ارتباط برقرار میکنند. سلولهای عصبی بینایی هم با ایجاد مدارهای بسته (دایره) این تصاویر را برای طول عمر فرد در خاطره بینایی ذخیره میکنند (مگر اینکه این سلولهای بینایی در اثر تماس با موادد شیمیایی مثل الکل یا ویروسها بمیرند و مدار دایره قطعشود). حال اگر همان تصویر یا مشابهش در جا و زمان دیگری (دور یا نزدیک) به چشم و سپس به مغز مغز برسد چون مدارهای بینایی مغز این تصاویر را برای همیشه ذخیره کرده اند و دو تصویر بر هم منطبق میشوند انرا تشخیص میدهیم در غیر اینطورت قدرت تشخیصمان برای یک شیء ناشناس نارسا خواهد بود انرا شبیه نزدیکترین تصویر ذهنی که در دو مرکز بینایی ذخیره کرده ایم میبینیم.
اما وقتی تصاویر برای بار اول به مراکز بینایی یا شنوایی رسیده باشند یک کار دیگر راهم انجام میدهند و ان ایجاد توانایی و ظرفیت بینایی یا شنوایی یا …. و غیره است. این دیدن های (تماس های) اولیه به قدری در ایجاد توانایی دیدن و قدرت بینایی اهمیت دارند که اگر در بدو تولد مثلا چشم های کسی را ببندند و پس از مدتی (مثلا یکی دو سه سال) “پرده” را از چشمان فرد بردارند ان شخص برای همیشه قدرت دیدن را از دست داده است چون هیچگونه اطلاعاتی وارد و ظرفیت بینایی ایجاد نشده است و شخص در این زمینه با داشتن چشم های سالم کور خواهد بود. این ازمایش را در حیوانات انجام داده اند و مشاهده شده که در عین حال که چشمان این حیوانات سالم و بی نقص است اما قدرت بینایی ندارند چون سیم کشی های اولیه مغز توسط تصاویر اولیه از طریق چشم به موقع اتفاق نیافتاده است. منظور از طرح این مطلب این است که بدانیم در سنین نوباوگی که مدارهای مغز در حال شکل گرفتن هستند میتوان دویا سه زبان را به راحتی یاد گرفت اما هرچه سن بالا تر میرود قدرت یادگیری به خصوص زبان کمتر میشود. شاید بسیاری از موارد دیسلکسی یا “کژبینی” که برخی دوستان در مورد الفبای لاتین به ان اشاره کرده اند در رابطه با همین ندیدن اولیه و ناشنا بودن با خط لاتین تا سنین بالا تر باشد. بعد که با خط لاتین اشنا میشویم چون ایجاد ظرفیت دیدن انها یا کم است یا وجود ندارد با مشکل کژبینی روبرو میشویم.
برحی دوستان اذری که اصرار به یادگیری فقط زبان مادری را دارند از این امر غافلند که اگر تنها زبان اموخته شده در زمان کودکی فقط ترکی باشد این نوجوانان بزرگ میشوند و قدرت یاد گیری فارسی را برای همیشه از دست میدهند و نمیتوانند در کل جامعه ایرانی به اسانی زندگی و کار کنند و مجبور میشوند به سرزمین خود کوچ کنند یا در “حاشیه” جوامع فارس زبان زندگی کنند. به هر حال این کار هیچگونه لطفی به کودکان ادربایجان و یا کردستان نیست. روش عاقلانه و طبیعی آموزش دو زبانه یا سه زبانه (فارسی، مادری و لاتین) است نه حذف یک زبان و اموزش زبان مادری.
ابراهیمیان.
Anonymous / 05 November 2012
مردم ایران خواهان تعویض هستند.
از خانم ها شروع شد و زود همه گیر شد.
خانمها خواستند دماغها را عوض کنند. رفتن پول تهیه کردند و رفتن زیر چاقوی جراح.
عده ای کشور و ناسیونالیته عوض کردن . بعد همه هژیر شدند و رنگ موها تغییر کرد.
عده ای از این آقایان فراتر رفته، زیر چاقوی جراح رفته نرفته، جنسیت را تعوض کردند.
انقلاب ادامه دارد:
عده ای دیگر دین و آیین چینج کردند و همین کشت مد…را هم به ادیان دیگر کشاندند.
گروهی دیگر میخواهند نقشه کشور را زیر قیچی ببرند.نام و هویت خود را دگرگون کنند.
بقول آن خوشنویس کامنت نویس کشت مدفوع ادامه دارد.
حال عده ای دیگر ، این همه تغییر در جسم و روح خود را هنوز کافی نمیدانند
و میخواهد زبان و الفبا و خط ،هم تغییر جنسیت دهد.
Anonymous / 05 November 2012
به دوست هموطنی که مطلب زیر را نوشته اند:
مردم ایران خواهان تعویض هستند.
از خانم ها شروع شد و زود همه گیر شد.
خانمها خواستند دماغها را عوض کنند. رفتن پول تهیه کردند و رفتن زیر چاقوی جراح.
عده ای کشور و ناسیونالیته عوض کردن . بعد همه هژیر شدند و رنگ موها تغییر کرد.
عده ای از این آقایان فراتر رفته، زیر چاقوی جراح رفته نرفته، جنسیت را تعوض کردند.
انقلاب ادامه دارد:
عده ای دیگر دین و آیین چینج کردند و همین کشت مد…را هم به ادیان دیگر کشاندند.
گروهی دیگر میخواهند نقشه کشور را زیر قیچی ببرند.نام و هویت خود را دگرگون کنند.
بقول آن خوشنویس کامنت نویس کشت مدفوع ادامه دارد.
حال عده ای دیگر ، این همه تغییر در جسم و روح خود را هنوز کافی نمیدانند
و میخواهد زبان و الفبا و خط ،هم تغییر جنسیت دهد.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 08/15/1391 – 19:38.
در ورای این نوشته شما یک جهان بینی بسیار تنگنظرانه نهفته است که تغییرات را که اصل لاینفک زندگی هستند نمی پذیرد. به بینش و نگرش این جهانبینی شما چیزی نباید تغییر کند و همه چیز همانطوریکه خلق شده اند باقی میمانند. این طرز نگرش همان جهان بینی دینی و مذهبی است که چون شما هم در ایران متولد و بزرگ شده اید به دنیا چنین مینگرید. وقتی الفرد وگنر المانی پیشنهاد داد که قاره های زمین روزی به هم چسبیده بوده اند و رفته رفته از هم جدا شده اند و هنوز هم دارند از هم دور و یا بهم نزدیک میشوند همه به او خندیدند. در ان زمان هنوز تفکرات کلیسایی به کسی اجازه نمیداد تا تصور کند که عمر زمین خیلی بیش از ده هزار سالی است که کشیشان به انها دیکته میکردند. اما حالا همه قبول کرده اند که برجستگی غرب افریقا و فرورفتگی شرق امریکا مثل قطعات یک معمای تصویری کنار هم قرار میگیرند و اری قاره های زمین روزی بهم چسبیده بوده اند و زلزله و اشفشان دو پدیده مرتبط با این لغزش ها و خزش های تخته قاره های زمین هستند و لزوماً تحت کنترل نیروهای ماوراء طبیعی نیستند.
اینکه اکنون عده ای به فکر تغییر خط افتاده اند چندان اتفاقی نیست. سی و اندی سال است که مردم دارند به صورت روزمره تغییرات را لمس میکنند اما سامانه حکومتی حاکم بر ایران انرا کتمان میکند و از میخواهد همه این تغییرات را نادیده بگیرند. در کشورهای غربی که تغییر را به عنوان اصل پذیرفته اند این تغییرات هر از چند مدتی به شکل تفییرات قانونی به سامانه مدیریتی کشور و زندگی سیاسی-اجتماعی مردم وارد میشود اما در ایران چنین نیست و تفییرات به مرور در اذهان مردم جمع میشوند و وقتی به نقطه ای از اشباع برسد منتهی به انقلاب میشود. این میل و نیاز به تغییر خط هم دلایلی دارد که اینجا جای باز کردنش نیست چه مارا از مسیر و سوال اصلی باز میدارد. سوال اینست: چگونه میتوانیم با اصلاح یا تغییر علایم نوشتن خط و زبان فارسی آنرا به روز کنیم؟ چون انچه که داریم نارساست و هرچه بیشتر زمان میگذرد نارساتر هم میشود. آیا اگر هیچ کاری نکنیم و تغییرات را کتمان کنیم بهتر است که سرانجام غافلگیر هم خواهیم شد و یا اینکه به پیشباز تغییران ناگزیر برویم و با پیشدستی و پیش اندیشی تغییرات لازم را به گونه ای ایجاد کنیم که به گنچینه پر بهای ادبیات فارسی و دسترسی به ان لطمه نزنیم و انرا به بهترین وجهی اصلاح کنیم؟
این اقای هموطنی هم که خطاط هستند و ظاهرا عمل “کشت مدفوع” برایشان ثقیل بوده شاید واقعا نمیدانند که مدفوع حاوی ویروس ها و باکتری ها و انگلهای گوناگون است که فقط با کشت دادن نمونه مدفوع در ازمایشگاه میتوان به وجود انها پی برد. اما چون در فرهنگ ایرانی مدفوع نجس شناحته میشود شما اینچنین به عمل کشت مدفوغ واکنش میکنید. در فرهنگ غربی چنین نیست. مسلم بدانید که هنر خطاطی فقط یک هنر است و زیبایی خط ربطی به کاربرد الفبا در نوشتن و فهمیدن نوشته ندارد. مثلا در همین صفحه شما یا یکی دیگر از دوستان از مشکلات خواندن دیوان حافظ گفته اید. یکی از دلایل ان به نظر بنده استفاده از خط نستعلیق در دیوان حافظ است که به سلیقه برخی زییاتر است اما دقت خواندن را بسیار کم و سرعت خواندنرا کاهش میدهد. بارها در دیوان حافظ با حط نستعلیق دیده ام که نقطه ای را بر سر حرف مجاور قرارداده اند که ایجاد ایهام میکند که ایا این “برغم” است یا “بزعم” یااینکه این کلمه “حقی” است یا “خفی” است و البته ده ها مثال دیگر. خوب با به کار گیری یک الفبای جدید شاید بتیوان این موارد ایهام را برطرف کرد که در زبان فارسی کم نیستند. البته نظرتان محترم است ولی کمکی به حل معمای دشواری زبان و خط فارسی نمیکند.
حال شما اگر راه حل بهتری میدانید انرا با همه در میان بگدارید تا ببینیم چه محسنات و عیوبی دارند. ایرادگیری اسانترین کار است. همه میتوانند ایراد بگیرند اما ایا همه میدانند چگونه ایرادهارا بر طرف کنند؟
ابراهیمیان
Anonymous / 05 November 2012
خوب، حداقل خوبه که بحث از موضوع مجازی صفر که اکتشاف شده یا ابداع و از کجا آمده و بکجا رفته، وارد اصل خودش یعنی لزوم تغییر خط فارسی شده هرچند حالا چند تنی هم شکرپاره بامر پراکندن کله قند به اطراف و اکناف این بحث پرداخته تا با شیرینی خود به شیرینی فضای موجود بیفزایند! بهرحال تا تشکیل جامعه ای کاملاً مثبت و سازنده راهی بس طولانی در پیش است!
در این راستا (تغییر خط) نظری داده بودم که آقا یا خانم آزاد نکاتی را بازگو کردند یا جای پاسخگوئی دارد اما قبل از آن اجازه میخواهم به اظهار نظر دوستی با نام کاربر مهمان در جواب نظر من که سراسر مغلطه است بپردازم و بعد از آن به مطلب سودمندتری که موضوع اصلی این صفحه است خواهم پرداخت.
آقای کاربر مهمان،
1. میفرمائید {اگر گذشته را خوب نشناسید در آینده گذشته را هی تکرار میکنید. آینده اگر بر شانه های گذشته استوار نباشد افق های دورتر را نمی تواند ببیند.}
خوب این مطلب چه ربطی به سؤال اقای باطنی (که من هم تکرار کرده ام) دارد؟
شما بهتر است یک بار دیگر هم ویدیوی ایشان را ببینید، میپرسند آیا شما به آینده نگاه میکنید یا به گذشته؟ یعنی اینکه آیا میخواهید گذشته تان از بین نرود یا میخواهید در آینده فرزندان شما راحتتر بخوانند و بنویسند (و در نتیجه در زندگی موفق تر باشند)؟
این که گذشته راهنمای آینده است و تاریخ میتواند نقش بزرگی در تصمیم گیری های شما برای آینده داشته باشد شکی نیست اما تاریخ، نه مقوله ای بنان تغییر خط!!
2. میفرمائید {ایراد شما هم در همان سطح اولیه تلفظ مانده است در صورتی که اشعار شاهنامه و رودکی و بابا طاهر و حافظ با آن که از یکی١٠٠٠ سال میگذرد و دیگری با لهجه و بعضی های دیگر دارای رمز و زبان پیچیده است هنوز هم توسط بچه دبستانی ها قابل خواندن است. اما ادبای انگلیس ها با خواندن و فهم شیکسپیر که فاصله زمانی زیادی ازش نمیگذرد مشکل دارند.}
آقای عزیز، آن بچۀ دبستانی باین دلیل میتواند که رودکی و فردوسی و … را بخواند چون زبانش با آن شاعران یکیست! ولی آن ادیب انگلیسی نمیتواند شکسپیر را بخواند چون زبانش با شکسپیر یکی نیست!
توجه کن، خط همان خط است یعنی لاتین ولی زبانشان یکی نیست!
در اینجا صحبت از تغییر زبان نیست، صحبت از تغییر خط است.
3. میفرمائید {شما که هنوز کلمه دیسلکسی که در فارسی هم مصطلح است را نمشناسیید چگونه در مورد نوشتاری در این مورد می خواهید نظر بدهید و یا راجع به چین و خط و ادبیات اسپانیای نظر میدهید.}
کلمه دیسلکسی برای که در فارسی مصطلح است؟ این کلمه فارسی نیست بنابراین آنچنانکه هم مرسوم است شما میبایستی اصل آن بلاتین یعنی Dyslexia را هم مینوشتید تا خوانندگان با مراجعۀ به لغتنامه و یا دائرتالمعارف به مفهوم آن پی برند همان کاری که من کردم و کلمات روماجی ، پینی این ، فونتیک را هم به لاتین نوشتم که اگر احیاناً کسی از خوانندگان آنرا بجا نیاورد بتواند با مراجعه به منابع مختلف مفهوم و کاربرد آنرا دریابد.
ثانیاً، حالا بفرمائید Dyslexia که یک نارسائی مغزیست اصلاً چه ربطی به مسئلۀ خط؟
ثالثاً، گیرم که بنحوی مرتبط باشد، شانس بروز این نارسائی با توجه به اختلاف خط در بچه های این دو خط چه میزان میباشد که شما بیکباره تصمیم گرفتید بدلیل آن از تغییر خط حذر کنید؟؟
اما بیشتر بنظر میرسد که شما درج نظر در این صفحه را بیشتر وسیله ای برای اظهار فضل میدانید تا تبادل نظر!!
رابعاً، در کجای نظر من آمده که من خواستم در مورد ادبیات چین و یا اسپانیا نظر بدهم؟
ادبیات چین؟ ادبیات اسپانیا؟
جناب آقا، مغلطه هم حدی دارد (تحریف)!!
4. میفرمائید {قواعد زبان اسپانیایی و ایتالیایی و فرانسه هم تحت تاثیر قواعد زبان عربی مدون شده اند }
از کجا آورده اید؟ این کشف خود شماست؟
فقط در مورد اسپانیائی که تإثیر پذیر ترین آنها از عربی بوده بگویم که دستور زبان آن از Romance languages که ریشۀ هند و اروپائیست توسط فردی بنام آنتونیو لبریا (Antonio Lebrija ) که اهل اندلس اسپانیا بود در قرن 15 نوشته شده نه اینکه زبان عربی آنرا تدوین کرده باشد!
شما بنظر میرسه که به این زبان عربی خیلی ارادت دارید!! ظاهراً همه چیز را از آنجا و آن سرزمین میدانید!
5. و در اخر اضافه کرده اید که {دوست غزیز من کامنت های دیگر شما را دیده ام جاهای دیگر بیزاری خود را از اعراب فراتر برد و به اسلام و مسلمانان رساندید. این حق شماست هر نوع احساسی داشته باشید.و یا تغییر دین داده اید. صداقت شما قابل ستایش است اما اینجا حرف از احساس نیست و منظور و نیت دکتر باطبی هم از تعویض الفبا گمان نکنم نفرت و یا شیفتگی از زبان و فرهنگی باشد.}
جهت اطلاع شما عرض کنم که عرب عبارت است از ساکنین نژاد سامی منطقۀ خاصی (جزیره العرب) با داشتن فرهنگی خاص که بعدها این فرهنگ فرا تر از این شبه جزیره به سایر مناطق گسیل داده شد و سایر اقوام و ملل را هم در بر گرفت. اینجانب هیچگونه احساس خاصی نه تنفر نه علاقه با این نژاد و یا هیچ نژاد دیگری (بحز نژاد و فرهنگ خودم) نداشته و ندارم. بنابراین حرف شما تنها یک تهمت است.
در مورد اسلام هم نظر و یا احساس من هرچه باشد مربوط بخود من است و هیچگونه ربطی به موضوع این صفحه ندارد و پیش کشیدن آن در این جا عملیست عبث و بی معنا که هیچ کمکی به اصل موضوع که لزوم تغییر خط فارسی است نمیکند.
Anonymous / 06 November 2012
و اما در مورد نکات اقا یا خانم آزاد.
ممکن است بفرمائید که این یک بعدی و دو بعدی و سه بعدی شکلها حالا چه ربطی به مسئلۀ خط دارد و چه کمکی به این خط و یا عدم کمک به خط دیگر میکند؟
میفرمائید که دیکته بزرگترین مشکل الفبای لاتین است!
خیر، دیکته بزرگترین مشکل زبان انگلیسی است نه مشکل خط لاتین!
نظری به این دو ویدیو بیندازید، ببینید چه معرکه بازاریست حروف صدا دار انگلیسی! و چگونه هریک بجای یکدیگر در کلمات مختلف استفاده میشود!
http://www.youtube.com/watch?v=c97xwLdSsXU
http://www.youtube.com/watch?v=XajvB178Hhs&feature=fvwrel
که البته حروف بیصدایشان هم زیاد حالا راست و ریس نیست
http://www.youtube.com/watch?v=4cU9fqpCqBA&feature=relmfu
بنابراین مقصر حروف لاتین نیست بلکه نحوۀ بکار گیری آنست که انگلیسی زبان آنرا بکار گرفته.
و گرنه زبان اسپانیائی که همین حروف را بکار گرفته هیچ مشکلی هم ندارد چون یک زبان فونتیک است و همانطور که خوانده میشود نوشته میشود.
البته زبانهای دیگر هم هستند که همانگونه خوانده میشوند نوشته میشوند مانند آلمانی، لهستانی، ایتالیائی، کروات، اندونزی، مجارستان که اینها همه دارای همان حروف لاتین هستند.
بنابراین فونتیک بودن یک زبان بخود زبان مربوط است نه خط آن.
با اینحال دیکته در زبان انگلیسی وجود ندارد بلکه بخاطر سچردن حروف است که برای تشویق محصلین معمولاً آنرا بمسابقه میگذارند.
اینکه میگوئید “زبان پدیده زنده است مثل رودخانه ,نه متوقف میشود و نه باز می ایستد. ساده بگویم آوا ها مرتب میآیند و مرتب عوض میشوند”
حقیقت ندارد. آواها هرگز عوض نمیشوند، آنچه عوض میشود کلمات هستند و تلفظ آنها نه آواها.
کما اینکه خود ما فارسی زبانها با اینکه عربی بشدت در زبان ما رخنه کرده و بیشتر از 1400 سال است که در همسایۀ آنان زندگی میکنیم با این حال نه آواهای آنها در زبان ما نفوذ کرده و نه ما در آنها (البته بحز عربی عراق که چهار حرف فارسی را میتوانند تلفظ کنند)
مثلاً سه حرف ث ، س ، ص را عربها کاملاً متفاوت با هم تلفظ میکنند اما ما ایرانیها هز سه را یک جور تلفظ میکنیم برای اینکه فارسی تنها یک آوا برای هز سه دارد اما عربی سه تا. همچنین است چهار حرف ز، ذ، ض، ظ. و یا ت و ط.
حتی تلفط حرف “و” ما هم با آنها فرق میکند نه ما آوای بکار رفتۀ آنها را داریم نه آنها مال ما را.
اینکه میگوئید انگلیسی در ممالک مختلف متفاوت تلفظ میشود بخاطر آواهای خاص مردم آن دیار است. مسلماً هندیها آواهای دیگری دارند تا انگلیسها و طبیعیست که تلفظ آندو با هم متفاوت باشد.
اینکه در بعضی زبانهای اروپای H و D وG در آواشان نیست اما نوشتارشان پر از Hو D وGاست باید توجه کنی که این حروف نمایندۀ واجهای یک زبان هستند نه آواهای آن زبان. و میتوانند نمایندگی واجهای ترکیبی (diphthong)را در زبان آن ممالک داشته باشد بنابراین کاربرد یک حرف لاتین ممکن است در زبانهای مختلف فرق کند.
اینکه میگوئید “همه آوهای جهانی را هم نمیشه در هر زبانی گنجاند”
که خوب چنین انتظاری نیست حتی عملی هم نیست چون آوا مختص یک زبان میباشد که ممکن است در زبان دیگری وجود نداشته باشد.
مثلاً من بهیچ وجه نمیتوانم آنگونه که اعراب ط یا ظ یا ض را تلفظ میکنند تلفظ کنم بنابراین چنین انتظاری هم نباید داشته باشم ولی انتظار این را دارم که وقتی میبینم خط دیگری منعکس کنندۀ بهتری برای آواهای من است از آن استقبال کنم نه از آنچه که هیچگونه مقاربتی با آواهای زبان من ندارد و فقط بصرف شرائط خاص مذهبی بمن اعمال شده از آن تبعیت کنم.
آذرخش
Anonymous / 06 November 2012
توضیح اینکه مطلبی که در حواب به اقای “کاربر مهمان” نوشته شده از اینحانب بوده که متأسفانه فراموش کردم نام خود را در انتهای آن بنویسم.
آذرخش
Anonymous / 06 November 2012
جواب به “این آقایان مشکلشان اینه که مشکلات الفبای لاتین را بیان نمیکنند. مشکلات الفبای لاتین بسیار بزرگ تر الفبای فارسی است.
١) واژه هایی که به لاتین نوشته میشود بعلت جدا بودن از همدیگر تشکیل تصویر نمیدهد .این باعث میشود ”
دوست من اتفاقا این از نکات مثبت الفبای لاتینه،شما اگر به تاریخچه ی خط نگاه کنی میبینی که خطوط در ابتدا تصویری بودند مثل خط هیروگلیف و با پیشرفت جوامع خط هم از نوع تصویری به واژه نگار و سپس الفبایی تغییر پیدا کرد.اینکه شما میگید خط تصویری بهتر از الفبایی هست مثل اینه که بگیم خر بهتر از لامبورگینی هست!
“3) حروف لاتین ٢۶ عدد است و باید برای ساخت آواهای مختلف (صداهای مختلف) باید از دو و سه حرف برای یک صدا استفاده کرد که این نگارش کلمه را طولانی تر میکند و چون در الفبای لاتین حروف با صدا را هم مینویسند و تشدد ندارد واژه ها از لحاط نوشتاری دارای حروف زیادی میشود و بخاطر سپردن و دیکته را مشکل میکند. ادامه :مثلا کلمه محمد در فارسی از ۴ حرف م ح م د تشکیل شده است اما لاتین همین کلمه ساده از ٨ حرف درست شده است: mohammad یعنی دو برابر طولانی تر و برای خفظ دیکته آن مشکل تر چون مغز کلمات را با ٣تا ٧ حرف را به خاطر میسپارد در صورت طولانی بودن باید به اندازه ٢ کلمه زحمت بکشد.”
شما مثل اینکه بجز انگلیسی با دیگر خطهای لاتین آشنا نیستی این در واقع نقص خط انگلیسی است که برای نشان دادن یک آوا از چند حرف استفاده میشود و بعضی از خطوط لاتین مانند خطوط بعضی کشورهای شرق اروپا و بعضی کشورهای ترکزبان دچار همچین مشکلی نیستند.در خطوط لاتین شما همان چیزی را که میشنوی مینویسی و بعد از آشنایی با حروف در کلاس اول دیگر چیزی بنام دیکته معنا ندارد.طولانی بودن کلمه خیلی بهتر از اینه که ما با گرفتن مدرک دکترا در برخورد با یک واژه جدید نتوانیم شکل درست آن را با خط کنونی بنویسیم!
اصغر / 09 May 2015