در کارگاه بود به جز مرگ نیست سود

جز نیستی چه هست درین کارگاه بود

هر بود را بقا به نمود است و‌ای عجب

جز مرگ هیچ نیست مر این بود را نمود

مظاهر مصفا، شاعر و استاد پیشین ادبیات فارسی دانشگاه تهران، که روز هشتم آبان درگذشت و پیکرش دو روز بعد در روستایی در تفرش به خاک سپرده شد، جزو آخرین نسل از شاعران مطرح ایران به شمار می‌رفت که همچنان به چارچوب‌های سنتی و کلاسیک شعر فارسی پایبند بود.

امیربانو کریمی، استاد پیشین دانشگاه تهران، دختر امیری فیروزکوهی و همسر مظاهر مصفا، درباره او گفته است: «هر دوی ما با شعر نو و این مسائل موافق نبودیم، چون من هم تحت تاثیر پدرم بودم موافق نبودم. اصلا من و مصفا با این شعر نویی‌ها ارتباطی نداشتیم.»

مظاهر مصفا (۱ فروردین ۱۳۱۱ در تفرش اراک- درگذشته ۸ آبان ۱۳۹۸) استاد دانشگاه و یکی از قصیده‌سرایان شاخص ایرانی بعد از ملک‌الشعرا بهار

آنچه درباره شاعری مظاهر مصفا بر آن تأکید می‌کنند، تبحر او در سرودن قصیده است. مصفا پایان‌نامه دکترای خود را نیز به موضوع «تحول قصیده در ایران» اختصاص داده بود.

مظاهر مصفا

مظاهر مصفا (۱ فروردین ۱۳۱۱ در تفرش اراک- درگذشته ۸ آبان ۱۳۹۸) استاد دانشگاه و یکی از قصیده‌سرایان شاخص ایرانی بعد از ملک‌الشعرا بهار است. او در کشورهای افغانستان و هند و دیگر کشورهای فارسی‌زبان نیز شناخته شده است. قصیده «هیچِ» از اشعار نمونه اوست.

 تاکنون چند مجموعه شعر از مظاهر مصفا به‌چاپ رسیده که از آن جمله: ده فریاد، سی سخن، پاسداران سخن، توفان خشم، سپیدنامه، سی‌پاره هستند. همچنین تصحیحات وی بر دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، مجمع‌الفصحاء رضاقلی‌خان هدایت، نزاری قُهستانی، سنایی، سعدی، نظیری نیشابوری و جوامع‌الحکایات محمد عوفی منتشر شده‌اند.

امیربانو کریمی در این زمینه نیز گفته که همسرش از لحاظ قصیده‌سرایی «خیلی قدر» بود و «اگر بخواهیم بعد از ملک الشعرای بهار، دکتر حمیدی [مهدی حمیدی شیرازی سراینده شعر معروف «مرگ قو» ] و پدر من [امیری فیروزکوهی] فرد شاخصی را معرفی کنیم، قطعا دکتر مصفا است».

مهدی حمیدی همان شاعری است که احمد شاملو در یکی از اشعارش درباره او گفته است: «… یک بار هم «حمیدیِ‌ شاعر» را، در چند سالِ پیش، بر دارِ شعر خویشتن، آونگ کرده‌ام…» که به اعتقاد بسیاری این شعر، ضربه بزرگی به حمیدی زد. این در حالی است که مظاهر مصفا، به گفته خودش مدتی «حمیدی را بزر‌گ‌ترین شاعر می‌دانسته است».

او همچنین با مقایسه فریدون مشیری با مهدی اخوان ثالث، گفته بود: «شاید صنعت‌گری مشیری کم‌تر از اخوان باشد، اما به شعر مشیری علاقه‌ و شیفتگی خاصی دارم.»

مظاهر مصفا که به تصحیح برخی از متون کهن ادبیات فارسی نیز مثل «دیوان سنایی»، «کلیات سعدی»، «دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی»، «مجمع‌الفصحاء» از رضاقلی‌خان هدایت، «دیوان نزاری قهستانی» و «جوامع‌الحکایات عوفی»، پرداخته بود، درباره شاعران کلاسیک فارسی نیز نظرات متفاوتی داشت. مثلا معتقد بود که حافظ با همه «ذوق و فطانتی» که داشت «باهوش‌ترین و زیرک‌ترین مقلد سعدی» بوده است.

او در یک گفت‌وگو در سال ۱۳۸۵ درباره وضعیت زبان فارسی در دوران کنونی گفته بود که «در دورانی حتی متخصصان انگلیسی برای سفر به هند، به مکالمه به زبان فارسی مجبور بودند»، اما اکنون این زبان «در سرازیری سقوط قرار دارد».

این شاعر تاکید کرد که اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، «شاید تا چند سال آینده به تدریس گلستان و بوستان توسط بیگانگان، نیازمند باشیم.»

شاید علاقه مظاهر مصفا به شعر سنتی و کلاسیک فارسی، به دلیل خاستگاه خانوادگی و محیط زندگی او بوده است. اسماعیل، پدر مظاهر مصفا – به گفته یاقوت‌علی مصفا (فرزند مظاهر مصفا و همان علی مصفای بازیگر) – درویش و حافظ قرآن بود و در قم درس عربی و جامع المقدمات خوانده بود و مظاهر نیز به قول همسرش مدتی درس طلبگی خواند.

علی مصفا در مقدمه کتاب «نسخه اقدم» نوشته است که مظاهر مصفا «شیفته مثنوی‌خوانی‌های پدرش» بود، «سماع صوفیان را بسیار دوست داشت» و «با هوحق کشیدن‌های دراویش به وجد می‌آمد». طلبه‌های قم، مظاهر مصفا را که گاهی به مجلس درس آیت‌الله بروجردی هم می‌رفت، «تخم صوفی» خطاب می‌کردند.

با این حال او به مدرسه حکیم نظامی قم و سپس مدرسه دارالفنون تهران رفت و در نهایت در سال ۱۳۲۸ وارد دانشگاه تهران شد.

علی مصفا با بازگو کردن ماجرای درگیری لفظی مظاهر مصفا با بدیع‌الزمان فروزانفر در کلاس درس دانشسرای عالی دانشگاه تهران (گویا به دلیل خواندن شعری برای محمد مصدق) و به تاخیر افتادن نه ساله امتحان دکترای مظاهر مصفا، نوشته که این شاعر گرچه با «مروجان بی‌قاعدگی‌ها و بی‌قراری‌های امروزی» (منظور شاعران نوگرا) مخالف بود، اما به دلیل شخصیت «مخالف‌خوان» و «آشوبگری» که داشت، چندان نیز مورد حمایت «حافظان قواعد و قراردادهای کلاسیک» نبود.

هرچند که خود مظاهر مصفا در مراسم بزرگداشت بدیع‌الزمان فروزانفر گفته بود: «من سال‌های متوالی در زمانی‌که از محضر استاد بهره می‌جستم، مورد غضبش بودم و بعدها نیز نه به‌عنوان قهر، بلکه به‌علت شرمندگی نتوانستم به محضر استاد برسم.»

این روحیه ناسازگاری به حدی بود که مظاهر مصفا وقتی در آموزش و پرورش مشغول خدمت بود، به جنگ رسم‌الخط رایج فارسی، از نقطه و ویرگول تا تشدید و همزه می‌رود و خواستار یکسان‌سازی حروف یک‌صدا در خط فارسی می‌شود، مثلا «صد» را «سد»، «خواهر» را «خاهر» و «حتی» را «حتا» بنویسیم.

علی مصفا درباره پدرش نوشته است: «تصویر غالب او در ذهن من، تصویر مردی است لج‌باز و یک‌دنده که از ابتدا با همه چیز مخالف است، از فرمان صاحب‌منصب سرمی‌پیچد، زیر بار جریان مسلط روزگار نمی‌رود، رأی اکثریت را نمی‌پذیرد، پسند همگانی را نمی‌پسندد [… ] تنها قاعده‌ای که پایبندش می‌ماند وزن و قافیه شعر است که آن را هم شاید می‌شکست اگر شکستنش قاعده روز نشده بود.»

این ناسازگاری با جهان، در شعر مظاهر مصفا نیز نمود داشت. غلامحسین یوسفی درباره شعر «هرگز هیچ» سروده مصفا گفته که «آزردگی در شعر او محسوس است»:

مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ

جان از نتاج هرگز تن از تبار هیچ

از شهر بی کرانه هرگز رسیده‌ام

تا رخت خویش باز کنم در دیار هیچ