نون. الف – در باورعامه معمولا چنین پنداشته می‌شود که جای زنان در “حوزه خصوصی” خانواده و مراقبت‏های عاطفی و انجام امور خانگی بر عهده آنان است، در حالی که مردان در “حوزه عمومی” کار، سیاست و فراغت قرار دارند و تحت حمایت حوزه خصوصی قرار می‌‏گیرند و زنان به آن‌ها خدمت می‌‏کنند.
 
شماری از زنان نیز با پذیرفتن این موضوع  که این مردان هستند که “کار واقعی” را  انجام می‌‏دهند، به آنها حق می‌‏دهند که اوقات فراغت داشته باشند و این حق را بر خود نادیده می‌گیرند. پژوهش‏‌ها نشان می‌‏دهد که بسیاری از زنان از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‌‏کنند  و اغلب گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون و کارهای فراغتی‌ای از این دست را با انجام کارهای اضافی خانه مانند اتوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی و مواردی این چنینی همراه می‌کنند.
بسیاری از زنان از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‌‏کنند  و اغلب گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون و کارهای فراغتی‌ای از این دست را با انجام کارهای اضافی خانه مانند اتوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی همراه می‌کنند
پروین زنی ۵۰ ساله، خانه‌دار و دارای دو فرزند است. او معتقد است که تعطیلاتی همچون تعطیلات  نوروزی متعلق به همه اعضای خانواده است، اما در عین  حال تصور می‌کند که مرد  خانواده است که در طول  سال بیشترین زحمت را کشیده و فعالیت اقتصادی خانواده بر دوش او بوده است و شاید این فرصت برای مرد  خانواده مهم‌تر از سایرین باشد: “ما معمولا تعطیلاتی مانند تعیطلات  عید را به شمال می‌رویم و در منزل شخصی خودمان در شمال وقت می‌گذرانیم. من خودم شمال و طبیعتش را دوست دارم، اما حقیقتش بیشتر برای شوهرم و راحتی و آرامش اوست که سعی می‌کنم طی  این سفر همه جا همراهش باشم و با او وقت بگذرانم.
 
حس می‌کنم شوهرم در تعطیلات  عید آرامش دارد و تنها در این سفر و در شمال است که اضطراب و استرس نمی‌کشد. در تهران هر روزش با دلواپسی سپری می‌شود. به هر حال او در خارج از خانه کار می‌کند و این اضطراب و دلواپسی بیشتر همراه  اوست تا من و مایی که بیشتر  وقت‌مان در خانه است. این را حتی وقت  بستن  چمدان هم می‌توانم حس کنم که درست مثل بچه‌ها دنبال  این است که راحت‌ترین لباس‌هایش را در چمدان بگذارد و هیجان  سفر دارد.”
 
برخی از زنان اما از اینکه در سفر نیز همچنان باید به قول خودشان “بشورند و بسابند” دل  پرشکایتی دارند. سودابه ۴۵ ساله، کارمند و دارای دو فرزند ازجمله این زنان است. او می‌گوید: “ما معمولاً تعطیلاتی مثل  تعطیلات  نوروز که پیش می‌آید می‌رویم گیلان منزل  مادرشوهرم. بعد از آنجا به جاهای دیگر هم می‌رویم. همانجا هم که هستیم نمی‌شود فقط خورد و خوابید و به‌هرحال مهمان هستیم و مادرشوهرم هم سنی ازشان گذشته و نمی‌توانند چهار نفر را ‌تروخشک کنند و وظیفه بیشتر کار‌ها بر گردن من است. عید که می‌شود همه در خانه ما خوشحالند که بالاخره یک تعطیلاتی آمده و فرصتی دست داده است تا با هم به سفر برویم.
 
من در عین  حال که برای شوهر و بچه‌هایم خوشحالم، اما واقعاً تازه احساس  خستگی‌ام بیشتر می‌شود وقتی به این موضوع فکر می‌کنم که در سفر هم من نمی‌توانم از دست  این کارهای خانه و جمع و جور کردن  شوهر و بچه‌ها و آشپزی و کارهای دیگر راحت باشم. راستش همیشه این سفر‌ها به من نمی‌چسبد. گاهی خوب است، اما بیشتر وقت‌ها خسته‌تر به خانه و سر  کار بر می‌گردم. واقعاً دلم می‌خواهد یک تعطیلی‌ای پیش می‌آمد و من می‌توانستم شوهر و بچه‌هایم را بسپارم دست  کسی و خودم در خانه بمانم و تلویزیون تماشا کنم و استراحت کنم و تا می‌توانم بخوابم. خدا می‌داند چه وقت چنین فرصتی گیر خواهم آورد.”
 

 برای بسیاری از زنان شاغل “هوس” فراغتی آن‌ها به این محدود می‌‏شود که ای‏کاش وقت بیشتری در اختیار داشتند تا بازهم بیشتر به انجام کارهای خانه بپردازند 

به نظر می‌رسد تحت انقیاد درآوردن زنان، از طریق توجیه و الزام آن‌ها به انجام کارهای خانه و مراقبت از کودکان عملی می‌‏شود و این موضوع را حتی می‌توان در مقوله “اوقات فراغت” نیز مشاهده کرد. منابع مربوط به انتظارات فرهنگی در مورد رفتارهای مناسب مردانه و زنانه را نیز می‌توان در موارد  بسیاری یافت، ولی این سرچشمه‏‌ها را بیشتر باید در نهادهای خانواده و آموزش جست‏وجو کرد.
 
چنانکه در پایه‌ای‌ترین موارد نیز دختران کودک و نوجوان در نهادهایی همچون  خانواده و موسسات فراغتی از لحاظ امکانات تفریحی، مورد تبعیض واقع می‌‏شوند. بنابراین اینگونه به نظر می‌رسد که انگاره‏های موجود  اجتماعی شدن و آموزش، باید دگرگون شود. حتی چنین می‌نماید که برای بسیاری از زنان شاغل که درگیر کاری دوگانه هستند “اوقات فراغت” زمانی است که صرف انجام کارهای خانه و بچه‏داری می‌‏شود زیرا تربیت آن‌ها نیز به گونه‌ای است که “هوس” فراغتی آن‌ها به این محدود می‌‏شود که ای‏کاش وقت بیشتری در اختیار داشتند تا بازهم بیشتر به انجام کارهای خانه بپردازند.
 
مریم ۳۸ ساله که یک فرزند دارد و مهندس  کامپیو‌تر است و کارمند  بانک، در این دسته جای می‌گیرد. او می‌گوید: “کمتر پیش می‌آید که ما عید‌ها به سفر برویم، اما به هر صورت من در طول  سال فرصت  کمی دارم که در خانه باشم و برای شوهر و فرزندم غذا بپزم و کنار هم باشیم و به نظافت منزل بپردازم و با شوهرم حرف بزنم و با فرزندم بازی کنم. عید‌ها که می‌رسد از اینکه می‌توانم دو هفته‌ای زن  زندگی باشم در پوست  خود نمی‌گنجم.”
 
در نتیجه انتظارات فرهنگی مربوط به رفتارهای کلیشه‌ای زنانه و مردانه، گویی زنانی که از خانه‌داری و بچه‌داری احساس رضایت نکنند، در صورت مقاومت و مبارزه با انتظارهای فرهنگی موجود با اتهام‌هایی چون “غیر طبیعی”، “بی‏توجه” و “منحرف” روبه‌رو می‌‏شوند و یا به تعبیر  مریم “زن زندگی” به شمار نمی‌آیند. در ‌‌نهایت به نظر می‌رسد که صرف نظر از عوامل فرهنگی که بیش از همه بر چند و چون فراغت مردان و زنان جامعه تاثیر می‌گذارد و تغییر و تحول در این نگره‌ها ضروری به نظر می‌رسد، وقت فراغت زنان تابعی است از خدمات اجتماعی، مشارکت سایر اعضای خانواده در کار خانگی و مواردی از این دست تا زنان نیز به مانند مردان فرصتی داشته باشند تا بتوانند معنای “فراغت  بال” را تجربه کنند.
 
زیرنویس:

برای نوشتن این گزارش از مقاله “جنسیت و اوقات فراغت در عرصه‌های زندگی شهری” نوشته مریم رفعت‌جاه سود جسته‌ام.