کتاب “من، تو، ما” از لوسی ایریگاری نخستین‌بار در سال ۱۹۹۰ به فرانسوی چاپ شد و سه سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۳ ترجمه انگلیسی آن منتشر شد. این کتاب به صورت ۱۶ مقاله کوتاه چند صفحه‌ای درباره موضوعات فمینیستی و زبان‌شناسی است.
 
مقاله شماره چهار این کتاب، درباره یک مادر است ولی در عمل به روابط زن- مرد اشاره دارد و الگویی را با استفاده از بیولوژی بدن زن در هنگام بارداری، برای روابط دوجنس پیشنهاد می‌کند.
 
 
ایریگاری معتقد است که ما به‌طور کلی تحت سیطره دو مدل رفتاری قرار داریم: مدل داروینیستی (Darwinian) و مدل پاولویستی(Pavlovian) .[1]
 
از دیدگاه وی، در مورد حیات و زندگی، همواره به ما گفته شده است که از یک طرف در مقابل محیط خارجی و از طرف دیگر در مقابل دیگر موجودات زنده مبارزه کنیم، چرا که تنها در صورتی قادر به حفظ بقا خواهیم بود که از این‌دو دشمن قوی‌تر باشیم. در سطح فرهنگی نیز ما به‌گونه‌ای پرورش یافته‌ایم (چه آگاهانه و چه ناآگاهانه) که مکرر تعلیم ببینیم تا با الگوی‌های یک جامعه انطباق بیابیم و تحصیل کنیم تا مشابه دیگران باشیم و عمل کنیم؛ بدون هیچگونه نوآوری‌تأثیرگذار یا ابداعات شخصی‌….
 
ارتباط جفت و مادر بازنمای یکی از گشایش‌‌ها در ارتباط با این جبرگرایی است که هم از چشم‌انداز فرهنگی و هم از دریچه حیات، سرآغازی منشاء گرفته از هویت فیزیکی زنانه محسوب می‌شود
 
آیا ما می‌توانیم از این دو ساختار عظیم و متعلقات‌شان جدا شویم؟ آیا می‌توانیم خودمان را از مبارزه رقابت‌آمیز در سطح وجودی‌ رها سازیم؟ آیا می‌توانیم از تکرار کشنده در سطح فرهنگی‌ رها شویم؟ آیا موضوعاتی چون هویت جنسی، به‌خصوص هویت زنانه که همچنان حل‌ناشده باقی مانده‌اند، ابزاری بدین‌منظور به ما می‌دهند؟
 
از نظر ایریگاری، ما با همه انواع دیگران مبارزه می‌کنیم تا قادر باشیم زندگی کنیم ولی همچنان قوانین و شرط‌های اجتماعی بر ما تحمیل می‌شوند و ما آنها را با آزادی اشتباه می‌گیریم. به همین دلیل، یک جنس یا جنسیت داریم و نه دوتا و تنها با فرهنگ پدرسالاری آشنا هستیم و نه چیز دیگری. به نظر وی، ارتباط جفت و مادر بازنمای یکی از گشایش‌‌ها در ارتباط با این جبرگرایی است که هم از چشم‌انداز فرهنگی و هم از دریچه حیات، سرآغازی منشاء گرفته از هویت فیزیکی زنانه محسوب می‌شود.
 
ایریگاری در این مقاله که در واقع، مصاحبه او با هلن راچ، استاد زیست‌شناسی در پاریس است این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. خانم راچ مطالعه‌ای درباره رابطه منحصر‌به‌فرد بیولوژیک، میان مادر و جنین انجام داده است.
 
 
تعلق به هیچکدام
 
لوسی ایریگاری:می‌توانید درباره نقش واسط جفت در دوران بارداری توضیح بدهید؟
 
هلن راچ: در ابتدا می‌خواهم توضیح بدهم که جفت چیست. جفت بافتی است که به‌واسطه رویان[2]شکل می‌گیرد و درحالیکه روی جدار داخلی رحم قرار می‌گیرد، با آن یکی نمی‌شود و تفکیک‌پذیر باقی می‌ما‌ند. این نکته باید مورد تاکید قرار گیرد، چرا که تصوری درباره جفت وجود دارد مبنی بر اینکه جفت دارای ساختاری مخلوط است و نیمی از مادر و نیمی از جنین را به‌همراه دارد. اگرچه جفت به‌واسطه رویان ایجاد می‌شود، اما مانند یک اندام مستقل عمل می‌کند.
 
جفت در دو سطح نقشی واسط برعهده دارد: از یک طرف فضای واسط میان مادر و جنین است. بدین‌معنی که بین بافت‌های بدن مادر و رویان هرگز آمیختگی‌ای اتفاق نمی‌افتد. از طرف دیگر جفت دارای سیستمی است که به تنظیم تبادلات میان بدن مادر و جنین می‌پردازد. سیستمی که نه فقط به‌صورت کمی این تبادلات (یعنی انتقال مواد غذایی از مادر به جنین و دفع مواد زاید جنین) را تنظیم می‌کند، بلکه همچنین متابولیسم مادر را از طریق تبدیل، ذخیره‌سازی و بازتوزیع مواد بدن مادر برای خودش و جنین، تعدیل می‌کند. بدین‌ترتیب، جفت رابطه‌ای بین مادر و جنین به‌وجود می‌آورد که جنین را قادر می‌سازد بدون اینکه مادر را در این پروسه بیش از حد خسته کند، رشد دهد. بنابراین جفت صرفاً ابزاری جهت تأمین مواد غذایی نیست.
 
در واقع این استقلال نسبی جفت و کارکرد تنظیمی آن، تضمین‌کننده رشد یک موجود در موجودی دیگر می‌شود و نمی‌توان آن را به مکانیسم ادغام (آمیختگی بدن‌ها یا خون مادر و جنین) یا برعکس تعرض و تجاوز (جنین به مثابه بدنی خارجی که از درون می‌بلعد و نابود می‌کند یا خون‌آشامی در بدن مادر) فروکاست. چنین توصیفاتی وجودی تخیلی دارند ـ و بدیهی است که به‌شدت بار فرهنگی دارند و در مقابل واقعیت پیچیده بیولوژی، بسیار تهی و ناچیز هستند.
 
همزیستی صلح‌آمیز
 
می‌توانید درباره تفاوت بین مشکلات ناشی از پیوند عضو و ایمنی بدن و آنچه در جفت به‌طور عجیبی اتفاق می‌افتد، از نقطه نظر پس زدن دیگری، توضیح دهید؟
 
می‌توان گفت که بارداری یک پیوند موفق‌آمیز است. ما مشکلات زیادی در پیوند موفق عضوی از یک شخص به شخص دیگر داریم، اما در بارداری این عمل به‌طور طبیعی اتفاق می‌افتد. در پیوند عضو، مشکل اینجاست که دریافت‌کننده، عضو پیوندی را به‌عنوان عنصری خارجی و بیگانه شناسایی می‌کند و در نتیجه مکانیسم ایمنی بدن را برای رد این عضو، فعال می‌کند. این مشکل در عمل پیوند عضو، یا به واسطه انتخاب اهداکننده‌ای که به لحاظ ژنتیکی به دریافت‌‌کننده بسیار نزدیک باشد حل می‌شود (حالت ایده‌آل پیوند عضو، میان دوقلوهای همسان است) و یا با کاستن از فعالیت‌هایی که به رد کردن عضو پیوندشده می‌انجامد، فیصله می‌یابد. این دومی مشخصاً شخص دریافت‌کننده را به شدت در برابر دیگر بیماری‌های عفونی، آسیب‌پذیر می‌سازد.
 
رویان برای بدن مادر نیمه‌بیگانه است. در‌حقیقت، نیمی از آنتی‌ژن‌های آن مربوط به پدر هستند. به همین‌دلیل مادر باید مکانیسم دفاعی بدن‌اش را برای رد کردن این دیگری از بدنش فعال کند. جفت که آن نیز دیگری محسوب می‌شود، از فعال شدن این مکانیسم در بدن مادر جلوگیری می‌کند. در یک روند پیچیده، مکانیسم دفاعی مادر مسدود می‌شود یا دست کم فعالیت‌هایی که منجر به رد کردن می‌شوند، به حداقل می‌رسند، اما این روند تنها تاثیر ناحیه‌ای دارد و مکانیسم دفاعی اطراف رحم را مختل می‌کند. بدین‌ترتیب مادر ظرفیت بالقوه مقابله با بیماری‌های عفونی در بدن‌اش را حفظ می‌کند.
 
می‌توانید به اختصار درباره پارادوکس سیستم ایمنی و دیگری یا خودی فرض کردن در پیوند با رد یا قبول جنین به‌عنوان عضوی خارجی، توضیح دهید؟
 
این امر بیش از یک پارادوکس است. این نوعی مذاکره است میان خود مادر و دیگری، یعنی جنین. در حقیقت مکانیسم جفت که برای سد کردن عکس‌العمل‌های ایمنی بدن مادر طراحی شده‌اند، تنها در صورتی عملی می‌شوند که بدن مادر، آنتی‌ژن‌های بیگانه را بازشناسایی‌کرده باشد. در نتیجه، جفت نوعی سیستم حفاظتی خودکار نیست که تمام عکس‌العمل‌های مادر را به واسطه جلوگیری‌اش از بازشناسایی رویان – جنین توسط او، سرکوب کند. برعکس، بایستی مادر، دیگری را شناسایی کند تا در نتیجه‌، عکس‌العمل‌های نخستین وی جهت تولید عناصر جفت آغاز شود. تفاوت میان “خود” و دیگری همچنان مورد بحث است. مادر، انگار که همواره می‌دانسته که رویان (و به تبع آن جفت) دیگری بودند و هنگامی که این پیام را به جفت می‌رساند، موجب تولید عناصری می‌شود که بدن‌اش را قادر می‌سازد تا آن‌ها را به‌عنوان دیگری بپذیرد. این ساز و کار رواداری را بایستی از عمل پیوند زدن – که در آن عضو پیوندشده بلافاصله به‌عنوان دیگری شناسایی می‌شود و سیستم دفاعی بدن آن را رد می‌کند- و نیز از تومورهای سرطانی خاصی که به‌عنوان دیگری شناسایی نمی‌شوند و در بدنی بی‌دفاع تکثیر می‌شوند، متمایز ساخت. [3]
 
 
زیرنویس:
 ۱.اشاره به نظریات ایوان پاولوف، فیزیولوژیست روسی و نظریه شرطی کردن او.
۲.در انسان‌ها یاخته رشدکننده از لحظه لِقاح تا پایان هفته هشتم، رویان (embryo) نام دارد و پس از آن جنین(fetus) نامیده می‌شود. (ویکی­پدیا)

۳.    Irigaray Luce, ‘Je, Te, Nous, Toward a Cultural of Difference’, Routledge Publication,2007, p 31-36