علی اسکندرزاده- دنیس ایوی (Denis Avey)، مرد سالخوردهی نود سالهی انگلیسی در کتابی که بهتازگی در غرب با نام « Denis Avey – The Man Who Broke into Auschwitz »منتشر شده ادعا میکند که در جوانی به اردوگاه کار اجباری یهودیان رفته تا از نزدیک با شرایط دشوار یهودیان و پروژهی یهودیکشی یا هولوکاست آشنا شود.
ایوی میگوید: «در آن زمان یهودیهایی که در اردوگاه کار اجباری زندانی بودند از من بارها خواهش کرده بودند که وضعیت هولناک آنها را گزارش بدهم.»
دنیس ایوی به طور داوطلب، مخفیانه به اردوگاه آشویتس میرود. او در کتابی که اخیراً با عنوان «مردی که داوطلبانه به آشویتس رفت» دربارهی انگیزهاش برای اینکار عجیب مینویسد:
«من کسی نیستم که هر ادعایی را قبول کنم. اگر کسی شرایط دشوار زندگی در آشویتس را برایم تعریف کند، تا با چشم خودم نبینم، ادعاهای او را باور نمیکنم. من به آشویتس رفتم، چون میخواستم از نزدیک با شرایط زندگی یهودیان اسیر آشنا بشوم.»
نزدیکیهای یک کلبهی چوبی در آشویتس
دنیس ایوی در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش انگلستان خدمت میکرد و فقط ۲۴ سال داشت. او ادعا میکند که با یکی از اسیران اردوگاه آشویتس قرار میگذارد که در ازای یک بسته سیگار لباسهایشان را با هم عوض کنند و او به جای آن یهودی اسیر وارد اردوگاه بشود، یک شب در اردوگاه بماند و بعد از آنکه از نزدیک شرایط اردوگاه را درک کرد، مجدداً مخفیانه از اردوگاه خارج شود.
دنیس ایوی روایت میکند که به این شکل به جای اسیر شماره E715 به اردوگاه آشویتس رفت. در آن زما بنا به گفتهی ایوی، اسیران این اردوگاه میبایست برای یکی از کارخانههای رنگسازی آلمان بیگاری کنند. ایوی روایت میکند که بسیاری از یهودیان در اثر کار سخت و شرایط بسیار بد جان باختند. با این حال او میگوید: «اگر با چشم خودم نمیدیدم، محال بود باور کنم که انسانها میتوانند چنین بلایی به سر هم بیاورند.»
ایوی میگوید: «من خودم را از قبل آماده کرده بود. آن موقعها خیلی لاغر بودم. سرم را از قبل تراشیده بودم و قبل از اینکه وارد اردوگاه بشوم، به سر و رویم خاک و گل مالیدم.»
ایوی ادعا میکند که آن اسیر یهودی که جایش را برای یک شب به او داد، یکی از یهودیان هلند بوده است. او میگوید در نزدیکیهای یک کلبهی چوبی در جنگل، به سرعت لباسهامان را با هم عوض کردیم. البته قبلش به یکی از نگهبانها رشوه داده بودم.»
۵۰ نخ سیگار
این نگهبانها که در آن زمان به آنها «کاپو» یا سرکارگر میگفتند، از بین اسرایی انتخاب میشدند که آمادهی همکاری با افسران اس اس بودند.
در زندانهای ایران، در سالهای دههی ۶۰ هم کسانی بودند که به آنها «تواب» میگفتند و با عوامل حکومت بر ضد زندانیان سیاسی همکاری میکردند. این «کاپو»ها در اردوگاههای کار اجباری دقیقاً مثل همان توابها در سالهای دههی ۶۰، در زندانهای ایران بودند.
ایوی مینویسد: «با این یهودی هلندی قرار گذاشته بودم که رفتن به او ۲۵ نخ سیگار بدهم و اگر به سلامت برگشتم، ۲۵نخ دیگر. زندگی من به ۵۰ نخ سیگار بند بود.»
تناقضها در روایت ایوی
دنیس ایوی اما برای اثبات ادعایش هیچگونه شاهدی ندارد. در آرشیوها هم هیچگونه نشانی از چنین طرح و برنامهای بهدست نیامده است. برای همین بسیاری از پژوهشگران هولوکاست و تاریخدانان در اظهارت این سرباز سابق ارتش انگلستان که اکنون یک مرد سالخورده است، تردید دارند.
پیوتر ستکویتش (Piotr Setkiewicz) که در موزهی آشویتس کار میکند و از کارشناسان شناختهشدهی هولوکاست است، در نقد این کتاب مینویسد: «بهدشواری میتوانی درستی یا نادرستی ادعای نویسنده را ثابت کرد. در هر حال اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، بیتردید خطرات زیادی او را تهدید میکرده است. واقعیت این است که کاپوها در آشویتس، هر روز، چندین بار اسرا را میشمردند و اسرا در هر قدمی که برمیداشتند به یکی از افسران یا سربازان اس اس برمیخوردند. علاوه بر این ما میدانیم که اسرای انگلیسی بیش از دیگران تحت نظر بودند و بیش از دیگران هم به چشم میآمدند. چون برخلاف یهودیها آنها زبان آلمانی نمیدانستند. برای همین حتی اگر نویسنده تغییر قیافه داده باشد، نمیتوانسته تغییر لهجه بدهد و به این ترتیب حتماً شناخته میشده و لو میرفته.»
ایوی اما ادعا میکند که توانسته وارد آشویتس شود. او مینویسد که همراه با دیگر اسرا به صف میایستاده تا کاپوها آنها را بشمرند. به گفتهی او، مراسم شامگاهی در اردوگاه آشویتس دو ساعت به درازا میکشیده است. او مینویسد که بعد از مراسم شامگاهی همراه با دیگران به یک آسایشگاه چوبی رفته، و تعریف میکند که آن شب تا صبح نتوانسته حتی یک چشم بخوابد.
ایوی حتی در کتابش ادعا میکند که پیش از پایان جنگ قصد داشته که حتماً یک بار دیگر به اردوگاه آشویتس برود. اما به دلایلی موفق نشده است.
ایوی میگوید در سردر اردوگاه آشویتس، در آن زمان شعار «کار انسان را آزاد میکند» را دیده است. اما پژوهشگران میگویند این تابلو در آن زمان در سردر اردوگاه قرار نداشته، بلکه در جای دیگری بوده و بعد از جنگ به سردر اردوگاه انتقال یافته است.
ایوی همچنین از لباسهای کثیف و شپشزده صحبت میکند، در حالیکه کارشناسان هولوکاست میگویند در آشویتس و مونویتس نظافت بسیار اهمیت داشته است.
به رغم این تناقضات کتاب دنیس ایوی در انگلستان با اقبال گستردهای مواجه شد.
قهرمان بریتانیایی هولوکاست
ایوی در ادامه مینویسد: بعد از آنکه برگشتم، همه این ماجراها را برای افسران بریتانیایی تعریف کردم. اما هیچکس حرف مرا باور نمیکرد. برای همین من هم دیگر بیش از آن اصرار نکردم و این بود که شصت سال درین مورد حرفی به میان نیاوردم.
در این بین حتی گوردون براون، نخستوزیر انگلستان با دنیس ایوی، به عنوان «قهرمان بریتانیایی هولوکاست» ملاقات کرده. اما با اینحال مهمترین مرکز اسناد تاریخی هولوکاست در «یادواشم« در اسرائیل به دلیل آنچه که «کمبود اسناد و مدارک معتبر» خوانده، نام دنیس ایوی را در اسناد هولوکاست ثبت نکرده است.
سکتویچ در نقد این کتاب مینویسد: «من نمیگویم که دنیس ایوی دروغ میگوید. ما میدانیم که او بهعنوان یک سرباز ارتش انگلستان اسیر شده و مدتی در اردوگاه «مونویتس» زندانی بوده است. ممکن است ایوی تجربههای شخصیاش را با شنیدههایش از اردوگاه آشویتس به هم آمیخته و آن را بهعنوان یک واقعیت تاریخی و البته تحریفشده باور کرده است.»
دنیس ایوی در گفتوگویی به این اتهامات پاسخ داده. او میگوید: «من ناراحتم از اینکه کسی حرف مرا باور نمیکند. اما برایم مهم نیست. مهم این است که من آنجا بودم؛ در آشویتس.»
در همین زمینه:
گفت و گوی بی بی سی نیوز با دنیس ایوی
Denis Avey – The Man Who Broke into Auschwitz
عکسها (از بالا به پائین)
یهودیان هولوکاست در اردوگاه آشویتس، دنیس ایوی، سرباز سابق ارتش بریتانیا و نویسندهی کتاب «مردی که داوطلبانه به آشویتس رفت»، سردر اردوگاه آشویتس با شعار: «کار رهایی میآورد»