در انتهای جاده شلوغ شهر «گرگاون سهنا»، پس از بلوک‌های آپارتمانی مسکونی، مراکزخرید بزرگ و انبوه ادارات و سازمان‌ها، روستای تیکلی قرار دارد. بعد از ورود به روستا و گذر از فروشگاه‌های کوچک و جاده‌های باریک ناگهان چشم انداز منطقه تغییر می‌کند. مزارع سبز و آسمان آبی جایگزین هرج و مرج و گرد و خاک و کثیفی شهر می‌شود. درست وسط یکی از این مزارع، خانه کوچکی قرار گرفته که غافلگیرتان می‌کند. ۲۰ زن روستایی درون این خانه هستند؛ بیشتر آن‌ها موها‌های‌شان را پوشانده‌اند و فعال و پرانرژی بدون توجه به گرمای شدید هوا و ژنراتور پرسر و صدای تولید برق پشت سیستم‌های کامپیوتری نشسته‌اند.

این زنان، کارکنان «هاروا» هستند؛ شرکتی که در جولای سال ۲۰۰۹ برای استفاده از ظرفیت‌های مناطق روستایی راه‌اندازی شد. زنان مشغول دسته‌بندی اطلاعات دولتی مربوط به سازمان پرورش حیوانات «هاریانا» هستند. این سازمان یکی از مشتریان عمده «هروا» است.

آجای چاتورودی، مرد ۳۶ساله‌ای که از درآمد عالی خود در یک بانک معتبر هندی صرفنظر کرده تا «هاروا» را راه‌اندازی کند، می‌گوید: «کاری که شروع کردم، توانمندسازی زنان نیست. من معتقدم که زنان احتیاجی به توانمندسازی ندارند. همه ما وقتی می‌خواهیم کاری را شروع کنیم، چطور مهارت‌های لازم را کسب می‌کنیم؟ در مورد زنان هم همین طور است و آنان باید مهارت‌های لارم را کسب کنند. کاری که من شروع کردیم، ایجاد ارزش واقعی برای هر زن است و نه توانمندسازی وی.»

«هاروا» یک مدل ساده دارد: تمرکز بر سرمایه‌های فکری و زیربنایی موجود در مناطق روستایی هند تا علاوه بر توسعه زمینه‌های کسب و کار سودآور در این مناطق، به جامعه روستایی هم کمک شود تا به اشتغال و مهارت دست یابند.

چاتورودی می‌گوید: «الگوی سرمایه داری کاملا شکست خورده است. فاکتور انسانی در این الگو کاملا نفی می‌شود. از سوی دیگر ان جی‌ها ‌ها هم نمی‌توانند برای فاکتور انسانی، ارزش واقعی ایجاد کنند. توسعه نمی‌تواند خیریه‌ای و صدقه‌ای باشد. هاروا اساسا یک الگوی سرمایه داری اجتماعی است.»

هرچند جایگاه چاتورودی با شلوار بژ، تی شرت سبز رنگ و عینک آفتابی متفاوت از جمع زنانی است که همگی ساری و یا پیراهن شلوار پوشیده‌اند، ولی خواسته‌های‌شان کاملا با هم همخوانی دارد. او می‌گوید: «در چهارسالی که در بانک کار می‌کردم، به صورت گسترده‌ای به سرتاسر هند سفر کردم. من بعد از ۱۰سال زندگی و تحصیل در آمریکا به هند برگشته بودم. و این کاملا برایم آشکار شد که ظرفیت‌های مناطق روستایی در حال توسعه است.»

 «هاروا» چهار گروه اصلی را برای سرمایه‌داری اجتماعی مشخص کرده است؛ جوامع کشاورزی، تفکیک‌کنندگان زباله، ارائه دهندگان خدمات مالی به مشتری‌های کم درآمد، ساکنان مناطق روستایی.

چاتورودی قصد دارد تا طرحش را در هاریانا، بیهار، اوتاراخند اجرا کند. او با اطمینان می‌گوید: «در روستای تیکلی، اولین شرکت هاروا را راه اندازی کردیم. وقتی این مدل سرمایه‌داری اجتماعی را در اینجا تکمیل کنیم، می‌توانیم آن را هرجای دیگری تکرار کنیم و با اجرای این الگو در مقیاس‌های بزرگ‌تر، هیچ مشکلی نداریم.»

هاروا هم اکنون ۲۵زن را استخدام کرده است که هرکدام از آن‌ها درآمدی بین ۲۵۰۰تا ۴۰۰۰روپیه (هر روپیه حدود ۲۳تومان است) در ماه دارند. وظیفه آن‌ها، وارد کردن آمار و اطلاعات به کامپیو‌تر، استخراج اطلاعات، کپی و انتقال اطلاعات برای چهار سازمانی است که طرف قرارداد «هاروا» هستند. «هاروا» هنوز به سوددهی نرسیده است. چاتورودی، نزدیک به ۷۰لک (هر لک، معادل ۱۰۰هزار روپیه است) برای این طرح سرمایه گذاری کرده است. او می‌گوید: «احتیاجی نیست که حتمن تحصیلکرده باشید تا بتوانید در این گونه طرح‌ها کار کنید. درست مثل این است که شما برای تعمیر ماشین‌تان به یک مهندس مکانیک نیاز ندارید، بلکه به یک مکانیک احتیاج دارید.»

 

هاروا، ۲۰۰زن را به صورت رایگان در روستای تیکلی آموزش داد و در یک دوره سه ماهه جامع به آن‌ها زبان انگلیسی و مهارت‌های کامپوتری یاد داد و سرانجام از بین آنان ۲۵نفر را استخدام کرد.

مسلما کار ساده‌ای نبود. راضی کردن روستایی‌ها برای اینکه اجازه دهند تا زنان‌شان برای کارکردن از خانه خارج شوند، کار سختی بود. هاروا ابتدا در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۹ با پخش آگهی از زنانی که حداقل تا کلاس هشتم درس خوانده‌اند، درخواست کرد تا خود را معرفی کنند. چاتورودی که فوق لیسانس مدیریت بازرگانی از آمریکا دارد، حتی به در خانه‌های روستایی‌ها رفت و خانه به خانه با زنان روستایی صحبت کرد.

حالا زنان هاروا احساس می‌کنند که یک موقعیت و شانس غیرمنتظره به آن‌ها رو کرده بود. آن‌ها کاملا خود را با موقعیت جدیدشان وفق داده‌اند. آنیتا یاداو، ۲۸ساله و مادر دو فرزند می‌گوید: «تحصیلات مثل یک هدیه است. هیچ وقت فکر نمی‌کردم که دوباره شانس درس خواندن داشته باشم. من قبل از این هیچوقت کامپیو‌تر ندیده بودم. شوهرم هم خیلی خوشحال است که من کار می‌کنم. برایم هیجان انگیز است که بخشی از این شرکت باشم. من مطمئن هستم که هر روز ساعت ۹ اینجا سرکار خواهم بود.»

سومان دوی، ماهی ۲۵۰۰ روپیه جقوق می‌گیرد و کمک خرج شوهر راننده‌اش است: «خیلی افتخار می‌کنم که می‌توانم درآمدی برای خانه‌ام داشته باشم. می‌توانم چیزهایی را که بچه‌هایم می‌خواهند، برایشان بخرم. حتی می‌توانم برای خودم هم لباس بخرم. من می‌خواهم به شوهرم هم کامپیو‌تر یاد بدهم. ما در خانه‌مان کامپیو‌تر نداریم ولی می‌دانم که می‌توانم چیزهایی را که اینجا یاد گرفتم به او یاد بدهم».

آرچانا تا کلاس دوازدهم درس خوانده است. او قبل از ازدواجش، آموزش دیده بود تا معلم مدرسه شود. ولی با دو بچه‌ای که به فاصله کمی از هم به دنیا آورد، شانس کمی برای کارپیدا کردن داشت. او می‌گوید: «هیچ وقت امکانش را نداشتم تا خارج از روستا کار کنم. خانواده‌ام به من اجازه نمی‌دادند. ولی آن‌ها الان خودشان از من حمایت می‌کنند چون اینجا نزدیک خانه‌مان است. فقط هم بحث پول نیست، من از مشارکت در کار‌ها و آموختن چیزهای جدید لذت می‌برم. می‌خواهم به کارکردن در اینجا ادامه بدهم. من هیچ آرزویی ندارم تا در ادارات بزرگ شهر کار کنم. آن جور جا‌ها برای ما روستایی‌ها نیستند.»

 

منبع:ماهنامه جامعه مدنی هند