در چند هفتهی گذشته جامعهی ایرانی در هلند، شاهد چندین گردهمایی اعتراضی در واکنش به اعدام زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی در تهران بود.
گردهمایی نخست، روز یکشنبه ۳۰ ژانویه در برابر سفارت جمهوری اسلامی در لاهه، با حضور حدود ۳۰ نفر و گردهمایی دوم با حضور حدود ۱۰۰ نفر در برابر پارلمان هلند برگزار شد. تظاهرات مشترک با فعالان مصری و تونسی نیز جمعیتی حدود ۱۵۰ را در خود داشت.
شمار شرکتکنندگان در این دو گردهمایی، بهویژه زمانی جلب توجه میکند که بر پایهی اطلاعات مرکز آمار هلند، در حال حاضر حدود ۳۲ هزار ایرانی در این کشور زندگی میکنند.
در دههی ۱۹۹۰ میلادی که جمعیت جامعهی ایرانی در هلند بهمراتب کمتر بود، شمار ایرانیان شرکتکننده در بیشتر راهپیماییها، به هزاران نفر میرسید. کاهش شمار شرکتکنندگان در تظاهرات بهویژه در هفتههای گذشته، ذهن بسیاری از فعالان سیاسی- اجتماعی ایرانی در هلند را به خود مشغول کرده است.
سیاوش مقصودیان، فعال اجتماعی، در هر سه تظاهرات اخیر در هلند شرکت کرده و یک شبکهی فیسبوکی هم برای یاری پناهجویان ایرانی در ترکیه راهاندازی کرده است. او میگوید: «به نظر من، مردم نسبت به مسائلی که در ایران اتفاق میافتد خیلی بیتفاوت شدهاند. چون فکر میکنند برای آنها که اتفاق نیفتاده و چرا باید از خانههای گرمشان بیرون بیایند و در جایی بایستند که هوا سرد است! یا فکر میکنند اگر جلوی سفارت بیایند، شاید از آنها عکس یا فیلم بگیرند و دیگر نتوانند برای تعطیلات به ایران بروند.»
این احتیاط آنها، به نظر شما، خواستهای منطقی نیست که به خاطر آن جرأت نکنند به قصد اعتراض جلوی سفارت بروند؟
نه به نظر من اصلاً منطقی نیست، چون تمام افرادی که الان به هر دلیلی در تظاهرات شرکت نمیکنند، روزی که وارد هلند شدهاند، در مصاحبه، یکی از جملاتی که بهکار بردهاند حتماً این بوده که اگر من به ایران برگردم، مرا بلافاصله زندانی و اعدام میکنند.
بهخاطر همین هم موفق شدهاند در هلند جواب مثبت بگیرند، ولی الان که جوابهایشان را گرفتهاند و گذرنامههای هلندی در جیبشان است، همهچیز را فراموش کردهاند؛ با درآمدی که دارند، چه کم، چه زیاد، دارند اینجا زندگیشان را میکنند و اصلاً بیخیال همه شدهاند. این واقعاً جای شرم دارد.
سیاوش مقصودیان که بیش از ۱۵ سال است در هلند زندگی میکند، دربارهی تفاوت شدید میان شمار تظاهرکنندگان گردهماییهای کنونی با گردهماییهای دههی ۱۹۹۰ میگوید: «بر اساس اعلام مرکز آمار هلند، سال ۱۹۹۴ سالی بوده که بیشترین تعداد پناهجو از ایران به هلند آمدهاند. یادم هست که آن زمان اتوبوسهای بسیاری مردم را از کمپها به مراکز تظاهرات منتقل میکردند. شما همیشه میدیدید که تظاهرات در میادین خیلی بزرگ شهر برگزار میشد و شمار زیادی از مردم در آنها شرکت میکردند.
آن زمان همه فکر میکردند علت این شرکت گسترده آن است که همه با هم خیلی متحدند و هدفها خیلی بههم نزدیک و یکی است. در صورتی که الان به گذشته که نگاه میکنیم، میبینیم در سال ۹۴ متقاضیان پناهندگی و شمار افرادی که هنوز پاسخ نگرفته بودند در کمپها زیاد بوده است. آنها نگران آیندهی خودشان بودهاند که میآمدهاند در این گردهماییها شرکت میکردند.
در حال حاضر تعداد پناهجویانی که از ایران به هلند میآیند کمتر شده؛ مردمی که در کمپها منتظر جواب هستند کمتر هستند. به همین علت، یک روند کاهش هم در شمار افرادی که در راهپیماییها شرکت میکنند، وجود دارند. بیشتر مردم جوابشان را گرفتهاند و متأسفانه نگران دیگران نیستند.
آنچه امروز به نظرم رسید این بود که فکر کردم تمام رژیمهای دیکتاتوری دنیا، به رژیم دیکتاتوری ایران غبطه میخورند. بهخاطر اینکه مخالفانی دارد که اصلاً برایشان اهمیت ندارد در ایران دارند روزی یک نفر را میکشند یا ۱۰۰ نفر را ! واقعاً گلی به گوشهی جمال این هموطنان عزیز که اینقدر بیتفاوت در خانههایشان نشستهاند؛ نه حرکت مالی انجام میدهند و نه حرکت معنوی.
سیاست درهای باز
علیرضا کاظمی، فعال سیاسی مقیم هلند اما کاهش شمار تظاهرکنندگان ایرانی برای مسائل حقوق بشر در ایران را از جنبهی دیگری میبیند:
«موج نخست ایرانیهایی که از ایران خارج شده بودند، بهویژه در اروپا عموماً پناهنده بودند و تقریباً در همهی گردهماییها هم شرکت میکردند. از یک زمانی، یعنی تقریباً از شروع دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و زمانی که رأی دادگاه میکونوس در محکومیت جمهوری اسلامی صادر شد، سیاست دولت ایران در رابطه با خارج از کشور تغییر کرد.
تا آن زمان، همانطور که در داخل، سیاست «سرکوب» حاکم بود، در خارج از کشور هم ترورهایی انجام میشد. از این نقطه به بعد، برای اینکه پتانسیلی را که در خارج از کشور بود و طبعاً به سمت اپوزیسیون میرفتند، جذب کنند، به سمت «سیاست درهای باز» رفتند.
به این شکل که اعلام کردند پناهندگان میتوانند به ایران بازگردند. میتوانند به سفارتخانهها مراجعه کنند و پاسپورت بگیرند. البته لازمهاش این بود که نامههایی را امضا کنند و به نوعی «غلط کردم» بگویند.
با توجه به اینکه نمیشود ملتی را از تکاپو بازداشت و سالهای زیادی هم از مهاجرت ایرانیها گذشت، خیلیها که به لحاظ فردی، علایقی در ایران داشتند، خانواده داشتند و یا مال و اموالی داشتند، متأسفانه فریب این ترفند را خوردند.
نتیجه این بود که به نوعی اسیر جمهوری اسلامی در خارج کشور شدند. یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی را در خارج از کشور هم بالای سر خودشان حس میکنند. جرأت این را ندارند که به راحتی در گردهماییهای اعتراضی شرکت کنند یا حتا پای یک فراخوان برای جلوگیری از اعدام در ایران را امضا کنند.
این فضا تاحدودی پس از رویدادهای انتخابات سال ۲۰۰۹ شکسته شد. بعضیها با عینک و گاه پوشاندن روی خود در حرکات اعتراضی شرکت کردند. مقداری هم ترسها ریخته و اعتراضها گستردهتر شده بود، ولی با توجه به حضور عوامل امنیتی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، این فضا دارد دوباره به جامعهی ایرانی بازمیگردد ولی این یک قاعده است: مادامی که شما مرعوب سیاست یک حاکمیت باشید، هیچچیزی بهتر نمیشود بلکه صددرصد بدتر میشود.
ایمیل گزارشگر: [email protected]
دلیل سادهاش هم میتونه این باشه که نه از جمهوری اسلامی خوششون میاد و نه تحمل اصلاح طلبها و نه کروبی و موسوی را دارند. در ضمن ممکنه از تبختر ملی ما که همش در حال تعریف از خودمون هستیم و هر کس مثل ما فکر نکنه نادون میدونیم اما اوج فهممون الله و اکبر داد زدن و یا حسین گفتنه هم دیگه بیزار شده باشن!
Ali / 25 February 2011
به نظر من مشکل عدم شرکت موثر در آکسیون ها فقدان سازماندهی و
و اطلاع رسانیست ,مثلا از طریق رادیو زمانه, سایت پیک ایران ,فیس بوک و…
دلایل دیگر نیز به حذف سوبسید های اجتماعی و فرهنگی در هلند است
چگونه است که در آلمان و یا سوئد شرکت مردم چشمگیر تربه نظر میرسه ?
ولی در هلند چنین نیست , البته کسانی که با اعلام پناهندگی به ایران در
رفت و آمدند متاسفانه در سایرکشور ها نیز دیده میشود. با تشکر و احترام
کاربر مهمان رضا / 25 February 2011
فکر میکنند اگر جلوی سفارت بیایند، شاید از آنها عکس یا فیلم بگیرند و دیگر نتوانند برای تعطیلات به ایران بروند.» متاسفانه این تنها دلیلش نیست و شرم آورتر اینکه بعضی هم از آخور میخورن هم از توبره . بیشتر این افراد پناهنده هایی بودند که مثلا جانشان در خطر بوده و فقط خودشون و هوم آفیس میدونن با ارائه چه کِیسهایی پناهندگیشون پذیرفته شده … و حالا چطور جونشون در امان است وبرای تعطیلات و احتمالا بیزینس به ایران می آیند و می روند واقعا حیرت اوره .چطور برای شرکت در عزاداری سفارت کم نبودند . دروغ که حناق نیست …
کاربر مهمان سارا کاظمی / 25 February 2011
به نظر من مشکل علاقه نداشتن نیست. مشکل اینجاست که سفارتها با فیلمبرداری و عکسبرداری از تظاهرات کنندگان نه تنها از ورود آنها به کشور جلوگیری میکند بلکه در برخی موارد اگر کسی واقعا فعال باشد خانواده ی وی در ایران را هم آزار میدهند. ایرانیانی که اخیرا به کشورهای غربی می آیند نه به شکل پناهنده که اغلب برای تحصیل یا کار می آیند و نمیخواهند با ایران قطع رابطه کنند. مشکل اصلی این است.
کاربر مهمان / 25 February 2011
ایمیل من هنوز در صفحه کامنت ها در معرض دید همگانی است لطفا خذفش
کنید , با سپاس
کاربر مهمان رضا / 25 February 2011
اقاي عليرضا كاظمي دلايل روشن و صحيحي نوشتند. شجاعت يكي از فضيلتهاي مهم انسانيست. اين خصوصيت مهم كه كاربرد ان در بن بستهاي يك خاك به استثمار گرفته شده مي بايست جلوه انسان را شفاف كند, متاسفانه براثر صدها سال استبداد و خرافات در بين اكثر ايرانيان از بين رفته. جرقه هائي از اين فضل را در تاريخ گذشته و حال ايران را در بابك, ديلميان, يعقوب صفاري, اميركبير, مصدق, فاطمي, مجيد توكلي, منصور اسانلو در مبارزات مستقيم با ظالمان ديده ايم. راه حل ايران زمين, افزايش واقعي انگيزه وطن دوستي توام با شجاعت است كه جايگزين بي تفاوتي ملي شود. براي شروع, زبان را بايد پاك از واژه هاي موهومي كرد تا در مرحله استدلال عقلاني يك مطلب مهم كشوري با دانايي و اطلاعات خالص كه جايگزين موهومات شده, به راه حل بپردازبم. از سوي ذيگر بعيد نيست در همين اوضاع اشفته, احساسات و خشم و خروش نهفته در فرهنگ ناخالص ما, رژيم را فرو بريزد و حداقل از شر كثيف ترين, دروغگوترين, حقه باز ترين, بي رحم ترين موجود دوپا, يعني اخوند شيعه خلاص شويم.
کاربر مهمانrad / 26 February 2011
تشکر میکنم که چنین مطلبی را اشاره کردید،
در ایران از هفتاد و پنج میلیون چند نفر تن به مبارزه دادهاند !؟ به همون نسبت اینجا را هم در نظر بگیرید… در هلند از سی و دو هزار نفر چند نفر فعالیت سیاسی داشتند ؟! حداقل سه یا چهار هزار نفر…
ولی همین تعداد نفرات که تقریبا همه یک جورایی خودشون رو روشنفکر میدونند! تونستند برای تظاهراتها با هم باشند!؟!؟!؟
چرا خیلی از با سوادهای با ادعا…نویسنده ها…، افرادی که تند تند با رادیوهأی هلندی مصاحبه میکنند و و و …. در تظاهراتها دیده نشدند!؟!؟!؟
سوالی که همیشه در ذهن من بوده و هست، این است که آیا هر انسان باسوادی دارای درک و شعور سیاسی هم میباشد؟!؟!؟
چرا خیلیها در عمل هرگز نفهمیدند "اتحاد" یعنی چه ؟!؟!؟ آیا افرادی که تفکرشان همانند آنها نیست جز اجتماع ایرانی نیستند؟!؟!؟!؟
با این حساب چه انتظاری باید از مردم عادی داشت ؟!؟!؟!؟
سعید / 25 February 2011
برای شرکت در تظاهرات و شناخته نشدن امکانات در خارج مسلما بیشتراز داخل است . ضمن اینکه مسئول بودن در برابر فجایع و جنایات جمهوری اسلامی و کمک به محکومین به اعدام یا پناهجویان واقعی همچنانکه برای من و برخی از هموطنان وظیفه است ، برای همه اجباری نیست چون مطمئنم دیکتاتور روزی همه را مجبور به مسئولیت پذیری به اقدامی علیه خود میکند دیر یا زود . این ماهیت ان است . ضمن اینکه مبارزه با دیکتاتوری ایران اشکال دیگری هم جز تظاهرات دارد که اگر کسی واقعا نگران وطن و هموطن باشد حتما راهش را پیدا میکند ، اگر احساس مسئولیت نمیکنیم و قدمی بر نمیداریم حداقل سنگ هم نیاندازیم و با خود را به عدم آگاهی زدن آب به آسیاب دیکتاتور نریزیم . و توضیح اینکه : سفارتها از ورود شرکت کنندگان در تظاهرات ( حداقل در هلند، فرانسه و ایتالیا مطمئن هستم ) به ایران جلوگیری نمی کنند . اتفاقا شخصا با 16 مورد در ایتالیا ، 9 مورد در هلند و 2 مورد در فرانسه برخورد کردم که نه تنها برای ورود به ایران مشکلی نداشتند بلکه حتی حتی حتی علیرغم پناهنده بودن با دریافت پاسپورت ایرانی ( چندین نفر هنوز مهر پاسپورتشان خشک نشده بود) به ایران امدند و مجددا به اروپا برگشتند . برای خانواده هایشان هم مشکلی پیش نیامد . اتفاقا بدین ترتیب خانواده و اقوامشان هم تشویق میشوند که بدین گونه مهاجرت کنند . باید یا در تفهیم پناهندگی به پناهنگان دروغین تلاشی صورت گیرد یا تغییراتی در کنوانسیون 1951 ژنو و …. ! ساده دلی و ساده اندیشی بزرگترین اشتباهی است که در این مورد خاص مرتکب می شویم . به 2 دلیل روی پناهنگان دروغین تاکید دارم . نخست اینکه از مخالفان جمهوری اسلامی خود را معرفی میکنند و فعال سیاسی در معرض شکنجه و اعدام . پس میتوانند نقش بسزا و مهمی در رسوایی این رژیم در کشوری امن و در کنار هم وطنان آزادیخواه خود داشته باشند . اما جمهوری اسلامی زرنگتر از آن است که دشمنش را نشناسد با آگاهی کامل از نیات این افراد لمپن و تنبل (که حاضر به کار و تلاش در کشور خودشان نیستند و چاره بی لیاقتی خود را در ارائه مدارک و اطلاعات کذب برای دریافت پناهندگی وبهره مند شدن از امکانات آن می بینند) آنان را آزاد میگذارد تا به سرباری خود در کشور پناهنده پذیر ادامه دهند و آزادانه هم به ایران رفت و امد داشته باشند این تناقضات خوراک خوبی برای جمهوری اسلامی فراهم میکند . از این روست که این افراد از حضور در تظاهرات و ابراز مخالفت خود امتناع میکنند دلیلش ترس نیست چون اصلا مخالفتی ندارند که هیچ از جمهوری اسلامی راضی و سپاسگزار هم هستند، فقط گاهی برای حفظ ظاهر مقابل دوستان تظاهر میکنند انهم با احتیاط کامل …. دلیل دوم این است که : با کاری که این افراد میکنند ، جان پناهجویان واقعی در خطر قرار میگیرد و به دلایلی چند نجات آنها بسیار سختتر است و به تبع ان ظلم و فشار حکومت بر ملت آزادیخواه بیشتر و بیشتر . از ماست که بر ماست .
کاربر مهمان سارا کاظمی / 25 February 2011
با درود
در اینکه تعداد شرکت کنندگان کم است شکی نیست و با این بحث موافقم. اما با دلایل آن موافق نیستم.
به اعتقاد من یک دلیل عمده عدم اطلاع رسانی مفید است. بسیاری از ایرانیان در شهرهای مختلف و دور از هم زندگی می کنند و به آنها اطلاعات لازم نمی رسد.
عامل بعدی عدم سازماندهی است. البته برگزارکنندگان سازماندهی دارند اما کسانی که باید در این تظاهرات شرکت کنند سازماندهی نمی شوند.
پیشنهاد می کنم که ارتباط با دفاتر امور پناهندگان در شهرهای کوجک که محل تجمع و تردد ایرانیان است افزایش پیدا کند و اطلاعیه های تظاهرات تنها بروی شبکه های اینترنتی محدود نشود بلکه به همان شیوه کلاسیک بروی تابلوهای اعلانات در مراکز تردد ایرانیان، از قبیل کتابخانه ها، دفاتر پناهندگی و مراکز اعلام عمومی نصب شود.
استفاده از وسایل نقلیه عمومی برای تردد شرکت کنندگان که بتوان با هزینه کمتر آنها را جابجا کرد.
در مجموع بایستی تشکیلاتی منظم برای سازماندهی شرکت کنندگان پدید آید.
در کمتر از شش ماه نتیجه آن را خواهیم دید. پیروز باشید
پرویز هراتی نژاد / 25 February 2011
شاید خیلی ها هم عین من فکر میکنند.جمهوری اسلامی و جنبش سبز واپوزیسیون همه کشکه.هر کس سنگ خودشو به سینه میزنه و دنبال منافع خودشه . با تجمع و تظاهرات چه در داخل و یا خارج اب از اب هم تکون نمیخوره.پناهنده سیاسی از نبود فضای ازاد سیاسی ترک وطن کرده همینطور پناهنده دروغین یا اقتصادی از نبود معیشت فرار کرده . مشکلات اقتصادی بوجود اورنده مسایل سیاسیه.
رهگذر / 26 February 2011
آقای پرویز هراتی نژاد عزیز،
اطلاع رسانی کامل است. ایرانی ها هم از تظاهرات و برنامه های گوناگون با خبر هستند ولی نمی آیند. مشکل اتفاقا اصلا خبررسانی نیست. هیچ زمان خبر رسانی به اندازه حالا نبوده.
ضمنا اینکه می گویید بعضی ها نمی توانند به تظاهراتی که اکثرا در لاهه و آمستردام بیایند این هم نیست چون اتفاقا بیشترین تعداد ایرانیان هلند ابتدا در آمستردام و سپس در روتردام، لاهه ساکن هستند. همین آمستردام حدود چهار هزار نفر ایرانی دارد ولی تظاهرات آخر را دیدید که خجالت آور بود.
متاسفانه باید گفت: بپذیریم واقعیت تلخی که بیشتر هموطنان، کوچکترین قدمی حاضر نیستند بردارند
Anonymous / 25 February 2011
سپاسگزارم از ان گفتگوی بسیار زیبا و بجا… من فکر می کنم که مشکل از جای دیگریست. با این که به فرهنگ خودمان میبالم ولی ایرادهای آن را هم میبینم.
بنظر من ما ایرانیها حس وظیفه شناسی نسبت به جامعه ای که در آن زندگی میکنیم را نداریم. بیشتر گمان میکنیم که این وظیفه ارکان دولتی است که مشکلات جامعه را برای ما بر طرف بکنند.
و باوری به فردیت و توانایهای شخص نداریم
بیشتر کسانی که بی تفاوت نسبت به فعالیتهای سیاسی و اجتمایی هستند میشنوم که میگویند، ایران برای ما چی داده؟ و چه کرده؟
ولی حتی یک بار از خودشان این را نمی پرسند، که آیا من برای وطنم چه کار کردم؟
،گمان میکنند که یک شخص سرنوشت ساز و تاثیر گذار در جامعه نیست.
آنها با این ذهنیت گمان میکنند که، حضوری آنها در تظاهرات کمکی در راه آزادی کشور و جامعه نخواهد کرد.
و مجموعه ی این افراد یک جامعه ی بی تفاوت و نا امید را می سازد. که اکنون شور بختانه ما این را داریم.
گروه هایی که فعال هستند نیز باید، یک تلنگر به خودشان بزنند تا از این تک روی و انزوا در بیایند.
بچه ها بخدا ایرانمون با چشمه گریون در انتظاره ماست
شیرین قهرمانی / 25 February 2011
ما یه بار رفتیم جلوی سفارت ایران در بروکسل. یکی از خانمهای نویسنده هم آمده بودند و سخنانی گفتند و بارها تقاضا کردند شعار مرگ بر این و آن ندهند. بعد یه آقایی اونجا بود که وزیر شعار بود همون لحظه که سخنرانی ایشون تموم شد بلندگو را گرفت و شروع به گفتن مرگ بر این و آن داد. مسلمه که این تناقض رفتار فارغ از اینکه کدام درست است موجب سستی هر دو طرف در آینده خواهد شد.
نادر / 25 February 2011
Va shayad ham edei aslan ba "eteraz" va "faaliat" be in shekle "tazahorat" (az jomle khode man) movafegh nabashand. Ba "Ali" ham movafegham ke goft "allaho akbar" va "ya hossein" ham shod shoaar.
Be nazare man bayad kare mosbat kard.Iraniha dor ham jam beshid va yek kare mosbat baraye irano irani anjam bedid.
Kari ke nafe ejtemaee va eghtessadi baraye hamvatanhatun dashte bashe. Jaleb injast ke khodetun neveshtid dar saale 94 tedade tazahorkonande ziad boode…khob natijeye oon tazahorkonandeye ziad chi boode?
کاربر مهمان / 25 February 2011
dorood benazare man moshkel aval in ast ke ma jaye nist ke har shabeh yekshabeh jame beshim
aghe makani peda beshe az iran az 7sin az shahnameh az siyasat az tafri az 13deh bedar baraye nasle javan iranni hollandy harf bezaneh in moshkelat hale mishe
ma makani nadarim ke baham bashim va har afkari aval iranni bashimva iranni biandishim in nazar man ast,
siavosh / 25 February 2011
خبر گزاریها و کسانی که موفق به خارج شدن از لیبی شده اند خبر از کشتار مردم و حتا کودکان در لیبی میدهند . همه متفق القولند که نیروهای مزدور خارجی در این کشتارها دست دارند .
تا چندی پیش وب سایت های فراماسونری مارکسیست روسی به دروغ مدعی شدند حزب الله لبنان در سرکوب تظاهرات ایرانیها دست دارند . پیک نت عکسی چاپ کرد و مدعی شد که لبنانی است که بعد ها در بقیه وب سایت ها اسم و رسم ان فرد که عضو بسیج یکی از ادارات بود آمد . همینطور عکسی چاپ کرد که بعد از ترور استاد دانشگاه در محل ایستاده بود و مدعی شد یک لبنانی است و …..
اما حالا که قذافی دیوانه دارد از نیروهای خارجی استفده میکند اینها ساکتند . تازه اگر خبر لیبی را با اکراه بنویسند با همدردی میگویند : لیبی در آتش ! یا لیبی دمکراسی یا تجزیه ! …. اگر مقاله را بخوانید پر است از ادعاهای بیشرمانه این دیوانه که رژیمش ساختاری کمونیستی از نوع شوروی سابق و شدیدا ضد دموکراسی و امنیتی دارد علیه مردم بی سلاح که در دسته های چندین هزار نفری از جانشان گذشته و در خیابان ها ایستاده اند .
قذافی انها را سوسک خواند . از اوباش هوادار خودش خواست که خانه به خانه دنبال آنها بروند و آنها را پاکسازی ! کنند . خودش و پسران … ( آقازاده ها) ۱۴۰ میلیارد دلار پول د رخارج کشور جمع کرده اند . به هر خواننده آمریکایی مثل مرا یا کری ، بیانسه ، عاشر ، لانا ریچی یک میلیون دلار پول داده اند که برای آنها برنامه خصوصی اجرا کنند . همین الان نماینده لیبی در سازمان ملل گفت که باید سازمان ملل جلوی او را بگیرد .
اگر قذافی با این کشتار وسیع بماند ج ا هم به او تاسی میکند . البته این خواست فراماسونری مارکسیست های روسی است . آنها از اینکه رژیم های ضد امریکا در منطقه از بین بروند ناراحتند .
همینجا معلوم میشود که امثال نیک آهنگ و نوری علا که سخنی علیه این دیکتاتورها نمیگویند اما به دروغ به ترکیه و لیبرال ها و روشنفکران دینی و اصلاح طلبان غیر روسی حمله میبرند دروغ گویان لافزنی بیش نیستند . چه بسا در خط حفظ رژیم باشند با ماسک انحلال طلبی دروغین . تاریخ ما پر است از خائنین چپ که همیشه به خائنین راست خدمت کرده اند در سرکوب میانه روها و لیبرال ها و ملیون .
کاربر مهمان double standard / 25 February 2011
از نظر من تنها جریانی که قادر است هر بار دست به بسیج چند ده هزار نفری در تظاهرات ضد رژیم بزند, سازمان مجاهدین خلق ایران میباشد که سه دهه است علیرغم همه فتنه ها و حمایتهای آشکار و نهان نظام سلطه جهانی از رژیم دست آموز خود یعنی جمهوری جلادان حاکم بر ایران, با سیاستهای و تاکتیکهای
اصولی و پایبندی به آن خواب را بر رژیم جهل و جنایت حرام کرده و رعشه به اندام پلید آن انداخته است.
نیاز به بازگویی نیست که ایستادگی بر سر پرنسیپ های مبارزاتی، مجاهدین را به شاخص عینی اپوزیسیون حقیقی رژیم تبدیل کرده که در صحنه پر توطئه و پر فساد سیاست مماشات و علیرغم انواع ترفند ها و زد و بندها ی استعمارگران برای زیر آب کردن سر این مقاومت هنوز پا بر جا و استوار مانده اند.
مازیار حقوقی / 25 February 2011
بهترین کار اینه که از دولت میزبان که این مثلاً پناهندگان را پذیرفته خواسته شود که پرونده تمامی انها را بازنگری کرده و تمامی انهایی را که به ایران رفت و امد دارند را به ایران بازگرداند. شرم بر شما که لیاقت شما دروغ گویان همان رئیس جمهور ریاکار است.و در ضمن سر خود کلاه نگذارید،مشگل ما ایرانیان فرهنگی است سراسر دروغ و ریا.
کاربر مهمان / 26 February 2011
هنوز عمر این حکومت به پایان نرسیده.سالها بود از خودم می پرسیدم چرا این عربهای مصر و …بی غیرتن . اما وقتی شیشه عمر حکومتهایشا به پایان رسید متوجه شدم به عمق داستان
کاربر مهمان / 26 February 2011
به نظر من بحث ترس بحثی انحرافی است، عدم حضور گسترده ایرانیان در تظاهراتها را باید در برخوردهای صورت گرفته در سطح جنبش و نیروهای سیاسی خارج کشور پیگیری کرد ، وقتی چهره شناخته شده جنبش سبز در خارج از جنبشی سبز سبز سبز سخن میگویند ، مطالبات دیگران را ندیده میگیرند ، هر دگر اندیشی را میخواهند در زیر چتر شعارهای خود در آورند ، آنچه باقی خواهد ماند همان امت اسلامی محدود خواهد بود برای حضور مردم با گرایشات مختلف باید از رهبران خود خنده جنبش سبز در خارج کشور عبور کرد.
farshad moradi / 26 February 2011
نخیر خانمها آقایان مشکل اصلی بی وطنیِ ماست یعنی همان بی غیرتی و بی ناموسی ما، که اجازه میدهیم مشتی اوباش کشور ما را غارت کنند و ما باتفاق فک وفامیل به گداخانه های اوروپا چسپیده باشیم. ممنون جمهوری اسلامی هم باشیم که امروز در اوررررررررروپا سوروساتمان جوراست! اعتراض؟ مگه عقلم کمه ننه؟ کلاه خودتو بچسپ باد نبره!!! فلانِ فلانِ همساده!
کمشکل فرعی هم بی وطنی است در میان فعالان سیاسی اجتماعی! و بی غیرتی و بی ناموسی نمی گذارد این جماعت بر خودپرستی و خود خواهی سنتی چیره شده، در یک جبهۀ ضددیکتاتوری متحدشوند و مردم را از سردرگمی در آورند.
چپها که رسما انترناسیونالیست و بی وطن میباشند. مذهبیون هم که ناموسشان جانماز است و لچکِ خانم بچه ها. ملیون هم که هنوز کین مصدق میکشند. اهل سلطنت هم که حناشان پاک بیرنگ است. بسیاری فعالان هم که به این نتیجه رسده اند وطن همسایه خرما خیرات میکنند و …! پس نقد را بچسپ!
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
اورینب / 26 February 2011
تقریبا من مطمئنم که جمهوری اسلامی در هر شهر دارای مهاجر ایرانی، تعدادی نفوذی دارد که به عنوان پناهنده یا مهاجر و با عنوان مخالف رژیم اسلامی وارد آن کشور و آن شهر شده اند. شناسایی افراد سطح پایین این گروه ساده است: همیشه با سرو صدا یا با شعارهای انحرافی جلسات اجتماعات و تظاهرات را به هم زده یا موجب دلسردی شرکت کنندگان می شوند. این مزدوران حرکات غیر عادی مثل لخت شدن، شعارهای مبتذل و ایجاد درگیری، مخالفان رژیم اسلامی را دلسرد می کنند.
این مزدوران در همه موارد شعار در خلاف جهت یا غیر از برنامه گروه یا جلسه می دهند. اینها همیشه بیش از دیگران فعالند و در کارهای اجتماعیشان نیز به عیاشی و هرزه گری مشغولند. تعداد کمی از آنها مامور رسمی دولتی هستند که از عیاشی و هرزه گری برحذر شده اند اما بیشتر آنها افراد بی سر و پایی بوده اند که رژیم اسلامی برنامه مهاجرت یا پناهندگی آنها را سازماندهی کرده و در عوض از آنها خواسته است با گروهها و اجتماعات ادغام شده ولی در کار آنها خرابکاری کنند.
این در صورتی است که افراد بسیار تحصیلکرده و با نفوذ نیز در این رنج قرار می گیرند اما هر چه سطح آنها بالاتر می رود تعدادشان کمتر می شود. این گروه بیشتر از سفسطه استفاده می کنند.
ساسان / 26 February 2011
من که حاضر نیستم برای مردمی که وجودشان از اسلام پر است و حسین حسین میکنند الله اکبر بر زبان دارند یک قدم بر دارم من و خیلی ها از دست این مردم فرار کردیم حالا بیام خودمو بخطر بیاندازم برای اینها
ن.و / 27 February 2011
بزرگترین عاملی که به ایران و ایرانی تا بوده و بوده لطمه زده خیانت و بی تفاوتی ایرانیان بهم بوده است. چطور وقتی که یک خطر یک شخص و یا خانواده اون شخص را تهدید میکنه به دفاع بر می خیزه اما برای تهدید یک خانواده بسیار بزرگتر که اسمش ایران هست میتوان بی تفاوت بود.
عشق این نمی تونه معنی بشه که ما به ایرانیانی که حتی نمی شناسیمشان کمک کنیم کسانی که چه بسا برای کودکانشان نمی توانند غذا و لباس گرم تهیه کنند. کسانی که از طریق سازمان ملل هم به اندازه کافی کمک نمی شوند! بزرگترین عامل هم پیروزی استعمار گران و رژیم های دیکتاتور در ایران این بوده و متاسفانه هنوز هست اینه که منفعت فرد به منفعت جمع ارجعیت داشته و کماکان دارد.
بجز این بقیه اش سفسطه بازی است. به امید اینکه یه روز بیاد که منافع ایران ارجعیت پیدا کنه.
کاربر مهمان / 27 February 2011
baese taasofe waghean
hesami / 27 February 2011
مرسی از رادیو زمانه برای سانسور نکردن کامنتم!!. ایکاش که سانسورچیان رادیو فردا هم به شما تاسّی میکردند و قیچی سانسور را غلاف می نمودند.!!
مازیار حقوقی / 27 February 2011
از زمان سرنگونی صدام و طالبانها، حرف از تغییرات در کشورهای عربی- اسلامی در رسانههای غرب بود. امروز، طیفهای از درون نظامیان و سیاسیون این کشورها با محافلی در غرب اتحاد کردند که آن تغییرات به وقوع بپیوندد و دیکتاتوری عیان فردی به سیاستهای معتدل جمعی تبدیل شود و خطر اسلام سیاه (در مقابل کمونیسم سرخ سابق) کم شود. در مورد تظاهرات خارجنشینان، ۲ گروه یعنی مجاهدین و حزب کمونیست فعال هستند که بدلیل کادر حرفهای و وضعیت اقتصادی- محفلی خوبی که دارند، میتوانند چند نفری را جمع کنند. شوربختانه طیف میلیون، جمهوریخواهان، سوسیال دمکراتها،چپ مستقل و…بدلیل پراکندگی و نداشتن سازماندهی منسجم، اکثریت خاموش را تشکیل میدهند. همانطور که در مقاله اشاره شده، با گذر زمان و پاسپورت خارجی در جیب، انگیزهای برای کسی نمانده چونکه ==>
آنکه شیران را کند، روبه مزاج احتیاج است، احتیاج است ، احتیاج !
ایراندوست / 27 February 2011
برام خیلی جالبه که بعضی ها چطور این بی توجهیشون به اعدام و قتل های هرروزه در ایران رو توجیح میکنند. این افراد آیا شرم ندارند؟ آیا کرامت انسانی ندارند؟ گیرم که مردم داخل ایران مسلمان و احمق. رژیم که احمق ها را نمیکشد. نخبه ها را میکشد. نخبه هایی که شما با دروغ توانستید به جایشان پناهندگی بگیرید. من تفسیر اول این گزارش را قبول دارم. تنها دلیل شرکت هزاران نفری پناهندگان در ابتدا این بود که به این کار نیاز داشتند تا قبول شوند.
اینها که واقعا دلشان برای ایران نمیسوخت. برای پناهندگی باید اینطور وانمود میکردند. حالا اینقدر وقاحت دارند که بگویند ما برای مردم مسلمان به تظاهرات در شهرهای امن هلند نمیرویم. شما اگر دین ندارید حداقل انسان باشید. آزاده که میدانم نیستید.
پناهنده / 01 March 2011