در چند هفته‏ی گذشته جامعه‏ی ایرانی در هلند، شاهد چندین گردهمایی اعتراضی در واکنش به اعدام زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی در تهران بود.

گردهمایی نخست، روز یکشنبه ۳۰ ژانویه در برابر سفارت جمهوری اسلامی در لاهه، با حضور حدود ۳۰ نفر و گردهمایی دوم با حضور حدود ۱۰۰ نفر در برابر پارلمان هلند برگزار شد. تظاهرات مشترک با فعالان مصری و تونسی نیز جمعیتی حدود ۱۵۰ را در خود داشت.

شمار شرکت‌کنندگان در این دو گردهمایی، به‏ویژه زمانی جلب توجه می‏کند که بر پایه‏ی اطلاعات مرکز آمار هلند، در حال حاضر حدود ۳۲ هزار ایرانی در این کشور زندگی می‏‌کنند.

در دهه‏ی ۱۹۹۰ میلادی که جمعیت جامعه‏ی ایرانی در هلند به‏مراتب کمتر بود، شمار ایرانیان شرکت‌کننده در بیشتر راهپیمایی‏ها، به هزاران نفر می‏رسید. کاهش شمار شرکت‌کنندگان در تظاهرات به‏ویژه در هفته‏‌های گذشته، ذهن بسیاری از فعالان سیاسی- اجتماعی ایرانی در هلند را به خود مشغول کرده است.

سیاوش مقصودیان، فعال اجتماعی، در هر سه تظاهرات اخیر در هلند شرکت کرده و یک شبکه‏ی فیس‏بوکی هم برای یاری پناهجویان ایرانی در ترکیه راه‏اندازی کرده است. او می‌گوید: «به نظر من، مردم نسبت به مسائلی که در ایران اتفاق می‏افتد خیلی بی‏تفاوت شده‏اند. چون فکر می‏کنند برای آنها که اتفاق نیفتاده و چرا باید از خانه‏های گرم‏شان بیرون بیایند و در جایی بایستند که هوا سرد است! یا فکر می‌کنند اگر جلوی سفارت بیایند، شاید از آنها عکس یا فیلم بگیرند و دیگر نتوانند برای تعطیلات به ایران بروند.»

این احتیاط آنها، به نظر شما، خواسته‌ا‏ی منطقی نیست که به خاطر آن جرأت نکنند به قصد اعتراض جلوی سفارت بروند؟

نه به نظر من اصلاً منطقی نیست، چون تمام افرادی که الان به هر دلیلی در تظاهرات شرکت نمی‏کنند، روزی که وارد هلند شده‏اند، در مصاحبه، یکی از جملاتی که به‏کار برده‏اند حتماً این بوده که اگر من به ایران برگردم، مرا بلافاصله زندانی و اعدام می‏کنند.
 

به‌خاطر همین هم موفق شده‏اند در هلند جواب مثبت بگیرند، ولی الان که جواب‏های‏شان را گرفته‏اند و گذرنامه‌های هلندی‏ در جیب‏شان است، همه‌چیز را فراموش کرده‏اند؛ با درآمدی که دارند، چه کم، چه زیاد، دارند اینجا زندگی‏شان را می‏کنند و اصلاً بی‏‏خیال همه شده‏اند. این واقعاً جای شرم دارد.

سیاوش مقصودیان که بیش از ۱۵ سال است در هلند زندگی می‌کند، درباره‌ی تفاوت شدید میان شمار تظاهرکنندگان گردهمایی‌های کنونی با گردهمایی‌های دهه‏ی ۱۹۹۰ می‌گوید: «بر اساس اعلام مرکز آمار هلند، سال ۱۹۹۴ سالی بوده که بیشترین تعداد پناهجو از ایران به هلند آمده‏اند. یادم‏ هست که آن زمان اتوبوس‏های بسیاری مردم را از کمپ‏ها به مراکز تظاهرات منتقل می‏کردند. شما همیشه می‏دیدید که تظاهرات در میادین خیلی بزرگ شهر برگزار می‏شد و شمار زیادی از مردم در آنها شرکت می‏کردند.
 

آن زمان همه فکر می‏‌کردند علت این شرکت گسترده آن است که همه با هم خیلی متحدند و هدف‏ها خیلی به‏هم نزدیک و یکی است. در صورتی‏ که الان به گذشته که نگاه می‏‏کنیم، می‏بینیم در سال ۹۴ متقاضیان پناهندگی و شمار افرادی که هنوز پاسخ نگرفته بودند در کمپ‏ها زیاد بوده است. آنها نگران آینده‏ی خودشان بوده‏اند که می‏آمده‏اند در این گردهمایی‏ها شرکت می‏کردند.
 

در حال حاضر تعداد پناهجو‏یانی که از ایران به هلند می‏آیند کمتر شده؛ مردمی که در کمپ‏ها منتظر جواب هستند کمتر هستند. به همین علت، یک روند کاهش هم در شمار افرادی که در راهپیمایی‏ها شرکت می‏کنند، وجود دارند. بیشتر مردم جواب‏شان را گرفته‏اند و متأسفانه نگران دیگران نیستند.
 

آن‏چه امروز به نظرم رسید این بود که فکر ‏کردم تمام رژیم‏های دیکتاتوری دنیا، به رژیم دیکتاتوری ایران غبطه می‏خورند. به‏خاطر این‏که مخالفانی دارد که اصلاً برایشان اهمیت ندارد در ایران دارند روزی یک نفر را می‏کشند یا ۱۰۰ نفر را ! واقعاً گلی به گوشه‏ی جمال این هموطنان عزیز که این‏قدر بی‏تفاوت در خانه‏‌های‏شان نشسته‏اند؛ نه حرکت مالی انجام می‏دهند و نه حرکت معنوی‏.

سیاست درهای باز

علیرضا کاظمی، فعال سیاسی مقیم هلند اما کاهش شمار تظاهرکنندگان ایرانی برای مسائل حقوق بشر در ایران را از جنبه‏ی دیگری می‏بیند:

«موج نخست ایرانی‏هایی که از ایران خارج شده بودند، به‌ویژه در اروپا عموماً پناهنده بودند و تقریباً در همه‏ی گردهمایی‌ها هم شرکت می‏کردند. از یک زمانی، یعنی تقریباً از شروع دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و زمانی که رأی دادگاه میکونوس در محکومیت جمهوری اسلامی صادر شد، سیاست دولت ایران در رابطه با خارج از کشور تغییر کرد.
 

تا آن زمان، همان‏طور که در داخل، سیاست «سرکوب» حاکم بود، در خارج از کشور هم ترورهایی انجام می‏شد. از این نقطه به بعد، برای این‏که پتانسیلی را که در خارج از کشور بود و طبعاً به سمت اپوزیسیون می‏رفتند، جذب کنند، به سمت «سیاست درهای باز» رفتند.
 

به این شکل که اعلام کردند پناهندگان می‏توانند به ایران بازگردند. می‏توانند به سفارتخانه‌‏ها مراجعه کنند و پاسپورت بگیرند. البته لازمه‏اش این بود که نامه‏‏هایی را امضا کنند و به نوعی «غلط کردم» بگویند.
با توجه به این‏که نمی‏شود ملتی را از تکاپو بازداشت و سال‏های زیادی هم از مهاجرت ایرانی‏ها گذشت، خیلی‏ها که به لحاظ فردی، علایقی در ایران داشتند، خانواده‏ داشتند و یا مال و اموالی داشتند، متأسفانه فریب این ترفند را خوردند.

نتیجه‏ این بود که به نوعی اسیر جمهوری اسلامی در خارج کشور شدند. یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی را در خارج از کشور هم بالای سر خودشان حس می‏کنند. جرأت این‏ را ندارند که به راحتی در گردهمایی‌های اعتراضی شرکت کنند یا حتا پای یک فراخوان برای جلوگیری از اعدام در ایران را امضا کنند.
 

این فضا تاحدودی پس از رویدادهای انتخابات سال ۲۰۰۹ شکسته شد. بعضی‏ها با عینک و گاه پوشاندن روی خود در حرکات اعتراضی شرکت کردند. مقداری هم ترس‏ها ریخته و اعتراض‌ها گسترده‏تر شده بود، ولی با توجه به حضور عوامل امنیتی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، این فضا دارد دوباره به جامعه‏‌ی ایرانی بازمی‏گردد ولی این یک قاعده‏ است: مادامی که شما مرعوب سیاست یک حاکمیت باشید، هیچ‏چیزی بهتر نمی‏شود بلکه صددرصد بدتر می‏شود.
 

ایمیل گزارشگر: [email protected]