محمد معین پیرامون معنا و مفهوم رونما در فرهنگ فارسی میآورد: “پول یا هدیهای است که به هنگام دیدنِ روی عروس یا نوزاد دهند”. با چنین برداشتی میتوان پذیرفت که رونمایی به مراسم نخستین دیدار از عروس و یا نوزاد بازمیگردد. چون از قدیم بستگان یا اعضای خانوادهای که به نحوی در جشن تولد نوزاد و عروسیِ دختران سهیم و شریک بودند، هدیهای نیز برایشان میبردند. تا آنجا که دیدن روی تازهعروس و نوزاد، بدون اعطای هدایایی از این دست امکان نداشت. با چنین نگاهی شکی باقی نمیمانَد که رونمایی از کتاب و یا کالاهای عمومیِ دیگر، هیچگاه در ایران سابقه نداشته است.
هر چند فرآوری و آمادهسازی کتابهای کاغذی در ایران به یکی دو قرن پس از پیدایی اسلام بازمیگردد ولی در کمال شگفتی از رسم رونماییِ کتاب تنها چیزی حدود دو دهه میگذرد. با نگاهی به پیشینهی موضوع، نخستین بار احمد محمود و محمود دولتآبادی در سالهای آغازین دههی ۱۳۷۰ کتابهایی از خود را رونمایی کردند. پس از آن، این رسم عمومیت یافت و امروزه ناشران بسیاری همراه و همگام با نویسنده و یا مترجم کتاب، آن را برای مشتاقان نشر و کتابخوانی به اجرا میگذارند.
با این همه رویآوردن بسیاری از نویسندگان پرآوازه به جشن رونمایی کتاب، وجاهتی را نیز برایش فراهم دید. چنانکه نهادهای دولتی و نزدیک به دولت نیز رونمایی کتاب را شگردی مناسب یافتند تا از اهرم تبلیغی آن به نفع خویش سود جویند.
پیداست که رونمایی کتاب چه از سوی سازمانهای دولتی صورت پذیرد و یا نهادهای مستقل از دولت و حکومت، بیکم و کاست جشنی تبلیغی است که در فرآیند آن فقط ظاهر و نمای بیرونی کتاب را برای حاضران به تماشا میگذارند. در حالی که دستیابی به متن و درونمایهی اصلی کتاب، بدون تردید زمان خواهد برد و این موضوع در همان فضای رونمایی و جشن، ممکن نخواهد بود.
جدای از ناشران، تولیدکنندگان صنایع بزرگ و کوچک داخلی نیز در الگوبرداری از آنچه که به نام رونمایی کتاب شهرت یافت، یاد گرفتند که کالاهای جدید خود را با استفاده از چنین شیوهای در جشنی عمومی و همگانی به رسانهها یا خریداران مشتاق خود معرفی نمایند. چنانکه تیم اقتصادی احمدینژاد روزگاری در ایرانخودرو از اتومبیل سمند رونمایی به عمل آورد. گفتنی است که گردانندگان رونمایی از سمند مدعی بودند که اجزا و قطعات این اتومبیل به تمامی تولید داخلی و ملی است و با تولید آن به عمر صنعت مونتاژ اتومبیل در ایران برای همیشه پایان بخشیدهاند. خلاصهی کلام همان عنوانهایی را که عدهای سه دهه پیش از آن برای خودروی پیکان به کار میگرفتند، به سمند عطا کردند. سرآخر با شروع تحریم، رؤیای خودروی ملیِ احمدینژاد هم تاب نیاورد و خط تولید آنها مانند بسیاری از اتومبیلهای داخلی با مشکل مواجه گردید. چون معلوم شد که قطعات این اتومبیلِ به ظاهر ملی نیز از خارج تأمین شده است.
اگرچه کتاب همانند بسیاری از تولیدات و محصولات امروزی کالایی فرهنگی است، ولی گروهی در تنفری که از دلالی و واسطهگری در اقتصاد ایران دارند، نمیپذیرند تا به کار نشر و تولید کتاب از این دیدگاه بنگرند. گویا اقتصاد عمومی کشور که با قانون سودجویی بازار همراهی دارد، نمیتواند نیاز عاطفی و فکری انسانها را برآورده نماید. به هر حال چه این گروه بپذیرند و یا از پذیرش و تمکین به آن سر باز زنند، کاروبار کتاب و نشر نیز بخشی از اقتصادِ بازار به حساب میآید. حتا گردانندگان آن نمیتوانند چشمان خود را از رقابت در عرصههای آن بپوشانند و یا سودجویی و کسب درآمد را در گسترهی نشرِ کتاب نادیده بگیرند.
ضمن پذیرشِ این دیدگاهِ منصفانه، یادآور میشود که داستان رونماییِ کتاب، داستان دیگری است و با رونمایی کالاهای لوکس و شیک و پرخریدار و مشتری از پایه و اساس تقاوت دارد. ولی با این همه کتابهای لوکس و فانتزی ضمن الگوبرداری تبلیغی از کالاهای دیگر، هر روز وجاهت ویژهای مییابند. تا جایی که بسیاری از ناشران با دل نهادن به انتشار این گروه از کتابها چهبسا از هزینههای خود در عرصهی کتابهای غیرتجاری میکاهند. جدای از این ناشر برای بسیاری از کتابهای فانتزی و تزیینی حتا حقالتألیف هم نمیپردازد. دیوان حافظ، رباعیات خیام، شاهنامهی فردوسی و آثار فروغ و سپهری همه بخشی از همین کتابها به شمار میآیند که در فضای کنونی چاپ و نشر کشور چندان نیازی به پرداخت حقالتألیف ندارند. در ضمن مردم هم به خرید کتابهایی از این دست بیشتر و بهتر اقبال نشان میدهند تا به منظور تزیین عمومی، آنها را در فضای خانهی خود برای بینندگان به نمایش بگذارند و یا در مناسبتهای مختلف به دوستانشان هدیه بدهند.
مدیران فرهنگیِ دولت و یا بنگاههای شبهِ دولتی به نیکی دریافتهاند رونمایی از کتاب میتواند به جشنهای ایشان در مناسبتهای مختلف اداری و رسمی رونق ببخشد. به همین منظور سینی یا صندوقچهای روباز فراهم میبینند تا کتاب مورد نظر با تزیینی ویژه و مناسب در کف آن قرار گیرد. آنوقت با ترمه و یا پارچهای پرنقش و نگار، صندوق و سینی را میپوشانند. سپس مجریان کار رونمایی در مراسمی همگانی ترمه و پارچه را از روی کتاب کنار میزنند تا از آن رونمایی به عمل آورند. گاهی به جای یک نسخه چند نسخه از کتاب را با پارچهی تزیینی یا توری و ترمه میپوشانند تا مجریان رونمایی هریک به سهم خود نسخهای از آن را فقط جهت تماشا به دست بگیرند.
بدون تردید شکل و شیوهی کار رونمایی کتاب به تمامی با رونمایی از چهرهی نوزاد و یا تازهعروس همخوانی دارد. انگار پدری برای نخستین بار فرزندش را میبیند و یا خانوادهی داماد نخستین بار به دیدار سیما و چهرهی عروس خویش دست مییابد. در عین حال امروزه در ایران از مدلهای جدید اتومبیل نیز در کارخانههای تولیدی با همین شیوه و شگرد رونمایی به عمل میآورند. چون اتومبیل را همانند عروس با پارچهی سفیدِ تزیین شدهای میپوشانند تا یکی از مدیران ارشد جمهوری اسلامی برای دیدن اتومبیل، این پارچه را کنار بزند.
در شهرداری تهران هم، سازمان فرهنگی و هنری، معاونتهای اجتماعی و فرهنگیِ مناطق بیست و دوگانه، سراهای محله و فرهنگسراها هر یک موظف شدهاند که بدون وقفه در برنامههای جاری خود نمونههایی از رونمایی کتاب را تعقیب و دنبال نمایند. در این عرصه، حوزهی هنریِ سازمان تبلیغات اسلامی هم ضمن رقابت با مجموعهی شهرداری سیاست رونمایی کتاب را به پیش میبرد. اما مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی از کتاب را بخشی از کار روزانهی خود میبینند و همواره و همیشه به عنوان کاری تبلیغی از آن سود میبرند. همچنین ادارات فرهنگی بسیج و سپاه نیز رونمایی از کتاب را با اهداف تبلیغی خویش همسو و همراه یافتهاند. حوزههای قم، مشهد و شهرهای دور و نزدیک دیگر هم به منظور مشارکت فعال در کار کتابسازی دولتی از سنتهای رونمایی کتاب غافل نمیمانند. وزارتخانهها نیز بدشان نمیآید تا خود را مدافع فرهنگ و هنر بخوانند چنانکه به همین منظور در راستای اهداف و زمینههای کاری وزارتخانه، کتابی را برمیگزینند سپس برنامه و جشنی برای رونمایی آن برگزار میکنند.
ناگفته نماند که در مراسم نهادهای دولتی و نزدیک به دولت سکههایی نیز به ناشر و نویسندهی کتاب اهدا میشود و حتا هزاران نسخه از کتاب را از ناشر میخرند تا بین شرکتکنندگان مراسم خیرات گردد. جدای از این بسیاری از نهادهای دولتی و مجموعهی شهرداری از پیش نوشتن و آمادهسازی کتابی را به ناشر و نویسنده سفارش میدهند تا در تاریخی معین از آن رونمایی به عمل آورند. به واقع در این فرآیند، هم خودشان نانی میخورند و هم لقمهای از آن را نیز در دهان اطرافیان خویش میگذارند.
هفتهی پیش در صفحهی فرهنگیِ شمارهای از روزنامهی ایران، همزمان سه خبر پیرامون رونمایی کتاب و نقاشی انعکاس یافته بود. موضوعی که به سهم خود از رونق کار و بار مجریان فرهنگ دولتی در این عرصه حکایت دارد. عنوان خبر نخست چنین بود: “آیین رونمایی از نخستین نمایشنامهی دو زبانهی فاجعهی منا”. از خبر روزنامه چنان برمیآمد که در این عرصه نیز همانند عرصههای دیگر همچنان نوآوری و ابتکار عمل کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی ادامه دارد. چراکه گفته میشد گروهی نخستین بار نمایشنامهای دوزبانه را به مخاطبان ویژهی خود معرفی کردهاند. آن هم پیرامون فاجعهی منا، که لابد در نگاه گردانندگان فرهنگ دولتی از فاجعهی کربلا چیزی کم نمیآورَد. در همین گزارش، خبرنگارِ روزنامهی ایران انتشار کتاب ۵۲ صفحهای “فاجعهی منا” را حاصل تلاش تیم مدیریت مجموعهی تئاتر تهران میدانست که گویا گروهی آن را در سال ۹۴ فراهم دیدهاند. همچنین گفته میشد که در نوشتن این نمایشنامه تمامی مدیران مجموعه زحمت کشیدهاند تا آن را در ۱۳ اپیزود به پایان برسانند. در همین مراسم همچنین از ستاد گردشگری شهرداری تهران تشکر و قدردانی نموده بودند. چون به ظاهر کار پرهزینهی رونمایی از این کتاب ۵۲ صفحهای را به عهده داشتند.
خبر دوم به رونمایی از تابلوی “عرش بر زمین افتاد” در موزهی هنرهای معاصر تهران اختصاص داشت. انگار هنرمندان دولتی موزهی هنرهای معاصر هم تلاش میکنند تا دانستههای خود را از نقاشی امروزی در تابلوی مورد نظر به تماشا بگذارند!
اما مورد سوم گزارشی بود از رونمایی دو کتاب در شهر تبریز که در آن رییس دانشگاه تبریز، مدیران استانداری آذربایجان شرقی و گروهی از میهمانان تهرانی نیز حضوری پررنگ داشتهاند. دو کتاب یادشده عبارتاند از خلاصةالاشعار و زبدةالافکار و همچنین دیوان غیاثالدین کججی که هر دو از سوی نشرمیراث مکتوب انتشار یافتهاند. به همین منظور همایش دو روزهای نیز به نام “شعر، ادب و عرفان آذربایجان در قرن ششم تا قرن دهم”، در تالار وحدت دانشگاه تبریز پا گرفته بود تا عدهای که بوی نم و رطوبت قرن ششم تا دهم را به همراه داشتند، به واقع چهره و سیمایی از خودشان را برای مخاطبان به تماشا بگذارند. حتا کسی را هم به عنوان سخنران اصلی همایش و رونمایی، از تهران به تبریز برده بودند. او هم برای همهی حاضران سنگ تمام گذاشت و گفت: “اینگونه همایشها، سببسازِ ارتباط فضلای شهرهای مختلف است”. با همین رویکرد او در ابتکاری فردی و شخصی نه فقط ردای “فضلا” را بر تن کرد بلکه همین ردا را بر تن دیگر حاضران هم پوشانید تا ایشان نیز در الگویی از خود او، به جرگهی “فضلا” بپیوندند. انگار بخواهند فضای کهنه و قدیمی قرن ششم تا دهم را بکشانند به درون سالنی که حاضران آن همگی بلااستثنا از زیستن در دنیایی امروزی رنج میبرند.
اما ناشران مستقل که از امکانات دولتی چندان بهرهای ندارند، رونمایی از کتاب را در همان فضای خودمانی کتابفروشی و انتشاراتی سر هم میآورند. با این رویکرد نویسنده و ناشر، دوستانشان را فرامیخوانند تا در جشن رونمایی کتاب، هم دیداری تازه کنند و هم اینکه با کتاب جدید آشنا شوند.
عدهای هم در اینگونه مراسمهای رونماییِ کتاب، مَقدم نویسنده، مترجم و یا شاعر و هنرمند را غنیمت میشمارند تا کتابش را از خود او امضا بگیرند. با این امید که کتاب امضاشده برای همیشه به یادگار بماند. ضمن آنکه در جشنهای خودمانی کتاب لااقل از چای، شکلات و شیرینی چیزی کم نمیگذارند تا میهمانان کامشان را شیرین کنند. اما خوشی و شیرینیِ مراسمهای از این دست برای شرکتکنندگان آن، سالهای سال همچنان به یاد خواهد ماند.
در ایران رونمایی کتاب از سوی نهادهای غیر دولتی و مستقل همواره و همیشه بهانه است که رژیم را بیش از پیش از جایگاه سنتی آن پس برانند. چون گروهی در این مراسم دور هم جمع میشوند تا ضمن حفظ استقلال عمل، سیاستهای ضد فرهنگی جمهوری اسلامی را آگاهانه به چالش بگیرند.
بیشتر بخوانید: