ساعت ۴ بامداد چهارشنبه ۱۳ اسفند، شش زندانی را در زندان رجایی شهر به چوبه دار سپردند. اجساد اعدامشدگان را در گورستان بیبی سکینه در کرج به بازماندگانشان تحویل میدهند.
خبرگزاری هرانا گزارش داده است که سحرگاه چهارشنبه (۱۳ اسفند) شش زندانی در زندان رجایی شهر به دار آویخته شدند. اعدامشدگان سنی و کرد بودند. نامهای آنان: حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید دهقانی، جهانگیر دهقانی، صدیق محمدی و سیدهادی حسینی.
صبح روز گذشته این زندانیان را از سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج به سلول انفرادی منتقل کرده بودند. آنها پس از انتقال به قرنطینه اعلام اعتصاب غذا کرده بودند.
دیوان عالی کشور حکم اعدام این افراد را در شهریور ۱۳۹۲ تأیید کرده بود. یک بار دیگر نیز در خرداد ۱۳۹۳ به خانوادههای این چهار نفر گفته شد که برای ملاقات آخر قبل از اعدام به زندان بروند.
زندانیان سنی سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج در پی انتقال این شش نفر برای اجرای حکم اعدام، نامهای سرگشاده نوشتند و از همگان خواستند «نسبت به این ظلم سکوت نکنند.»
در این نامه آمده است: «این جوانان و داعیان نیز همانند شما مردم خانواده و زندگی داشتند اما برای نشر خیر و بیان ظلم حکومت ایران به اهل سنت و دفاع از مظلومیتشان دست به دعوت و تبلیغ توحید و یکتاپرستی و اخلاق زیبا و آزاداندیشی زدند تا اینکه توسط نیروهای امنیتی رژیم ایران دستگیر شده و به جرم مطالبه حقوق اهل سنت به اعدام محکوم شدند. ای اندیشمندان و فرزانگان و آزادمردان شما را چه شده است؟ در جواب سکوتتان چه پاسخی دارید؟»
یکی از بستگان حامد احمدی به هرانا گفت: «دو آمبولانس ساعت ۵ صبح امروز از در زندان خارج شد. تجمعکنندگان به سمت آمبولانسها هجوم بردند. ما نتوانستیم اجساد را ببینیم ولی مأموران به ما گفتند هر شش نفر اعدام شدهاند و ما باید برویم اجساد را در بیبی سکینه تحویل بگیریم.»
سازمان عفو بینالملل پیش از این با انتشار بیانیهای خواهان توقف فوری اجرای حکم اعدام این زندانیان شده بود.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، این زندانیان از حق دسترسی به وکیل محروم بودهاند و وکلای تسخیری نیز امکان مطالعه پرونده را نداشتند.
چهار نفر از آنها، متهم به دست داشتن در ترور ملا محمد شیخالاسلام، روحانى کرد و عضو مجلس خبرگان رهبرى شده بودند؛ اما این زندانیان میگفتند تاریخ دستگیریشان دو ماه پیش از ترور شیخالاسلام بوده است.
خدا بیامرزدشان، روحشان شاد و یادشان گرامی باد.حمید
hamid / 04 March 2015
ننویسید نوری زاد بنویسید ” نونی زاد”
هرجا نون باشه ، نونی زاد هم هست .
تا چندی پیش برای سیمای رژیم برنامه می ساخت ، دقیقا باب میل آنها و مناطق محروم را به قبل از انقلاب نسبت می داد و سنی ها چیزی جز بدبختی نمایش نمیداد و در عوض پول کلفت می گرفت
کم کم گلویش گشاد شد و به این پولهای وافر عادت کرد ، اما دیگر برنامه های او باب میل اربابانش نبود لذا پول تپل قطع شد !
او که به خود سخت نمی گذراند فورا سمت باد جدیدالوزش اصلاحات را تشخیص داده و تغییر جهت داد !
مدتی بعد نون اپوزیسون بازی گرم شد لذا بدون خجالت سر سفره حقوق بشر !! نشست ! باور کنید همان تهیه کننده با سوز و گداز سیمای جمهوری اسلامی !!
حالا هم پایین بهایی بوس شده و هر از چندی می رود مقابل وزارت اطلاعات و پس از چاق سلامتی با دوستان همواره همراهش در اطلاعات ، گریمی توسط واحد گریم وزارت فخیمه می شود و فورا چند عکس سلفی و غیر سلفی که توسط مامور گرفته شده را با قصه ای دقیقا شبیه قصه هایی که چند دهه پیش می ساخت ، می سازد و بدون نگرانی و مزاحمت فیلتر سریع در تمام سایتهای ممنوعه رژیم ! بار گذاری می کند
عجبا از این ید مبسوط نونی زاد در فضای کاملا امنیتی سایبر ایران !
و میشود محبوب قلوب و نگین مجالس نرم تنان اپوزسیون و با سه تن از این نرم تنان ، در کوچه ای پایینی ، بود . . .. که کتک خورده !
بله او همه جا هست و مشکل نون ندارد
همیشه بیکار است و پول دارد . . . رفاه دارد . . .. دور و بش پر است از هرچی بخواد
و من برای اعلام تنفر از رژیم جلای وطن کردم ّ، صبح تا شب سگ دو می زنم ، زن و بچه من هم در کارهای پست نوکری اجنبی می کنند تا یک لقمه نان بدست آوریم و با حدااقل ها زنده بمانیم برای مبارزه با رژیم !
نمیدانم من به زن و بچه ام ظلم و خیانت کردم یا نونی زاد ها – که کم نیستند – به جنبش مردمی ؟؟!
lfhvc / 05 March 2015