در تاریخ و قصهها زنان هرگاه که لازم بوده یا مجال یافتهاند مستقل از مردان یا دوش به دوش آنها در کار دفاع از خاک و عزیزان خود سلحشورانه جنگیدهاند. اما این سلحشوری با وجود آنکه با توانهای طبیعی زنان مغایر بوده است و برای انجام آن یک زن میبایست بیش از یک مرد رنج ببرد، هرگز برای زنان ایجاد حق اجتماعی و برخورداری از حقوق مساوی با مردان نکرده است. یعنی در وقت نیاز از زنان و تواناییهایشان استفاده شده، اما پس از آن حقوق آنها همچنان پایمال شده است.
امروزه زنان کرد در عراق، مانند بسیاری از نقاط جهان، تعلیمات نظامی میبینند. این در حالی است که در همان کردستان و مناطق دیگر کردنشین همچنان زنان جوان برای اعتراض به رفتار ستیزهجویانهای که علیه ایشان از جانب شوهر یا خانوادهی شوهر وجود دارد خودسوزی میکنند. یعنی زن برای اعتراض به ظلمی که در حق او میرود تنها با سوزاندن خود میتواند آن را نشان دهد، و بعد از اینکه در برابر دیدگان فرزندان و عزیزانش سوخت قصه تمام میشود بیآنکه اتفاقی در بهبود وضعیت زنان بیفتد.
حال باید دید چگونه میتوان در جوامع در حال رشد شرایطی ایجاد کرد که به جای استفادهی موقت و ابزاری از زنان به ایشان مجال حضور دائم در جامعه داده شود. زنان در گذشتهی اروپا یا اروپای قرون وسطی در بسیاری موارد وضعی مشابه زنان در جوامع در حال توسعهی امروزی داشتهاند. یک نمونهاش ژاندارک است که پس از خدمت به کشور خود فرانسه، تاریخ مصرفش برای حکومت تمام میشود و او را به جرم جادوگری در آتش میسوزانند. با اینحال دنبالهی آنچه ژاندارک و امثال او کردند در تاریخ اروپا پی گرفته شده و بهجا مانده و تدریجاً رشد کرده، طوری که در اروپای امروز زن نسبت به گذشته از حقوق بیشتری برخوردار است. اگرچه هنوز کوشش میشود این سطح نیز ارتقاء داده شود. اما در کشورها و نظامهای عقیدتی که در آنها کوشیده میشود اقتدار مردانه حفظ شود و از مرد تعریف خداگونه به عمل بیاید یا از خدا تعریفی نرجنسیتی شود همچنان از زنان برای رفع احتیاجات موقت و ساختن یک وجهه موجه در وقت لزوم استفاده میشود. پس از رفع نیاز زن دوباره به پسخانه رانده میشود.
در تاریخ میخوانیم که در دوران ماقبل تاریخ زنان نواحی کوهستانی کردستان به شجاعت و تواناییهای رزمی زبانزد بودهاند. گیرشمن در تحقیقات حفاری خود زن فرماندهای را یافته که به طور مثال از طایفهی گوتی، از کوهنشینان ساکن دره کردستان محسوب میشده است. (ایران از آغاز تا اسلام ٣١)
علاوه بر زنان کرد، زنان عیار که دوش به دوش مردان میجنگیدهاند هم در قصههای کردی و هم در قصههای لری و بختیاری یافت میشوند. با اینکه عیاری امری مردانه بوده است، در داستان سمک عیار که به روایتی، قدمتش به زمان اشکانیان میرسد نیز از زنان عیاری گفته میشود که دارای قدرت فراوان بودهاند و بهراحتی میتوانستهاند از حقوق خود دفاع کنند، و این در حالی بوده که به دلیل عدم امنیت، پادشاهان، دختران خود را در زیرزمینها مخفی یا دفن میکردهاند تا رویشان را آفتاب و مهتاب نبیند چرا که نمیتوانستند آنها را در امان نگه دارند و شاهزادهخانمها به آسانی به اسارت میافتادند.
در داستان سمک عیار، «روزافزون» عیارزنی است همپای سمک. این زن در بسیاری موارد از خود سمک هم تواناتر است. خورشیدشاه که با او دست خواهر و برادری داده، به پای او برمیخیزد و او را در کنار خود مینشاند. این زن پابهپای سمک در همهی امور شرکت میکند و از هر مرد لشکری تواناتر است. مضافاً در موقع مقتضی لباس زنانه میپوشد، آواز میخواند و سماع میکند و دل از هر مردی که بخواهد میبرد، بیآنکه مردی بر خلاف میلاش اجازهی نزدیکی به او را داشته باشد. سمک بارها به این زن میگوید که او استاد سمک است و از هر نظر از سمک تواناتر است، و به برادری او افتخار میکند و دستش را میبوسد.
یکی دیگر از زنان توانای داستان سمک عیار «سرخورد» همسرِ سمک است. آشنایی این دو از آنجا شروع میشود که سرخورد در لباس مردانه با جوانمردی و شجاعت خدمت میکند و غیر از مادرش هیچکس از زن بودنش باخبر نیست. این عیارزن در آرزوی ملاقات سمک عیار است که او را از قضای روزگار در خانه خود ملاقات میکند و از همانجا با او همراه میشود. این زن جوان در همهی کارهای قهرمانانه عیاران شرکت دارد بیآنکه کسی به زن بودن او پی ببرد. تنها یک بار که میخواهد لباسش را عوض کند سمک میرسد و پی به زنبودن او میبرد و به او چنین میگوید: «اگرچه میدانم از بهر آن چنین میروی تا زن نباشی، و ترا نام شوهر نباشد، هیچ ممکن باشد که زن من باشی؟» (سمک عیار ۱: ۱۸۸)
اما عیاری و سپاهیگری مخصوص زنان در مناطق ایرانینشین نبوده و نیست. ابنبطوطه در سفرنامهی خود از زنان بسیاری میگوید که نه تنها به کار حکومت که به کار سپاهیگری در مناطق مختلف جهان مشغول بودهاند. این زنان بخشی زیر حکومت اسلام و بخشی اصطلاحاً درحوزهی حکومت «کفار» بودهاند. آنچه ابنبطوطه میگوید با بسیاری از مطالب هزار و یک شب تطابق دارد و بر واقعی بودن بسیاری از مطالب در قصههای فارسی نیز صحه میگذارد. بهعبارت دیگر میتوان دید بخشی از آنچه در قصههای سمک عیار آمده وقایعی بوده که حدوداً در زمان ابنبطوطه، در بسیاری از ممالک اسلامی و بیرون از آن اتفاق میافتاده است، و حتی از آن فراتر رفته به روزگار پیش از اسلام میرسیده است. اما هیچیک از این جنگاوری زنانه که مستلزم تلاشی چند برابر تلاش مردانه بوده برای زنان در جامعه ایجاد حق اجتماعی مساوی با مردان نکرده است.
علاوه بر قصهها و افسانهها در اساطیر نیز زنان نقشهای قهرمانانه ایفاء کردهاند. همین حضور اسطورهای گواه آن بوده که زنان در جایی از خود چنین توانائیهای نشان دادهاند که سر از اسطوره درآوردهاند. به طور مثال در شاهنامه وقتی سهراب در جستوجوی پدرش رستم برمیخیزد و از توران به سوی ایران میآید در راه به «دژسپید» میرسد. آنجا نخست نگهبان دژ به نام هژیر به جنگ سهراب میآید. سپس وقتی او اسیر میشود «گردآفرید» لباس رزم میپوشد به جنگ سهراب میآید. فردوسی دربارهی گردآفرید میگوید:
«زنی بود بر سان گُردی سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گردآفرید
زمانه ز مادر چنین ناورید.»
گرد آفرید در یک رزم جنگاورانه با سهراب میجنگد و سهراب وقتی عاقبت بند خفتان زن را باز میکند و روی او را میبیند شگفتزده میگوید:
«… گفت از ایران سپاه
چنین دختر آید به آوردگاه.»
پس متقاضی همسری او میشود. اما دختر با خردمندی و بهضرورت پاسخی مناسب میدهد. سپس به دژ باز میگردد. وقتی خیالش از موقعیت خود مطمئن میشود چنین واکنش نشان میدهد:
«بخندید و او را به افسوس گفت
که ترکان ز ایران نیابند جفت»
(شاهنامه ٢: -١٨٢-١٨٨)
در اینجا نیز زن سپاهی از توانایی خود باخبر است. به صرف اینکه مردی خواستار اوست خود را مجبور نمیبیند که تن به همسری او دهد. اگرچه خواستگارش سهراب پسر رستم باشد.
گذشته از فردوسی نظامی نیز در همهی آثارش از زنان سپاهی با احترام فراوان میگوید. او زنانی را یاد میکند که از نظر توانایی در بسیاری موارد بر مردان رحجان دارند. در شرفنامه که در واقع اسکندرنامه است از زنی به نام «نوشابه» یاد میشود که خود هزار زن در خدمت دارد و در درستکاری و تقوا گوی سبقت را از هر بزرگی ربوده است. نظامی در جنگ هفتمی که اسکندر با روس میکند از دختری میگوید که اسکندر به خیال اینکه با مردی پهلوان روبروست با او میجنگد. این جنگجو چنان قدرتمند است که هیچکس نمیتواند حریف او بشود. بالاخره وقتی اسکندر او را را از زین به زیر میکشد تا گردنش را بزند در مییابد که زن است. (شرفنامه ۴۶٠-٢)
در عجایبنامه میآید اسکندر در جزیرهی زنان، زنان سلحشوری را یافت که در مبارزه با آنها عاجز ماند. از آن رو به ارسطو نامه نوشت و کسب تکلیف کرد. ارسطو گفت اگر آنها اسکندر را شکست دهند ننگی برای اسکندر است، و اگر اسکندر آنها را شکست دهد افتخاری برای او نیست. پس سفارش میکند که از آنها در لشکریان خود استفاده کند. اسکندر هم چهل نفر از این زنان سلحشور را به خدمت میگیرد و به وسیلهی آنها به تسخیر جهان میپردازد. (عجایبنامه ١٠-٣)
در قصههای لری نسمان عرب زنی رشید و شجاع است. این زن با وجود علاقهای که به شاهزادهی قصه دارد به او کمک میکند زن مورد علاقهاش را که در دست دیوان اسیر است بیابد. و وقتی شاهزاده در خواب است نسمان، هفت دیو را از پا میاندازد.
در تاریخ ساسانیان کُردیه یا گُردیه همسر و خواهر بهرام چوبینه است که سپس به همسری خسرو پرویز درمیآید. در شاهنامه از او به عنوان زنی خردمند و شجاع و با تدبیر و» رایزن» یاد میشود. کردیه در شمار معدود زنان سپاهی است که پذیرفته به همسری مردی درآید. شاید به این دلیل که خواستگارش پادشاه بوده و او نمیتوانسته مخالفت کند. سپس درباره گردیه در دربار خسرو چنین گفته میشود:
«بشد گردیه تا نزدیک شاه
زره خواست از ترک و رومی کلاه
بیامد خرامان ز جای نشست
کمر بر میان بست و نیزه بهدست
بهشاه جهان گفت دستور باش
یکی چشم بگشا ز بد دور باش
بدان پرُهنر زن بفرمود شاه
زن آمد نزدیک اسپ سیاه.»
در وصف فردوسی، گردیه از هر سلحشوری دلاورتر و از سپهبد تواناتر در جنگ است:
«بدو مانده بُد خسرو اندر شگفت
بدان بُرز و بالا و آن یال و کِفت.»
جالب این است که خسرو از گردیه انتظار ندارد که در جمع زنان شبستان باشد و با آنان حشر و نشر کند. گردیه معاشرینش بزرگانی بیرون از شبستان هستند:
«چنین می همی خورد با بخردان
بزرگان و رزمآزموده ردان.»
نظامی میگوید شیرین همسر خسروپرویز، پادشاه ساسانی زنانی را در رکاب خود داشته که مانند شیر ماده بودهاند. این زنان که تعدادشان هفتاد نفر بوده در سواری جنگاور در چوگان مهارت بسیار داشتهاند. (خسرو شیرین ١٢٣)
آنچه در قصهها آمده گوشهای است از یک واقعیت تاریخی و گواه دیگری از حضور امروزی زنان در عرصهی رزمندگی است؛ کاری دشوار و ورای تواناییهای زنانه. اما زنان به این کار همت میگمارند و از پس آن نیکو بر آمده و میآیند، بیآنکه در جوامع در حال رشد برای ایشان ایجاد حقوق برابر با مردان کند. در حالی که انجام عملیات نظامی برای مردان ایجاد ارزش و حقوق اجتماعی میکند. سؤال این است که تعریف حقوق اجتماعی جنسیتی بر عهدهی کیست؟ و اساس این تعریف چیست؟
کردیه/گردیه یا گُرد/گُرد در شاهنامه به معنی نظامی در دسته محافظان و بریگار است. لقبی عمومی برای نظامیان شاخص بوده است و نه یک نام قومی.
دوستان کردگرا مایلند با تفسیر به رای و مصادره تاریخ و به قیمت تکه تکه کردن هویت ایرانی برای کردستان آن سوی مرزها هویت درست کنند.
بخود بیایید و به سرنوشت خونباری که برای ما ایرانیان نقشه ریخته اند رحم کنید و نگذارید ایران را تبدیل به یوگسلاوی و روندای خاورمیانه کنند.
ایرانی / 19 July 2014