یادداشت پیشرو ضمن گریزی به تکثر روایتها از خصلت اسطورهای نوروز، به بررسی فرآیندهای سیاسیشدن و نحوهی بازصورتبندی گفتمانی آن در جنبش ملی کوردستان بهطور کلی و مشخصاً مقاومت مدنی مردم روژهلات میپردازد. در این رابطه اشاره میشود که مراسم نوروز در روژهلات در مرز و خط باریک ایدهی سیاسی مقاومت و فرهنگیشدن امر سیاسی تجربه میشود. بهعبارت دیگر، کنش مراسم نوروز با دو چالش قابل تأمل مواجهه است. اول، خطر فرهنگی کردن فیگور سیاسی روژهلات و دوم، موزهایشدن و زیباییشناختیکردن آن از طرف حاکمیت، فرهنگ مسلط ایرانی و بازنماییهای رسانهای. از این رو، ایدهی سیاسی نوروزِ روژهلات نیازمند مراقبت سیاسی-مدنی است.
اسطورهی نوروز: میراث فرهنگی فراملی و تضاد روایتها
امروزه نوروز (به کوردی: نەورۆز) به یک جشن ملی در باشوور (اقلیم کوردستان در عراق) و روژاوا بدل شده است. در روژهلات (کوردستان ایران) و باکوور (کوردستان ترکیه) نیز بهرغم موانع سیاسی-امنیتی فراوان جشن گرفته میشود. با این حال، برخلاف باور عام در کوردستان، نوروز تنها جشن ملی کورد نیست. این مراسم توسط گروهها و اجتماعهای ملی مختلف در خاورمیانه، بالکان، آسیای مرکزی، حوزه دریای سیاه، قفقاز و… برگزار میشود. واقعیت این است نوروز میراث مشترک ملیتهای مختلف اعم از کورد، افغان، آذری، تاجیک، بلوچ و فارس است که سالانه به شکلهای مختلفی آن را جشن میگیرند.
https://www.instagram.com/avinabbasi_photographer/p/C4Q-laZomPf/
منشأ نوروز مانند دیگر اسطورهها نامشخص و مبهم است. ملتهای مختلفی که خود را وارث آن میپندارند، دیدگاه یکسانی نسبت به تاریخ اسطورهای و حتی تقویمی آن ندارند. برای مثال، کوردها نوروز را به ظهور امپراتوری مادها و افسانهی کوردی «کاوه آهنگر» که در برابر «زوحاک/ضحاک»، فرمانراوی آشوری، قیام کرد، پیوند میدهند. براساس این اسطوره، کاوه آهنگر پس از کشتن ضحاک بر قلهی کوهی رفت و آتشی به نشانهی پیروزی روشن کرد و پس از آن «دیاکو» ازسوی هفت قبیله کورد برای تأسیس امپراتوری مادها انتخاب شد. کوردها معتقدند که تاریخ نوروز به زمان ظهور امپراتوری مادها در حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد برمیگردد. این در حالی است که ایرانیان آن را به افسانهی «جمشید» مرتبط میدانند. بر اساس «شاهنامه فردوسی» کسی که سرانجام به سلطنت ضحاک پایان داد، یک شاه ایرانی است، نه یک آهنگر کورد، چراکه فرودسی از کاوه به عنوان یک ایرانی مظلوم یاد میکند که از طریق کمک به شاه برای تحقق عدالت تلاش میکند. [۱] فردوسی نوروز را با «جمشید» -فرمانروای افسانهای ایرانیان باستان- پیوند داده است که با زمستان جنگید و نویدبخش آمدن بهار شد. [۲] از این رو، امروزه جشن ایرانی نوروز یک رخداد فرهنگی صرف است، اما در میان کوردها نشان از قیام و مقاومت علیه ستم و استبداد.[۳]
با این حال، نوروز در میان کوردها نیز تا پیش از دههی ۱۹۴۰ چندان بازنمایانگر امر سیاسی نبود. پس از آن دوره است که علاوه بر ابعاد فرهنگی آن، نوروز و شکست ضحاک در پیوند معاصر و موازیگونه آن به نماد مقاومت و مبارزه برای آزادی و در برابر دولت-ملتهای مسلط تبدیل میشود.
بازپیرنگدهی: سیاسیشدن نوروز در کوردستان
بهلحاظ تاریخی، آنگونه که پیداست جرقههای اولیهی سیاسیشدن نوروز در کوردستان به دوران پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و تلاشهای روشنفکران کورد در عراق برمیگردد. گفته میشود اولین تلاشها در اقدام به ساماندهی جشن نوروز همچون یک اسطورهی سیاسی در اوایل قرن بیستم توسط «توفیق محمود حمزه»، شاعر و روزنامهنگار معروف کورد، مشهور به «پیرمرد» پس از بازگشت از استانبول به سلیمانیه انجام گرفت.[۴] اما شناختهشدهترین جشن نوروز باشور به سال ۱۹۴۵ در شهر سلیمانیه برمیگردد که در آن شاعر کورد «فائق بیکس» در مقابل «سی. جی. ادموندز» -مشاور وزارت کشورعراق در دوران قیمومت بریتانیا- شعر انقلابی و مشهور «بیست و هفت سال است که من رنجبر توام» را میخواند. شعر و فضای نوروز آن سال به نشانهی اعتراض علیه قیمومت بریتانیا که نقشی اساسی در الحاق این بخش از کردستان به عراق و سرکوب مبارزات آن ایفا کرده بود، تبدیل شد. همچنین، احزاب کورد در عراق در دهه ۱۹۵۰ نوروز را به عنوان جشن ملی خود برگزیدند[۵] و بعد از شکلگیری اقلیم کوردستان در ۲۰۰۳ به یک جشن ملی رسمی تبدیل شد.
اما روایت سیاسی از نوروز و شخصیت اسطورهای آن همواره ثابت نبوده است، بلکه متأثر از گفتمانهای سیاسی جنبش کوردستان نحوهی پذیرش و تلقیهای سیاسی آن دربرگیرندهی تفاوتهای ظریفی است. نوروز در دهه ۱۹۷۰، تحت لوای جنبشهای مترقی و سوسیالیستی کورد به شکلی سیاسی اسطورهسازی شد. بویژه در جنبش کوردستان ترکیه در طول دهه ۱۹۷۰، جنبش کوردستان درون گفتمان چپ بازآرایی شده بود، نوروز و اسطورهی کاوهی آهنگر هم نشان از «تمایز» کورد بهعنوان یک ملت بود و هم تصویری از «پیشرو بودن». در این دوره، روایت افسانه کاوه و نوروز بهعنوان نمادهای بیانگر «شورش علیه استبداد» در برابر فرهنگ هژمونیک دولت ترکیه بازسازی گردید. جنبش کوردستان در این دوره بیشتر بر شخصیت طبقاتی کاوه تأکید میکرد. بر اساس پژوهش دلان آیدین، اولین مرجع مکتوب که کاوه را یک کورد انقلابی میداند که ضحاک را در نوروز سرنگون میکند تا دوران جدیدی را رقم بزند از شاعر و سیاستمدار ملیگرای محبوب «جگرخوین» است.[۶] در همین دوره است که «ملأ آواره» شاعر چپگرا و چریک مائوئیست در «جنبش چریکی ۶۸-۱۹۶۷» در روژهلات کوردستان نیز بهسیاق جگرخوین، کاوه و نوروز همچون قیام فرودستان کوردستان بهتصویر میکشد.
با این وجود، پس از کودتای نظامی در سال ۱۹۸۰، ویژگیهای اسطورهای نوروز توسط پکک دستخوش تغییراتی شد. در این بازآرایی گفتمانی، کاوهی آهنگر با تصویر «مظلوم دوغان» همارز میشود. درواقع، خودسوزی/خودکشی «مظلوم دوغان» در زندان دیاربکر در ۲۱ مارس ۱۹۸۲ به عنوان تجسم این اسطورهی بازسازیشده در نظر گرفته شد و به عنوان «کاوهی معاصر» نامگذاری شد. [۷] در این بازصورتبندی گفتمانی تأکید بر مفهوم طبقه در گفتمان جنبش کورد به تدریج جای خود را به تأکید بر ملیت داد. در راستای این دگرگونی، نوروز به عنوان روزی برساخته شد که ملت کورد مقاومت تاریخی خود را علیه ستم (دولتهای مسلط بر آنها) آغاز کردند.
اولین مجوز رسمی برای جشن نوروز در ترکیه در سال ۱۹۹۲ بود که به قتل عام انجامید. نیروهای مسلح ترکیه صدها غیرنظامی را کشتند که نوروز خونین شناخته میشود. پس از چرخش گفتمانی و سیاسی جنبش کورد در ترکیه به «کنفدرالیسم دموکراتیک»، مراسم نوروز به عنوان یک جشن صلحآمیز با ویژگی یکپارچهکننده برای سایر ملل خاورمیانه، آسیای مرکزی و همچنین ترکهای ترکیه جلوه داده میشود.[۸] در سالهای اخیر، مردم در هر شهرهای کوردستان ترکیه از نوروز برای افزایش آگاهی در مورد سیاستهای فاشیستی دولت ترکیه استفاده میکنند. آنها هر سال نامهای متفاوتی بر نوروز میگذارند، مانند «نوروز آزادی، نوروز صلح، نوروز مقاومت و…». امروزه بزرگترین جشنهای نوروزی در «دیاربکر» یا «آمید» عمدتاً در ۲۱ مارس برگزار میشود.[۹]
در روژاوا نیز پس از شکلگیری منطقهی خودمختار از ۲۰۱۱ بهبعد، کوردها توانستهاند مانند باشوو نوروز را بهشکل قانونی رسمیت ببخشند. در حال حاضر، نوروز به مدت سه روز در روژاوا یک تعطیلات ملی است.[۱۰] در روژاوا نیز کاوهی آهنگر به نماد مقاومت تبدیل و مجسمهی آن در یک میدان بزرگ مرکز شهر جانمایی شد. هنگامی که ترکیه و مزدورانش در ارس ۲۰۱۸ شهر «عفرین» را اشغال کردند، ابتدا مجسمه کاوه را به عنوان نماد شکست نیروهای کورد و محو هویت ملی آنها تخریب کردند.
بنابراین، بنمایهی اسطورهای نوروز و روایت غالب آن در میان کوردها -قیام کاوهی آهنگر علیه ضحاک- پتانسیل فراوانی برای بازپیرنگدهی و ایجاد خوانشی سیاسی از آن در رابطه با وضعیت فرودستی کورد در خاورمیانه مدرن و تصور یک جهان پسافرودستی فراهم کرده است. همانطور که بحث شد، سیاسیشدن نوروز و تبدیل آن به یک اسطورهی سیاسی پیوند وثیقی با گفتمان جنبش ملی کوردستان و مبارزات آزادیبخش مردم کورد دارد. این ارتباط بهگونهای است که در دورههای مختلف جنبش کوردستان و بسته به سیطره و هژمونی صورتبندیهای متفاوت از «مسئلهی کورد» تغییرات قابل توجهی در ساختار روایی این اسطوره –بویژه شخصیت اصلی آن یعنی «کاوه»- و پیام کلی آن خلق شده است.
از این رو، همواره سیالیت خاصی در مفصلبندی گفتمانی آن وجود دارد و هماکنون نیز در بخشهای مختلف کوردستان معانی مختلفی بدان الصاق میگردد. بهرغم تمامی این ملاحظات، یک نکته از اواسط قرن بیستم تا به امروز همواره ثابت مانده است: نوروز در کوردستان بخشی از امر سیاسی است.
نوروز در روژهلات: یک میدان منازعه
نوروز در کوردستان ایران نیز همان مسیری را طی کرده است که در دیگر بخشهای کردستان. با این تفاوت که در روژهلات کمی دیرتر نوروز معنای سیاسی پیدا کرد. تا اواخر دههی ۹۰ میلادی مردم روژهلات نوروز را در قالب جمعهای خانوادگی و روشنکردن آتشهای انفرادی تجربه میکردند. در برخی از روستاهای کوردستان بر سر روشنکردن آتش نیز مناقشات مذهبی وجود داشت. این شیوه از برگزاری نوروز و دلالتهای فرهنگی-سیاسی آن در اواخر دههی ۹۰ دچار یک دگرگونی اساسی شد. همانطور که عباس ولی و موراد روحی خاطر نشان میسازند «فرم و نیز محتوای برگزاری [نوروز] در روژهلات کوردستان دچار تحولی بنیادین شده است. در این تحول جدید مراسم نوروز به شکل معنیداری دلالتای سیاسی متفاوتی به خود گرفته است. در فرایند این تحول، مناطق روستایی به کانون برگزاری این مراسم تبدیل شده و جشن نوروز به شکل یک پرفورمنس در آمده است».[۱۱]
این تحول را بایستی درون گفتمان مقاومت جدید روژهلات قرائت کرد. درواقع، روژهلات از اواخر دهه ۹۰ و آغاز دهه ۲۰۰۰ یک گسست کنشگری مدنی را تجربه کرده است که منجر به شکست نسبی بنبستهای سیاسی مابین سرکوب کوردستان پس از انقلاب تا اواسط دههی ۹۰ شد. نمود این کنشگری را میتوان در رشد جریانات زیستمحیطی، فعالیت دانشجویی، حلقههای فمنیستی، سندیکالیسم، محافل زبان کردی، شبکههای حقوق بشری و حتی کمپینهای مردمی رصد کرد. جنبش مقاومت مدنی روژهلات در لایههای مختلف آن -علیرغم فرض وجود ارتباط یا تاثێرگذاری احزاب سیاسی روژهلات که نمونه آن پاسخهای مثبت به فراخوان احزاب برای اعتراضات سیاسی، اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی است- بهتدریج اما به طرز قابل ملاحظهای «کنشگری سیاسی در روژهلات را از اشکال سابق سیاست حزبی به نفع سیاستهای کنشگری مدنی تغییر داده است».[۱۲]
با این حال، بایستی توجه کرد که برگزاری جشن نوروز و دیگر کنشگریهای فرهنگی و مدنی روژههلات نە یک گسست از سیاست حزبی است و نە یک میدان سیاسی-فرهنگی کاملاً تسخیرشدە از سوی گفتمان مقاومت مدنی کورد. بلکه باید آن را یک میدان منازعە درنظر گرفت، میدانی که در آن گفتمان مدنی، گفتمان حزبی و سیاست فرهنگی حاکمیت/جامعهی مسلط بر سر تثبیت معنای سیاسی خاص خود به منازعه میپردازند.
بدیهی است که گفتمان مقاومت مدنی کوردستان در یک معنا راهبردی دموکراتیک برای بیان سیاسی مسئلهی روژهلات است. در این میان، برگزاری فستیوال نوروز به یکی از دالهای این گفتمان جدید بدل شده و معنای متفاوتی نیز به مفهوم اکولوژی در روژهلات بخشیده است. «پرفورماتیوشدن» این جشن در همارزی با «اکولوژیکشدن مقاومت سیاسی»[۱۳] در کوردستان، گفتمان جنبش روژهلات را متکثرتر ساخته است. همچنین، این مراسم به نمادی از همبستگی اجتماعی کوردستان تبدل شده است که فینفسه بر پتانسیل تشکلیابی سیاسی و سازماندهی مدنی جامعهی کورد میافزاید. این مسئله بهویژه با توجه به وضعیت فروکشکردن «جنبش ژینا» دوچندان اهمیت اجتماعی-سیاسی پیدا میکند.
همچنین، موج مقاومت مدنی جنبش روژهلات تماماً مجزا و متفاوت از سیاست حزبی نیست. تا جایی که به مراسم نوروز برمیگردد، جریانات سیاسی نیز نقش موثری در سیاسیشدن و تحول فرمیک و محتوایی آن ایفا کردهاند. احزاب کوردستانی طی یک دههی اخیر بهدلیل هژمونی و ارتباطات خاص اما عمدتاً غیرمستقیم خود با جامعهی مدنی نشانهها، نمادها و سرودهای مشخصی را (بهترتیب گل رز قرمز، «جامانه» یا دستار کوردی و سرودهای ملی-حزبی) را برای گنجاندن در جشن نوروز به مردم پیشنهاد دادهاند که با پذیرش گستردهای روبرو شده است. با این حال، از آنجا که بهسختی میتوان تمایز مشخصی میان رواج و بکارگیری نماد و نشانههای سنتهای مبارزاتی کوردستان و مردم کورد ترسیم نمود، بهنظر میرسد دلالتهای سیاسی این پذیرش بسی فراتر از تاییدی بر هژمونی سیاست حزبی است.
در این میان، دولت مرکزی همواره سعی کرده است بهاشکال مختلف نظامی و امنیتی مانع برگزاری نوروزهای جمعی روژهلات شود. طی این سالها، نهادهای امنیتی با تهدید، بازداشت، لغو مجوزها، تعیین شرایط محدودکنندهی برگزاری آن (از جمله عدم استفاده از نمادها و سرودهای سیاسی) سعی در مدیریت این مراسمها داشته است. علاوه بر این فشارهای امنیتی، حاکمیت به اقداماتی از جمله برگزاری مدیریتشدهی نوروز در سنندج بهعنوان یک جشن ایرانی دست زده است تا بازنماییهای سیاسی نوروز و دلالتهای تاریخی-مقاومتگونهی آن را از طریق استراتژی مدیریت مطالبات اتنیکها و سیاستگذاری فرهنگی متأثر از آن در قالب فرهنگیکردن امر سیاسی و ادغام آن در فرهنگ ایرانی نوروز بزداید. چنین تمهیداتی نیز بهدلیل عدم استقبال مردم روژهلات از «نوروز حکومتی» با شکست مواجهه شده است.
بهرغم تمامی این پتانسیلها و دلالتهای سیاسی آن، نوروز روژهلات با دو چالش جدی از درون و بیرون کوردستان مواجهه است. چالش درونی، گذار تدریجی نوروز از یک مقاومت سیاسی به یک کنش فرهنگی است. بدیهی این نکته بهمعنای تفکیک امر سیاسی و امر فرهنگی نیست، چرا که فرهنگ و برساختههای گفتمانی آن را نمیتوان جدا از فرآیندهای ساختیابی سیاسی آن فهم کرد. همچنین، این مسئله حداقل پس از تجربهی «جنبش ژینا» و پیشاهنگی مردم روژهلات تاحدودی بهگمانهزنی میماند. اما فکتهای فراوانی نیز برای متحمل پنداشتن آن وجود دارد. درواقع، اگر از پارهای ملاحظات و محدودیتهای امنیتی در کوردستان و توجیهگری آنها نسبت به تغییر رویههای مرسوم مراسم نوروز صرفنظر کنیم، میتوان گفت در قیاس با چند سال گذشته، بعد فرهنگی برگزاری مراسمها بر بازنمایی سیاسیاش غلبهای نرم و تاحدودی غیرمحسوس پیدا کرده است. چند سال پیش مراسمهای نوروز با محوریت چند روستای بهلحاظ سیاسی نمادین برگزار میشد، برگزارکنندگان و گردانندگان مراسمها عمدتاً فعالین سیاسی-فرهنگی-مدنی بودند و پسزمینه مراسمها ویژگیهای سیاسی خاصی را به نمایش میگذاشتند.
در مقابل، نوروزهای یکی دو سال گذشته سبک تماماً استاندارد و مخاطبپسندی بهخود گرفتهاند، بر تعداد مراسمها در روستاهای کوچک و بزرگ منطقه افزوده شده است، جلوهی زیباییشناختی بر بازنماییهای آن چیره شده و تا حدودی لحظات سیاسی و معانی مختلف آن در خصلتی سیزدهبدرگونه و در دامان طبیعت بکر ادغام شده است. بهرغم پیشاهنگی روژهلات در «جنبش ژینا»، بهسختی میتوان روح سیاسی آن را در نورزهای امسال رویت کرد، مگر بهمدد تکنیکهای فیلمبرداری از جمله کلوزاپها یا دیپفوکوسهایی از رقص زنان. در مقام یک فکت، تا زمان اتمام این یادداشت تنها در مراسم نوروز روستای «اویهنگ»[۱۴] در سنندج شعارهای جنبش ژینا از سوی برخی از شرکتکنندگان سر داده شده است. در یک کلام، نوروز کوردستان میرود که برندسازی فرهنگی شود. در این حالت، بازگشت به نوروزهای یک دهه پیش و اکت آتشهای کوچک پشتبامها دربرگیرندهی دلالتهای سیاسی موثرتری نسبت به روند فعلی خواهد بود. در یک نگاه کلیتر، توسل به فرهنگ در کوردستان در مقام یک قمار فرهنگی ظاهر شده است که بههمان اندازهی شانس یک بُرد، باخت سنگینی نیز غیرممکن بهنظر نمیرسد.
نکتهی فوق بدین معنی است که باید امکان همپوشانی فرهنگیکردن مبارزهی سیاسی کوردستان با لبهی فرهنگی سیاستگذاریهای امنیتی حاکمیت به هدف مدیریت فرهنگیِ مسالمتآمیز مطالبات اتنیکی را جدی گرفت. این امر در تلفیق با نگاه خیرهی فرهنگ مسلط ایرانی و بویژه بازنماییهای رسانهای در شبکههای ماهوارهای فارسیزبان در رابطه با نوروز، چالش بیرونی کورستان را شکل داده است. درحقیقت، آنچه رویکرد جامعهی مسلط (و البته سیاست فرهنگی حاکمیت) و رسانههای خارجی فارسیزبان را نسبت به کوردستان و مراسم نوروز آن تعیین میکند نوعی «موزهای کردن» و «زیباییشناسانه کردن» مراسم نوروز است. هردوی این استراتژیها تفاوتهای سیاسی و هویتی نوروز کوردستان را به ساحتی مردمشناختی و فرهنگی عاری از بیان سیاسی حواله میدهند، گرچه هیچگاه مازادهای سیاسی آن را نمیتوانند تسخیر و خنثی کنند. با این حال، استراتژیهای مذکور با گرهزدن نوروز به طبیعت بکر و زیبایی آن و سادگی و همدلی قابل تمجید مردم و تاکید بر وجوه اگزوتیک و مردمشناختی رقص دستهجمعی کوردی برآیندی جز سیاستزدایی از مقاومتهای مدنی و فرهنگی روژهلات بهدنبال نخواهد داشت.
خلاصه اینکه نوروز در روژهلات در مرز و خط باریک ایدهی سیاسی مقاومت و فرهنگیشدن امر سیاسی تجربه میشود. بههمین دلیل، مردم کوردستان ضمن حفظ معانی سیاسی کنشگریهای مدنی خود در برگزاری نوروز یا هر کنش فرهنگی دیگر، ضروری است نسبت به نگاه خیرهی رسانههای داخلی و خارجی، رویکرد توریستی-کالاانگارانهی جامعه و فرهنگ مسلط ایرانی و استراتژیهای فرهنگی حاکمیت آگاه و حساسیت سیاسی داشته باشند تا استعارههای زیباییشناسانهای همچون «سرزمین رنگها و زیباییها» راه برای تهیسازی یا تقلیل فرهنگی پتانسیل مقاومتگونه و ایدهی سیاسی نوروز روژهلات هموار نگردد.
پانویسها
[۱] Axel Rudi, ‘The PKK’s Newroz: Death and Moving Towards Freedom for Kurdistan’, Zanj: The Journal of Critical Global South Studies 2 (1 July 2018): 92–114.
[۲] Hewa Salam Khalid, ‘Newroz from Kurdish and Persian Perspectives -A Comparative Study’, Journal of Ethnic and Cultural Studies 7 (19 May 2020): 116–30.
[۳] Rojin Mukriyan, ‘Kurdish Newroz: Myths Renewed by Jin, Jiyan, Azadî’, The Kurdish Center for Studies (blog), 21 March 2023, https://nlka.net/eng/kurdish-newroz-myths-renewed-by-jin-jiyan-azadi/
[۴] Salam Khalid.
[۵] Delal Aydin, ‘Mobilizing the Kurds in Turkey: Newroz as a Myth’ (MA Diss., Ankara: Middle East Technical University, 2005), https://etd.lib.metu.edu.tr/upload/12606923/index.pdf
[۶] Aydin.
[۷] Rudi.
[۸] Aydin, 119–21.
[۹] Salam Khalid.
[۱۰] Salam Khalid.
[۱۱] عباس ولی و موراد روحی، ‘میان نظم حاکم و گسست دموکراتیک’، ترجمهی ژیرو روژهلات، سایت نقد اقتصاد سیاسی.
[۱۲] Sardar Saadi, ‘The New Wave of Politics in the Struggle for Self-Determination in Rojhelat’, Middle East Report 295 (Summer 2020), 2020. https://merip.org/2020/08/the-new-wave-of-politics-in-the-struggle-for-self-determination-in-rojhelat/
[۱۳] Vali and Roohi.