همین سال گذشته بود که یکی از اپیزودهای برنامه پانورامای بی بی سی از شکنجهها و بدرفتاریهایی پرده برداشت که در یکی از بزرگترین بیمارستانهای روانی انگلستان در حق بیماران روا داشته میشود. یکی از خبرنگاران و دست اندرکاران این برنامه با نفوذ به تیم کارکنان این بیمارستان توانست، تحت پوشش بهیار، با استفاده از دوربین و میکروفنی که در لباسهای خود جاسازی کرده بود به ثبت وقایع هولناکی بپردازد که در این مؤسسه جریان داشت. کارکنان و بهیاران بیمارستان که خود با دستمزدهای پایین تحت استثمار قرار داشتند، بدترین نوع برخوردها و رفتارها با بیمارانی میکردند که جز آنها پناه و ملجأیی نداشتند.
خبرنگاریِ تحت پوشش و نفوذ به بیمارستانهای روانی و پرده برداشتن از دنیای تیره و تار آنها اولین بار نیست که رخ میدهد. از نیمه دوم قرن نوزدهم به این سو و همزمان با ظهور پزشکی و روانپزشکی مدرن، روزنامهنگاران و نویسندگان متعددی تحت پوشش بیمار روانی توانستند در بیمارستانهای روانی پذیرش بگیرند و گزارش دسته اولی از جنایات هولناکی ارائه دهند که در این مکانها بر سر افراد میآمد.
در سال ۱۹۷۳، روانشناس آمریکایی، دیوید روزنهان، آزمایشی را انجام داد که این بار هدفش نه تنها فاشکردنِ فضای رعبآور بیمارستانهای روانی، بلکه زیر سؤالبردن شیوههای تشخیص بیماریهای روانی به طور کل بود.
آزمایش روزنهان
آزمایش روزنهان که به عنوان «مطالعه روزنهان روی بیمارنماها» نیز شناخته می شود، با هدف اعتبارسنجی تشخیصهای روانپزشکی و بررسی تجربیات افرادی انجام شد که در نظام مراقبت سلامت روان به آنها برچسب بیمار روانی زده شده بود.
مشارکتکنندگان این آزمایش شامل هشت بیمار غیرواقعی از جمله خود این روانشناس میشد که البته همگی از نظر روانی سالم بودند. این بیمارنماها خود را در بیمارستانهای روانپزشکی مختلف در سراسر ایالات متحده معرفی و ادعا کردند که دچار توهمات شنوایی شدهاند، توهماتی که فقط شامل شنیدنِ کلماتی همچون «خالی» و «تهی» میشد.
بیمارنماهای او شامل یک دانشجوی بیست و چند ساله کارشناسی ارشد روانشناسی، سه روانشناس، یک متخصص اطفال، یک روانپزشک، یک نقاش و یک زن خانه دار میشدند. هیچ کدام سابقه بیماری روانی نداشتند و در این آزمایش از نام مستعار استفاده کردند اما سایز جزئیات زندگینامهای خود را بهدرستی به بیمارستان گزارش دادند.
این بیمارنماها در ۱۲ بیمارستان روانپزشکی در سراسر ایالات متحده، از جمله بیمارستانهای دولتی فرسوده و کم بودجه در مناطق روستایی، بیمارستانهای دانشگاهی و معتبر شهری، و یک بیمارستان خصوصی گرانقیمت پذیرش شدند.
برای همه این بیماران غیرواقعی پس از مراجعه به بیمارستان، تشخیص اختلال روانپزشکی داده شد و شایع ترین تشخیص شیزوفرنی بود. اما پس از بستری شدن، بیمارنماها رفتار کاملاً عادیای از خود نشان داند و دیگر هیچ علامتی از بیماری روانی و توهمات شنیداری بروز ندادند. میانگین طول مدت بستری برای بیمارنماها ۱۹ روز بود، که در کوتاهترین مورد به ۷ و در طولانیترین مورد به ۵۲ روز رسید. در طول اقامت خود، هیچ یک از آنها به عنوان متقلب و بیمار غیرواقعی شناسایی نشدند.
با این همه و علیرغم نشان ندادنِ هیچگونه علائم بیماری، بیمارنماها تنها وقتی توانستند اجازه ترخیص بگیرند که بیماری خود را پذیرفتند و شروع به مصرف دارو کردند (داروهایی که البته آنها را به درون توالت میانداختند). تشخیص روانپزشکان در هنگام ترخیص «شیزوفرنی در حالت فروکش» بود.
بهچالش کشیدنِ اعتبار تشخیص بیماریهای روانی
نتیجهگیری اولیه آزمایش روزنهان این بود که تشخیصهای روانپزشکی، به ویژه در بافت و زمینه بیمارستانهای روانپزشکی، میتوانند غیرقابل اعتماد و ذهنی باشند. این مطالعه نشان داد که برچسبزدن به افراد به عنوان بیمار روانی بیشتر تحت تأثیر عوامل و شرایط محیطی و انتظارات پرستاران و پزشکان بیمارستان است تا وجود علائم واقعی.
وانگهی، روزنهان باور داشت که خود تجربه بستری شدن در بیمارستان، که اغلب شامل مسخ شخصیت و از دست دادن حریم خصوصی است، در ایجاد یا تشدید علائم روانپزشکی نقش دارد.
آزمایش روزنهان تأثیر قابل توجهی بر حوزه روانپزشکی و سیستم مراقبت از سلامت روان گذاشت و توجهات را به موضوع تشخیص اشتباه و انگزدن به افراد جلب کرد. این مطالعه همچنین بحثهایی را در مورد اخلاق روانپزشکی، دینامیک قدرت بین بیماران و متخصصان سلامت روان، و نیاز به معیارهای تشخیصی عینیتر و قابل اعتمادتر مطرح کرد.
آزمایش روزنهان یکی از نمودها و نتایج برجسته جنبش ضد روانپزشکی بود، جنبشی که در دهه ۱۹۶۰ و در انگلستان پا گرفت و بر این باور استوار بود که روانپزشکی به سرکوب و منزویسازی بیماران روانی و سایر مطرودان جامعه مشروعیت میبخشد.
یکی از مسائل مهمی که روزنهان و جنبش ضد روانپزشکی آن را نقد میکردند، نگهداری غیرداوطلبانه بیماران در مؤسسات روانی بود. آزمایش روزنهان نشان داد که چنین تمهیدی به دلیل غیردقیقبودن تشخیصهای روانپزشکی تا چه میزان میتواند خطرناک و بهلحاظ اخلاقی نادرست باشد. اندکی پس از انجام این آزمایش، بیمارستان پژوهشی معروفی که به طریقی از نتایج اولیه مطالعه روزنهان خبردار شده بودند، ادعا کردند که غیرممکن است چنین اشتباهاتی در مؤسسه تحت نظارت آنها صورت بگیرد. روزنهان آزمایش دیگری را طراحی کرد و پیشاپیش به روانپزشکان و مسئولان این بیمارستان اطلاع داد که طی سه ماه آینده بیمارنماهایی به مؤسسه آنها مراجعه خواهند کرد. روانپزشکان این بیمارستان ۴۱ مورد از مراجعان این دوره زمانی را بیمارنما و ۴۲ را مشکوک شناسایی کردند، حال آنکه روزنهان هیچ بیمارنمایی را نزد آنها نفرستاده بود! روزنهان در همان دوران نتایج آزمایشات خود را در نشریه ساینس و در قالب مقالهای تحت عنوان «در باب عاقلبودن در مکانهای جنونآمیز» منتشر کرد.