‌همزمان با سال نو میلادی، نمایندگانی از نیروهای راست‌گرای اپوزیسیون خارج از کشور با انتشار پیامی یکسان ظاهراً ائتلافی نمادین را رونمایی کرده‌اند، ائتلافی از نیروهای راست “مترقی” به سبک جاستین ترودو گرفته تا نیروهای ناسیونالیست مرکزگرا به سبک ایران‌شهری.

حالا ملغمه‌ای از شاهزاده و سلبریتی‌‌ـ‌اکتیویست‌ها شکل گرفته است که داعیه‌ی بازنمایی همگان را دارد. کثرت عددی رعایت شده است: سه مرد، سه زن؛ از سلطنت‌خواه تا جمهوری‌خواه، از “غیرتی” و حامی شعار “مرد، میهن، آبادی” تا فمینیست لیبرال. و البته فلسفه‌ی پس این ائتلاف هم، از زبان یکی از اعضای اصلی، فاش‌کننده‌ی ماهیت‌اش است: «همه با هم، در داخل و خارجِ ايران، به دور از هر اندیشه و‌ نگرش سیاسی براى رسيدن به آزادى با هم همدل و یکصدا هستيم.»

ـــ آدم نمی‌تواند شگفت‌زده نشود: «به دور از هر اندیشه و نگرش سیاسی»؟

انقلاب ژینا در ایران حتی اگر در سطح بازنمایی به این آسانی مصادره به مطلوب شود، در سطح واقعی بدن‌ها و خیابان‌ها، جایی که آرایش و توازن نیروهای اجتماعی واقعی اهمیت دارد، به این آسانی مصادره به مطلوب نخواهد شد. در هر حال، پس از اعلام توئیتری ائتلاف راست، بلافاصله مکانیزم‌های ترور حامیان‌شان در همان فضای مجازی به راه افتاده است: «ائتلاف‌چک»، یا به زبان یکی از حامیان دوآتشه ائتلاف و شاهزاده‌اش، «هرکس از هر گروه و دیدگاه بعد اقدام هماهنگ امشب شخصیت‌های سرشناس سعی بر ایجاد تردید، تفرقه و اختلاف داره، قطعاً یا از رژیمه یا تو زمین رژیم بازی میکنه؛ اهمیت ندین.»

ــ آدم دوباره نمی‌تواند شگفت‌زده نشود: «هر کس از هر گروه و دیدگاه؟»

تفکری که این ائتلاف را شکل داده، تظاهر به نداشتن دیدگاه سیاسی و ایدئولوژی سیاسی می‌کند تا دیدگاه‌ها و ایدئولوژی‌های سیاسی مخالف و به ویژه اقلیتی را حذف کند ــ ایدئولوژی نولیبرال ایدئولوژی نداشتن. اما شرط دموکراسی خفه‌کردن اختلاف به نفع اجماع بر أساس منویات نخبگان نیست؛ بلکه حفظ اختلاف و تفاوت در عین همبستگی در مبارزه است.

صحبت بر سر این نیست که آیا باید «اتحاد» یا «ائتلاف» در میان اپوزیسیون شکل بگیرد یا نه. مسأله این است: ائتلاف کدام نیروها، و به قیمت حذف کدام نیروها؟ اگر شعار اصلی انقلاب ایران «ژن، ژیان، ئازادی / زن، زندگی، آزادی» است و سوژه‌ی اصلی‌اش با زن‌ـ‌شدن و کُرد‌ـ‌شدن به وجود آمده است، آیا نیروهای تمرکزگرا و پدرسالار می‌توانند نمایندگی آن را برعهده بگیرند؟

صحبت بر سر دو نوع «و» اتصال‌دهنده است: واو عطفی که بدون تمایزگذاری همه‌چیز را کنار هم می‌گذارد و می‌تواند جامع نیروهای فاشیستی و لیبرال و محافظه‌کار و ملی‌گرا باشد و ائتلاف‌های ناپایدار و نامبارکی همچون ائتلاف اکثریت پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ از آن جمله‌اند؛ یا واو بدیلی که گزینش‌گر است، چون جنبش انقلابی ایران با خصیصه‌های ضداقتدارگرا، ضدتمرکزگرا، طبقاتی و ضدمردسالارش جنبشی گزینش‌گر است و نمی‌خواهد تجربه ۵۷ را تکرار کند.

آنچه چهره‌های سیاسی‌تر این جمع را به یکدیگر متصل می‌کند، کنش‌ورزی‌شان بر اساس نگاه به کشورهای غربی است: دیدار با این یا آن رئیس‌جمهوری و نماینده و سیاستمدار از «دنیای آزاد» که تحریم کند و سفیر اخراج کند و فاند برای پیگیری پروژه‌ی سیاسی بدهد. این نگاه دولت‌محور ــ به جای جامعه‌محور ــ در سخنان یکی دیگر از امضاکنندگان اصلی مشخص است که براندازی جمهوری اسلامی را «یک پروژه» می‌داند و درباره کاستی‌های ائتلاف ظاهری از سر لطف خاطرنشان می‌کند که «حضور یا حمایت فعالینی از ایران بسیار مهم است». او هرچند منبع مشروعیت را داخل ایران می‌داند، کسب آن را هم یک بخش از پروژه توصیف می‌کند. یعنی حتی اگر در ائتلاف کسی از داخل ایران حضور نداشته باشد و صرفاً منبع مشروعیت “حمایت‌” بکند، کافی است؟

سیاست‌ورزی را به کار پروژه‌ای تقلیل دادن، دردنمون یکی از خصیصه‌های سیاست‌ورزی نئولیبرال است: تقلیل سیاست به مدیریت که ملازم آن، سرپوش گذاشتن بر تنش‌های سیاسی به نفع پیش بردن یک پروژه است.

Ad placeholder

فرصت؟

هرچند بسیاری به درستی انتشار پیام دو خطی مشترک از سوی نیروهای رسانه‌ای را ائتلافی در نهایت ناکارآمد ارزیابی می‌کنند، ایجاد ائتلاف در هر کدام از سویه‌های سیاسی نه تنها اتفاق بدی نیست که ضروری است. سیاست از دل تنش و اختلاف، پویا می‌شود. حالا که نیروهای راست ائتلاف کرده اند، نیروهای چپ انقلابی نیز باید ائتلاف کنند. با شکل‌گیری تضادها و اختلاف‌های پرانرژی بین رویاها و تخیل‌های سیاسی در روند انقلاب است که می‌توان نیروها را برای هر یک از سوی‌های این تنش سیاسی بسیج کرد.

برای نیروهای پیش‌رو، ائتلاف کردن به لحاظ سلبی معلوم است که چه نباید باشند: نباید به سوی دولت‌های غربی دست کمک دراز کند، نباید مرکزگرا باشد، نباید اقلیت‌های ملی را به «تفرقه‌افکنی» و «تجزیه‌طلبی» متهم کند و نباید از شعار اصلی جنبش ــ زن، زندگی، آزادی یعنی برابری جنسیتی و برابری طبقاتی و آزادی در حق تعیین سرنوشت و کنترل بدن خود ــ غفلت کند. همزمان نباید خود را ائتلاف راهبر یا پیش‌ران انقلاب بداند و به هیچ نوعی از رهبری به جز رهبری غیرتمرکزا و تاکتیکی از داخل ایران آری نگوید. بین‌المللی بودن تلاش مبارزاتی باید به بین‌المللِ مردم‌های در حال مبارزه ارجاع دهد، نه به روابط بین‌الملل و دولت‌هایش.

به لحاظ ایجابی اما این وظیفه دشواری است. محتوایی که این ائتلاف پیش‌رو داعیه‌ی نمایندگی‌اش را خواهد داشت، باید در سازماندهی آن نیز تجلی یابد. اما فهمیدن این وظیفه‌ی ایجابی به جز با عمل کردن به آن، با آزمون‌گری‌هایی به جسارت آزمون‌گری‌های رخ‌داده در روند انقلاب فعلی ایران ممکن نخواهد شد.

Ad placeholder