علی طایفی − هنجار چیست؟ نورم یا نرمال بودن کدام است؟ چه کسی هنجارها را تقویت یا تضعیف میکند؟ هنجارها بر کدام ارزشها استوارند و منافع چه گروه یا قشری از جامعه را دنبال و تامین میکنند؟ آیا هنجارها باید مورد احترام باشند؟ آیا از نسلی به نسل دیگر می‌توان هنجارها را به چالش کشید و طرحی نو درانداخت؟ چه کسانی چه نوع قواعدی را برای چه هدف و چه گروهی طرح‌ریزی می‌کنند؟ کدام هنجار صحیح و کدام غلط یا به تعبیری نورم یا غیرنورم به‌نظر می‌رسد؟

سوالاتی از این دست و نمونه‌های بسیار دیگر در زمره پرسش‌های مسئله شناسانه‌ای هستند که ذهن هر انسانی را در جامعه محل زیست وی مشغول می‌کنند. امری که بسیاری نه می‌توانند و نه می‌خواهند بدان پاسخ شایان دهند. دراین مقاله تلاش براین است نگاهی به نقش و کارکرد هنجارها در ساختارهای اجتماعی مختلف انداخته شده و به پرسش‌های مذکور در حد امکان پاسخ داده شود.

هنجارها

هنجارها عبارت از تصورات، ایده‌ها و قواعد نانوشته‌ای هستند که روابط ما با انسان‌های دیگر و کل جامعه را شکل می‌دهند. هنجارها در همه روابط اجتماعی در یک جامعه یافت می‌شوند به‌طوری‌ که مرزهایی را برای سطح انتظارهای ما و اینکه چگونه باشیم، تعیین می‌کنند. این هنجارها برحسب زمان و مکان متفاوت هستند. اغلب مردم بدون اینکه فکر کنند سعی در انطباق خود با هنجارها دارند. دست دادن با دست راست، به‌نظر یک هنجار عادی است در حالی‌که قاعده نانوشته‌ای است که بسیاری از آن تبعیت می‌کنند. شاید جالب‌ترین نکته در وجود هنجارها این باشد که تا وقتی کسی هنجاری را نقض نکرده باشد، این هنجارها نامرئی می‌مانند و کسی به آنها فکر نمی‌کند.

براساس تعریفی دیگر از این مفهوم، هنجارهای اجتماعی عبارتند از رفتاری که نظم آفرین و مبتنی بر باورهای مشترک اجتماعی است و درموارد تخلف مشمول مجازات می‌شود. تاریخ بلند تحقیقات جامعه شناختی نشان‌دهنده چهار بعد از هنجار است: الف) دوقطبی بودن، بدین معنا که هنجار پدیده‌ای تجویزی یا دوقطبی است، ب) مشروط بودن، به‌معنای اینکه آیا یک هنجار در همه شرایط رعایت می‌شود یا نه، پ) وفاق، چه بخشی از مردم یک جامعه آنرا به اشتراک می‌گذارند، ت) نیرومندی، کدام افراد از آن بهره‌مند می‌شوند (A sociological perspective on social norms,2009, p. 5).

از سوی دیگر هنجارها نسبت قوی با قدرت و نهادهای مرتبط با آن دارند. هنجارهایی که تاثیر زیادی بر جامعه می‌گذارند تا روشن سازند  چه کسی دارای نفوذ و قدرت بر جامعه است. داشتن دوست دختر و پوشیدن تی‌شرت و شلوار از سوی پسران یا دامن و پیراهن توسط دختران به‌منزله تبعیت از هنجارها تلقی می‌شوند. ولی اگر پسران لباس صورتی بپوشند یا با شلوارک در خیابان‌ها ظاهر شوند و ناخن‌های خود را بلند کنند، اگر دختران از دوست پسر خود حرف بزنند و شلوار جین و تی‌شرت آستین کوتاه تن کنند، هنجارها زیرپا گذاشته شده و مورد انتقاد و بازخواست بخشی ازجامعه و صاحبان قدرت قرار می‌گیرند. دراینجا هردو صورت رفتاری، ضد هنجارهای نانوشته به‌شمار می‌آیند. این‌ نیز که هر کس باید یا دختر باشد یا پسر باشد، یک هنجار نانوشته است که در جامعه اعمال می‌‌شود. جامعه‌ای که مردان و دگرجنس‌گرایان بر آن حاکم‌اند و تمایلی به برچیدن این تقسیمات اجتماعی ندارند.

برخی هنجارها نیز مربوط به چگونگی بدن و ظاهر فیزیکی افراد هستند. این‌که فردی دارای صورت و ملیت ایرانی یا افغان باشد، این‌که فردی دارای پوست سفید یا تیره باشد، یا بدنی سالم یا معلول داشته باشد، می‌تواند هنجار/طبیعی یا

نا‌هنجار/غیرطبیعی تلقی شود. در جامعه ایران کسی که دارای تبار افغان است نسبت به یک ایرانی با شرایط مشابه، دستخوش تبعیض بزرگی در جامعه، مدرسه و بازار کار می‌شود. این بدین معناست که یک ایرانی، کرد یا لر در مناطق کرد یا لر نشین و .. نسبت به فرد دیگری که به‌نظر غیرنرمال یا ناهنجار می‌رسد، دارای برتری نسبی است.

به تعبیر جیمز کولمن یک هنجار تجویزی در یک جمع که شکل مهمی از سرمایه اجتماعی را تشکیل می‌دهد، هنجاری است که باید از بهره‌مندی فردی فراتر رفته و در راستای منافع جمع رفتار کند. وجود یک “هنجار اجتماعی کارآمد” در جامعه سبب ایجاد سرمایه اجتماعی قدرتمندی می‌شود. چنین هنجارهای کارآمدی نه تنها تسهیلاتی برای بهره‌مندان آن ایجاد می‌کند بلکه سبب محدودیت برای دیگران غیر هم‌سود نیز می‌شود. مثلا هنجار امنیت در شب برای زنان، کودکان و سالمندان موجب جلوگیری از تعدی افراد خلاف‌کار به حریم آنان می‌شود. به تعبیر مرتون هنجارهای تجویزی می‌توانند در عین حال سبب کاهش نوآوری‌ها در یک حوزه دیگر شوند. بدین معنا که اگرچه کنش‌های انحرافی که به دیگران آزار می‌رساند محدود می‌شوند، ولی سایر کنش‌هایی را نیز محدود می‌کنند که می‌تواند برای کس دیگری سودمند باشد. هنجارها معمولا برای این هدف به‌وجود می‌آیند تا نسبت به کاهش آثار منفی خارج از حوزه آن جمع تلاش کند ولی در بسیاری از ساختارهای اجتماعی به‌دلیل فقدان پیوند در ساختار اجتماعی، این اتفاق روی نمی‌دهد (Social capital, 1998,p 105-7) .

پویایی هنجارها: یک چالش بزرگ

نگاهی به تاریخ فرهنگ‌ها نشان‌دهنده تغییر مستمر هنجارهاست. امروزه این رفتار که دختران شلوار به‌پا کنند، کمتر غیرهنجار محسوب می‌شود. امری که در دوران گذشته اصولا یک تابو تلقی می‌شد. مروری بر تاریخ فرهنگ ملل نشان می‌دهد که هنجارها موید این بودند که چه کسی تحت فشار و ستم و تبعیض بوده است. امروزه زنان در جامعه جهانی و ایران نیز دارای حق رای هستند و این امر به‌ میزان نسبتا قابل قبولی یک هنجار شده ولی داشتن شغل برای زنان در جهان و ایران هنوز به‌طور فراگیر هنجارمند و مورد انتظار نیست. این‌که یک زن بتواند در جامعه ایران امروز رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه یا قاضی شود و حتی به مقام مرجع دینی برسد امری هنجارمند تلقی نمی‌شود.

قوانین، قواعدی هستند که توسط نهادهای قدرت دولتی تضمین و اجباری می‌شوند ولی این قواعد می‌توانند هنجار باشند یا اصلا هنجار تلقی نشوند. ما باید ازهمان دوران کودکی هنجارها را مشاهده کرده باشیم. نخست درون خانواده سپس در گروه‌های هم سن، در مدرسه و در جامعه بزرگ‌تر. بعد از یک دوره زمانی، پیگیری هنجارها به‌نوعی عادت تبدیل می‌شود که بدون آنها تصور زندگی دیگری غیرممکن به‌نظر می‌رسد. مثل مسواک زدن که دیگر انجام ندادن آن  برای بسیاری قابل تصور نیست. درموارد بسیاری بین هنجارها و رفتارهای عادی مردم تفاوت وجود دارد مثلا وفاداری بین مرد و زن متاهل امری به‌شدت تایید شده و مورد قبول آحاد مردم است، ولی تحقیقات نشان می‌دهد که نیمی از مردان وزنان قائل به این وفاداری نیستند. (Essentials of Sociology,2007,p41) لذا بین رفتار هنجارمند و رفتارعادی که گاه انحراف خوانده می‌شود تفاوت وجود دارد.

تفاوت هنجار با انحراف چیست. انحراف اجتماعی را کنشی تعریف کرده‌اند که نورم یا هنجارهای اجتماعی را نقض می‌کند. ولی آیا این تعریف به‌همین سادگی است؟ آیا همجنس‌گرایی انحراف اجتماعی است؟ دراین باره دیدگاه‌ها متفاوت است. به‌نظر می‌رسد زمان، مکان، وفاق عمومی و قدرت، عوامل تعیین کننده شناسایی انحراف اجتماعی باشند. ازنظر دورکیم، انحراف فقط غیرنرمال نیست بلکه به جامعه نیز در ایجاد نظم اجتماعی کمک می‌کند. این نظر وی بعدها بعنوان نوعی کارکرد انحراف شناخته شد که امروزه در نظریه کارکردگرایی ازآن با نام دژ کارکرد انحرافات یاد می‌شود (Sociology,2005,p157). مورتن نیز انحرافات اجتماعی را بخش جدایی‌ناپذیر جامعه سالم می‌دانست. وی با گسترش مفهوم انومی/بی‌هنجاری، به نظریه کشش دردهه 80 معتقد بود. بی‌هنجاری عبارت از شرایط اجتماعی است که در آن هنجارها غایب، ضعیف یا درتضاد هستند.

نظریه‌های اصلی انحرافات اجتماعی (Essentials of Sociology,2007,p123) بر چند نظریه عمده انگشت می‌گذارند. نخست نظریه ساختی- کارکردی. برپایه این نظریه چندین گزاره پیش‌فرض وجود دارد که تبیین می‌کند چرامردم هنجارها را می‌شکنند. ازاین منظر انحراف نوعی خصیصه بی‌هنجار در ساخت اجتماعی است. در تحلیل آن آورده می‌شود جابجایی بین هدف درجامعه با وسیله دستیابی بدان، سبب بروز انجراف اجتماعی می‌شود. امری که طبقه کارگر و قشرهای فرودست جامعه مرتکب می‌شوند زیرا نمی‌توانند به اهداف مشروع جامعه با وسایل مشروع برسند.

نظریه دوم تضاد است. دراین رویکرد نظری چنین پرسش می‌شود که چطور دستیابی به منابع کمیاب سبب انحراف می‌شود؟ انحراف پاسخ هنجارمند ونرمالی برای رقابت و تضاد برسرمنابع کمیاب است. مبنای نابرابری ورقابت برای کسب برابری زمینه بروز رفتاری است که بدان انحراف اطلاق می‌گردد و این رفتار در بین همه طبقات روی می‌دهد خواه طبقه پایین برای دستیابی به نیازهای اساسی و بقا، و خواه طبقه بالا برای حفظ برتری و امتیاز خود.

سوم نظریه کنش متقابل نمادی است. طبق این نظریه هم‌نوایی امری متفاوت است به‌طوری‌ که انحراف بین گروهی بیش از دیگری رایج است. انحراف مانند سایر رفتارهای اجتماعی یادگرفته می‌شود. پاره فرهنگ‌ها در جوامع پیچیده متفاوتند و لذا هنجارها نیز متفاوت هستند. برخی ارزش‌ها را از طریق جامعه‌پذیری حفظ می‌کنند. نظریه چهارم نظریه برچسب است. بر این پایه پرسش اصلی این است که چطور مردم کنش می‌ورزند و برچسب منحرف می‌خورند؟ دراین منظر، انحراف امری نسبی و وابسته به سایر برچسب‌هاست که چگونه عمل می‌کنند. گروه‌های بیرون از قدرت توسط افراد صاحب قدرت، برچسب منحرف می‌خورند. نظریه بازدارندگی براین امر تاکید دارد که چه زمانی هم‌نوایی انتخابی بهینه است؟ ازاین منظر انحراف اجتماعی، انتخابی مبتنی بر سود و زیان است. ناکارآمدی نظام تضمین یا بایکوت یا افزایش سود انحراف، می‌تواند بیش از هزینه آن دلیل انحراف باشد. درتبیین انحراف گفته می‌شود که این کنش بین همگان رخ می‌دهد بخصوص گروه‌هایی که شرط هم‌نوایی را ازدست می‌دهند.

ازسوی دیگر نظریه برچسب هوارد بیکر، براین باور است که جامعه تمایل دارد رفتارهایی را انحراف بشمارد که قواعد را می‌شکنند. بسیاری از نهادهای دولتی و صاحب قدرت تمایل دارند جوانان تبهکار را به‌نوعی افراد بیمار روحی و روانی معرفی کنند تا بتوانند آنها را ایزوله کرده و با قرص مداوا کنند. درواقع بسیاری ازاین جوانان در دوران کودکی‌ خود دستخوش فقر، سوءاستفاده جنسی یا فلاکت خانوادگی بوده‌اند ولی خودشان به‌جای شرایط و محیط، نابهنجار تلقی می‌شوند (Sociology,2005,p172).

اما با نظر چارلز هورتون کولی درباره هنجارهای اجتماعی نمی‌توان موافقت کرد. به‌نظر او اگرچه رعایت هنجارها وهمنوایی با آنها سبب می‌شود انرژی کمتری در جامعه صرف بازسازی‌ و پرداخت هنجارهای جدید شود (Cooley,1964) ولی بسیاری از هنجارهای موجود هم بسیار انرژی‌بر هستند و این بستگی به آن دارد که گروه یا فرد با کدام هنجار گروه دیگر هم‌سود باشد.

کنترل اجتماعی ازطریق هنجارهای یک جامعه صورت می‌گیرد. به تعبیر بسیاری از پوزیتیویست‌ها، بدون هنجارها، جامعه وجود خارجی ندارد. این هنجارها به دوصورت تجویزکننده و منع‌کننده ظاهر می‌شوند. برخی هنجارها همه یک جامعه را در بر می‌گیرند و برخی دیگر فقط شامل گروه خاصی می‌شوند. ازاین نظر برخی هنجارها به‌طور گزینشی و متفاوتی ازسوی گروه‌بندی‌های خرده فرهنگ‌ها اعمال می‌شوند (Social norms).

هنجارها درموارد بسیاری با نابرابری، تبعیض و سرکوب نیز همراهند. اگر کسی برخلاف هنجارهای مسلط در جامعه حرکت کند و به‌طور مثال همجنس‌گرا یا دگرباش جنسی یا رنگین پوست باشد، دستخوش پیامدهایی خواهد بود. او می‌تواند مورد آزار در مدرسه، تبعیض در بازار کار و شغل یا حاشیه‌نشینی و نفرت در محل زندگی واقع شود. معمولا چنین است که افرادی که از ساختارهای هنجارمند موجود بهره می‌برند، میلی به تغییر آن نشان نداده و در برابر آن مقاومت کنند. از این‌رو کسانی که هنجاری را زیر پاگذارده یا نادیده می‌انگارند، اغلب به یک چشم نگریسته شده و به یک برچسب ملقب می‌‌شوند: “ناهنجار یا غیرنرمال”.

مثلا در جامعه ایران همجنس‌گرایان همگی به‌عنوان افرادی منحرف شناخته می‌شوند. این امر شامل دیگر قشرهای نیز می‌شود که به ‌نحوی با هنجارهای متعارف جنسی (مرد و زن بودن) ناهم‌ساز هستند.

بسیاری از هنجارها دارای گروه‌ها یا افراد همسود هستند که با احترام به هنجارهای ذینفع خود، از پیامدها و مزایای مثبت آن بهره‌مند می‌شوند. افرادی که خارج از این هنجارها زندگی می‌کنند نه تنها فاقد مزایا و بهره‌مندی هستند بلکه گاه دستخوش نوعی مجازات، جریمه یا محرومیت اجتماعی نیز می‌شوند. بسیاری از هنجارهای نانوشته تا زمانی‌که نقض نشده باشند، به چشم نمی‌خورند و کسی به آنها نمی‌اندیشد. ازاین‌رو توجه به هنجارهایی که به‌نظر نانوشته هستند ولی روابط ما را تنظیم می‌کنند اهمیت دارد. قلیان کشیدن دختران در مکان‌های عمومی یا کافه و رستوران‌ها امروزه پس از مشاهده آن به‌نوعی نزد بسیاری از مردم و نهادهای قدرت دینی امری مذموم و هنجارشکنانه محسوب می‌شود. حال آن‌که این پدیده در بسیاری از روستاهای کشور به نوعی رایج و متداول بوده است.

با این وصف تاریخ تحولات اجتماعی مشحون از نقد و چالش‌گری نسل ها علیه هنجارهای بازمانده از گذشته و موجود است. شکستن هنجارها نوعی نقد هنجارها نیز محسوب می‌شود. در این رویکرد، هدف تعمق، بحث کردن و نقد هنجارها و ساختارهایی است که به‌نوعی دارای رابطه منطقی و کارکردی هستند(Bryt, 2011).

نسبت و نفرت در هنجارها

هنجارها برحسب ارزش‌های هر جامعه و قشر اجتماعی متفاوت هستند. ارزش‌های جامعه نیز در گذر زمان دستخوش تغییر می‌شوند.. ازاین‌رو هنجارها و ارزش‌ها متغیرهایی هستند که برحسب زمان و مکان می‌توانند تغییر کنند. پوشاندن موی سر زنان در جامعه مذهبی ایران یک هنجار ولی همین امر در بخش بزرگی از مردم جامعه‌ای مثل سوئد امری ناهنجار تلقی می‌شود. ازاین منظر به‌نظر ضروری است که نسبت به شناخت هنجارها و اهمیت چالش‌گری برخی از هنجارهای ناسودمند در جامعه برحسب نگرش و منافع قشرهای مختلف و هم‌چنین سودعمومی مردم از منظر بین نسلی اهتمام شود. دراین قسمت به برخی تناسب‌ها و مناسبت‌های هنجارها با سایر آموزه‌ها و نهادهای اجتماعی توجه می‌کنیم.

رابطه هنجارها با دین. بسیاری از هنجارها خاستگاه دینی داشته و به‌نوعی برای معتقدان آن دین در برابر افراد غیر مومن، مزایایی به ‌دنبال دارد. در موارد بسیاری حتی هنجارهای دینی به‌ دلیل تقدس و خاستگاه سنتی آن و تعلق به گذشته، با هنجارهای نوین جامعه در تضاد بوده و حتی باورمندان آن دین را نیز به‌نوعی تحت فشار و سرکوب قرار می‌دهد. رویکرد مربوط به روزه‌داری، نماز اجباری در ادارات، ارزش‌گذاری بر ریش، پوشیدن چادر و پوشاندن سر و تن زنان و ده‌ها مثال مشابه در زمره هنجارهای دینی به شمار می‌روند که ناظر بر ارزشهای دینی بوده و درپی حفظ و بازتولید ساختار قدرت دینداران هستند. هرگونه نقد هنجاری دراین حوزه به مجازات سخت ارزشی و دینی محکوم شده و تا مرز مرگ خاطی این هنجارها پیش می‌رود. به‌طور مثال تکرار سه بار روزه‌خواری در انظار عموم در ماه رمضان در جامعه ایران به‌طور بالقوه می‌تواند به صدور حکم اعدام فرد منجر شود.

هنجارهای جنسیتی. بسیاری از هنجارهای بازمانده از گذشته و محصول نظام مبتنی برمردسالاری، پدرسالاری، چنان هنجارهایی را به دنبال آورده و مشروعیت می‌بخشند که در رهگذر آن وضع موجود مبتنی بر ساختار قدرت پدر/مردسالارانه حفظ شود. تقسیم کار سنتی جنسیتی نظیرخانه داری، اشتغال مرد در بیرون از خانه، اولویت تحصیل مرد نسبت به زن، مراسم خواستگاری از سوی مرد به عنوان کنشگر در فرایند ازدواج، تنظیم مهریه برای نمایش قدرت مرد و احاله نقش کالایی به زن و در عین حال ایفای نقش حمایتی مرد از زن حتی پس از طلاق، چندهمسری، حق حضانت برای مرد و حق سرپرستی خانوار توسط مردان و ده‌ها مورد دیگر در زمره هنجارهای جنسیتی هستند که برپایه یک برساخته نابرابر ایجاد و بازتولید شده‌اند. این هنجارها امروزه به شدت مورد چالش قرار دارند.

هنجارهای جنسی. منع دوست‌یابی پس از ادواج برای دختران، منع رابطه آزاد جنسی برای دختران پیش از ازدواج و ارزش‌گذاری به مقوله بکارت، هنجار رابطه جنسی/زناشویی بدون آموزش‌های برابرخواهانه جنسی و تامین یکسویه نیازهای جنسی مردان، هنجارهای مربوط به استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری یا سلامت تعامل جنسی، هژمونی/سلطه ناهمجنس‌گرایی به‌عنوان الگوی مسلط جامعه هنجارمند و نادیده گرفتن و حاشیه نشین کردن دگرباشان جنسی در زمره فهرست بلند هنجارهای جنسی قرار دارند که بسیاری از آنها امروزه به‌شدت از سوی گروه‌های مختلف اجتماعی و جنسی مورد نقد و بی‌اعتنایی هستند. آنکس که هنجارها را تبعیت می‌کند، به‌نوعی طبیعی، خوب و روشن و محرز تلقی  می‌گردد. مثلا این‌که دگر‌جنس‌گرایان هرگز به تظاهرات خیابانی نمی‌آیند تا گرایش خود را نمایش دهند، امری طبیعی و نرمال محسوب می‌شود (ص9 Bryt, 2011).

هنجارهای قومیتی. در بین قومیت‌ها نیز نوعی هنجارهای مسلط حاکم است. به‌ویژه این هنجارها توسط قومیت مرکزی فارسی زبان نسبت به سایر اقوام اعمال می‌شود. رویکرد مدرن، توسعه‌یافته، باهوش، زیرک و زرنگ بودن در مناسبات اجتماعی از زمره هنجارهایی است که با محوریت قراردادن فرهنگ تهرانی، الگوی ارزیابی سایر قومیت‌ها شده است. هم‌چنین هنجار ایرانی‌گرایی دربرابر مهاجران افغان و عرب و به حاشیه راندن آنان نیز از دیگر مورادی است که می‌توان بعنوان هنجارهای قدرت از آن نام برد. مثلا “اتنوسنتریزم/قومیت مرکزی” گرایشی است برای قضاوت سایر فرهنگ‌ها برپایه هنجارهای وارزش‌های فرهنگ آن فرد یا قوم. ازدواج زودهنگام و اجباری دختران در نزد قومیتی هنجارمند ولی در بین قومیتی دیگر ناهنجاری است.

هنجارهای زبانی. بهره‌گیری از عبارت‌ها و زبان خیابانی، گرایش به فارسی‌گرایی نزد برخی، تبخترها و تملق‌های مرسوم در زبان اداری، محوریت زبان رسمی، زبان مسلط جنسیتی و جنسی در جامعه، زبان فحش، استهزا، شوخی و نزاکت و نظایر این‌ها در زمره هنجارهای زبانی است که برحسب قومیت، قشر اجتماعی، محل سکونت (شهر یا روستا)، موقعیت شغلی، وابستگی به قدرت مرکزی و سیاسی و … می‌تواند متفاوت باشد. عدم رعایت یکی سبب رانده شدن و عدم مقبولیت از سوی دیگری است و این تضاد هم‌چنان وجود دارد.

هنجارهای پوشش. در فضای فرهنگ عمومی و به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی و سیطره فرهنگ دینی بر فرهنگ عمومی نظام پوشش نیز قالب‌ها و هنجارهای سخت و انعطاف ناپذیری ساخته و پرداخته که عبور از آن ها عواقب دارد. تفکیک لباس مردانه/پسرانه از زنانه/دخترانه، تفکیک انسان به عناوین زن و مرد، تحمیل پوشش‌هایی نظیر مانتو وچادر یا حجاب اجباری برای زنان و کت و شلوار برای مردان، لباس عروس و داماد، لباس مهمانی و پارتی‌های دوستانه جوانان و نظایر این، ازنمونه‌هایی است که رعایت آن سبب می‌شود افراد متعهد، نرمال و افراد دیگر، غیرنرمال و مشکل‌دار ارزیابی شوند.

هنجارهای مناسکی. در این حوزه فرهنگی که دامنه گسترده‌ای را در بر می‌گیرد بخش بزرگی از جامعه به‌ویژه بزرگسالان سنتی، اجازه تنفس به نسل جدید و دگراندیش را نمی‌دهند. ساختارشکنان این هنجارها نیز مستوجب عقوبت هستند و به عناوین و برچسب‌های مختلف از جامعه رانده می‌شوند. بخش بزرگی از نسل جوان در حوزه رانده‌شدگان در فضایی زندگی می‌کنند که از آن می‌توان به شکاف‌های بین نسلی یاد کرد. هنجارهایی مانند اعمال مراسم مذهبی در ایام سوگواری‌ها، تشریفات عزاداری برای مرگ شخصیت‌های مذهبی یا نسبی، برگزاری مراسم عقد وعروسی، جشن‌های تبریک تولد و زایمان و اشتغال و اتمام تحصیل، مراسم قومی سنتی در شادمانی‌ها و سوگواری‌ها، نزاع‌ها و آشتی‌ها و ده‌ها مثال دیگر از جمله عرصه‌هایی هستند که مملو از هنجارهای دست و پاگیر و غیرکارکردی بوده و به مرور زمان دارای اثربخشی لازم در ساختارهای نوین نیستند.

هنجارهای سنی. این هنجار‌ها هم مبتنی بر قواعد سن‌سالاری و شیخوخیت است. دراین ادبیات ریش‌سفیدان یا درمواردی گیس‌سفیدان، رای و موقعیت برتری نسبت به جوانان دارند و هرگونه نافرمانی ازسوی کودک و نوجوان در این ساختار به‌شدت مورد سرکوب و خشونت قرار می‌گیرد. زبان و رفتار کودکی، زبان سالمندی، احترام مبتنی بر سالمندسالاری، کدخدامنشی و پیرسالاری در تصمیم گیری، اتخاذ رای، مدیریت و تنظیم روابط و تصویب قوانین محلی یا کشوری در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی- فرهنگی در زمره مواردی هستند که شکل هنجارمند گرفته‌اند. این فرایند البته به‌شدت مورد تعارض و چالش بوده ونسل جوان و کودک امروز در تضاد جدی با آن‌ها قرار دارد.

هنجارهای طبقاتی. شکل و سبک زندگی مرفه ومنسوب به طبقات بالای شهری یا پولداران و نوکیسه‌های ثروت‌اندوز پس از انقلاب، صرفنظر از راه‌های مشروع و غیر آن، چنان قالب و الگوی مسلطی پیدا کرده است که در رسانه‌های دیداری و شنیداری نیز ترویج می‌شود و کسانی که چنین امکانی ندارند به‌نوعی محکوم به حاشیه‌نشینی و محرومیت‌های اجتماعی می‌شوند. سرعت رقابت در شبیه‌سازی پوشش و سبک زندگی و مصرف و تفریحات مختص این قشر نیز، به‌گونه‌ای است که به‌ویژه جوانان قشرهای کم‌ درآمد به هر قیمتی برای هم‌رنگی با آنان تلاش می‌کنند. این گروه برای رسیدن به این اهداف، گاه کنش‌هایی دارند که ناهنجاری‌های رفتاری محسوب می‌شود.

هنجارهای سیاسی. خودی و غیر خودی کردن مبتنی بر نظریه “ما و دیگران” برپایه مجموعه‌ای از هنجارها استوار است هنجارهایی که به افراد خودی و درون گروه، مزایایی عرضه می‌کند و به افراد بیگانه محرومیت‌هایی را تحمیل می‌کند. این هنجارها در فضا و ساخت سیاسی به‌ گونه‌ای سرشار از تبعیض، تحقیر، تضاد و تقابل هستند و مجازات‌های خاص خود نظیر زندان، محرومیت‌های تحصیلی و شغلی، تبعید، بازداشت خانگی، شلاق و حتی اعدام دارند. کسانی که از این هنجارها بهره‌مند می‌شوند، تاب تحمل شکستن آنها را نداشته و حریم قدرت سیاسی و به تبع آن اقتصادی و منزلتی را بر نمی‌تابند. این هنجارها در ارتباط مستقیم با مفهوم مکراسی قرار دارند. برابری اجتماعی بین قشرهای مختلف اجتماعی از نظر جنسی، جنسیتی، سنی، قومی، دینی، ژنتیکی، ملیت، پوست، شغل، سواد، موقعیت طبقاتی، منطقه سکونت، زبان، فرهنگ، و … همه ناظر بر ساختار دمکراتیک یا غیردمکراتیکی است که فرد در آن زندگی می‌کند. در چنین ساختاری مفهوم دمکراسی بسیار محدود و محصور به وابستگان نسبی و سببی باورمندان سازمان‌ها و احزاب و گروه‌های همسود سیاسی است.

راهکار چیست؟ توبه ها را بشکنید!

هنجارشکن‌ها نیز حق دارند. حقوق اجتماعی کسانی که به هنجارهایی معتقد نبوده و اصولا مشمول ارزش‌های مبتنی بر آن نیستند چیست؟ چرا این افراد باید به‌عنوان هنجارشکن، غیرنرمال، غیرطبیعی، منحرف و نابهنجار شناخته شوند؟ صحبت از هنجارها و شکستن آنها اغلب هراس آمیز است خواه برای باورمندان به هنجار خاص، خواه برای کسانی که هنجارهارا به چالش می‌کشند. یکی از وظایف روشنفکری به چالش کشیدن هنجارها و ارزش‌هایی است که این هنجارها بر آنها مبتنی هستند. شنا کردن در خلاف جریان آب از خصایلی است که هگل آنرا در زمره ویژگی‌های روشنفکری

می‌‌انگارد. با این گزارش کلی از ساختار و کارکردها و در عین حال تضادهای موجود در بین هنجارها و ارزش‌ها در بین قشرهای مختلف و حوزه‌های گوناگون زندگی، شوریدن علیه گونه‌های قالبی یا آرمانی از منظر توسعه‌ای دارای مشروعیت است.

باوجود این‌که فرهنگ هر جامعه‌ای نورم‌ها و هنجارهای آنرا تعریف می‌کند، ولی تکثر و تنوع قشری- طبقاتی، سنی، جنسی، منزلتی، قومی، دینی، اندیشگی و … دارای ارزش‌هاا و هنجارهای خاصی است که به پیروانش خود می‌گوید به چه باید باور داشته و به چه طریق عمل کنند. از انجایی که اغلب افراد یک جامعه این هنجارهارا پذیرفته‌اند، بخش بزرگی از ما آن‌ چیزی را انجام می‌دهیم که مورد انتظار است و به گونه‌ای می‌اندیشیم که انتظار می‌رود بیندیشیم. هرچه هیچ‌کس یافت نمی‌شود که همه هنجارها را درهمه زمان‌ها به‌طور مطلق رعایت کند.

بخش بزرگی از این هنجارها از طریق فرایند جامعه‌پذیری آموخته می‌شوند تا زندگی ما را شکل دهند. ولی دراین میان یکی از مهم‌ترین روش‌های توسعه و تحول‌خواهی در هرجامعه، به چالش کشیدن و برنتابیدن هنجارهایی است که به دلایل مختلف دیگر پاسخگوی یک گروه یا قشر و طبقه اجتماعی نیستند. بدون شکستن هنجارهای کهن، متحجر، یکسویه، نابرابر و ناسازگار با سبک و شرایط نوین زندگی در دنیای معاصر، جامعه رو به مرگ و اضمحلال می‌رود. رمز پویایی و تحول یک جامعه و فرهنگ، در رویکرد نقادانه و چالش‌آمیز نظام‌های ارزشی و هنجارهای مبتنی بر آن است و این فرایند از شکستن هنجار شروع و به تحول ارزش‌ها ختم می‌شود.

در این رهگذر مقاومت‌های بسیار شدیدی از سوی حامیان و هم‌سودان هنجارها و ارزش‌های مسلط اعمال می‌شود که اغلب دارای اکثریت هستند و کم‌ترین حقی به اقلیت‌های پیرامون خود نمی‌دهند. پاسخ به این پرسش که چرا مردم عمدتا هنجارها را رعایت می‌کنند، گاه روشنگرتر از این است که چرا برخی هنجارها را می‌شکنند!

نیروها و فرایند‌هایی را که سبب تقویت هم‌نوایی می‌شوند، می‌توان کنترل اجتماعی نامید (Essentials of Sociology,2007,p124). در این روایت، انومی که به‌طور معمول به موقعیتی اطلاق می‌شود که هنجارهای جامعه ناروشن بوده و دیگر کاربردی در شرایط موجود ندارند، امری ضروی است. جامعه ایران امروز به‌شدت در فضای آنومیک به‌سر می‌برد فضایی که درآن هنجارها دیگر امنیت لازم را نه برای خود، بلکه برای پیروان خود نیز تامین نمی‌کنند.

منابع:

SOCIOLOGY:, 2005, Alex Thio, allyn & Bacon

Bryt

Essentials of Sociology, (2007), by Rose Weitz, David Brinkerhoff, Lynn K. White and Suzanne Trager Ortega, THE, USA

A sociological perspective on social norms,2009, p. 5

Social capital, 1998,p 105-7

Social norms

Cooley,1964