ساسان رهنما – بر اساس آمارهای منتشر شده در سال جاری تحصیلی، ۷۸ درصد دانشجویان پذیرفته شده برای مقطع کار‌شناسی در دانشگاه‌هایی وارد شده‌اند که به انحای گوناگون از دانشجویان شهریه دریافت می‌کنند.

پدیده شهریه‌ای شدن تحصیلات عالی در ایران امر تازه‌ای نیست. در پیوند با این موضوع باید گفت که این امر با اصول بدیهی قانون اساسی در مورد حق تحصیل رایگان در تناقض آشکار است. در این زمینه سعید پیوندی، جامعه شناس و پژوهشگر بر این عقیده است که اگر به صورت درست با این موضوع برخورد نشود موجب ایجاد شکاف‌های عمیق در حوزه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی خواهد شد و لطمه‌های جبران ناپذیری به جامعه می‌زند.

این جامعه‌شناس مقیم فرانسه با مقایسه این پدیده در ایران با کشور‌های دیگر بر این اعتقاد است که باید به فکر چاره‌ای برای ایجاد عدالت بیشتر در حوزه آموزش باشیم. وی همچنین در بخشی از این گفت‌و‌گو بر نقش پر رنگ زنان در چند سال اخیر در کسب جایگاه بهتر در مقاطع آموزش عالی اشاره و تاکید می‌کند باید از این پتانسیل عظیم استفاده‌ای بهینه شود. البته نگرانی اصلی سعید پیوندی نه در حوزه آموزش عالی، بلکه به گفته خودش در مورد بیش از دو میلیون دانش‌آموزی است که قبل از پایان دوران آموزش اجباری به دلیل فقر و تهیدستی خانواده‌‌هایشان مجبور به ترک تحصیل می‌شوند و موجب گسترش پدیده شوم کودکان کار می‌شوند.

با توجه به آمار‌های منتشر شده بیش از ۷۸ درصد راه یافتگان سال ۹۱ خورشیدی به مراکز آموزش عالی و دانشگاه‌ها، به نحوی باید برای ادامه تحصیل پول و شهریه بپردازند. این موضوع آیا با روح قانون اساسی که تحصیل را حق همگان می‌داند و در نتیجه دولت را در زمینه فراهم کردن این حق موظف می‌داند، در تعارض نیست؟

سعید پیوندی: آموزش عالی شهریه‌ای با اصل رایگان بودن آموزش عالی که در اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است، آشکارا در تناقض قرار می‌گیرد.

سعید پیوندی: در اوایل سال‌های ۱۳۸۰ وزارت علوم با توجه به افزایش بی‌در و پیکر کمی آموزش عالی تصمیم گرفته بود بیشتر به کیفیت آموزشی بپردازد ولی روندهای پیشین همچنان با شتاب ادامه پیدا کرده و بر سهم آموزش پولی به طور منظم افزوده شده است. در حقیقت در کشوری مانند ایران با تقاضای بسیار بالای آموزشی که سهم بودجه دولت برای آموزش نسبت به تولید ناخالص ملی چندان بالا نیست و دولت با وجود درآمد نفتی کلان متاسفانه به میزان لازم در آموزش سرمایه‌گذاری نمی‌کند.

درست مانند مدارس غیر انتفاعی یا آن دسته از مدارس دولتی که به بهانه‌های مختلف از خانواده‌ها شهریه و کمک می‌گیرند، اما همزمان نباید از یاد برد که توسعه آموزش عالی ایران در سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ بدون وجود آموزش عالی خصوصی یا دریافت شهریه ممکن نبود.

 ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و نیز سال‌های نخست پس از انقلاب دارای آموزش عالی محدودی بود که فقط شامل درصد کمی از جوانان می‌شد. بر اساس شاخص اصلی یونسکو یعنی تعداد دانشجو به صد هزار جمعیت، ایران با رقمی حدود ۵۰۰ دانشجو در صدهزار نفر در شمار کشورهای کم توسعه آموزش عالی به شمار می‌رفت. این شاخص به طور منظم از آن زمان افزایش یافته است و اکنون ایران به ازای هر صد هزار نفر بیش از ۵۳۰۰ هزار دانشجو دارد و می‌توان گفت که آموزش عالی در ایران بسیار توسعه یافته است. حتی بیش از بسیاری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه، آلمان، بریتانیا و یا ایتالیا. ایران از کشوری با آموزش عالی نخبه‌گرا به کشوری با آموزش عالی مردمی، تبدیل شده است و این تحول مهمی برای جامعه ما به شمار می‌رود. ولی هم زمان باید گفت که بخشی از این توسعه چشمگیر مدیون دانشگاه پیام نور است که حضوری نیست. همچنین این افزایش کمی است و شاید از نظر کیفی نتوان همین ارزیابی مثبت را داشت.

در اوایل سال‌های ۱۳۸۰ وزارت علوم با توجه به افزایش بی‌در و پیکر کمی آموزش عالی تصمیم گرفته بود بیشتر به کیفیت آموزشی بپردازد ولی روندهای پیشین همچنان با شتاب ادامه پیدا کرده و بر سهم آموزش پولی به طور منظم افزوده شده است. در حقیقت در کشوری مانند ایران با تقاضای بسیار بالای آموزشی که سهم بودجه دولت برای آموزش نسبت به تولید ناخالص ملی چندان بالا نیست و دولت با وجود درآمد نفتی کلان متاسفانه به میزان لازم در آموزش سرمایه‌گذاری نمی‌کند، این پرسش پیش می‌آید که منابع محدود دولتی را بیشتر باید در کدام بخش‌ها هزینه کرد. مسئولان با توجه به این واقعیت مهم به جای اصلاح قانون اساسی یا تامین هزینه‌های آموزش عالی ترجیح داده‌اند سکوت کنند و به این ترتیب ماده ۳۰ قانون اساسی به طور منظم نقض می‌شود و کسی هم چندان به این موضوع توجه نمی‌کند.

بسیاری استدلال می‌کنند که گرفتن شهریه و پولی شدن دانشگاه موجب بالا رفتن کیفیت آموزش می‌شود. آیا مراکز آموزش عالی در ایران، خصوصاً دانشگاه‌هایی همچون دانشگاه آزاد، غیر انتفاعی و پیام نور که بیشترین تعداد دانشجویان پولی در آن‌ها مشغول به تحصیل هستند، از آن کیفیت لازم برخوردار هستند که برای آموزشی که به دانشجویان می‌دهند این مقدار هزینه را دریافت کنند؟

میان شهریه‌ای شدن دانشگاه یا گسترش آموزش خصوصی و بالا رفتن کیفیت آموزشی همیشه رابطه مستقیمی وجود ندارد. اگر این گزاره درباره دانشگاه‌های دولتی که استادان پژوهشگری دارند صدق کند بدون تردید درباره دانشگاه پیام نور، دانشگاه‌های غیر انتفاعی و یا دانشگاه آزاد صدق نمی‌کند.

کیفیت آموزشی با کیفیت و سطح استادان و میزان پژوهش و نوع تجهیزات ارتباط مستقیمی دارد. در ایران ما با بحران کیفیت آموزشی مواجه هستیم که بزرگ‌ترین قربانی افزایش کمی دانشگاه‌هاست. این پایین بودن کیفیت به ضعف و نبودن پژوهش در دانشگاه و یا امکانات آموزشی هم مربوط می‌شود. بسیاری از دانشگاه‌های ایران در دو دهه گذشته به وجود آمده‌اند و ‌گاه امکانات بسیار محدودی دارند و هنوز شاید حتی به آن‌ها دانشگاه به معنای امروزی هم نتوان گفت.

شاهد آن هستیم که در بسیاری از کشور‌های پیشرفته‌تر از جمله انگلستان و کانادا و برخی دیگر از کشور‌های اروپایی پولی شدن دانشگاه‌ها و افزایش هزینه‌های تحصیلی اعتراض‌هایی را در میان دانشجویان و جوانان به وجود آورده است. آیا در ایران باید انتظار بروز این اعتراض‌ها را داشته باشیم؟

در ایران ما در سال‌های آینده شاید با اشکال بدیعی از اعتراض‌های دانشجویی روبه‌رو شویم که هم به گرانی شهریه‌ها مربوط خواهند بود و هم به کیفیت آموزشی مطلوب با توجه به شهریه‌های گران.

در کشورهایی که از آن‌ها نام بردید دانشگاه‌ها از سال‌های پیشتر هم پولی بودند ولی شهریه‌ها به طور مداوم افزایش می‌یابند و خانواده‌ها و جوانان برای رفتن به دانشگاه با مشکلات مالی فراوان روزافزون روبه‌رو می‌شوند. دلیل اعتراض جوانان هم همین دشواری‌هاست و گسترش نابرابری‌های جدید در برخورداری از آموزش عالی.

این موضوع می‌تواند منجر به اعتراض‌های اجتماعی گسترده شود؛‌‌ همانگونه که در ایالت کبک کانادا شاهد آن بودیم. ولی بحران اقتصادی کنونی و مشکلات مالی دولت‌ها سبب می‌شود سیاست افزایش شهریه‌ها با وجود اعتراض‌ها ادامه یابد. در ایران ما در سال‌های آینده شاید با اشکال بدیعی از اعتراض‌های دانشجویی روبه‌رو شویم که هم به گرانی شهریه‌ها مربوط خواهند بود و هم به کیفیت آموزشی مطلوب با توجه به شهریه‌های گران. هم زمان تربیت نیروی انسانی که برای آن بازار کاری وجود ندارد هم می‌تواند به موضوع اعتراض تبدیل شود. عاملی که نباید فراموش کرد تاثیر گرانی‌ها روی قدرت خرید مردم و تبدیل شدن آموزش عالی پولی و خصوصی به عنوان بار مضاعف مالی در زندگی روزمره خانواده‌هاست. اوضاع ایران به گونه‌ای است که با رشد نابرابری‌های اجتماعی آموزش عالی می‌تواند تبدیل به آرزوی ناممکن بسیاری از خانواده‌ها شود و جوانان را ناراضی و سرخورده سازد.

تاثیرات بلندمدت اجتماعی و اقتصادی پدیده شهریه‌ای شدن دانشگاه‌ها چیست؟ آیا موجب نهادینه شدن شکاف‌های اقتصادی در جامعه ایران خواهد شد؟ آیا به این ترتیب کسب علم و دانش تنها مختص به قشر خاصی که توانمندی مالی دارند، نخواهد شد؟

آموزش عالی خصوصی یا آموزش عالی دولتی و پولی زمانی که تدابیر و تضمین‌های جدی برای کمک به گروه‌های اجتماعی فقیر و تهیدست وجود داشته باشد نابرابری‌ها را به صورتی جهشی افزایش نمی‌دهد.

گرانی‌ها و تورم موجود به افزایش شهریه‌ها و فقیر‌تر شدن خانواده‌ها منجر می‌شوند. آموزش عالی خصوصی ایران شاید در سال‌های آینده دچار نوعی بحران هم بشود چراکه با کاهش جمعیت و تقاضا و فقر روزافزون بسیاری از این موسسه‌ها شاید حتی به اندازه کافی دانشجو هم برای ادامه حیات نداشته باشند.

در کشوری مانند فرانسه که آموزش عالی تقریباً مجانی است میزان دسترسی طبقات محروم به دانشگاه یا رشته‌های اصلی دانشگاهی یا سطوح بالا در مقایسه با کانادا، ژاپن و انگلستان که در آن‌ها دانشگاه پولی است تفاوت بسیار مهمی ندارد.

پرسش این است که دولت‌ها چه تدابیری برای عدم گسترش نابرابری‌های اجتماعی در برخورداری از آموزش عالی اندیشیده‌اند. این وظیفه دولت و عرصه عمومی است که پیرامون این پرسش اساسی فکر کند و سیاست روشنی داشته باشد. در ایران دولت در شرایط کنونی فاقد این سیاست است و در صورت ادامه روند گسترش آموزش عالی پولی ما بدون شک شاهد عمیق‌تر شدن شکاف‌های فعلی خواهیم شد. به ویژه آنکه گرانی‌ها و تورم موجود به افزایش شهریه‌ها و فقیر‌تر شدن خانواده‌ها منجر می‌شوند. آموزش عالی خصوصی ایران شاید در سال‌های آینده دچار نوعی بحران هم بشود چراکه با کاهش جمعیت و تقاضا و فقر روزافزون بسیاری از این موسسه‌ها شاید حتی به اندازه کافی دانشجو هم برای ادامه حیات نداشته باشند.

با توجه به اینکه فرد برای تحصیل در شرایط فعلی باید هزینه‌ فراوان کند، آیا در بازار کار و اقتصاد کشور آنقدر فرصت شغلی برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی وجود دارد که این هزینه‌ها به نوعی جبران شود؟

موضوع رابطه با نیازهای بازار کار و توجیه اقتصادی آموزش عالی ایران به تدریج در ایران به صورت جدی مطرح می‌شود.

بازار کار کنونی ایران قادر به جذب دانش آموختگان یک آموزش عالی یک و نیم میلیون نفری هم نیست. ایران بیش از یک و نیم برابر فرانسه یا انگلیس دانشجو دارد؛ در حالی که نیاز بازار کار توسعه نیافته کنونی ایران به نیروی انسانی کارآمد حدود یک سوم فرانسه است. علت وجود بی‌کاری گسترده در میان دانش آموختگان که تعدادشان به ۸۰۰ هزار نفر در سال می‌رسد هم همین بازار کار محدود است.

در همه سال‌های گذشته گسترش آموزش عالی به طور عمده در رابطه با افزایش تقاضای جمعیتی شکل گرفته است و نیازهای بازار کار تاثیر ناچیزی بر آموزش عالی داشته است. آموزش عالی ایران در حقیقت رابطه ضعیفی با بازار کار و اقتصاد دارد. وجود بیش از چهار میلیون دانشجو نشاندهنده این واقعیت است.

بازار کار کنونی ایران قادر به جذب دانش آموختگان یک آموزش عالی یک و نیم میلیون نفری هم نیست. ایران بیش از یک و نیم برابر فرانسه یا انگلیس دانشجو دارد؛ در حالی که نیاز بازار کار توسعه نیافته کنونی ایران به نیروی انسانی کارآمد حدود یک سوم فرانسه است. علت وجود بی‌کاری گسترده در میان دانش آموختگان که تعدادشان به ۸۰۰ هزار نفر در سال می‌رسد هم همین بازار کار محدود است؛ ضمن اینکه در بسیاری از موارد نه رشته‌های تحصیلی با نیازهای بازار کار ارتباط دارند و نه کیفیت مطلوبی دارند.

در نتیجه کسانی که مدرک کار‌شناسی دارند دربه‌در دنبال کنکور کار‌شناسی ارشد هستند یا رفتن به خارج برای فرار از بن‌بست بیکاری و سرگردانی. اگر در سال‌های دور‌تر پشت کنکوری وجود داشت حالا پشت کنکوری کار‌شناسی ارشد و یا دکترا وجود دارد. این یعنی یک مسابقه همگانی برای رفتن به درجات بالا‌تر بدون هیچ دورنمای شغلی. بحران اقتصادی کنونی سبب شده در ۱۰ سال اخیر ما با بازار کار راکد روبه‌رو باشیم و نیروی انسانی کارآمد ما نتواند پویایی اقتصادی جدیدی به‌وجود آورد.

با توجه به اینکه اکنون شاهد حضور گسترده‌تر زنان و دختران جوان در دانشگاه‌ها هستیم. در کنار آن و با توجه به محدودیت‌هایی که برای حضور نیروی کار زنانه در بازار و اقتصاد کشور وجود دارد آیا این زنانی که بعد از سال‌ها تحصیل و با صرف هزینه‌های فراوان فارغ التحصیل می‌شوند امکان یافتن شغل مناسبی را برای جبران این هزینه‌ها دارند؟

بازار کار زنانه ایران از سال ۱۳۷۰ رشدی دوبرابر بازار کار مردانه دارد، ولی از ظرفیت عظیم نیروی کار زنانه ایران استفاده لازم نمی‌شود و این یک زیان بزرگ اقتصادی است؛ چه برای خانواده‌ها و چه برای اقتصاد و جامعه.

این هم یکی از واقعیت‌های تلخ جامعه کنونی ایران است. در همه دنیا توسعه آموزش برای زنان با اقدامات جدی عملی و قانونی برای شکستن ساختار مردانه بازار کار همراه است. دولت در ایران نه تنها گامی در این راه بر نداشته که‌گاه حتی در این راه سنگ‌اندازی می‌کند.

بازار کار زنانه ایران از سال ۱۳۷۰ رشدی دوبرابر بازار کار مردانه دارد، ولی از ظرفیت عظیم نیروی کار زنانه ایران استفاده لازم نمی‌شود و این یک زیان بزرگ اقتصادی است؛ چه برای خانواده‌ها و چه برای اقتصاد و جامعه. به ویژه آنکه دختران ما با شایستگی مثال زدنی به رشته‌هایی راه پیدا می‌کنند که در بسیاری از کشورهای حتی پیشرفته دنیا مردانه هستند. البته بسته بودن بازار کار تقاضای زنان برای آموزش عالی را کاهش نداده است؛ چراکه برای زنان ایرانی آموزش عالی فقط بعد اقتصادی ندارد و نوعی چالش اجتماعی و خانوادگی هم به شمار می‌رود.

با توجه به این موارد به نظر شما راه حل کوتاه‌مدت و میان‌مدت برای موضوع پولی شدن دانشگاه‌ها و افزایش هزینه‌های تحصیل چه چیزی است؟

من فکر می‌کنم دولت باید در کوتاه مدت بر رابطه پولی در آموزش عالی نظارت کند و اجازه ندهد پول به تنها معیار موفقیت و راهیابی به تحصیلات بالا‌تر تبدیل شود. به نظر می‌رسد بهترین راه در ایران محدود کردن موسسه‌های خصوصی، نظارت بر شهریه‌ها، مجبور کردن دانشگاه‌ها به اخذ شهریه متناسب با درآمد خانواده و اعطای کمک‌های مستقیم به دانشجویان خانواده‌های تهیدست است.

من پیش از آنکه به آموزش عالی فکر کنم به دو و نیم میلیون نوجوانی فکر می‌کنم که پیش از پایان آموزش اجباری مدرسه را ترک می‌کنند و بسیاری از آن‌ها به کودکان کار تبدیل می‌شوند. دولت سال هاست به این پدیده رو به گسترش بی‌توجه است.

با توجه به فقر رو به گسترش در ایران خانواده‌های کم در آمد نه تنها راهی به آموزش عالی پولی پیدا نمی‌کنند که حتی آموزش متوسطه را هم نمی‌توانند به پایان ببرند. من پیش از آنکه به آموزش عالی فکر کنم به دو و نیم میلیون نوجوانی فکر می‌کنم که پیش از پایان آموزش اجباری مدرسه را ترک می‌کنند و بسیاری از آن‌ها به کودکان کار تبدیل می‌شوند. دولت سال هاست به این پدیده رو به گسترش بی‌توجه است. خطر این است که در سال‌های آینده بچه‌های خانواده‌های تهیدست حتی به آموزش متوسطه هم نرسند و کمتر و کمتر به آموزش عالی راه پیدا کنند. مشکل ما فقط آموزش عالی نیست، مشکل ما آموزش اجباری برای همگان است و فقر رو به رشدی که خانواده‌ها را به جدایی از نظام آموزشی هدایت می‌کند. این مشکل بدون تردید در آموزش عالی هم مطرح است. معجزه‌ای در کار نخواهد بود، یا دولت باید حضوری موثر برای حمایت از گروه‌های محروم داشته باشد و یا باید شاهد تشدید بیش از پیش نابرابری‌های آموزشی باشیم.