علی طایفی – سرشماری سال ۱۳۹۰ مانند سرشماری سال ۶۵ یک اتفاق مهم جمعیتی و سیاسی است. سال ۶۵ در اثنای جنگ تحمیل شده از سوی دولت به ملت، نرخ رشد جمعیت چنان رو به افزایش گذاشت که نه تنها سبب نگرانی کارشناسان، بلکه سبب تشتت و نابه‌سامانی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و سیاسی شد و آثار ورم‌های جمعیتی آن هنوز نیز باقی است.

 سرشماری سال گذشته نیز از همین خصوصیات برخورداراست، ولی این‌بار هراس کاهش جمعیت و مرگ تدریجی آن، تشویش‌ها و دستپاچگی‌هایی را در درون نظام قدرت و البته بدنه کارشناسی کشور وارد ساخته است. تصمیم‌های بدون فکر و سریع در قطع یارانه‌های کاهش موالید و اتمام سیاست کنترل جمعیت در کنار طرح و اجرایی کردن برنامه‌های افزایش زاد و ولد و پیگیری سیاست‌های تشویقی آن، شدت این نگرانی را دوچندان ساخته است.

اندیشه پیرامون ابعاد کاهش و افزایش جمعیت از ابعاد اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، بهداشتی و حتی سیاسی در دستور کار نهادهای قدرت و مردمی قرار گرفته و مقوله جمعیت هنوز یکی از مهم‌ترین فرازهای مباحث اجتماعی است. در این بین بسیاری از زوایای مختلف به ابعاد این پدیده پرداخته‌اند. برخی به زوایای جمعیت‌شناختی، برخی به دستاوردهای سیاسی و برخی به برداشت‌های دینی و ایدئولوژیک توجه کردند.

در این میان عده‌ای نیز به ابعاد جنسیتی این پدیده پرداختند، ولی کمتر کسی به جایگاه کودکان و آسیب‌پذیری ناشی از تغییر سیاست بر این قشر سنی اهتمام داشته است. در این مقاله به برخی از پرسش‌های مربوط به ابعاد افزایش جمعیت بر کودکان می‌پردازیم.

نرخ رشد جمعیت

شواهد مربوط به سرشماری اخیر کشور نشان می‌دهد که نرخ رشد جمعیت به ۲۹. ۱ رسیده است و این نرخ رشد صاحبان قدرت را به شدت به هراس انداخته است؛ جامعه‌ای که به سوی سالمندی می‌رود و ۱۵ سال دیگر رشد جمعیت آن به صفر می‌رسد و پس از آن منفی می‌شود (۱۵ سال دیگر رشد جمعیت ایران به صفر می‌رسد).

ازسوی دیگر شواهد آماری گواهی می‌دهد که در سال ۱۳۹۰، درصد رشد جمعیت در استان‌های اردبیل، ایلام، لرستان، گیلان، همدان، آدربایجان شرقی، کرمانشاه، کردستان، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، چهارمحال و بختیاری، مرکزی و قزوین زیر یک درصد و نشانه ایستایی یا کاهش درصد رشد بوده است. برعکس استان‌هایی مانند کرمان، هرمزگان، البرزو بوشهر از بیش از سه درصد رشد جمعیت برخوردار بوده‌اند.(گزیده نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران)

مقیسه سرشماری‌های چند دهه اخیر

برخی برآورد‌ها حاکی است که جمعیت ایران از سال ۱۴۰۰ به بعد روبه کاهش شدید نهاده است و نرخ منفی ۰/۹ درصد می‌یابد.

براساس همین برآورد‌ها در ۱۵ سال آینده جمعیت ایران به ۸۸ میلیون نفر افزایش یافته است و با همین نرخ رشد فعلی قریب ۲۸ میلیون نفر می‌رسد که معادل ۳۱ درصد کل جمعیت خواهد بود. همین میزان و نسبت کودکان زیر ۱۸ سال به حد کافی نیازمند برنامه‌ریزی جامعه و مانعی است که کودکان از فقر آموزشی، بهداشتی و اقتصادی رهایی یابند.(برآورد جمعیت ایران، ۱۳۹۱)

درصورتی که نرخ رشد جمعیت بر اساس حذف سیاست‌های کنترل موالید از یکسو و اجرای سیاست‌های تشویقی رو به افزایش نهد، نرخ رشد جمعیت کودکان نیز به شدت رو به گسترش نهاده است و حداقل در دهه‌های نخست بحران‌های جدی را دامنگیر جامعه ایران و ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور خواهد کرد. طبق اظهار وزارت بهداشت هر خانواده ایرانی به طور متوسط حداقل باید دو ۵. ۲ فرزند داشته باشد.(اجرای سیاست‌های تشویقی برای افزایش جمعیت کشور، همشهری)

در سناریوی رشد بالا که توسط سازمان ملل برای ایران متصور شده است، میزان باروری کل از ۸. ۱ فرزند برای هر مادر به ۲. ۵ فرزند در سال ۱۴۸۰خواهد رسید. در این سناریو در سال ۱۴۳۰ جمعیت ایران به حدود ۱۰۰ میلیون نفر می‌رسد و در همین حول و حوش ثابت خواهد ماند.(سه چالش‌ مهم جمعیتی کشور؛همشهری)

دلایل کاهش جمعیت و میل به افزایش آن

عوامل متعددی در کاهش نرخ رشد جمعیت ایران تاثیر گذارده‌اند که می‌توان مهم‌ترین دلایل آن را به طور مختصر چنین برشمرد:

ساختار قدرت در جامعه ایران به دلیل نوع نگاه کمی به جمعیت و نه کیفیت آن، از کاهش نیروی مسلمانان به ویژه شیعه در منطقه دستخوش هراس جدی شده است. اقدام فوری برنامه‌ریزان و سیاستگذاران در تغییر سیاست‌ها و رویه‌ها، نشان از عمق این تشویش و بیم‌های صاحبان قدرت در ایران امروز است. باور سال‌های نخست انقلاب نیز بر همین محور بود که ارتش بیست میلیونی می‌تواند پشتوانه محکمی برای نظام قدرت دینی در رویارویی با دشمنان فرضی کشور و قدرت باشد؛ امری که امروز نیز همان رویکرد پس از دو دهه مجدداً در صدر برنامه‌ریزی‌ها قرار گرفت.

الف- پایان جنگ و امنیت نسبی جانی مردم؛ امری که سبب تضمین نسبی نرخ فرزندزایی شده و عامل نگرانی در جانشینی نسلی را به حاشیه راند. جنگ همواره موجد افزایش نرخ جمعیت در هر جامعه‌ای می‌شود و دلیل عمده آن میزان ریسک خانواده‌ها در ابقا و ادامه حیات فرزندان خودشان است.

ب. افزایش نرخ بهداشت و درمان و فراگیری آن به طوری که سبب کاهش نرخ مرگ و میر کودکان زیر یکسال و پنج سال شده و متوسط طول عمر و همچنین امید به زندگی را در سال‌های نخست تولد کودک افزایش بخشید. همین امر سبب شد خانواده‌ها به داشتن فرزندان سالم خود قناعت کنند.(کاهش رشد جمعیت کشور، ۱۳۹۱،همشهری)

پ. فقر و فشار اقتصادی خانواده‌ها نیز عامل دیگری بود که طبقات اجتماعی شهری را به ویژه به صرافت کاهش بعد خانواده و در نتیجه کاهش هزینه‌های زندگی فراخواند. در این میان هر کودک به عنوان عامل هزینه‌زا در نرخ زاد و ولد محاسبه شده و مورد تعدیل قرار گرفته است.

ت. افزایش نرخ مشارکت زنان در جامعه خواه در آموزش و خواه در اشتغال به نحوی با افزایش درک و آگاهی، از زایمان‌های مکرر جلوگیری کرده و به کیفیت زندگی بیشتر اهمیت داده است. اشتغال بخشی از زنان نیز سبب ساز تقویت این نگرش شد.

ث. افزایش سن ازدواج و نرخ تجرد در بین نسل جدید نیز سبب شد که جوانان به دلایل اقتصادی و اجتماعی کمتر میل به ازدواج نشان دهند و بدین ترتیب طول دوره باروری در پیوندهای زناشویی روبه کاهش نهاد و به طور طبع همین امر سبب افت نرخ زاد و ولد و میل به فرزندخواهی شد.

ج. تقویت گرایش به فرزندمحوری بخصوص از دهه هفتاد سبب شد خانواده‌ها به توقعات کودکان و فرزندان خود بیشتر توجه کنند و به کیفیت زندگی آنان از یکسو اهمیت دهند و از سوی دیگر رمق پاسخگویی به توقعات روزافزون نسل جدید و نوجوانان و مسائل مبتلا به آنان را به تدریج از دست بدهند.

چ. اجرای سیاست‌های کنترل رشد جمعیت به ویژه پس از جنگ و افزایش بی‌رویه نرخ رشد جمعیت در دهه شصت، با یارگیری از وام‌ها و حمایت‌های مالی صندوق‌های جهانی جمعیت، بهداشت و تغذیه زمینه افزایش سطح آگاهی خانواده‌ها، سلامت نسبی فرزندان و نوزادان شد.

ازهمین روست که می‌توان به جرئت گفت ساختار قدرت در جامعه ایران به دلیل نوع نگاه کمی به جمعیت و نه کیفیت آن، از کاهش نیروی مسلمانان به ویژه شیعه در منطقه دستخوش هراس جدی شده است. اقدام فوری برنامه‌ریزان و سیاستگذاران در تغییر سیاست‌ها و رویه‌ها، نشان از عمق این تشویش و بیم‌های صاحبان قدرت در ایران امروز است. باور سال‌های نخست انقلاب نیز بر همین محور بود که ارتش بیست میلیونی می‌تواند پشتوانه محکمی برای نظام قدرت دینی در رویارویی با دشمنان فرضی کشور و قدرت باشد؛ امری که امروز نیز همان رویکرد پس از دو دهه مجدداً در صدر برنامه‌ریزی‌ها قرار گرفت.

آثار و پیامدهای رشد جمعیت

حذف سیاست‌های کنترل و آموزش بهداشت جنسی مردم از یکسو و اعمال روش‌های تشویقی و ترویجی برای فرزندزایی در جامعه می‌تواند نخستین فشار خود را بر جامعه زنان در کشور وارد کند. به طوری که با عدم تمایل زنان به فرزندخواهی، مقاومت و ستیز آنان، خشونت خانوادگی افزایش می‌یابد، میزان سقط جنین رو به رشد نهاده و نرخ مرگ و میر مادران باردار و آسیب‌های روحی و جسمی آنان بیشتر می‌شود.

اگرچه افزایش جمعیت دارای پیامدهای بسیاری است و به خودی خود هم می‌تواند هم یک فرصت و هم تهدید شناخته شود، ولی براساس شاخص‌های توسعه‌ای کنونی وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و روحی جمعیت انسانی در کشور به نظر می‌رسد افزایش جمعیت با تشدید اوضاع بحرانی در ابعاد مختلف مدکور در جامعه، به نوعی به تهدید ساختارهای موجود و سلامت و امنیت جامعه منجر شود.

حذف سیاست‌های کنترل و آموزش بهداشت جنسی مردم از یکسو و اعمال روش‌های تشویقی و ترویجی برای فرزندزایی در جامعه می‌تواند نخستین فشار خود را بر جامعه زنان در کشور وارد کند. به طوری که با عدم تمایل زنان به فرزندخواهی، مقاومت و ستیز آنان، خشونت خانوادگی افزایش می‌یابد، میزان سقط جنین رو به رشد نهاده و نرخ مرگ و میر مادران باردار و آسیب‌های روحی و جسمی آنان بیشتر می‌شود.

در این میان از بعد اجتماعی گرایش به سوی حاشیه‌نشین‌سازی و تفکیک جنسیتی جامعه با حذف حضور زنان در جامعه و تحمیل نقش مادری بر نقش‌های دیگر اجتماعی او نیز افزایش می‌یابد.

به نظر می‌رسد پس از زنان، کودکان دومین حلقه آسیب‌پذیر در روند افزایش نرخ رشد جمعیت محسوب شوند. با افزایش نرخ زادوولد، خانواده‌ها به تولد کودکان و نوزادانی اهتمام می‌ورزند که بدون برنامه‌ریزی‌های لازم از سوی جامعه و دولت، وارد ساختارهای موجود و از همان بدو کودکی با بحران های انسانی و اجتماعی متعدد روبه‌رو می‌شوند. در این بخش به برخی از مهم‌ترین این پیامدها از منظر آسیب‌پذیری کودکان توجه می‌شود.

فقر کودکان در خانواده

 نخستین پیامد افزایش جمعیت، کاهش توان اقتصادی خانوارهاست. با این تحدید مالی، امنیت و سلامت، برخورداری از امکانات و خدمات اجتماعی و آموزشی کودکان به شدت مورد تهدید قرار می‌گیرد. افزایش تورم در سال‌های اخیر به ویژه پس از تحریم اقتصادی ایران توسط کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، سبب شده است که خط فقر در جامعه ایران بسیار بالا برود و بسیاری از خانواده‌ها در بیرون از این خط قرمز واقع شوند. به بیان دیگر بسیاری از خانواده‌های کنونی در زیر خط بقا زندگی می‌کنند که مرز بین حیات و ممات است.

در چنین فضایی افزایش نرخ رشد جمعیت و فرزندخواهی با توجه به سطح درآمدهای ثابت و شکننده خانوارها، مترادف با فقرزایی بیشتر خانواده‌ها خواهد بود. در این رهگذر می توان اذعان کرد که افزایش جمعیت کودکان و فقر اقتصادی دامنگیر خانواده‌ها، سبب بروز پدیده “کودکان فقیر و کودکانه شدن فقر” در جامعه می‌شود.

بهداشت و کودک

در حالی که به ازای هر ۲۵۰ نفر یک تخت بیمارستانی باید وجود داشته باشد، در ایران هر ۸۰۰ نفر یک تخت بیمارستانی دارند.(زاد و ولد و فقر مالی و فرهنگی رابطه مستقیم دارند،۱۳۹۰)

زمانی که وضعیت بهداشتی یک جامعه مناسب نباشد، گروه‌های آسیب‌پذیر در هر جامعه، مادران و کودکان هستند که به علت شرایط خاص جسمانی بیشتر از دیگران در معرض خطر و بیماری قرار دارند. سطح بالای باروری پیامد و آثار و عوارض ناخوشایندی برای سلامت مادران و کودکان و مسائل زیستی جامعه نیز دارد.

زمانی که وضعیت بهداشتی یک جامعه مناسب نباشد، گروه‌های آسیب‌پذیر در هر جامعه، مادران و کودکان هستند که به علت شرایط خاص جسمانی بیشتر از دیگران در معرض خطر و بیماری قرار دارند. سطح بالای باروری پیامد و آثار و عوارض ناخوشایندی برای سلامت مادران و کودکان و مسائل زیستی جامعه نیز دارد.

مرگ و میر کودکان با عوامل متعددی مانند سوء تغذیه، امراض عفونی و فقدان مراقبت‌های بهداشتی در ارتباط است. همچنین فاصله زمانی مناسب بین دو تولد در امکان زنده ماندن کودک و پیشگیری از ابتلا به بیماری‌ها نقش قابل توجهی دارد. زمانی که فاصله بین دو تولد کوتاه باشد، هرکدام از آنها در معرض خطر بیشتری قرار می‌گیرند. فقدان آموزش‌های لازم برای خانواده‌ها در روابط زناشویی سبب می‌شود که امر مراقبت‌های بهداشتی به شدت دستخوش ریسک و مخاطره شود و در این میان نه تنها مادران، بلکه کودکان نیز در معرض تهدید بیماری‌های مسری و خطرناکی مانند ایدز، هپاتیت و … قرار می‌گیرند.

 مرگ و میر اطفال زیر یکسال نیز که تا پیش از این دارای وضعیتی به نسبت مطلوب بوده، تحت تاثیر قرار گرفته است و در آینده نیز رو به افزایش خواهد نهاد. همچنین کودکان مبتلا به بیماری‌های جنسی نظیر ایدز و هپاتیت و کودکان معلول نیز می‌تواند روبه افزایش نهد.

بحران آموزش، مدرسه و مهد کودک

 یکی از پیامدهای رشد جمعیت، افزایش تعداد افراد در سن تحصیل و در نتیجه افزایش تقاضا برای امکانات آموزشی است. مشاهده وجود کودکان محروم از تحصیل در جامعه ایران امروز، باتوجه به افزایش جمعیت کودکان در صورت موفقیت طرح افزایش رشد جمعیت، تصویر هولناکی به دست می‌دهد. وجود قریب بیش از دومیلیون نفر کودک در بیرون از فضاهای تحصیل برپایه سرشماری سال ۹۰ (خشونت علیه کودکان در نظام آموزشی)، در کنار فرزندزایی‌های بدون کنترل در سال‌های آتی، سبب وقوع بحران مدرسه و آموزش و محرومیت تحصیلی کودکان واجد شرایط تحصیل خواهد شد.

تغذیه و کودک

 آمار نشان می‌دهد که حدود یک ششم مردم کشور ما به غذای کافی دسترسی ندارند و رقم سوء تغذیه در بین کودکان ما از این هم بالاتر است.

در کشور ما ۱۱ میلیون هکتار زمین کشاورزی داریم که کفاف ۴۵ درصد جمعیت ایران را می‌دهد و برای ۴۰ میلیون نفر دیگر باید مواد غذایی را از خارج وارد کند (زاد و ولد و فقر مالی و فرهنگی رابطه مستقیم دارند،۱۳۹۰). افزایش جمعیت به معنای افزایش بار تکفل اقتصادی در جمعیت نیز خواهد بود که باید به طور متوسط هر نفر باید هزینه زندگی دو و نیم نفر را تامین کند. علاوه بر این در خانوارهای پرجمعیت امکان رسیدگی به وضعیت تغذیه و بهداشت کمتر است و این مسئله دامنه بزرگی از شیر مادر تا توان رسیدگی و تامین غذای مناسب برای کودکان به ویژه در خانواده‌های پرجمعیت با وضعیت اقتصادی ناکافی و آسیب‌پذیر را در برمی‌گیرد.

افزایش سقط جنین

 با کاهش توزیع و دسترسی خانواده‌ها و حتی جوانان به روش‌ها و ابزارهای پیشگیری از زاد و ولد، نرخ باروری‌های ناخواسته نیز رو به افزایش می‌نهد و به تبع آن نرخ تمایل و تقاضا برای سقط جنین نیز رو به رشد می‌نهد.

 این امر زمانی رخ می‌دهد که جامعه مسبوق به قوانین دینی و شرعی مانع از انجام سقط جنین شود و در نهایت، میزان اعمال جراحی غیر قانونی سقط جنین افزایش می‌یابد. بدیهی است در این رهگذر به دلیل فقدان نظارت‌های بهداشتی و درمانی لازم و مطلوب، نرخ سقط جنین، آزار جنین، آزار مادران و بیماری‌ها و افسردگی حاصل از آن افزایش می‌یابد.

کودکان کار

هم اکنون ۲۳ درصد جمعیت ایران شاغل هستند و در صورت ثابت ماندن نسبت شاغلان در ۱۱ سال آینده با پیش‌بینی جمعیت ۱۰۰ میلیون نفری، حجم نیروی کار به ۲۳ میلیون نفر می‌رسد؛ یعنی ۲۳ میلیون نفر باید کارکنند تا صد میلیون زندگی کنند و سالانه حدود ۷۰۰ هزار شغل جدید در فعالیت‌های اقتصادی کشور ایجاد شود که این کاری بس عظیم و دشوار خواهد بود.(زاد و ولد و فقر مالی و فرهنگی رابطه مستقیم دارند،۱۳۹۰)

در این میان بی‌تردید زمینه اجبار کار کودکان بیش از پیش فراهم خواهد شد. درحال حاضر برآوردها حاکی از وجود قریب دومیلیون کودک کار است؛ میزانی که به طور قطع با محاسبه خیل عظیمی از کودکان کاری که در تور ثبت و ضبط آماری و سرشماری قرار نگرفته‌اند و در فضاهای زیرزمینی و غیر قانونی کار و زندگی می‌کنند، بسیار بیش از این خواهد بود. از این‌رو افزایش نرخ زاد و ولد و تولد کودکان بیشتر و روانه ساختن آنان به بازار کمیاب فرصت‌های آموزشی و امنیتی، سبب افزایش ضریب کار کودکان پس از دهسال نخست می‌شود.

ازدواج کودکان

آمارها حاکی از وجود میلیونی کودکان ناگزیر از ازدواج‌های زودهنگام است. تولد بیش از پیش فرزندان بی‌تردید در ساختار فقیرانه اقتصادی و فرهنگی خانوارهای بخش آسیب‌پذیر جامعه، زمینه افزایش ازدواج‌های زودهنگام و اجباری به ویژه برای دختران خردسال را افزایش می‌دهد. بی‌تردید این اتفاق که همسو با سیاست‌های افزایش جمعیت و تشویق رشد باروری نیز هست (ازدواج و طلاق کودکان، طایفی)، سبب آسیب‌پذیری نهادهای بنیادین جامعه ایران در آینده‌ای خواهد بود که بسیاری از طراحان و سیاستگذاران کوته بین امروز در قید حیات نیستند.

بحران هویت کودکان

 شواهد حاکی است در حال حاضر تعداد یکصدهزار کودک بدون شناسنامه وجود دارد (یکصدهزار کودک بدون شناسنامه در ایران/ امین علم‌الهدی) که عمده آنان کودکان محصول روابط زناشویی نامشروع و همچنین مهاجران فاقد تابعیت ایرانی هستند که سبب شده است بدون هویت ملی و ثبت شده در شهر و روستا در مراکز ناامن و بدون امکانات آموزشی و بهداشتی – درمانی زندگی کنند. طرفه اینجاست با افزایش نرخ رشد جمعیت از یکسو و حذف سیاست‌های کتنرل جمعیت و محدودساختن دسترسی به وسایل پیشگیری، ضریب خطر و احتمال بارداری و فرزندزایی‌های ناخواسته و خارج از روابط رسمی ازدواج در کشور و همچنین مهاجران بدون تابعیت ایرانی افزایش یافته و بر تعداد کودکان بی‌شناسنامه افزوده شود.

این اتفاق بحران در بحران را در پی داشته و کودکان را بی آنکه خود بخواهند وارد چرخه شوم فقر و تباهی در جامعه می‌کند.

مسکن و کودک

 

 با فرض مطرح شده توسط وزارت بهداشت در افزایش جمعیت به میزان دوبرابر کنونی آن، می‌توان گفت که برای سکونت یک خانوار پنج نفری در یک واحد مسکونی، در ظرف ۱۲ سال آینده نیاز به ایجاد سالانه نیم میلیون واحد مسکونی، یعنی هر ساعت ۵۰ خانه جدید است (زادوولد و فقرمالی وفرهنگی رابطه مستقیم دارند،۱۳۹۰).

 

امری که علاوه بر امکان‌پذیر نبودن آن، سبب وقوع بیش از پیش سوءمسکن برای فرزندان می‌شود. در این رهگذر به طور طبیعی تعداد کودکان کار، خیابان، محروم از تحصیل و سایر خشونت‌های ناشی از آن بیشتر می‌شود.

 

جمع‌بندی

 

بر اساس آنچه در مروری کوتاه بر وضعیت جمعیت کشور با وقوع رشد آن در سال‌های آتی و اثر آن بر وضعیت کودکان صورت گرفت می‌توان چنین عنوان کرد که در میان مدت و ظرف بیست سال آینده عمدتاً کودکان در معرض شدیدترین محرومیت‌های اجتماعی، آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، مسکن، رفاه، و فرهنگی قرار می‌گیرند.

 

ازسوی دیگر در یک چشم‌انداز بلندمدت می‌توان گفت جامعه بزرگسال ایران در دو نسل آتی اگرچه ممکن است با مشکل کاهش جمعیت و رشد آن کمتر مواجه شوند و بقا یابند، ولی جمعیت بالای یکصد میلیونی ایران با شدت یافتن فقر همه‌گیر در آن، فاقد ساختار امن و توسعه‌ای بوده است و به ویژه کودکان در آن به یک “مرگ اجتماعی” رانده خواهند شد. بدین معنا که با محرومیت روزافزونی از برخورداری های اجتماعی روبه‌رو خواهد شد.

 

 از این منظر باید چنین اذعان کرد که رشد و توسعه کیفی جمعیت بیش از رشد کمی آن دارای اهمیت است؛ امری که رهبران فکری و سیاسی – دینی حکومت اسلامی به ابعاد آن در کیفیت و سبک زندگی اهتمامی ندارند.

منابع:

 ۱۵ سال دیگر رشد جمعیت ایران به صفر می‌رسد

گزیده نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران

برآورد جمعیت ایران، ۱۳۹۱

اجرای سیاست‌های تشویقی برای افزایش جمعیت کشور، همشهری

سه چالش‌ مهم جمعیتی کشور؛همشهری

کاهش رشد جمعیت کشور، ۱۳۹۱،همشهری

زادوولد و فقرمالی وفرهنگی رابطه مستقیم دارند،۱۳۹۰

خشونت علیه کودکان در نظام آموزشی، طایفی

ازدواج و طلاق کودکان، طایفی

یکصد هزار کودک بدون شناسنامه در ایران / امین علم الهدی