من فکر کردم وقتی آگاهی پیدا کرد میفهمه که تو زندان بوده و حالا سعی میکنه آزاد بشه
ولی آره فکر شما درسته
Anonymous / 17 October 2012
با خوندن کتاب دیدش فرق کرده و حالا سؤال براش پیش اومده (احتمالاً کتاب 23 سال رو خونده) و خوب چون حالا دیگه فکر و اندیشه میکنه و در مورد دین و مذهب سؤال میکنه، اینه که دیگه بمذاق حکومت خوش نمیاد در نتیجه میندازنش تو زندون!
آذرخش
Anonymous / 17 October 2012
نگرفتم
Anonymous / 17 October 2012
متاسفانه این روزها «ننه من غریبم، » شده کار کارتونیست های وطنی. کاسه من نبودم ،دستم بود، آستین راستم بود، را دست گرفته دوره میگردانند.
عزیز شجاعانه از جسارت و تابوشکنی باید دفاع کرد.هر چند درد دارد برای عده ای.مثل تن سپردن به تیغ جراح است. به خود و افکار خود و اعتقادات خود باید احترام گذاشت .تا کی دوگانگی و تزویر، فرار به جلو . عدم پذیرش مسئولیت، پناه به تمسخر، تکذیب افکار و کردار خویش. لازم نیست که تخته پاکن دست گرفت و خود را پاک کرد. با صدای بلند و رسا باید فریاد زد: «من همینم و همینه که هست زندگیم ، کارم و افکارم . همینه کارش نمیشه کرد. می خواهید بپسند ،میخواهید نپسند..»
باید جامعه ظرفیتش را بزرگ کند. با استاداردهای جهانی خود را تطبیق بده. انتقاد درد دارد میسوزند. پوزش مرهم نیست. واژه ها را نفروشیم . پوزش باید پوزش باشد نه پوشش.
آزاد
Anonymous / 17 October 2012
مانا نیستانی: کامنت پایین که بی ربط به این طرح است اما اگر منظور نویسنده احتمالا متن «پوزشنامه یک اهانتگر» به قلم اینجانب بوده یک بار دیگر من را به این نتیجه می رساند که تشخیص تفاوت یک متن طنزآمیز با جدی برای بخش عمده ای از مخاطبان چیز بسیار شاقی است. چنان که نامه های اسکورسیزی و انجلینا جولی به سلحشور را هم با وجود تمام نشانه های شوخ طبعانه اش جدی گرفتند
Anonymous / 17 October 2012
تنها چیزی که در ایران پیدا نمیشه کتاب خوان است.ترجمه کتاب خالد حسینی نوبسنده افغانی-امریکای به زبان هلندی در همان چند ماه اول بالای “”یک ملیون وشیش صد هزارجلد”” (١٦٠٠,٠٠٠جلد) در هلند فروش کرد.(کتاب بادبادک باز) تمام هلندی زبانهای هلند و بلژیک بیست ملیون نفر است.
تیراژ کتاب در ایران ١٥٠٠ تا٢٠٠٠ است برای جمعیت ٧٥ میلیونی.
کسانی که در ایران در زندان هستند اغلب دنبال پست و مقام اند که در سایه آن امکان چپاول و دزدی مهیاست.
Anonymous / 17 October 2012
عجبا !!!با خواندن یک کتاب ( اون هم هنوز مقدمه تمام نشده) هاله گیر شده!
Anonymous / 18 October 2012
آن کامنت کار بر مهمان راجع به «ننه من غریبم کاریکاتوریست ها » یکی راهنمایی کند کجا میشه مقاله آقای نیستانی -پوزشنامه اهانتگر -را پیدا کرد؟ لطفا راهنمایی کنید.
Anonymous / 18 October 2012
خیلی جالب بود. خیلی. بعد از اینکه دیدش باز شد و فهمید حالت های دیگه ای از فکر هم میتونه وجود داشته باشه، یا چه بسا درست تر هم میتونه باشه، یهو متوجه شد که تا حالا داشته تو یک کادر مربعی زندگی میکرده. و حالا تحمل این کادر براش کمی ساخت شده، یا حد اقل دیگه از این به بعد این مربعی بودن کادر رو “میبینه” و این دیدن اذیتش میکنه. فکر میکنم واسه همینه که خارجی ها میگن:
ignorance is bliss
یعنی “نادانی یک نعمت است”
استفاده مولف از تک تک المان هایی که در دست دارد، حتی شکل خود کادر کاریکاتور ، و استفاده بسیار ظریف و بجا از این المان ها، بیننده را مبهوت میکند. عجیب است که این چشمه جوشان خلاقیت ، از بابت ایده هرگز کم نمیآورد. دست مریزاد.
Anonymous / 18 October 2012
مانای عزیز، لطفا در کنار نظرات خوانندگان، مثبت و منفی بگذارید تا ما به نظرات نمره بدهیم لطفا.
Anonymous / 18 October 2012
خطاب به دوستی که گفته "عجبا !!!*** شما نتوانستید متوجه بشوید که این یک کار نمادین است، وگرنه همانطور که نمیتوان همیشه با خواندن یک کتاب متحول شد، همانطور هم سر هیچ انسانی به شکل یک مربع یا مکعب و یا دایره و یا کره نیست. بنابر این شما ، میتوانید بگویید که "عجبا! چطور سر کسی این شکلی میشود؟"،،،،،وقتی شما به تغییر شکل ناشدنی سر آن شخص از مربع به دایره اشاره نکردید ولی به خواندن کتاب و عجیب بودن تاثیر خواندن یک کتاب بر ذهن یک شخص اشاره کردید، این نشان میدهد که شما توان تشخیص نماد ها را دارید که توانستید بفهمید که سر دایره در عالم خیال است، نه در عالم واقعیت . یعنی بطور دقیقتر ، باید گفت که شما همه را میبینید و میفهمید ولی به میل خودتان، به بعضی ها گیر میدهد. که این نشان از قرض ورزی دارد که این مورد از دگما هم بعد تر است. ***
Anonymous / 19 October 2012
کامنت گذار محترمی که ***شیش ستاره ***از «رادیو زمانه» خوردید . دوست گرامی چند ستاره دیگر هم بخاطر غلط املایی و انشایی طلبت. گویا فرم هاله گرد (دایره) است. و حق با توست کسی که هاله گیر میشه ادعای معصومیت دارد و نباید ازش ایراد گرفت. برایش باید صلوات فرستاد.خطایی دگماتیسمی و مغرضانه ای بود .دفعه بعد پوزشنامه می فرستم. با همه این حرف ها بازم دوستت داریم.
Anonymous / 20 October 2012
بک اثر هنری الزاما” تنها یک معنا ندارد و گاها ” می تواند حتی گویای ِ برداشت های متناقض شود . اثر هنری ممتاز آن است که فرای مقصود خالقش نقش بازی می کند .
Anonymous / 21 October 2012
نبوغ و استعداد افراد انگشت شماری چون مانا نیستانی قابل تقدیر است. عجیبه که بعضیها حتا به یک کاریکاتور هم پیله میکنند و انتقاد. یک کاریکاتور میتواند به هر مرام و مسلکی تشبیه و توجیه بشود. این مربع میتواند، یک فاشیست مذهبی حاکم بر ایران باشد که دیگران را مستطیلی میبیند یا مارکسیستی که کمونیسم را مربع میپندارد یا قومگرایانی که محدوده خاص خود را مربع و تمامی دنیا را مستطیل میدانند یا … نظرنگار: ایراندوست
Anonymous / 21 October 2012
ای بابا، خوش به حال شما که از رادیو زمانه ۶ ستاره نخوردید!! بماند که ۳ تا از ستاره های من هم در نقل قول شما بود!! پس یر به یر شدیم!
بروید خوش باشید که ستاره نخوردید یا غلط املایی ندارید (کاش غلط فکری هم کمتر داشتید). البته یک شخص دگم مثل شما، همیشه خوش است. ما هم همیشه شما را دوست داریم! اگرچه مفید نباشید.
Anonymous / 23 October 2012
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
من فکر کردم وقتی آگاهی پیدا کرد میفهمه که تو زندان بوده و حالا سعی میکنه آزاد بشه
ولی آره فکر شما درسته
Anonymous / 17 October 2012
با خوندن کتاب دیدش فرق کرده و حالا سؤال براش پیش اومده (احتمالاً کتاب 23 سال رو خونده) و خوب چون حالا دیگه فکر و اندیشه میکنه و در مورد دین و مذهب سؤال میکنه، اینه که دیگه بمذاق حکومت خوش نمیاد در نتیجه میندازنش تو زندون!
آذرخش
Anonymous / 17 October 2012
نگرفتم
Anonymous / 17 October 2012
متاسفانه این روزها «ننه من غریبم، » شده کار کارتونیست های وطنی. کاسه من نبودم ،دستم بود، آستین راستم بود، را دست گرفته دوره میگردانند.
عزیز شجاعانه از جسارت و تابوشکنی باید دفاع کرد.هر چند درد دارد برای عده ای.مثل تن سپردن به تیغ جراح است. به خود و افکار خود و اعتقادات خود باید احترام گذاشت .تا کی دوگانگی و تزویر، فرار به جلو . عدم پذیرش مسئولیت، پناه به تمسخر، تکذیب افکار و کردار خویش. لازم نیست که تخته پاکن دست گرفت و خود را پاک کرد. با صدای بلند و رسا باید فریاد زد: «من همینم و همینه که هست زندگیم ، کارم و افکارم . همینه کارش نمیشه کرد. می خواهید بپسند ،میخواهید نپسند..»
باید جامعه ظرفیتش را بزرگ کند. با استاداردهای جهانی خود را تطبیق بده. انتقاد درد دارد میسوزند. پوزش مرهم نیست. واژه ها را نفروشیم . پوزش باید پوزش باشد نه پوشش.
آزاد
Anonymous / 17 October 2012
مانا نیستانی: کامنت پایین که بی ربط به این طرح است اما اگر منظور نویسنده احتمالا متن «پوزشنامه یک اهانتگر» به قلم اینجانب بوده یک بار دیگر من را به این نتیجه می رساند که تشخیص تفاوت یک متن طنزآمیز با جدی برای بخش عمده ای از مخاطبان چیز بسیار شاقی است. چنان که نامه های اسکورسیزی و انجلینا جولی به سلحشور را هم با وجود تمام نشانه های شوخ طبعانه اش جدی گرفتند
Anonymous / 17 October 2012
تنها چیزی که در ایران پیدا نمیشه کتاب خوان است.ترجمه کتاب خالد حسینی نوبسنده افغانی-امریکای به زبان هلندی در همان چند ماه اول بالای “”یک ملیون وشیش صد هزارجلد”” (١٦٠٠,٠٠٠جلد) در هلند فروش کرد.(کتاب بادبادک باز) تمام هلندی زبانهای هلند و بلژیک بیست ملیون نفر است.
تیراژ کتاب در ایران ١٥٠٠ تا٢٠٠٠ است برای جمعیت ٧٥ میلیونی.
کسانی که در ایران در زندان هستند اغلب دنبال پست و مقام اند که در سایه آن امکان چپاول و دزدی مهیاست.
Anonymous / 17 October 2012
عجبا !!!با خواندن یک کتاب ( اون هم هنوز مقدمه تمام نشده) هاله گیر شده!
Anonymous / 18 October 2012
آن کامنت کار بر مهمان راجع به «ننه من غریبم کاریکاتوریست ها » یکی راهنمایی کند کجا میشه مقاله آقای نیستانی -پوزشنامه اهانتگر -را پیدا کرد؟ لطفا راهنمایی کنید.
Anonymous / 18 October 2012
خیلی جالب بود. خیلی. بعد از اینکه دیدش باز شد و فهمید حالت های دیگه ای از فکر هم میتونه وجود داشته باشه، یا چه بسا درست تر هم میتونه باشه، یهو متوجه شد که تا حالا داشته تو یک کادر مربعی زندگی میکرده. و حالا تحمل این کادر براش کمی ساخت شده، یا حد اقل دیگه از این به بعد این مربعی بودن کادر رو “میبینه” و این دیدن اذیتش میکنه. فکر میکنم واسه همینه که خارجی ها میگن:
ignorance is bliss
یعنی “نادانی یک نعمت است”
استفاده مولف از تک تک المان هایی که در دست دارد، حتی شکل خود کادر کاریکاتور ، و استفاده بسیار ظریف و بجا از این المان ها، بیننده را مبهوت میکند. عجیب است که این چشمه جوشان خلاقیت ، از بابت ایده هرگز کم نمیآورد. دست مریزاد.
Anonymous / 18 October 2012
مانای عزیز، لطفا در کنار نظرات خوانندگان، مثبت و منفی بگذارید تا ما به نظرات نمره بدهیم لطفا.
Anonymous / 18 October 2012
خطاب به دوستی که گفته "عجبا !!!*** شما نتوانستید متوجه بشوید که این یک کار نمادین است، وگرنه همانطور که نمیتوان همیشه با خواندن یک کتاب متحول شد، همانطور هم سر هیچ انسانی به شکل یک مربع یا مکعب و یا دایره و یا کره نیست. بنابر این شما ، میتوانید بگویید که "عجبا! چطور سر کسی این شکلی میشود؟"،،،،،وقتی شما به تغییر شکل ناشدنی سر آن شخص از مربع به دایره اشاره نکردید ولی به خواندن کتاب و عجیب بودن تاثیر خواندن یک کتاب بر ذهن یک شخص اشاره کردید، این نشان میدهد که شما توان تشخیص نماد ها را دارید که توانستید بفهمید که سر دایره در عالم خیال است، نه در عالم واقعیت . یعنی بطور دقیقتر ، باید گفت که شما همه را میبینید و میفهمید ولی به میل خودتان، به بعضی ها گیر میدهد. که این نشان از قرض ورزی دارد که این مورد از دگما هم بعد تر است. ***
Anonymous / 19 October 2012
کامنت گذار محترمی که ***شیش ستاره ***از «رادیو زمانه» خوردید . دوست گرامی چند ستاره دیگر هم بخاطر غلط املایی و انشایی طلبت. گویا فرم هاله گرد (دایره) است. و حق با توست کسی که هاله گیر میشه ادعای معصومیت دارد و نباید ازش ایراد گرفت. برایش باید صلوات فرستاد.خطایی دگماتیسمی و مغرضانه ای بود .دفعه بعد پوزشنامه می فرستم. با همه این حرف ها بازم دوستت داریم.
Anonymous / 20 October 2012
بک اثر هنری الزاما” تنها یک معنا ندارد و گاها ” می تواند حتی گویای ِ برداشت های متناقض شود . اثر هنری ممتاز آن است که فرای مقصود خالقش نقش بازی می کند .
Anonymous / 21 October 2012
نبوغ و استعداد افراد انگشت شماری چون مانا نیستانی قابل تقدیر است. عجیبه که بعضیها حتا به یک کاریکاتور هم پیله میکنند و انتقاد. یک کاریکاتور میتواند به هر مرام و مسلکی تشبیه و توجیه بشود. این مربع میتواند، یک فاشیست مذهبی حاکم بر ایران باشد که دیگران را مستطیلی میبیند یا مارکسیستی که کمونیسم را مربع میپندارد یا قومگرایانی که محدوده خاص خود را مربع و تمامی دنیا را مستطیل میدانند یا … نظرنگار: ایراندوست
Anonymous / 21 October 2012
ای بابا، خوش به حال شما که از رادیو زمانه ۶ ستاره نخوردید!! بماند که ۳ تا از ستاره های من هم در نقل قول شما بود!! پس یر به یر شدیم!
بروید خوش باشید که ستاره نخوردید یا غلط املایی ندارید (کاش غلط فکری هم کمتر داشتید). البته یک شخص دگم مثل شما، همیشه خوش است. ما هم همیشه شما را دوست داریم! اگرچه مفید نباشید.
Anonymous / 23 October 2012