سراجالدین میردامادی – چندی پیش، آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، طی فرمانی برنامه کنترل جمعیت را متوقف کرد.
دولت محمود احمدینژاد و به ویژه وزارت بهداشت نیز برنامههای کنترل جمعیت را متوقف و بودجه مربوط به این امور را قطع کردند. در این زمینه از حسن یوسفی اشکوری، نماینده پیشین مجلس و نواندیش دینی در گفتوگویی کوتاه پرسیدهایم: اگر سیاستهای جمهوری اسلامی را به چند طبقه – دهه ۶۰، دهه ۷۰ و دهه ۹۰- تقسیم کنیم، میبینیم جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ کنترل جمعیت را در دستور کار خود نداشت و ضرورت رشد جمعیت را در دستور کار خود قرار داده بود. در دوره سازندگی، اکبر هاشمی رفسنجانی برنامه کنترل را در دستور کار خود گنجانده بود و بعد دولت اصلاحات هم همین سیاست را در پیش گرفت. چطور میشود که امروز بعد از سه دهه، دولت محمود احمدینژاد، به دستور آیتالله خامنهای، برنامه کنترل جمعیت را کنار میگذارد؟ این سهگونه سیاست از چه چیزی نشئت میگیرد؟
حسن یوسفی اشکوری: ابتدا میتوانم به این نکته کلیدی اشاره کنم که در تصمیمگیریهای مسئولان جمهوری اسلامی، چندان نمیشود دنبال دلایل حسابشده، برنامهریزی شده و منطقی گشت. معمولاً در جمهوری اسلامی سنت این بوده که سیاستها کاملاً تابع شرایط روز، غالباً غیر کارشناسانه و بیشتر تحت تأثیر شرایط و فضای اجتماعی روز قرار داشته است.
ادر اواخر دهه ۶۰، رشد جمعیت ایران به سه و نیم درصد رسیده بود. روشن است این جمعیت نیازهایی دارد، مسئله اشتغال مطرح است، نیازهای اقتصادی، اجتماعی، تحصیل، دانشگاه، مدرسه و… مطرح هستند که مسئولیت همه آنها برعهده دولت بود و دولت هم از عهده آن برنمیآمد. از سوی دیگر سیاست سازندگی شروع شده بود و بالاخره گرفتن وام از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نیز مطرح بود که آنها هم شرایط خاص خودشان را داشتند.
وایل انقلاب، به نظر من، بیش از همه، مصداق همین سخنی است که به آن اشاره کردم؛ یعنی جوزدگی و شرایط خاص روز. در آن دوران که تازه انقلاب شده بود و اسلامگراها روی کار آمده بودند و مسلمانان و علما و روحانیون در رأس کار بودند، با توجه به بعضی از مستندات دینی یا آموزههای مذهبی که باید جمعیت مسلمانها زیاد بشود یا به تعبیر برخی از مسئولان حکومت، “لاالله الاالله گویان” در دنیا زیاد بشود، عموماً نه تنها جلوی کنترل جمعیت را که از زمان شاه شروع شده بود، گرفتند، بلکه تشویق هم کردند که مردم به توالد و تناسل بیشتر بپردازند تا به تعبیر خودشان، گویندگان “لاالله الا الله” بیشتر بشود. در آن زمان، تا جایی که حافظهام یاری میکند، منطق اجتماعی، جمعیتشناسی و آیندهنگری چندان یا اصلاً مطرح نبود. در دوره آقای هاشمی یا الان، تا حدودی میتوان به نوعی منطق اشاره کرد.
تصمیمی که در دوره آقای هاشمی گرفته شد، تاحدودی منطق روشنی دارد. بالاخره جنگ تمام شده بود و در طول این دهه، مسئولان جمهوری اسلامی دیدند که این رشد جمعیت دارد به انفجار جمعیتی منجر میشود. تا آنجایی که حافظهام یاری میکند، در اواخر دهه ۶۰، رشد جمعیت ایران به سه و نیم درصد رسیده بود. روشن است این جمعیت نیازهایی دارد، مسئله اشتغال مطرح است، نیازهای اقتصادی، اجتماعی، تحصیل، دانشگاه، مدرسه و… مطرح هستند که مسئولیت همه آنها برعهده دولت بود و دولت هم از عهده آن برنمیآمد.
از سوی دیگر سیاست سازندگی شروع شده بود و بالاخره گرفتن وام از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نیز مطرح بود که آنها هم شرایط خاص خودشان را داشتند. فکر میکنم، مجموعه این شرایط سبب شده بود که در دوره آقای هاشمی، به درستی تشخیص بدهند که باید جمعیت کنترل شود.
از طرف دیگر، در این دوره، جامعه از نظر اقتصادی دوقطبی و به شدت طبقاتی شد. عدهای پولدار و عده دیگری فقیر شدند و در عمل هم جمعیت به طرف کنترل میرفت. به خاطر اینکه سن ازدواج بالا رفته بود، افراد به راحتی نمیتوانستند ازدواج کنند و اگر هم ازدواج میکردند، به راحتی بچهدار نمیشدند یا یکی یا دو بچه بیشتر نمیتوانستند داشته باشند. مجموعه شرایط اجتماعی، فرهنگی، شهرنشینی، رشد سواد و… سبب شدند که رشد جمعیت متوقف و کنترل شود و این روند، سیر نزولی پیدا کرد تا به امروز رسید.
امروز هم که آقای خامنهای، به مسئله رشد جمعیت میپردازد، باز به نظر میآید منطقی در پشت آن است و آن منطق هم، منطق آیندهنگری برای ایران است. من در این زمینه، کارشناس نیستم، ولی آنچنان که کارشناسان میگویند، وضعیت نزولیای که الان رشد جمعیت در ایران دارد طی میکند، تا حدود ۲۰ سال دیگر میتواند برای جامعه و ملت ایران مشکلات و آسیبهایی ایجاد کند و از این نظر است که بعضی از افراد و حتی مخالفان جمهوری اسلامی هم از این سیاست حمایت میکنند.
به نظر میرسد رشد رفاه و رشد اقتصادی جامعه در شرایطی قرار داد که به جامعه اجازه نمیدهد جمعیت بیشتری را بپذیرد و بتواند به آنها سرویس بدهد. اگر رشد جمعیت با رشد اقتصادی جامعه همدوش و همتراز نباشد، آیا این رهاسازی برنامه کنترل جمعیت، طبقه تهیدست جامعه را بیشتر تکثیر نخواهد کرد؟
قطعاً همینطور است. چون همانطور که اشاره کردم، اینکه رشد جمعیت سیر مثبت یا منفی داشته باشد، بهطور مستقیم به اراده حاکمان برنمیگردد، بلکه به شرایط اجتماعی و فرهنگی برمیگردد.
حسن یوسفی اشکوری: اینکه رشد جمعیت سیر مثبت یا منفی داشته باشد، بهطور مستقیم به اراده حاکمان برنمیگردد، بلکه به شرایط اجتماعی و فرهنگی برمیگردد.
چنان که اشاره شد، در آن دوران فقط سیاست آقای هاشمی به تنهایی نبود که منجر به کنترل جمعیت شد، بلکه شرایط اجتماعی منجر به این کنترل شد. همانگونه که الان بعضی از کشورهای اروپایی هم که از رشد منفی نگران هستند، سیاستهای تشویقیای را در نظر گرفتهاند که سیاستهای تشویقی خوب و مؤثری به نظر میرسند، اما در عمل، تا جایی که آمار نشان میدهد، چندان موفق نیستند. چون افراد با اراده خودشان، حاضر نیستند به راحتی بچهدار بشوند یا بیش از یک یا دو بچه داشته باشند.
در جامعه ایران هم قطعاً همینطور است و من فکر میکنم این سیاست و این حرفهای حکومت جمهوری اسلامی، آقای خامنهای و پیروان فکری ایشان، اگر هم بخواهند آن را بهطور جدی عملی کنند، به سادگی ممکن نیست و در عمل چندان موفق نخواهد شد. به ویژه آنکه فقر، محرومیت، رشد عدم اشتغال برای جوانان و آینده تاریکی که برای جوانان در ایران ترسیم شده و مجموع شرایطی که الان جامعه ایران درگیر آن است، اصلاً اجازه ازدواج به افراد نمیدهد، چه برسد به بچهدار شدن یا بیش از یکی دوتا بچه داشتن.
بنابراین اگر جمهوری اسلامی و مسئولان هم بخواهند صادقانه این سیاست را پیش ببرند و موفق هم بشوند، در یک روند درازمدت میتوانند موفقیت کسب کنند و لازمه آن هم این است که تمام زمینههای اجتماعی، فرهنگی، قانونی، اقتصادی و معیشتی جامعه را فراهم کنند تا این سیاست در درازمدت اثر بگذارد و افراد به داشتن بچه بیشتر تشویق بشوند.
در نگاه درون دینی – فقهیای که حاکمیت جمهوری اسلامی به آن متکی است، آیا فقه شیعه و نگاه سنتیای که روحانیت، کشور را با آن اداره میکند هم مخالف کنترل جمعیت است یا خیر؟
فکر نمیکنم که این مسئله به طور مستقیم به فقه ربط داشته باشد. چنان که در فقه شیعه و سنی کاملاً مشخص است، مسئله توالد و تناسل از قلمرو فقه، به عنوان حکم اولی، خارج است.
این سیاست و این حرفهای حکومت جمهوری اسلامی، آقای خامنهای و پیروان فکری ایشان، اگر هم بخواهند آن را بهطور جدی عملی کنند، به سادگی ممکن نیست و در عمل چندان موفق نخواهد شد. به ویژه آنکه فقر، محرومیت، رشد عدم اشتغال برای جوانان و آینده تاریکی که برای جوانان در ایران ترسیم شده و مجموع شرایطی که الان جامعه ایران درگیر آن است، اصلاً اجازه ازدواج به افراد نمیدهد، چه برسد به بچهدار شدن یا بیش از یکی دوتا بچه داشتن.
یعنی هیچ حکم مشخص و روشنی، نه تنها در قران بلکه در روایتها هم نداریم، اما به اعتبار ثانوی، بعضی روایتهایی را در اختیار داریم که مثلاً پیامبر فرموده است: “ازدواج کنید و توالد و تناسل کنید تا جمعیتتان اضافه شود و من در قیامت در برابر امتهای دیگر به افزونی جمعیت شما افتخار خواهم کرد.”
گذشته از اینکه این روایت درست یا نادرست است که به احتمال زیاد میتواند نادرست باشد، ولی فرض بر اینکه پیغمبر این صحبتها را هم در آن زمان فرموده باشد، فقط به عنوان یک عامل تشویقی مطرح و آن هم مربوط به شرایط آن زمان است. از همه مهمتر هم اینکه پیغمبر در مقام جعل حکم شرعی نبوده و نخواسته بگوید که حلال است، حرام، است، واجب است، مستحب است و… بلکه با توجه به تشخیصی که در آن زمان داشته، احساس کرده رشد جمعیت مسلمانان به نفع است.
این اما برمیگردد به شرایط زمان و مکان؛ و شرایط اجتماعی و تصمیمگیری در این زمینه هم برعهده حکومتهاست و آنها هم بر اساس دادههای علمی، تحقیقات آماری، جمعیتشناسی و دهها عامل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی میتوانند در این مورد تصمیم بگیرند که رشد جمعیت را کنترل و مثبت یا منفی کنند.
بنابراین، فکر نمیکنم ارتباط مستقیمی، اصولاً با دین و فقه داشته باشد و جالب هم هست که تاکنون در جمهوری اسلامی هم روی این مسئله، یعنی روی قواعد فقهی و احکام شرعی، چندان تکیه نشده، یا به آنها استناد نشده و اگر هم گفته شده، بر اساس همین صحبتهایی است که مثلاً پیغمبر فرمود من به زیادی جمعیت افتخار میکنم و اگر “لا الله الاالله گو” زیاد بشود، خوب و به نفع مسلمانان است.
یعنی تقریباً به این نوع حرفهای حاشیهای استناد شده است و در فقه، به اعتبار حکم اولی، در این زمینه حکم مشخصی وجود ندارد. این به اختیار و اراده و تشخیص تکتک مسلمانان متکی است و اگر به عنوان یک مسئله اجتماعی مطرح بشود، طبعاً سیاست کلان جامعه و حکومت و سیاستگزاران به روز کشور، در این زمینه تصمیم میگیرند.
یک نکته که هیچ کس توجه نمیکند این است که به این دستور آقای خامنه ای ، اقشار طبقات بالای اجتماع که لاجرم تحصیلکرده ها هم جزوشان هستند بی اعتنایی یا حتی دافعه پیش خواهند گرفت و برعکس اقشار طبقات پایین اجتماع لبیک خواهند گفت و تعداد آنها که جزو طبقه در معرض انواع آسیب های اجتماعی هستند افزایش خواهد یافت. این اسف بار است.
کاربر مهمان / 31 August 2012
آقای طبقه بالا!
مردم را طبقه بندی بر اساس پول و سایر چیزها نکن و لابد خودت رو رو هم اون بالا میذاری!
پدر من یه کشاورز بی سواد بود و مادرم نیز،ولی 6بچه تربیب کردند که 2دکتر،یک مهندس و 3تا دیپلمه هستن.
اکثر دانشمند های بزرگ دنیا از خانواده های به قول جنابعالی طبقه پایین بودند نه از طبقه بالای!شما.
علی رضا / 01 September 2012
آقای طبقه بالا!
بهتره ارزش انسان ها رو با طبقه بندی خودساخته نسنجی!
پدر من کشاورز و به سواد بود،مادرم نیز ولی 2دکتر و یک مهندس به همراه سه دیپلمه حاصل تربیب اونا بوده!
بسیاری دا می شناسم که ظاهرا متمول و به قول شما از طبقه بالا اما نه خود سالم اند و نه فرزندانی سالم تربیب کرده اند.
ممنون
علی رضا / 02 September 2012