کانون نویسندگان ایران ۲۹ آبان ۱۳۹۸ مقابله خشونتبار حکومت با معترضان در جریان اعتراضات خونین آبان را محکوم کرده و خواهان آزادی همه بازداشتشدگان شده و هشدار داده بود: حاکمان به جای تحقیر، تهدید و سرکوب معترضانی که جز فریاد سلاحی ندارند، از حق آزادی بیان آنها تمکین کنند. گروهی از هنرمندان ایرانی هم با انتقاد از انتساب جوانان معترض به بیگانگان و کشتار آنها و «نادیده گرفتن خونشان به بهانه وابستگی به «دشمن» نوشتند:
«با مردم چه میکنید؟ کدام روزن را برای شنیدن صدای مردم باز گذاشتهاید؟ کدام تجمع اعتراضیِ مردم را تاب آوردهاید؟ کدام حزب و تشکیلاتی که بتواند بیانگر خواستهای مردم باشد را باقی گذاشتهاید؟ همچنان برآنید تا با خشونت، مردم را از ابتداییترین حقوق انسانی و بدیهیترین نیازهای شهروندیشان محروم کنید؟»
حس هنری گاهی چیزهایی را میبیند که تحلیل سیاسی نمیبیند. آیا در حس هنری بازتاب یافته در آثار اخیر هنرمندان و نویسندگان ایرانی جوش و خروش جامعه بدانسان که در آبان ماه نمود بیرونی یافت، ادراک شده است؟
پرتو نوریعلا، شاعر و نویسنده پاسخ میدهد:
نویسنده و هنرمند، مثل هر موجود زندهای، از تمام عناصر بیرون از خود تأثیر میگیرد و آفریدههایش افراد و جامعه، متقابلن اثر میگذارد. از عصر مشروطیت، و سپس در دوران پهلویها، به ویژه با گسترش تفکر چپ، و تأثیر حزب توده، ادبیات و هنر، بیشتر به مردم محروم جامعه، روستانشینان و حاشیهنشینان میپرداخت.
انقلاب ۵۷، چون با ادعای حکومت مستضعفان قدرت گرفت، طبیعی بود که آفریدههای هنرمندان با مضامین اجتماعی، فقر و محرومیت مردم، از ارزشهای بالائی برخوردار باشد. اما رژیم اسلامی ایران، خیلی زود به بهانۀ حفظ اسلام و ارزشهای جامعه و انسان مسلمان، توانست چهل سال آثار نویسندگان، شاعران، هنرمندان تئاتر و سینما، نقاشی، موسیقی، رقص و آواز را در سیطرۀ سانسور و حذف درآورد. از عدم نشر و ممانعت از اجرای هنرهای مختلف گرفته تا تهدید و ارعاب صاحبان اثر، تا دستگیری و زندان و شکنجه.
به همین دلیل، از همان ابتدا خیل عظیمی از نویسندگان، شاعران و هنرمندان ایرانی که آفرینش هنری و ادبیشان در پیوند با اعتراض به سیاستهای رژیم، و مردمان محروم بود، ناچار، به خودتبعیدی دست زدند. این گروه در خارج از کشور خیلی زود توانستند به صریحترین و آشکارترین شکل ممکن آثار خلاقه خود را به عنوان حربهای انسانی در برابر رژیم سرکوبگر اسلامی نگه دارند. اما در داخل ایران هنر و ادبیات، به علت سانسور شدید و وجود خطوط قرمز برای ارائه کارهای هنری، و عواقب سخت از خمیر کردن و سوزاندن آثاری که بوئی از مخالفت با رژیم اسلامی داشت، تا تهدید و ارعاب، ممنوعالکار شدن، دستگیری و زندان، همگی هنرمندان را به وسواس و خودسانسوری کشاند.
در این شرایط عدۀ زیادی از هنرمندان در داخل ایران، با رفتن به محضر و مجلس خامنهای، یا با شرکت در عزاداری و رفتن به حسینهها، یا باز کردن روزه خود، بر سر میز افطار رئیس جمهوری، جواز نشر و اجرای کارهایشان را گرفتند. بسیاری از دانشگاهیان بیمایه و نویسندگان فرصتطلب خارجنشین هم که بوی کباب شنفته بودند، با خودسانسوری و تن دادن به خطوط قرمز رِژیم، از حمایت دولتی به ویژه بخش اصلاحطلب/ استمرارطلب حکومت اسلامی نیز برخوردار شدند.
هرچند در آشفته بازار فرصتطلبیها، هنرمندان و نویسندگان مستقل، بدون داشتن امیدی به نشر آثارشان در داخل ایران، فیلم ساختند، شعر گفتند، داستان و رمان و نمایشنامه نوشتهاند با این امید که اگر نتوانند صدای معترض خود و هموطنان در بندشان را در این زمان منعکس کنند، لااقل برای ثبت در تاریخ نگه دارند.
با توجه به شرایط فوق، جنبشهای اعتراضیِ خونین، در دهههای مختلف در ایران، کشتارهای دهه شصت، سرکوب اعتراضات کوی دانشگاه، حوادث خونین سال ۸۸، اعتراض کارگران و معلمان و سایر اصناف در دی ماه ۹۶ و اعتراض وسیع مردم ایران به ویژه حاشیهنشینان و محرومان شهرهای مختلف ایران، در آبان ماه ۹۸ که در ابعاد بسیار وسیعتری از اعتراضات گذشته، رخ داد، گرچه همواره بر کارهای هنری ایرانیان اثر گذاشته و در بسیاری از آفریدههای هنری بازتاب داشته، اما متأسفانه ابعاد این بازتاب در آخرین کشتار کم رنگتر از همیشه بوده است.
شاید یکی از دلایل آن، انتشار بیانیههای گوناگون، نامههای سرگشاده، اعتراضهای حقوقی و بین المللی و دادخواهی جهانی است که نسل گذشتهای که اثرش همواره سرشار از مضامین اجتماعی و سیاسی بود، کمتر دست به خلق چنان آثاری میزند یا وجود هنرمندان جوان ایرانی-خارجی است، که آثارشان هنوز عرصۀ گستردۀ ظهور نیافته یا خلق آن آثار به زبانهای خارجی است که در جامعه ایرانی انعکاس کمتری دارند.
گرچه شایسته نیست که انتخاب یک مضمون و آن چه به صورت محتوای هنری خلق میشود، فرمایشی باشد (چه از طرف یک ایدئولوژی، سیاستهای دولتی یک رژیم یا حتی شخص هنرمند)، اما ضروری است تا از طریق هنر صدای مردم خاموش کشورهای سرکوبگر به گوش مردم دیگر کشورها برسد، شاید جهان به دادخواهی برخیزد.
بیشتر بخوانید: