نازنین سیاوشی تصویر این روزهای تهران را اگر بخواهی، لازم است درست مثل یک پازل، قطعات ریز و درشت آن را کنار هم بچسبانی؛ قطعاتی که هرکدام بخشی از تصویر تهران یا واقعیت امروز تهران هستند و همه در کنار هم کل تهران را شکل می­دهند.
 
یکی از این تصاویر، تصویر جوانانی است که سوار بر اتومبیل­های خود، به دنبال گذران اوقات فراغت در سطح شهر هستند، اما در این میان سهم زنان جوان شاید بیشتر باشد؛ زنانی که به اصطلاح «ماشین بازی» یا «ماشین سواری» تفریح محبوب‌شان است. برای این زنان شاید اتومبیل چارچوبی فلزی باشد که به شکل یک حصار عمل می­کند؛ حصاری که فضای امن آن، گرمای خوشایند حضور در گروهی همسن و همدل را دور از اجتماع خشمگین در خود دارد؛ دخترانی جوان و خندان که حضور آن­ها در این حلقه‌های کوچک دوستانه و در این چارچوب­های فلزی، نقش پررنگی در انتخاب این شیوه از گذران فراغت در نزد آنها دارد.
 
شهری از آن خود
 
هانری لفور، فیلسوف فرانسوی، در تعریف خود از فضا، دسته­بندی­ای از آن ارائه می­کند که در میان این دسته­بندی، دسته­ای به عنوان «فضاهای بازنمایی» دیده می­شود. فضاهای بازنمایی در واقع گفتمان­هایی از فضاست. به عبارتی دیگر، تعریفی که محتوای یک فضا به آن می­دهد.
 
الهام محمدی، انسان‌شناس: زنان در داخل اتومبیل خود با چارچوب فرهنگی و نظم نشانه‌شناختی موجود مسلط، مبارزه می‌کنند و با تغییر در برخی از نشانه‌ها (مثلاً داشتن حجاب اسلامی اما به سبک خود) مقاومت خویش را در برابر تحمیل‌های اجتماعی- سیاسی نشان می‌دهند
 
از نظر لوفور این فضا، فضایی است که “باید باشد”؛ یعنی فضای زیسته؛ فضایی که فرد را با “خلق لحظه­ها” به سمت مفهوم تازه‌ای از زندگی اجتماعی می‌برد. شهر فضایی عمومی است برای قدم زدن و طی کردن اوقات فراغت و برای حضور داشتند، بودن در کنار دیگری، زیستن با افراد ناآشنا و تجربه­های آشنایی با بیگانه­ها. چیزی که گفتمان ایدئولوژیک مسلط آن را از جوانان دریغ می­کند.
 
حال با این شرح مختصر بر تقسیم بندی لفور از فضا، می­توانیم به این موضوع اشاره کنیم که “پدیده ماشین بازی” برای جوانان در واقع شکلی است از همین خلق لحظه­ها در دل شهر یا همان خلق فضاهای بازنمایی. فضاهایی که با این پر و خالی شدن­های مدام، گفتمان دیگری را در دل شهر حک می­کنند، اما در این میان این موضوع برای زنان معنای مضاعفی هم می­یابد که باید به آن اشاره شود. این پدیده برای زنان جوان نه تنها شکلی از گذران اوقات فراغت است که در دل خشونت شهر، که هم به شکل مزاحمت‌های خیابانی و هم در سیمای “گشت­های ارشاد” خود را نشان می­دهد، به منزله­ ایجاد نوعی فضای امن هم هست.
 
رکسانای ۲۵ ساله در این باره می­گوید: “من راستش اصلاً دیگر نمی­توانم بدون ماشین از خانه خارج شوم. از یک طرف همه­اش باید نگران کوتاهی و بلندی لباسم باشم و از طرف دیگر هم که توی تاکسی و اتوبوس مدام باید نگران مزاحمت‌هایی نظیر دستمالی احتمالی و این حرف­ها باشم.”
 
از رکسانا درباره گشت و گذار با ماشین در سطح شهر می­پرسم و بعد از خنده­ای که می­کند این­طور جواب می­دهد: “به این مدل گشت و گذار می­گویند دُر دُر کردن؛ من هم دُر دُر را دوست دارم و راستش گاهی سراغش هم می­روم. یک حس خوبی است. فرصت آشنایی با مردان متفاوت و تجربه این تفاوت برای آدم فراهم می­شود. ضمن اینکه در جایی و شهری که به آدم فرصت نفس کشیدن هم نمی­دهند، اینجور در رفتن از زیر زور، حس خوبی به آدم می­دهد.”
 
رکسانا ادامه می‌دهد: “مثلا یادم هست یک بار با دکمه­های باز و مانتوی کوتاه رفتم توی یکی از فروشگاه‌های زنجیره­ای که جلوی درش نوشته شده بود که مثلاً اگر حجابتان خوب نیست قبل از این­که ما شما را بیرون کنیم، خودتان اصلاً نیایید داخل. بعد من از این­که از زیر این تابلو رد شده بودم احساس پیروزی می­کردم.” به نظر می‌رسد که همان­طور که در فلسفه هانری لفور توضیح داده شد، حضور زنان در فضاهای شهری، با ظاهری که خارج از چارچوب ایدئولوژیک اجتماعی است، به نوعی ایجاد گفتمان فضایی می­انجامد. یعنی فضای دیگری به این شکل در شهر تعریف می­شود و فضاهای شهری از آن شهروندان خود می­شود که در این گزارش در واقع همان زنان هستند.
 
زیر نگاه خیره­ زنان
 
به نظر می­رسد مسئله تنها این نباشد که سوار بر اتومبیل در سطح شهر بگردی و فضاهایی را درست کنی که متعلق به خودت باشد، بلکه این فضاها به دلیل امنیتی که برای زنان ایجاد می­کنند، این فرصت را برای آن­ها فراهم می­آورد تا از زیر نگاه خیره­ مردان بیرون بیایند و به زعم خود “انتخابگر” باشند. به این معنی که خود در اولین حلقه از ارتباط، تصمیم بگیرند با چه کسی ارتباط برقرار کنند و البته از سویی دیگر نیز این فرصت را برای آن­ها فراهم می­کند که در این ارتباط نقشی فعال داشته باشند و به عنوان مثال شوخی پسران همسن و سال خود را با شوخی پاسخ دهند، چرا که به گمان خودشان در چهارچوب اتومبیل کمتر در معرض خطر قرار می­گیرند.
 
  “به این مدل گشت و گذار می­گویند دُر دُر کردن؛ یک حس خوبی است که فرصت آشنایی با مردان متفاوت و تجربه این تفاوت برای آدم فراهم می­شود. ضمن اینکه در جایی و شهری که به آدم فرصت نفس کشیدن هم نمی­دهند، اینجور در رفتن از زیر زور، حس خوبی به آدم می­دهد”
 
به عبارت دیگر شیشه­های اتومبیل به منزله­ لنز دوربینی می­شود که از پشت آن می­شود سوژه را آنطور ببینی که دوست داری ببینی و خودت می­خواهی و در رفتار آنگونه باشی که دلت می­خواهد. در چنین فضاهایی است که در­می­یابی دختران نیز به اندازه پسران در نظربازی فعال هستند و در چنین فضاهایی منفعل نیستند و این در تقابل با برخی از نظریات فمینیستی قرار دارد که زنان را منفعل و سوژه نگاه خیره مردانه فرض می­کند.
 
از رکسانا در این زمینه می­پرسم و او باز خنده­ای می­کند و می­گوید : “بله. واقعا هم اینطور است که می‌گویی. من نمی­گویم باید دید زدن مردها را تلافی کرد، اما خوب این هم لذتی به آدم می­دهد. اینکه همه در حرکت هستند و کسی برای آشنایی با یک مرد اجباری در کارش نیست. یعنی قشنگ می­توانی نگاه کنی و اگر خوشت آمد با طرف حرف بزنی.”
 
ماشین بازی؛ پدیده جدید فرهنگی
 
آیا ماشین بازی را می­توان یک پدیده فرهنگی جدید دانست؟ در این زمینه، الهام محمدی، انسان‌شناس و کارشناس مطالعات فرهنگی می‌گوید: “اگر بخواهیم به پدیده ماشین بازی که این روزها به تفریح رایج در خیابان‌های شهر در ساعت‌ها و روزهای مختلف تبدیل شده، نگاهی بیاندازیم نباید از چند نکته که می‌تواند در پس این پدیده فرهنگی وجود داشته باشد غافل بمانیم. شهر و فضای شهری مفهومی چندوجهی است که می‌بایست از زوایای مختلف چون فرهنگ، زمان، خشونت، نشانه‌شناسی، فراغت و غیره به آن نگاه کرد.”
 
 الهام محمدی در ادامه توضیح می‌دهد: “هر فضایی در شهر کارکردهای چندگانه دارد که در کالبد شهر تبلور می‌یابد. یکی از این عرصه‌ها و فضاها عرصه فراغت است؛ عرصه‌ای که فضای مناسبی را در اختیار انسان‌ها می‌گذارد تا با آزادی و اختیاری که در آن برایشان مهیا می‌شود به گونه‌ای به مقاومت در برابر رویه­های فرهنگی جا افتاده بپردازند. زندگی روزمره عرصه خلاقیت‌های فزاینده جهت رهایی از الزام‌های نظم نشانه‌شناختی- کارکردی مسلط و گشایش امکانات فراخ‌تر کنش است.
 
به اعتقاد این کارشناس مطالعات فرهنگی، زنان با ماشین‌های خود در فضاهای شهری نظم موجود را به چالش می‌کشند و با شیوه جدیدی از فراغت که به وجود می‌آورند هویت خود را آشکار می‌کنند. آن­ها در خیابان و پشت فرمان، فضایی برای حضوری مداوم‌تر در حوزه عمومی خلق می‌کنند و بدین‌گونه با نظم نشانه‌شناختی مسلط و چارچوب فرهنگی خود- آگاه یا ناآگاه- مبارزه می‌کنند.
 
الهام محمدی هم­چنین معتقد است: “زنان در این زمینه تا حدی هم موفق بوده‌اند. آن­ها در داخل اتومبیل خود با چارچوب فرهنگی و نظم نشانه‌شناختی موجود مسلط، مبارزه می‌کنند و با تغییر در برخی از نشانه‌ها (مثلاً داشتن حجاب اسلامی اما به سبک خود) مقاومت خویش را در برابر تحمیل‌های اجتماعی- سیاسی نشان می‌دهند.”
 

در یک جمع بندی کلی، باید گفتاز آن­جا که با بررسی نحوه گذران فراغت در یک جامعه می­توان به فرهنگ آن جامعه پی برد سبک جدید فراغت که به واسطه اتومبیل شخصی در خیابان‌ها شکل می‌گیرد، گویای اعتراضی است که فضاهای شهری موجود و نگرش‌های حاکم بر آن به وجود آورده و طی سالیان دراز در اذهان رسوب کرده است. اختلال در نظم عادی خیابان­ها و استفاده­­ای غیر از رفت و آمد از خیابان پدیده معناداری است. شاید بتوان گفت که اختلال در رویه­های عادی حضور در خیابان، به شکل “ماشین بازی” و ” دُر دُر کردن”، نوعی مقاومت است. مقاومت علیه هر نوع نظمی که زندگی روزمره را به کسالت و روزمرگی سوق می­دهد و آن را تحت سیطره گفتمان ایدئولوژیک تعریف می‌کند.