اشعیاء پناهجو – امروز باید یکی از دوستانم را می‌دیدم. قرار شد در نمایشگاه کتاب با هم ملاقات کنیم. این پیشنهاد او بود و من هم بدون بحث پذیرفتم. ما دوستان و همکارانی قدیمی هستیم و رفتن به نمایشگاه کتاب در مصلی تهران دیدن برای ما یک نوع تفریح به شمار می‌آید.

به هر حال دو یا سه ساعتی توی نمایشگاه بی‌هدف قدم زدیم و همچون کسانی که با آن محیط بیگانه باشند راهرو‌ها را طی می‌کردیم. هیچ چیز عجیبی در این نمایشگاه وجود ندارد و همیشه‌‌ همان هست که بود و هیچ چیز آن وخیم‌تر نشده است. به اعتقاد من تصویر این نمایشگاه با نوعی تنبلی اجتماعی و کلافگی بی‌مورد در شهر پیوند خورده است.

متأسفانه نمایشگاه کتاب به عنوان یک فضای مسأله‌دار چهره‌ای سیاسی پیدا کرد. در این چند سال ناشران هم بیش از حد به این کلیشه دامن زده‌اند. فهرست کتاب‌های «ضاله» که توسط سایت «کلمه» منتشر شده (+لینک) به خوبی نشان می‌دهد که تا چه حد دست و زبان ناشران را بسته‌اند و کتاب‌هایی که به عنوان «خطرناک» فهرست شده‌اند، تا ‌چه حد پیش‌پا افتاده‌اند. البته به جز کتاب‌های خوبی که در این فهرست بود، می‌توان گفت که اگر کتاب‌هایی که در فهرست کتاب‌های «ضاله» دیدیم، کتاب‌های ممنوع باشند پس دیگر هیچ چیز نمی‌شود چاپ کرد.
 

ناشران ایرانی بی‌حوصله، کمی عقب‌افتاده و بسیار ناامید هستند. توجه دقیق به اسطوره‌های موفق نشر در میان خود کتا‌ب‌فروش‌ها این نظر را تأیید می‌کند: طهوری، خوارزمی، مولی و… از طرفی اساساً منزوی و قشرگرا عمل می‌کنند و درک مثبتی درباره‌ جایگاه اجتماعی‌شان ندارند. معمولاً ما روایت‌هایی را که همه باور دارند و در واقعیت آن شک نمی‌کنند، هویت‌بخش یک فضای اجتماعی می‌دانیم.

نمایشگاه کتاب یا بازار تره‌بار؟

فضای نمایشگاه با الگوبرداری از بازارهای محلی و هفتگی خرید میوه، ماهی و سبزی منتها در ابعاد گسترده، امکان حرکت سیال جمعیت‌های بزرگ را مختل می‌کند. تهویه‌ مناسب هوا وجود ندارد و مکان‌های استراحت و فراغت و سرگرمی در کنار فضای اصلی پیش‌بینی نشده است. هیچ جایی برای نشستن و آسودن وجود ندارد و آنطور که من می‌دیدم، عده‌ای از علاقه‌مندان به کتاب بسیار خسته و آشفته بودند. بعضی‌ها دست خود را به کمر زده بودند تا تکیه‌گاه بدن خسته‌شان باشد و با چهره‌ای در هم‌رفته، خود را به این گوشه و آن گوشه می‌کشیدند. بقیه نیز به شکل طبیعی در میان پله‌ها و سکو‌ها و ‌گاه درست در وسط راه روی زمین نشسته بودند.

یک نمایشگاه کتاب در ابعاد جهانی یا «نمایشگاه کتاب مصلی تهران»؟

مراجعه‌کنندگان پس از کمی حضور در چنین فضایی به‌طور طبیعی دچار اغتشاش فکری می‌شوند. فضای زیستی معنادار فضایی است که به صورت کارکردی طراحی شده باشد و به فراخور نوع روابط اجتماعی که قرار است در آن مکان خاص برقرار شود فضابندی شده و انرژی‌ها را هدایت ‌‌کند. در غیر این صورت فضای نامسکونی است که برای کاربر غیرقابل فهم می‌شود.

نکته‌ دیگر نبود زیرساخت‌های اصلی در رابطه با این نمایشگاه و موقعیت شهری آن است. مصلی تهران محل مناسبی برای برپایی این نمایشگاه نیست، چنانچه نمایشگاه بین‌المللی تهران هم به هیچ‌وجه مناسب این‌کار نبود. دستگاه‌های مربوطه اصرار دارند که این نمایشگاه نه تنها یک رخداد بزرگ فرهنگی در کشور است بلکه عنوان بین‌المللی دارد و در سطح جهانی توجه همه را به خود جلب می‌کند. این در حالی است که این برنامه حتی پاسخگوی شهروندان تهرانی نیست و عنوان «نمایشگاه کتاب مصلی تهران» از هر نظر منطقی‌تر است.

باید توجه داشته باشیم که چگونه فضاهایی که ما هر روز درباره‌ آن‌ها حرف می‌زنیم و افکارمان را با آن‌ها مشغول می‌کنیم و نمایشگاه کتاب یکی از آن‌هاست، هر کدام نوعی پیوستار زمانی ـ مکانی هستند. به عبارت ساده‌تر فضاهایی هستند که در آن‌ها زمان و مکان به هم وابسته‌اند.

زمان چیزی است که به صورت اجتماعی ساخته می‌شود و فضاهای بصری موجود در هر دستگاه سیاسی فرهنگی، بازنمایی دقیقی از ذهنیت‌های موجود در زندگی این نظام‌هاست. میخاییل باختین متفکر مشهور موقعیت‌های کارناوالی معتقد بود باید این پیوستار‌ها را همچون یک عکس رادیولوژی مورد بررسی قرار داد؛ عکسی که نشانگر آن عواملی است که در این نظام‌ها مؤثر بوده‌اند و سرمنشأ اینگونه فضا‌ها هستند.

ایستایی فرهنگی

شاهد بوده‌ایم که می‌گویند «مردم خیلی کم کتاب می‌خوانند» و یا «متأسفانه خوانندگان خوب کتاب روز به روز کمتر می‌شوند»، انگار بد‌ها جای آن‌ها را می‌گیرند. در مقابل وقتی قرار است یک نمایشگاه کتاب برگزار کنیم، مؤلفه‌های تازگی، جذابیت و یا پر رونقی آن را مشخص نکرده‌ایم و با این‌حال اصرار می‌کنیم که همه‌ مردم شهر و کشور به نمایشگاه هجوم بیاورند و سالن اصلی مملو از جمعیت و پر از قیل و قال باشد.

هیچکس نمی‌پرسد که آیا علت این همه تأکید بر کتابخوانی و مخاطب‌پروری ویژگی‌های یک جامعه‌ کلیشه‌زده نیست که تنها تصاویری از آنچه همیشه می‌گفته است را بازتولید می‌کند و به همین دلیل هم دچار ایستایی و کندی در تولید مفاهیم جدید فرهنگی شده است؟

جامعه‌ کتاب‌خوان بر عکس آنچه ادعا می‌کند، مجموعه‌ای از تفکرات باز نشده و جدا از هم است. کتاب‌خوانان آن رده‌بندی نشده‌اند و با توجه به نظارت شدید دولتی و وابستگی ناشران به معادلات پولی در یک نوع بازار حذفی، به ناچار مجبور‌ند همین محصولات موجود را مطالعه کنند. تولیدکنندگان کتاب با روندهای ساختن کتاب‌های مردمی آشنایی ندارند و برای تغییر فضای موجود تلاشی نمی‌کنند. همین چند روز پیش بود که در یادداشت جالبی خواندم که «ناشران خود این وضع را به وجود آورده‌اند.» البته عده‌ای از ناشران خوب کار می‌کنند ولی در این فضا نمی‌توانند ثبات و کیفیت لازم را حفظ کنند.

رونق کتاب‌های درسی و کمک‌درسی

به نظر می‌رسد کسب علم همچنان در ایران حرف اول را می‌زند. در اینجا ما از یک نیاز صحبت می‌کنیم که تمام کنش‌های مردم را در خود منجمد کرده و در عمل نیز شاهد هستیم که کتاب‌های آموزشی و کنکور همه جا را تسخیر کرده‌اند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات کتابخانه‌ ملی ایران همیشه این بوده که بیشتر جمعیت مراجعه‌کننده به کتابخانه حتی در سالن‌های تخصصی نیز مشغول خواندن کتاب‌های آزمون هستند و جزوه‌های دانشگاه‌های فنی را با یکدیگر رد و بدل می‌کنند.

مخاطبان نمایشگاه کتاب تهران چه کسانی هستند؟

آنچه بیش از همه جلب توجه می‌کند تیپ‌شناسی مراجعه‌کنندگان به نمایشگاه کتاب است. پیش از همه باید گفت بر خلاف تمام نمایشگاه‌هایی که هر کدام رویکرد خاصی دارند رویکرد این نمایشگاه مشخص نیست. واقعاً مخاطبان آن چه کسانی هستند و چرا لازم شد نمایشگاه به مصلی منتقل شود؟ این سؤالی‌ست که تا به حال به‌درستی پاسخی به آن داده نشده است. البته فروش کتاب در اماکن مذهبی بی‌دلیل نبوده و چیز تازه‌ای هم نیست.

غرفه‌های مذهبی‌ و نظارت پلیس

فضاسازی‌هایی که حول نمایشگاه کتاب انجام می‌شود همراه با نظارتی که پلیس برقرار می‌کند (چنانچه امسال نیز همچون سال‌های پیش گشت‌های ارشاد در ورودی‌های اصلی مراقب ورود مراجعه‌کنندگان «بیگانه با کتاب» بودند) باعث می‌شود، فقط عده‌ مشخصی از «مرد‌ها»، دانشجویان دختر و پسر با لباس‌های مدرسه و زنان خانه‌دار که دوست دارند در هر کجا که شد بچه‌ها را سرگرم کنند، از این نمایشگاه بهره‌مند باشند. آنچه به خوبی دیده نمی‌شود مخاطبان واقعی کتاب هستند، چرا که ناشرانی که همه چیز چاپ می‌کنند در کنار صف طولانی ناشران اخلاقی مذهبی جایی برای تنوع میدان‌های چاپ کتاب باقی نمی‌گذارند.

کتاب‌باز‌های ذوقی یعنی آنهایی که به دنبال کتاب‌های خوب و باب روز هستند و در همه جای جهان بیشترین حجم مخاطبان کتاب را تشکیل می‌دهند در نمایشگاه کتاب تهران جایی ندارند. این نمایشگاه جایی نیست که امیدوار باشید بتوانید با چند عنوان کتاب معمولی استاندارد که گزارشگر زندگی معاصر شما باشد برخورد کنید. حجم کتاب‌های مربوط به دین و اخلاق به حدی زیاد است که احساس می‌کنید در یک فضای مشابه مملو از «اقلام تبلیغاتی چاپی»، تمامی غرفه‌ها کاملاً یک چیز را عرضه می‌کنند و در مقابل «کتاب‌های حیثیت‌دار از ناشران دلسوز» که در هر حال به کتاب بیشتر شبیه هستند، خیلی یکنواخت و خسته‌کننده‌اند. امروز دیدم که انتشاراتی‌های معروفی همچون نیلوفر، مرکز، نگاه و…‌‌ همان کتاب‌های قطور و کهنه‌ همیشگی خود را با قیمت‌های جدید بازچاپ کرده‌اند و عرصه‌ دو یا سه متری پیشخوان کتاب آن‌ها با کتاب‌هایی چیده شده بود که مراجعه‌کننده هر سال به چشم می‌دید.

جالب‌ترین بخش نمایشگاه کتاب تهران اما غرفه‌های مذهبی‌ست و غرفه‌هایی که جزو زیرمجموعه‌های سازمان‌های سیاسی فرهنگی سپاه هستند و با این‌حال به عنوان ناشران مستقل در نمایشگاه شرکت می‌کنند. کتاب‌هایی که در اینگونه غرفه‌ها عرضه می‌شود ازین نظر جالب‌اند که منابع دست اولی درباره پایه‌های نظری قدرت سیاسی در ایران در اختیار مخاطب حرفه‌ای قرار می‌دهند.

در همین زمینه:
حاشیه‌های بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران در رادیو زمانه