نازنین سیاوشیشاید هیچ‌چیز نتواند به اندازه­ ساختار آموزشی جوامع مختلف و مشخص‌تراز آن “مدرسه”، در شکل دادن به ذهنیت و شخصیت کودکان نقش داشته باشد.
بخشی از شخصیت و فردیت کودک تا شش سالگی تنها در خانواده شکل می‌گیرد و این نقش البته تأثیری بنیادین بر سراسر زندگی او دارد. از شش سالگی به بعد است که ساعت‌های زیادی از زندگی کودک در مدرسه سپری می‌شود؛ جایی که بی­شک در رشد و پرورش او و نوع نگاهش به جهان نقش بزرگ، مهم و پررنگی خواهد داشت.
 
 

بسیاری از نظریه‌پردازان حوزه جامعه‌شناسی، معتقدند که “مدرسه” به نوعی ساز و ‌برگ ایدئولوژیک دولتی است. به این معنی که مدرسه خود خرده ساختاری است که در مسیر تثبیت آن نگرشی می‌کوشد که کل نظام حاکم بر یک جامعه آن را اشاعه می‌دهد. البته واضح است که تنها “مدرسه” نیست که می‌تواند نهادی برای تثبیت و هژمونی ایدئولوژی‌های دولتی باشد. “خانواده”، “رسانه‌ها” و بسیاری دیگر نیز چنین کارکردی دارند و در شکل دادن و هویت بخشیدن به انسان مؤثر هستند.

 
در جامعه‌ای که همه سعی داشتند ما را به این باور برسانند که شما دختر هستید و لیسانسی بگیرید که لابد یکجور سرجهازی هم باشد، معلم من با وجود اینکه خودش ریاضی خوانده بود، ما را تشویق می‌کرد که حتماً برویم سراغ رشته‌های قوی مهندسی و دانشگاه‌های دست بالا
 

قطعاً اشاعه “کلیشه‌های جنسیتی” و برداشت ایدئولوژیک از جنسیت نیز در این قسم ایدئولوژی‌ها جای می‌گیرند، اما چه چیز می‌تواند این کارکرد ایدئولوژیک را خدشه‌دار کند؟ قطعاً “معلم” اگر بخواهد می‌تواند تصویری دیگرگون از “جنسیت” بسازد و در کلیشه‌زدایی از آن نقش داشته باشد.
این موضوع تنها شامل حال معلمان مدارس دخترانه نمی‌شود و معلمان مدارس پسرانه را نیز در بر می‌گیرد و آنها نیز می‌توانند تصویری دیگر از جنسیت به اصطلاح “مردانه” ارائه کنند.

 
 
آن معلم دیگر
 
در طول دوران تحصیل کدام معلم بوده که تصویری متفاوت از معلم را برای شما ساخته است؟ تصویری که توانسته بازتابی متفاوت از “خود”تان را به شما ارائه کند و نقشی در زندگی­تان داشته باشد؟
 
مرضیه که حالا ۲۴ ساله است و دوران تحصیل خود را سپری کرده و در رشته­ مهندسی صنایع از دانشگاه

فارغ‌التحصیل شده است، در پاسخ به این پرسش، معلم ریاضی دوران دبیرستان خود را به خاطر می‌آورد. مرضیه می‌گوید: “تصویری که از معلم ریاضی‌ام به خاطر دارم تصویر زنی است جدی و معلمی که اصول خاص خودش را داشت. اصولاً تصورش این نبود که شما دختر هستید و حالا یک رشته‌ای را انتخاب کنید برود پی کارش… یادم هست حتی می‌گفت اگر می¬خواهید بروید دانشگاه و مثلاً ریاضی کاربردی و این حرف‌ها بخوانید همان بهتر که همین حالا کنکور را فراموش کنید.”

مرضیه که میان حرف‌ها خنده به صورتش می¬آید و خودش می‌گوید که هنوز هم از یادآوری معلم ریاضی احساس خوبی دارد، اضافه می‌کند: “می‌خواهم بگویم در جامعه¬ای که همه سعی داشتند ما را به این باور برسانند که شما دختر هستید و لیسانسی بگیرید که لابد یک‌جور سرجهازی هم باشد، او با وجود اینکه خودش ریاضی خوانده بود، ما را تشویق می‌کرد که حتماً برویم سراغ رشته‌های قوی مهندسی و دانشگاه‌های دست بالا. خوب شاید من حالا خیلی خودآگاه این تأثیر را نفهمم، اما قطعاً حضور ایشان نقش پررنگی در دوران کنکور من داشته است.”

 
 

در مدارس پسرانه نیز معلمان می‌توانند برخلاف کلیشه‌ها و باورهای عمومی سخن بگویند. علی ۲۵ ساله و فارغ‌التحصیل مترجمی زبان انگلیسی، در این زمینه معلم پرورشی خود را به خاطر می‌آورد: “شاید خیلی‌ها باور نکنند که یک معلم پرورشی چقدر می‌تواند در نوع تفکر آدم مؤثر باشد، اما واقعاً معلم پرورشی ما خیلی در من تأثیر داشت. خیلی وقت‌ها ما می‌نشستیم سر کلاس و اصلاً جای کلاس پرورشی می‌شد کلاس ادبیات و کلی شعر و داستان می‌خواندیم. حتی یادم هست که بعضی از بچه‌ها که علاقه داشتند شعر یا داستان بنویسند، اینقدر که متن‌هایشان را به این معلم پرورشی می‌دادند به معلم ادبیات نمی‌دادند. در واقع اصلاً معلم ادبیات فقط همان کارهای روزمره و کلیشه‌¬ای معمول را انجام می‌داد، اما معلم پرورشی اینطور نبود.”

علی اینطور ادامه می‌دهد: “می‌دانم خیلی‌ها باور نمی‌کنند و تصویر معلم پرورشی برایشان آدمی است که همان ایدئولوژی‌های مذهبی را به خورد بچه ها می‌دهند. معلم ما تصور می‌کنم که مذهبی بود، اما واقعاً برای ما جور دیگری بود. تقریباً جوان بود و مدام به ما این نکته را منتقل می‌کرد که زن و مرد هیچ فرقی باهم ندارند و مرد بودن به خشونت و زور و این حرف¬ها نیست. حتی بچه‌هایی که دوست دختر داشتند با ایشان صحبت می‌کردند و ایشان اصلاً تصویر دیگری از عشق و این چیزها ارائه می‌داد و می‌گفت که هیچ وقت دختری را با زور نگه ندارید.”

 
 
معلمی یعنی نگاه متفاوت داشتن
 
همیشه مکانی به نام مدرسه یا دانشگاه نمی­تواند جایگاه نقشی به نام “معلم” باشد. فرناز که ۲۷سال دارد و فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی است از نقش اولین استاد جامعه‌شناسی خود در تغییر مسیر نگاه و باورهایش در سن ۱۸سالگی و در بدو ورود به دانشگاه یاد می‌کند: “شیوه تدریس این استاد ما در کلاس به همان روش رایج و معمول نبود و بیشتر گفت‌و‌گویی بود. ایشان از دانشجویانی که کمی کوشش بیشتری از خود نشان می‌دادند و علاقمند بودند دعوت می‌کرد که یک حلقه مطالعاتی خارج از دانشگاه تشکیل بدهند و دور هم متون متفاوتی بخوانند که خیلی از این متون هم در راستای جامعه‌شناسی جنسیت بودند.”

فرناز استاد خود را استادی جوان معرفی می‌کند که رویکردش نسبت به استادان کهنه‌کار دانشگاه متفاوت بود. او می‌گوید: “در آن سن که ما تازه از مدرسه پا به دانشگاه گذاشته بودیم قطعاً خواندن این متون و نگاه متفاوتی که در بحث و گفت‌وگو با بچه¬ها و ایشان نصیب ما می‌شد، زاویه¬ دید ما را از چیزی به اسم زن یا مرد تغییر داد و این مسئله در شکل‌گیری دیدگاه ما خیلی مؤثر بود. من متأسفانه در دوران مدرسه معلم متفاوتی را به خاطر نمی‌آورم، اما در دوران دانشگاه که خیلی هم جو تاز‌ه‌ای برایمان بود، ایشان تأثیر زیادی بر من گذاشتند.”

فرناز همچنین اضافه می‌کند: “من تصور می‌کنم که دید و تفکر معلمان باید کمی فرق کند. آنها باید بدانند که امروز دیگر نباید آن چیزی را به بچه ها یاد داد که مدرسه و کل سیستم می‌خواهد. امروز معلمی یعنی نگاه متفاوت داشتن. نگاهی که سعی کند از نسل دیگر، نسلی پرسشگر بسازد که تن به هر دستوری که سیستم بخواهد نمی‌دهد.”