گروه فرهنگ – آرتور میلر در سال ۱۹۹۴ بعد از یک وقفه هشت ساله نمایشنامه “پس از سقوط” را به کارگردانی الیا کازان در محله “گرین ویلاژ” که به عنوان محله بوهمی نیویورک شهرت دارد، روی صحنه برد. “پس از سقوط” پنجمین نمایشنامه آرتور میلر است. پیش از آن او با دو نمایشنامه “ساحره‌سوزان” و “مرگ فروشنده” در کنار تنسی ویلیامز به‌عنوان مهم‌ترین نمایشنامه‌نویس معاصر در جهان غرب شناخته شده بود. ازدواج او با مرلین مونرو از او یک چهره جنجال‌برانگیز رسانه‌ای ساخت.

اکنون “پس از سقوط” به ترجمه و کارگردانی منیژه محامدی در تالار ایرانشهر در تهران روی صحنه رفته است. به گزارش رسانه‌های خبری در ایران این نمایش با اقبال تماشاگران مواجه شده و در شب نخست بیش از هزار تماشاگر داشته است. در “پس از سقوط” محمد اسکندری، مهوش افشار پناه، نیما رئیسی، رضا مختاری، فرزانه نشاط خواه، آناهیتا همتی، سام کبودوند، محمد نادری، فرناز رهنما بازی می‌کنند.

یکی از مهم‌ترین موضوعات “پس از سقوط” فاصله‌ای‌ست که بین زندگی شخصی و زندگی عمومی انسان‌ها وجود دارد. میلر این فاصله را با نمایش بی‌پرده زندگی خانوادگی یک وکیل دادگستری به نام کوئنتین از بین می‌برد و با روی صحنه آوردن زندگی او نه تنها حس “وویریستی” تماشاگر را بیدار می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که حریم‌های زندگی شخصی انسان از بین رفته و محرمیتی وجود ندارد.

زمانی که “پس از سقوط” روی صحنه رفت هنوز اینترنت عمومیت پیدا نکرده بود و شبکه‌های اجتماعی هم به‌وجود نیامده بودند. به این جهت “پس از سقوط” را باید در متن یک گفتمان ادبی در ادبیات معاصر آمریکا قرائت کرد. این گفتمان از سال‌های دهه ۶۰ به‌تدریج توسط نویسندگان نسل بیت‌نیک به وجود آمد و تا سال‌های دهه ۸۰ هم در آثار نویسندگانی مانند بوکوفسکی و کارور رگه‌هایی از آن به چشم می‌خورد. این نویسندگان زندگی روزانه و شخصی خود را دستمایه نوشتن آثاری قرار می‌دادند.

روایت ایرانی رابطه آرتور میلر با مرلین مونرو

در “پس از سقوط” آرتور میلر در دو پرده زندگی خانوادگی خودش را در قالب یک وکیل دادگستری به نام کوئنتین روی صحنه می‌آورد. شخصیت‌ها، لوئیز، مگی، هلگا، و همچنین پدر و مادر راوی در ذهن کوئنتین وجود دارند و در واقع در این نمایشنامه فقط یک شخصیت واقعیت بیرونی دارد و آن هم کوئنتین است و تماشاگر ذهن او را روی صحنه تماشا می‌کند. برای همین وقایعی که بر صحنه می‌بینیم نظم خطی ندارند و تابعی هستند از یادمان‌هایی که به ذهن کوئنتین هجوم می‌آورند و تأثیراتی که او از زندگی در کنار آدم‌های نمایش پذیرفته است. کوئنتین با این اشخاص نمی‌تواند به تفاهم برسد. در صحنه‌ای برای مثال لوئیز به کوئنتین می‌گوید: فکر می‌کنی اگر برای زنی نامه اداری بخونی، باهاش حرف زده‌یی؟

کوئنتین پاسخ می‌دهد: اما این منو سرگرم می‌کنه.
 

در واقع او با هیچکس رابطه نمی‌گیرد، و فقط به این دلیل که «سکوت راه حل نیست» با آن‌ها زندگی می‌کند.
 

پدر کوئنتین هم دقیقاً به همین شکل با مادر او زندگی کرده و وقتی که خبر مرگ همسرش را می‌شنود، بیشتر به دلیل تنهایی خودش است که غمگین، عزادار و خشمگین است و بسیار زود هم دوباره بر خودش مسلط می‌شود.

کوئنتین ظاهراً مشکلات حقوقی هم دارد و می‌بایست در برابر یک کمیسیون پاسخگو باشد. آرتور میلر هم در سال ۱۹۵۶ می‌بابیست به خاطر “ساحره‌سوزان” و “مرگ یک فرشنده” و حملاتش به مک‌کارتیسم در آمریکا در برابر “کمیته مقابله با فعالیت‌های ضد آمریکایی” پاسخگو باشد.
 

سکوت راه حل نیست

میلر با شخصیت یک آوازه‌خوان سرشناس به نام “مگی” در واقع مرلین مونرو و رابطه‌اش با او را روی صحنه می‌آورد. مگی که از یک خانواده کارگری‌ست که اکنون به شهرت رسیده، یک زن بهانه‌جو، ساده‌لوح و کج‌خلق است. مگی به هم‌خوابگی در نور و به صدای امواج دریا علاقه دارد و وقتی که کوئنتین به کمیسیون می‌رود که سئوال و جواب پس دهد، مگی برهنه در اتاق یک هتل انتظار او را می‌کشد.
 

کوئنتین با این حال مگی را به چشم یک انسان مستقل نمی‌بیند. در صحنه‌ای، وقتی او را می‌بیند، می‌گوید: “پا، سینه و دهن و چشم داره. یه زن که مال منه. چه معجزه‌یی. توی خونه من!”
 

کوئنتین از لاقیدی و شلختگی مگی، زمی که در نظر او فقط پا و سینه و چشم و دهن است و با این‌همه حضورش به یک معجزه می‌ماند، رنج می‌برد و از آن سو مگی هم مثل مرلین مونرو به الکل و قرص‌های مسکن پناه آورده است. سرانجام یک روز کوئنتین جنازه او را پوشیده در پیراهن خواب کنار صحنه می‌یابد.

“پس از سقوط” شخصی‌ترین نمایش آرتور میلر است. او در این اثر به جای آنکه مانند آثار پیشین‌اش به جامعه بپردازد، بیشتر با خودش و با ضعف‌های شخصیتی‌اش درگیر است.
 

میلر خودش درباره این نمایش گفته است: ” «پس از سقوط» روایتی‌ست از فراز آمدن یک مرد از بین تاریکی به نور.”
 

در آن زمان نیویورک تایمز این اثر را تحسین کرد و آن را کامل‌ترین اثر آرتور میلر خواند. اما نیویورک هارالد تریبون از این اثر به عنوان اعترافات آرتور میلر یاد کرد و نوشت مثل این است که نویسنده می‌خواهد در نزد کشیش به گناهانش اعتراف کند.
 

کوئنتین اعتراف می‌کند که بتواند زندگی را تحمل کند

میلر از پدر و مادرش هم در این نمایش یاد می‌کند. مادر که خاطره عشقی نافرجام را همواره در دلش زنده نگه داشته، نمی‌تواند با همسرش ارتباط درستی بگیرد. آن‌ها همیشه در حال مجادلات زناشویی بر سر مسائل پیش‌پاافتاده هستند. اصولاً در این نمایش هیچیک از شخصیت‌ها نمی‌تواند با دیگری به تفاهم برسد و دیگری را درک کند.
 

در این نمایش یک زن آلمانی هم حضور دارد به نام هلگا. او و کوئنتین هر دو از احساس گناه رنج می‌برند. کوئنتین از اینکه نام دوستان کمونیستش را در نزد کمیسیون افشاء کرده احساس گناه می‌کند، هلگا از اینکه نتوانسته مانند افسرانی که می‌خواستند بر ضد هیتلر کودتا کنند، در راه عقیده‌اش بمیرد، خود را سرزنش می‌کند.

در این نمایش چندین بار از قتل عام یهودیان در ماجرای هولوکاست و احساس گناه آلمانی‌ها نسبت به این واقعه و بی‌عملی آن‌ها در زمان امپراطوری سوم یاد می‌شود.

طبعاً در روایت ایرانی از “پس از سقوط” مسأله وفاداری به آرمان‌ها و مقاومت در برابر مک‌کارتیسم برجسته‌تر از روابط جنسی کوئنتین با مگی و با همسر اولش بیان می‌شود. در روایت میلر تأکید بر خودخواهی کوئنتین از یکسو و میل او به خودیابی از سوی دیگر است؛ در روایت ایرانی تأکید بر حقیقت‌یابی و حقیقت‌جویی ست.

در روایت اصلی کوئنتین اعتراف می‌کند که بتواند زندگی را تحمل کند، در روایت ایرانی کوئنتین اعتراف می‌کند که از نظر شخصیتی متحول شود و به تعالی برسد.
 

در هر حال یکی از مهم‌ترین درونمایه‌های پنهان “پس از سقوط” اندوه است؛ اندوه مردی که از آغوش زنی به آغوش زنی دیگر گریخته، بدون آنکه بتواند هرگز عاشق باشد. کوئنتین در یکی از صحنه‌های این نمایش می‌گوید: “یعنی اندوه وقتی واقعاً اندوه است که آدم را از پا بیندازد؟”

عکس‌: بابک برزویه، خبرگزاری مهر